eitaa logo
بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانش‌نامه انقلاب اسلامی
5.5هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
906 ویدیو
633 فایل
ناشر اختصاصی آثار تاریخ‌نگار انقلاب اسلامی؛ حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی کانال رسمی @bonyadtarikh تازه های پایگاه: http://iranemoaser.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️شهید آیت‌الله مطهری: شریعتی؛ اسلام‌سرائی تخیلی و عقده ندانستن علوم اسلامی 🖊نقد شهید آیت‌الله مطهری به جزوه‌های دکتر شریعتی 🔹«در اوایل اردیبهشت1351 جزوه هاي 15 – 16 حسینیه را تحت عنوان اسلام شناسی خواندم و آنچه بنظرم می رسد یادداشت می کنم. 🔸اولًا به نظر من این جزوه چیزی که نیست اسلام شناسی است. حداکثر این است که بگویم اسلام سرائی یا اسلام شاعری است.آنچه در این جزوه آمده این است که اسلام سوژه قرار گرفته براي یک سلسله تخیّلات و حداکثر اندیشه هاي دیگر. 🔹 اگر ما بخواهیم اسلام را بشناسیم، مانند هر مورد دیگر باید محتوای اسلام را از کتاب و سنت قولی و عملی قطعی طرح کنیم و مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم. در این جزوه آن چیزی که طرح نشده است متون اصلی اسلام است. 🔸نویسنده از آن نظر که به متون اصلی وارد نبوده از اول خود را راحت کرده است، می گوید اسلام‌شناسی غیر از اسلام‌دانی است و آن‌که مسئله علوم اسلامی را طرح می کند که ممکن است کسی عالم بعلوم اسلامی باشد و اسلام‌شناس نباشد. 🔹مسئله شناختن و فهمیدن غیر از دانستن است، آن‌گاه می کند، می گوید علمای اسلامی عالم هستند ولی اسلام‌شناس نیستند، و حال آنکه علماي اسلامی آنچه را می دانند از علوم اسلامی همان را می شناسند. نه اینکه اسلام را می دانند ولی نمی‌شناسند. 🔸نویسنده آن‌گاه به یک مغلطه دیگری متوسل می شود، شناختن را یک مرتبه می برد به مسئله و خلاقیت و اینکه در شعر و هنر و نقاشی همیشه ابتکار هم بوسیله افرادی صورت گرفته است که تحصیلات کلاسیک نداشته اند. 🔹اولًا آیا ممکن است یک فردی شخصاً و بالاستقلال و الاجتهاد، برسد به جایی که دارای مکتب باشد که هم دارای عقیده فلسفی درباره هستی باشد و هم دارای درباره رهبری جامعه و هم عقائد اقتصادی درباره نحوه توزیع ثروت و هم عقاید اجتماعی از قبیل ناسیونالیسم یا اگزیستانسیالیسم و هم عقاید تربیتی و اخلاقی درباره چگونگی تربیت فرزند و درباره اخلاق اجتماعی. 🔸نویسنده جزوه نظر به بی‌حد و نهایتش _ همانطور که خاصیت هر مغروری است _ علوم اسلامی از فلسفه و کلام و فقه و عرفان و غیره دارد و با دو نمود روانی، عقده خود را آشکار می کند: 🔹 را بر اساس تضاد دیالکتیکی توجیه می کند و با داستان هابیل و قابیل را در قرآن، فلسفه تاریخ می‌خواند و هابیل را نماینده عصر اشتراک اولیه و دامداری و قابیل را نماینده عصر کشاورزی و مالکیت فردی می خواند _ تأویلاتی شبیه تأویلات عرفا که به انکار از توجیه شبیه تر است. 🔸مدعی می شود که در دوره اشتراك اولیه دین هم نبود، و از آنچه گفته معلوم می شود اصل پیدایش مذهب را _ همانطور که کمونیست‌ها می گویند خدعه اي می داند که مالکین آن را ابداع کرده اند. 🔹زمین را جزء صنعت می شمارد!!! فرض می کند که در جامعه اشتراکی اولیه جامعه همچون دسته ای از پرندگان مهاجر هماهنگ و هم‌آواز در سینه صحراها و در کناره رودها و ساحل دریا در حرکت بود.. آیا در آن وقت مسئله دیگر، مخصوصاً مسئله زن مطرح نبود؟ آیا در زن هم اشتراك بود؟ نویسنده آن را هم تأیید می کند. آیا در قبیله ریاست و مرئوسیت نبود؟ آیا احساس برتری طلبی و تقدم نبود؟نویسنده از پیروی کرده است.»(کتاب شهید مطهری افشاگر توطئه تاویل "ظاهر" دیانت، به "باطن" الحاد و مادیت / علی ابوالحسنی (منذر).) 🔹🔹🔹 Bonyadtarikhbook.ir 🔸🔸🔸 @Bonyadtarikh بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی.
