🔴 خانم ڪمحجابی ڪه به شیشهی ماشین سردار سلیمانی میزند
✍سردار سلیمانی نقل میڪند یڪبار با دخترم زینب رفته بودیم ڪه میوه بخریم. من داخل ماشین نشسته و منتظر دخترم بودم. هم زمان دختر خانمی ڪه پوشش مناسبی نداشت، با شڪ و تردید من را نگاه میڪـــرد و به همراهش میگفت این آقا ...😳
ادامه این ماجرای عجیب درڪانال🔰🔰
https://eitaa.com/joinchat/4043833365C3d3968f492
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸صبح قشنگتون گلبارون
🌸روزتـون پراز موفقیت
🌸حـال امـروزتــون زیبــا
🌸 دلاتون پراز عشق و محبت
🌸تنتون سالم و روزتـون قشنگ
🌸روز خـوبی داشته باشید
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
آیا_می_دانستید 💡
"متوکل "یکی از سفاک ترین و خون ریزترین خلفای عباسی بود. در دوران خلافت او با شیعیان، غیر مسلمانان و ایرانیان به بدترین شکل رفتار میشد.
یکی ازکارهای ناپسند دوران حکومت او این بود که، حاکمان افراد بیگناه را به دلایل واهی زندانی میکردند، در نتیجه زندان ها پر از افراد بیگناه شد، خلیفه پس از مدتی، از نگهداری این بیگناهان خسته شد و به جای آنکه فرمان آزادسازی آنها را بدهد، دستور داد، همه را به نوبت بکشند.
باری در یکی از همین روزها که افراد بیگناه را قتل عام میکردند ، فرمانده کشتار، در بین محکومان جوانی خوش سیما و خوش رفتار را میبیند، دل جلاد با دیدن رفتار جوان به رحم می آد، پیش رفته و می گوید :"اهل کجایی؟" جوان میگوید:"همدان. "فرمانده کشتار میپرسد :"جرمت چیست؟
"جوان همدانی میگوید :"نمیدانم."فرمانده میگوید: "نمیتوانم از فرمان خلیفه سرپیچی کنم و باید تو را حتماً اعدام کنم، اما می توانم آخرین خواسته تو را برآورده کنم، آخرین خواستهات چیست؟
"جوان می گوید :"مدتی است غذای درستی نخوردهام اگر میشود لقمه نانی به من برسان. "
ادامه در پست بعد...
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
بهلول عاقل | داستان کوتاه
آیا_می_دانستید 💡 "متوکل "یکی از سفاک ترین و خون ریزترین خلفای عباسی بود. در دوران خلافت او با شیعی
فرمانده دستور میدهد برای جوان غذای ماکولی آورند، و جوان بی اعتنا به صحنه کشتار به آرامی مشغول خوردن میشود، فرمانده از حال آرام او دچار شگفتی میشود و میپرسید :"پسر جان! تا چند لحظه دیگر تو را اعدام می کنند، چگونه اینقدر آرامی، گویی که در سفرخانه مشغول خوردن غذایی؟!؟
"جوان سنگی را از زمین بلند می کند و آنرا به هوا پرتاب می کند و می گوید :"این سنگ هزار چرخ می خورد تا به زمین برسد، خدا داناست که در طول چرخش این سنگ چه اتفاقاتی ممکن است، پیش آید.
"هنوز سنگ به زمین نرسیده بود، که خبر دادند، کشتار را متوقف کنید، خلیفه به قتل رسیده است.
این مثل گاهی با سیب هم گفته می شود، ولی درواقع با توجه به ریشه تاریخی حکایت، سنگ درست تر است."سنگی که به هوا می رود تا برگردد هزار چرخ می خورد.
"،یعنی حتی در بدترین شرایط هم از لطف و کرم پروردگار ناامید نشو، اگر خدا بخواهد روزگار دوباره به کامت خواهد شد.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 شیشه سس رو دور ننداز
#کاردستی
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
📚 خیلی زیباست
مردی بود قرآن میخواند و معنی قرآن را نمیفهمید .دخترکوچکش از او پرسید چه فایده ای دارد قرآن میخوانی بدون اینکه معنی آن رابفهمی؟
پدر گفت سبدی بگیر واز آب دریا پرکن وبرایم بیاور..
دختر گفت : غیر ممکن است که آب درسبد باقی بماند.
پدر گفت امتحان کن..دخترم.
دختر سبدی که درآن زغال میگذاشتند گرفت ورفت بطرف دریا وامتحان کرد سبد را زیرآب زد وبه سرعت به طرف پدرش دوید ولی همه آبها از سبد ریخت وهیچ آبی در سبد باقی نماند. پس به پدرش گفت که هیچ فایده ای ندارد .
