eitaa logo
106 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1.3هزار ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
با یک مینی بوس به سمت اهواز حرکت کردیم، در طول راه به پدر و مادرم فکر می کردم. دلهره زیادی برای رفتنم داشتند، دلشون نمی اومد دختر 19 ساله شون رو که تجربه زیادی هم نداشت به جبهه یا به قول خودشون «به دل توپ و تانک» بفرستند. بهشون حق می دادم ولی از طرفی نمی تونستم به همین سادگی از کنار هدفم که کمک به رزمنده ها بود بگذرم. دلم می خواست به هر نحوی که شده به هموطنام کمک کنم. در واقع من فقط به عنوان یک پرستار به جبهه نمی رفتم، حاضر بودم هر کمکی از دستم بر بیاد برای رزمنده ها انجام بدم، حتی شستن لباسهاشون... ✅ما را در پیام رسان های زیر دنبال کنید : https://splus.ir/bonyad.birjand پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/bonyadkhj
🌱🌺 نیم ساعتی گذشت ، از حجم آتش دشمن کاسته شد ، از منورها خبری نبود ، در آن تاریکی وهمناک باید کاری می کردم اثری از کمک تیربارچی نبود! تنهای تنها در کانال باریک و تاریک ، چه کنم! ترس کم کم چون موریانه در زیر پوستم می خزید و مو بر تنم راست شده بود ؛ اگر دشمن در کمین من باشد چه کنم ! تیربار را برداشتم چند قدمی به جلو رفتم تا به دیگر بسیجی ها برسم اما گویی آب شده بودند و در زمین فرو رفته بودند ، تنهای تنها بودم ..... عنوان کتاب : خاطرات جنگ " بسیجیان فردوس ، سرایان ، بشرویه " نویسنده : محمد علی عربی پیام رسان سروش: https://splus.ir/bonyad.birjand پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/bonyadkhj
📍رهبر معظم انقلاب اسلامی : «در این قضیّه‌ی انتخابات شما بانوان و خانم‌های عزیز می‌توانید نقش ایفا کنید... مادرها می‌توانند نقش ایفا کنند، وادار کنند فرزندان را و همسر را برای اینکه در زمینه‌ی انتخابات فعّال باشند و درست تحقیق کنند. زن‌ها در برخی از مسائلِ شناختِ اشخاص و راهبردها و جریان‌ها، دقیق‌تر و ظریف‌تر از مردها نگاه می‌کنند و نقاطی را پیدا می‌کنند؛ [لذا] در شناخت نامزدهای انتخاباتی، در حضور در پای صندوق‌ها، هم در داخل خانه و هم در خارج خانه می‌توانید نقش ایفا کنید.» ♦️بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اقشار مختلف بانوان- 1402/10/06 🔴 کتاب «مادران میدان جمهوری»؛ روایتی مادرانه از دعوت به انتخابات| مریم برزویی | 📚انتشارات راه‌یار؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی
2.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺معرفی کتاب" طبس "از مجموعه کتاب‌های باچشم باز ،نویسنده: رها مولویان، ناشر: انتشاراتی ایران، بمناسبت شکست آمریکا در طبس 🔺 توسط: فاطمه صالح نیا، کتابدار کتابخانه 📍استان خراسان جنوبی، شهرستان فردوس
معرفی05.mp3
زمان: حجم: 1.35M
بخشی از کتاب صبیه آقا جان خاطرات بانوی امدادگر قدسیه حقانی به قلم مرضیه صبوری
✅ دفاع مقدس به روایت پیشکسوتان جهاد و مقاومت خراسان جنوبی ➖ نام کتاب : افسر عملیات ➖ناشر : بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس (خراسان جنوبی ) ➖ نویسنده : مجید زنگویی ➖ سال انتشار : 1400 ➖ قیمت :110000 تومان ➖ تعداد صفحات : 434 ➖ قطع : رقعی ‼️خاطره ای از کتاب افسر عملیات : با طلوع خورشید حجم آتش عراق بیشتر شد. نیروهای عراقی در طرفین کانال، روی ارتفاعات مستقر بودند و با تیر تراش بچه ها را می زدند. در بعضی قسمت ها بچه ها شروع به عقب نشینی کردند. توپخانۀ عراق هر جا را که می زد، تعدادی از بچه ها می ریختند روی زمین. افراد زیادی داخل کانال افتاده بودند که نمی دانستیم شهید شده اند یا از فرط خستگی افتاده اند. آمبولانس ها و تویوتاها پشت سر هم شهدا و مجروحان را تخلیه می کردند. من، سروان کوهی و بیسیم چی اش با هم بودیم... این کتاب خاطرات شفاهی سرهنگ جانباز حسین پدید از دوران دفاع مقدس می باشد. پیام رسان سروش: https://splus.ir/bonyad.birjand پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/bonyadkhj
▪️ ✅ دفاع مقدس به روایت پیشکسوتان جهاد و مقاومت خراسان جنوبی ➖ نام کتاب : به عشق امام ➖ ناشر : بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس (خراسان جنو بی ) مصاحبه گر : سمانه رمضانی ➖ تدوین گر : پیشکسوت دفاع مقدس علی اصغر قنبری ➖ سال انتشار : 1400 ➖ قیمت : 100000 ➖ تعداد صفحات : 357 ➖ قطع : رقعی ‼️خاطره ای از کتاب به عشق امام : بعثی های عراقی بارها بنده را برای توهین به امام خمینی (ره) و دادن اطلاعات به ازای معرفی نامم در لیست صلیب سرخ جهانی به بازجویی بردند و تا مرز شهادت شکنجه کردند. دفعه آخر... مجدد از من خواستند به امام خمینی (ره) توهین کنم و در مصاحبه تلویزیونی بگویم که من را به زور به جبهه آورده اند! اما به آن ها گفتم: «اگر قرار بر مردن است، ترجیح می دهم در این راه بمیرم.» بعثی ها گفتند: «محکوم به اعدام با برق هستی، اما اگر به خواسته ما درست پاسخ دهی؛ حکم را اجرا نخواهیم کرد.» امکان نداشت که به خواسته¬ آن ها تن در دهم. با توکل بر خداوند، ائمه اطهار (ع) و عشقی که به امام خمینی (ره) داشتم منتظر ماندم ببینم چه چیزی در انتظارم هست. این بار مجبورم کردندکه روی صندلی چرخدار بنشینم. چشم هایم را که بستند، یکی از آن ها، همان ابتدا با انبردست،گوشم را شکست و سپس... . این کتاب تاریخ شفاهی مفقودالاثر آزاده و جانباز سیدمحمد مبرقعی می باشد پیام رسان سروش:        https://splus.ir/bonyad.birjand پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/bonyadkhj پیام رسان روبیکا https://rubika.ir/Shahidane_media_khj