گلچین بیانات مقام معظم رهبری در دیدار هفته دولت /3 🔸 کردن اساس کار است؛ والّا یک وزنه سنگین را آدم ضعیفی مثل بنده هم ممکن است بردارد و یک لحظه سرِ دست بلند کند؛ لیکن نمی‌تواند نگه دارد؛ آن را می‌اندازد. قوی و کننده کار، کسی است که بتواند این وزنه سنگین را ظرف مدت لازم سرِ دستش نگه دارد. (1384.6.8) 🔹«تواضع و نغلتیدن در گرداب » هم یکی از شاخصه‌هایی است که لازمه‌ی اصول‌گرایی است؛ ما در معرض این هستیم. ببینید عزیزان! شماها در موضع بالایی قرار دارید و مورد احترامید؛ افراد پیش شماها می‌آیند و تعریف و تمجید می‌کنند - بعضی از روی اعتقاد، بعضی بدون اعتقاد - برای این‌که شما خوش‌تان بیاید. ما خودمان باید مواظب باشیم حرف‌هایی که در تمجید و ستایش ما می‌زنند، این‌ها را باور نکنیم.(1385.6.6) 🔸مبادا ما را بگیرد؛ که یکی از بزرگ‌ترین لغزش‌گاه‌ها غرور است؛ که انسان بگوید منم که این کارها را کرده‌ام و منم که این چیزها به ذهنم رسید. انسان وقتی به عملکردهای خودش نگاه می‌کند و به تجربه و در طول زمان لغزش‌های خودش را، اشتباهات خودش را و ساده‌نگری‌های خودش را در می‌یابد، آن وقت می‌فهمد که آن‌جایی که موفقیتی به‌دست آمد، آن موفقیت کار چه کسی بود؛ والّا اگر قرار بود ما خودمان باشیم، همه‌اش همین لغزش‌ها و بی‌توفیقی‌ها و اینها بود! (1386.6.4) 🔹قانون را اهمیت بدهید. - وقتی که با ساز و کار قانون اساسی پیش رفت - حتمیت و جزمیت پیدا می‌کند. ممکن است همان مجلس یا دولت یا دیگران مقدماتی فراهم کنند که آن قانون عوض بشود - با طرح‌هایی که در مجلس می‌آید، با لوایحی که دولت می‌دهد، با تصمیم‌سازی‌هایی که در بخش‌های مختلف انجام می‌گیرد - عیبی ندارد؛ اگر قانون نقص دارد، ضعف دارد و غلط است، عوض بشود؛ اما تا مادامی که قانون، قانون است، حتماً بایستی به آن عمل بشود و به آن اهمیت داده بشود. (1387.6.2) 🔸 این سال، هم از لحاظ سیاسی و امنیتی سال دشواری بود، هم از لحاظ تأثیر جریان‌های بیگانه بر برخی از بخش‌های کشور، مثل اقتصاد و فرهنگ و غیره. کسانی که را شروع کردند - حالا یا خودشان طراحی کرده بودند، یا دیگران طراحی کرده بودند؛ نمی‌خواهیم نسبتی بدهیم، ولی به هر حال این فتنه طراحی شده بود - به کار کشور ضربه سختی زدند. اگر این فتنه نبود، بلاشک کارهای گوناگون کشور بهتر پیش می‌رفت. این‌ها دشمنان را امیدوار کردند و روحیه دادند به کسانی که علیه نظام اسلامی جبهه‌بندی کرده‌اند و یک جبهه‌ای تشکیل داده‌اند.(1389.6.8) 🔹در زمینه علاقه به ، علاقه به کشور و گرایش به ایران، چند نکته را توجه داشته باشید. یکی این‌که مهم‌ترین بخش مربوط به کشور، زبان و ادبیات است. علاقه به ایران، اینجوری تحقق پیدا می‌کند. ما در کشور زبان‌های مختلفی داریم؛ اما زبان ملی، فارسی است...