پدرش گفت دوباره امتحان کن. دخترکم .
دختر دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب رابرای پدر بیاورد .برای بار سوم وچهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد وبه پدرش گفت که غیر ممکن است...
پس پدر به. او گفت سبد قبلا چطور بود؟
اینجا بود که دخترک متوجه شد و به پدرش گفت بله پدر قبلا سبد از باقیمانده های زغال کثیف وسیاه بود ولی الان سبد پاک وتمیز شده است.
پدر گفت: این حداقل کاری است که قرآن برای قلبت انجام میدهد.
پس دنیاوکارهای آن قلبت را از کثافتها پرمیکند،
خواندن قرآن همچون دریا سینه ات راپاک میکند،
حتی اگر معنی آنرا ندانی...
خواندن قرآن یکی از شیوه های قوی پاکسازی احساس منفی ودرونیه با خواندن قران پاکی آن به زندگی ما برکت ، نعمت ، سلامتی و آرامش فراوان میدهد..
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 هرگز از رودخانه ای که خشک شده...
#دکتر_انوشه
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
📚چه کشکی , چه پشمی
چوپانی، گله را به صحرا برد و به درختِ گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدنِ گردو مشغول شد که ناگهان گردبادِ سختی درگرفت. خواست فرود آید، ترسید. باد، شاخه ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد.
دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند. در حال مستاصل شد. از دور، بقعه ی امامزاده ای را دید و گفت: " ای امام زاده! گلّه ام نذر تو، از درخت، سالم پایین بیایم."
قدری باد ساکت شد و چوپان به شاخه ی قوی تری دست زد و جای پایی پیدا کرده و خود را محکم گرفت. گفت: " ای امام زاده! خدا راضی نمی شود که زن و بچه ی منِ بیچاره، از تنگدستی و خواری بمیرند و تو، همه ی گلّه را صاحب شوی. نصفِ گلّه را به تو می دهم و نصف هم برای خودم.."
قدری پایین تر آمد. وقتی که نزدیکِ تنه ی درخت رسید، گفت: "ای امام زاده نصف گله را چطور نگهداری می کنی؟ آنها را خودم نگهداری می کنم در عوض، کشک و پشمِ نصفِ گله را به تو می دهم."
وقتی کمی پایین تر آمد گفت: " بالاخره چوپان هم که بی مزد نمی شود، کشکش مالِ تو، پشمش مالِ من به عنوان دستمزد. "
وقتی باقیِ تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید، نگاهی به گنبدِ امامزاده انداخت و گفت: "چه کشکی چه پشمی، حالا ما یک غلطی کردیم. غلطِ زیادی که جریمه ندارد. "
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣کار خوبه خدا درست کنه عین الدوله کیه؟
عین الدوله از وزرای دوران ناصرالدین شاه بود. اومد بره تو خونه دوتا درویش دید. یکیشون بلند بلند میگه:
کار خوبه خدا درست کنه!
اون یکی میگه:
کار خوبه عین الدوله درست کنه!
عین الدوله خوشش میاد از این حرف درویش. میره خونه و میگه یه ظرف پلو بکشین یه اشرفی(سکه) هم بزارین زیرش این بخوره.
وقتی پلو رو جلوی این میزارن نمیدونه زیرش یه اشرفی هست. قهر میکنه! پلو رو میزاره جلو اونی که میگه کار خوبه خدا درست کنه و میره!
اونم پلو رو میخوره و اشرفی رو برمیداره و میره!
دوسه روز دیگه میاد باز ذکر میگیره.
عین الدوله میاد میگه؛ مگه پریروز بهت نهار خوب ندادن؟
میگه: نه! دادن اما من ناراحت شدم! گذاشتم جلوی اونی که می گفت: کار خوبه خدا درست کنه!
عین الدوله گفت: همونی که اون میگفت درسته ! کار خوبه خدا درست کنه...!
آدم با خدا یه ارتباطی برقرار کنه همه کارا درست میشه!
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴 داستانک
روزی پسری از خانواده نسبتا مرفه، متوجه شد مادرش از همسایه فقیر خود نمک خواست
متعجب به مادرش گفت که دیروز کیسه ای بزرگ نمک برایت خریدم، برای چه از همسایه نمک طلب می کنی؟
مادر گفت: پسرم، همسایه فقیر ما، همیشه از ما چیزهایی طلب میکند، دوست داشتم از آنها چیز ساده ای بخواهم که تهیه آن برای آنها سخت نباشد، درحالی که هیچ نیازی به آن ندارم، ولی دوست داشتم وانمود کنم که من نیز به آنها محتاجم، تا هر وقت چیزی از ما خواستند، طلبش برای آنها آسان باشد، و شرمنده نشوند...
"فرهنگی که باید با آب طلا نوشت"
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 دانستنی های جالب وشنیدنی جدید
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
📚برکت مهمان
زنی بود که مهمان دوست نداشت...
روزی همسر او به نزد "حضرت محمد میرود
و بازگو میکند که همسر من مهمان دوست ندارد
حضرت محمد به مرد میگوید:
برو و به همسرت بگو
من فردا مهمان شما هستم...
فردای آنرور حضرت محمد
مهمان آن زن و مرد میشود...
هنگام رفتن از آن خانه زن میبیند که
پشت عبای حضرت محمد (ص)
پر از مار و عقرب است...
زن فریاد میزند یا محمد(ص)
عبای خود را بیرون بیاورید...
حضرت محمد (ص) می فرمایند
اینها "قضا و بلای" خانه شما است
که من می برم...
پس مهمان حبیب خداست
و از روزی اهل خانه کم نمیشود
و قضا و بلای اهل خانه را با خود می برد
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🌕هدایت نمودن زن فاسد
در زمان طاغوت که فسق و فجور و فساد همه جا را فرا گرفته بود، یک شب آقا سیدمهدی قوام منبری میرود در همان بالاشهر تهران؛ به ایشان پاکتی پر از پول میدهند. در حال رفتن به منزل، در مسیر یک زنی را میبیند، وضعیت نامناسبی داشته و معلوم بوده اهل فساد و فحشا است!
آقا سیدمهدی به یک پیر مردی میگوید: برو آن زن را صدا کن بیاید! آن مرد تعلل میکند و میگوید: وضعیت آن زن و بی حجابی اش مناسب نیستاو را صدا بزنم. خلاصه با اصرار سید و با کراهت می رود و او را صدا می زند که آن آقا سید با شما کار دارند! زن می آید،
آقا سیدمهدی از آن زن می پرسد: این موقع شب اینجا چه می کنی؟! زن می گوید: احتیاج دارم، مجبورم! سید آن پاکت پر از پول را از جیبش درمی آورد و به زن می دهد و می گوید: این پول، مال امام حسین (ع) است، من هم نمی دانم چقدر است؛ تا این پول را داری، از خانه بیرون نیا!
مدتی از این قضیه می گذرد، سید مشرف می شود کربلا. (در آنجا) زنی بسیار مجبه را می بیند با شوهرش ایستاده اند. شوهر می آید جلو و دست سید را می بوسد و می گوید: زنم می خواهد سلامی به شما عرض کند! زن جلو می آید و سلام می کند و می گوید: آقا سید! من همان زنی هستم که آن پاکت را در آن شب به من دادید؛ ایشان هم شوهر من است که با هم مشرف شده ایم زیارت؛ من آدم شدم...
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 عجیب ترین مکان های دنیا که حیرت انگیز است
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
آیا_می_دانستید 💡
عبارت" بوقش را زدن " ، مراد از این است که فلانی روی در نقاب کشید و از دار دنیا رفت.
در گذشته اگر مرد یا زن بیماری به هنگام شب از دار دنیا می رفت با آهنگ مخصوصی که
میتوان آن را به آهنگ عزا تعبیر کرد بوق
میزدند تا سکنه آن آبادی آگاه شوند و صبحگاهان در تشییع جنازه متوفی شرکت کنند.
مدتی پس از انجام این مراسم اگر احیانا افراد بی خبر از جریان مرگ آن شخص، از حال و احوالش می پرسیدند مخاطب از باب طنز یا کنایه جواب می داد "بوقش را زدند" یعنی ازاین دنیا رفت و روی در نقاب خاک کشید.
این عبارت رفته رفته به صورت ضرب المثل درآمد و اکنون نه تنها در مورد اموات و مردگان به کار می رود بلکه درباره افرادی که از مشاغل حساس برکنار شده باشند نیز مورد استفاده قرار می گرفت ، فی المثل می گفتند :" فلانی بوقش را زدند"، یعنی دیگر کاره ای نیست و از گردونه خارج شده است .
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
#یک_فنجان_تفکر ☕️
دانشجویی بین ادامه دادن رشته کامپیوتر یا ادبیات مردد است او هر دوی آن ها را دوست دارد به همین خاطر در کلاس های هر دو شرکت می کند و وقتش را بین هر دو تقسیم می کند.او احساس می کند اینطوری هر دو گزینه را خواهد داشت و اینطور برایش بهتر است.
مادری فرزندش را به کلاس شنا، پیانو، نقاشی و زبان می فرستند. حتی خود مادر هم می داند که امکان ندارد فرزندش در همه موفق شود اما فکر می کند شاید روزی به کارش آمد.
همه ما سعی میکنیم تا جایی که ممکن است تمام گزینه ها را باز باقی بگذاریم. اما متاسفانه معمولا هیچ کدام را به نتیجه نمی رسانیم و مقدار زیادی وقت و انرژی هدر می دهیم. به همین خاطر است که امروزه با این همه گزینه های زیادی که داریم معمولا از قدیمی ها عقب تر هستیم.
روانشناسان نتیجه گرفتند دلیل اصلی باز نگه داشتنِ در این است که افراد نمی خواهند سختی و دردِ بسته شدن یک در را تحمل کنند.
ما همواره می خواهیم در آنِ واحد کارهای زیادی را بکنیم، از هیچ امکانی نمی گذریم و می خواهیم همه گزینه ها را با هم داشته باشیم. این امر به سادگی می تواند موفقیت ما را نابود کند. باید یاد بگیریم درها را ببندیم حتی اگر اینکار برایمان سخت باشد.
کارهایی که در زندگی نباید بکنی را بنویس.
به بیان دیگر تصمیم های حساب شده ای بگیر تا برخي چیز ها را کلا نادیده بگیری.
یک بار خوب فکر کن و تصمیمت را بگیر که سراغ چه چیزهایی، حتی اگر فرصتش بود، نروی. بیشتر درها ارزش وارد شدن ندارند، حتی اگر به نظر برسد چرخاندن دسته در بسیار ساده است.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 دمی با بزرگان دین
آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) :
حدیث داریم قلب هایمان به ده دلیل مردهح است و باعث شده دعاهایمان مستجاب نشود:
① خداوند متعال را شناختیم ولیکن
حقش را ادا نکردیم.
② قرأن او را قرائت کردیم ولی
به آن عمل نکردیم.
③ گمان بردیم پیامبر خدا رو دوست
داریم سپس سنتش را ترک نمودیم.
④ نعمت خداوند را خوردیم ولی
شکرش را بجا نیاوردیم.
⑤ گفتیم شیطان دشمن ماست ولی
با او در امور توافق کردیم.
⑥ گفتیم بهشت حق است ولی برای
رسیدن به آن کوشش نکردیم
⑦ گفتیم که جهنم حق است ولی از
آن نگریختیم.
⑧ دانستیم مرگ حق است اما برای
آن آماده نشدیم.
⑨ به عیب مردم مشغول گشتیم و
عیب خویش را فراموش کردیم
⑩ و مردگانمان را دفن کردیم ولی
عبرت نگرفتیم!
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نکاتی مهم در خصوص تعامل با همکاران در محیط کار
🔹تعامل مثبت با همکاران در محیط کار برای ما شاید یکی از دغدغههای روزانه باشد. اینکه بتوانیم مسائل و مشکلات شخصی را به محل کار نبریم، یا اینکه بتوانیم درک صحیحی از طرز فکر و شکل رفتاران همکاران خود داشتهباشیم.
🔹اگه به دنبال بهبود وضعیت خود در محیط کاریتان هستید، این ویدیو را ببینید.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴 داستان صلح حدیبیه
در سال ششم هجرت پیامربرای زیارت خانه خدا با یاران خود به طرف مکه حرکت کردند اما با ممانعت قریش مواجه شدندپیامبر ویارانش در منطقه حدیبیه متوقف شدند وبا فردی از قریش به نام عروه مواجه شدند.
پیامبر هدف خود را از آمدن به مکه به او گفت واو نیز تعریف پیامبر وکارهایی را که از او مشاهده کرده بود برای قریش بازگو نمود.
پیامبر نیز قصد داشت که عمر را برای توجیه قریش از این سفر راهی مکه کند که او از ترس جانش نرفت وبه جای او عثمان این مسئولیت را پذیرفت.
اما شایعه کشته شدن عثمان باعث شد تا پیامبر تصمیم به شدت عمل با کفار شود وبرای همین بیعتی با یاران خود به نام رضوان نمود اما عثمان سالم بازگشت.
در نهایت بعد از گفتگوهای زیاد بین طرفین مقرر شد که پیامبر امسال را از حج صرف نظر نماید وسال بعد نیز بیش از سه روز در مکه نمانند ونیز سلاح با خود حمل نکنند و… پیامبر نیز پذیرفتند ودستور دادند تا شتر ها را همانجا قربانی کنند ونیز از احرام در آیند.
دستور پیامبر به اجرا در آمد و در همین موقع بود که سوره فتح نازل شد وبشارت فتح عظیمی را به آنها داد
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 آخر خط!!
دکتر انوشه
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
📚 حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺑﻪ ﺣﺞ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﺷﺸﺼﺪ ﻫﺰﺍﺭ ﺣﺎﺟﯽ ﮐﺴﯽ ﺣﺎﺟﯽ ﻧﯿﺴﺖ، ﻣﮕﺮ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﻣﻮﻓﻖ، ﮐﻔﺸﮕﺮﯼ ﺩﺭ ﺩﻣﺸﻖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺣﺞ ﻧﯿﺎﻣﺪ.
ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻪ ﺩﻣﺸﻖ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﻣﻮﻓﻖ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﭘﺎﺭﻩ ﺩﻭﺯﯼ (ﭘﯿﻨﻪ ﺩﻭﺯﯼ، ﺗﻌﻤﯿﺮ ﻭ ﻭﺻﻠﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻔﺶ ﻫﺎﯼ ﺧﺮﺍﺏ ﻭ ﭘﺎﺭﻩ) میکند.
ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺑﻪ ﺣﺞ ﻧﺮﻓﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺣﺠﺎﺝ ﻓﻘﻂ ﺣﺞ ﺗﻮ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪ.
ﮔﻔﺖ ﺳﯽ ﺳﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺣﺞ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺎﺭﻩ ﺩﻭﺯﯼ ﺳﯿﺼﺪ ﺩﺭﻫﻢ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻋﺰﻡ ﺣﺞ ﮐﺮﺩﻡ، عیالم ﺣﺎﻣﻠﻪ ﺑﻮﺩ، ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﻮﯼ ﻃﻌﺎﻡ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ، ﻣﺮﺍ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﻭ ﻭ ﭘﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻃﻌﺎﻡ ﺑﺴﺘﺎﻥ، ﻣﻦ ﺭﻓﺘﻢ، ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﮔﻔﺖ ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻫﻔﺖ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﻣﻦ ﻫﯿﭻ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺧﺮﯼ ﻣﺮﺩﻩ ﺩﯾﺪﻡ. ﭘﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻃﻌﺎﻡ ﺳﺎﺧﺘﻢ. ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺣﻼﻝ ﻧﺒﺎﺷﺪ.
ﭼﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﺑﺸﻨﯿﺪﻡ ﺁﺗﺸﯽ ﺩﺭ ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ. ﺁﻥ ﺳﯿﺼﺪ ﺩﺭهم ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺑﺪﻭ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻔﻘﻪ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺣﺞ ﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ.
📚#ﺗﺬﮐﺮﻩ_ﺍﻻﻭﻟﯿﺎ
#عطار_نيشابوری
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
بزرگی می گفت :
یک وقت جلوی شما یک سبد سیب می
آورند ، شما اول برای کناریتان بر میدارید ،
دوباره بعدی را به نفر بعدی میدهید
دقت کنید !!!
تا زمانی که برای دیگران بر میدارید سبد
مقابل شما می ماند
ولی حالا تصور کنید همان اول برای خود
بردارید ، میزبان سبد را به طرف نفر بعد
می برد.
.
نعمتهای زندگی نیز اینطور است
با بخشش ، سبد را مقابل خود نگه دارید!
زیستن با استانداردهای انسانیت بسیار زیبا خواهد بود
و بفرستـــــ براے دوستات
تا حس خوب رو به اونها هم هدیه بدے
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴واکنش عجیب #امام_زمان به حضور آیت الله خامنه ای در یک مجلس
ازآیتالله بهجت نقل کردند که ایشان در خواب دیدند که حضرت امام زمان(عج) در مجلسی حضور داشتند، علمای بزرگ اسلام هم در خدمت آقا امام زمان(عج) بودند، ناگهان آیتالله خامنهای وارد شدند در این لحظه امام زمان(عج) ...🔰
https://eitaa.com/joinchat/371195984Cc861b12aed
واکنش امام زمان به حضور رهبر👆
هدایت شده از سازمان تبلیغات اسلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 اینجا تهران است؛ پایتخت ایران عزیز ما ❤️
🔹جشن بزرگ برنامه قرآنی محفل با حضور جمع کثیری از مردم تهران و اساتید قرآنی برگزار شد
🔹برنامه قرآنی محفل به همت سازمان تبلیغات اسلامی و شبکه سه سیما در ماه مبارک رمضان روی آنتن رسانه ملی رفت.
سازمان تبلیغات اسلامی