یا روی ایرانِ بعد از اسلام تکیه شود. افتخاراتی که ایرانِ دوره‌ی اسلامی دارد، در هیچ دوره دیگری از دوره‌های تاریخىِ ما این افتخارات وجود ندارد؛ من این را با استدلال به شما عرض می‌کنم و این قابل اثبات است. (1390.6.6) 🔸مسئله‌ هم به‌شدت مهم است، که این هم مجال نیست درباره‌‌اش مطلب مفصلی عرض کنیم. به نظر من در زمینه دیپلماسی، فعالیت‌های خوبی دارد انجام میگیرد. دیپلماسی ما باید با روحیه‌ انقلاب همراه باشد - یعنی اسلام انقلابی - این است که به ما بُرش می‌دهد.(1391.6.2) 🔻 رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی👇 https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
نقش هاشمی رفسنجانی در فتنه 88 به‌روایت مورخ خبیر انقلاب اسلامی/1 گزیده‌ای از سخنرانی حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی در جمع مسئولان نمایندگی‌های مقام معظم رهبری در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی 25مرداد1388 در آستانه سالگرد فوت آقای /20 🔹...جرقه فتنه [بعد از انتخابات 1388] وقتی زده شد که آقای هاشمی رفسنجانی آن نامه کذایی و سرگشاده را به مقام معظم رهبری نوشتند و درحقیقت با آن نامه اعلان جنگ دادند؛ آن نامه در حقیقت اعلان جنگ بود. قهرا این موضوعی است که با جریان‌های گذشته و با فتنه‌انگیزی‌هایی که در طول این۳۰ سال شد خیلی تفاوت داشت. البته ما جریانی مثل شیخ حسینعلی منتظری داشتیم اما در اینجا [موضوع] خیلی تندتر و شکننده‌تر بود... 🔸اگر شما در زندگی آقای هاشمی رفسنجانی مطالعه داشته باشید می‌بینید یکی از ضعف‌های بزرگ آقای هاشمی، که خیلی خطرناک است، است؛ کافی است شما خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی را مطالعه کنید می‌بینید خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی به گونه‌ای ترسیم شده که انگار ایشان رهبر انقلاب بوده، ایشان امام را هدایت می‌کرده، خیلی مواقع امام اشتباه می‌کرده و ایشان می‌آمده با امام کلنجار می‌رفته [و] بحث می‌کرده، ‌چیزی نمانده که بگوید «در حقیقت من رهبر بودم و امام به خاطر موقعیتی که داشت سیاست مرا اجرا می‌کرد» این از غرور ریشه می‌گیرد، غروری که در شخص هست باعث می‌شود خودش را این‌گونه ببیند. آقای هاشمی رفسنجانی بعد از رحلت امام خودش را «مرد شماره یک» می‌دید. در زمان امام خودش را «مرد شماره دو» می‌دید البته این‌طور بود. نمی‌دانم شما یادتان هست یا نه واقعا مدتی از نظر تحلیل سیاسی آقای هاشمی را به عنوان «مرد شماره دو» می‌شناختند [ایشان] بعد از امام «مرد دوم» محسوب می‌شد بعد از رحلت امام ایشان فکر می‌کرد درست است [که] به ظاهر مقام معظم رهبری به عنوان [مقام] ولایت و رهبر جامعه حضور دارد اما باید تمام نظام، ولی‌فقیه، رئیس دولت، رئیس مجلس،‌ سران دیگر، همه‌شان‌ در زیر مهمیز او باشند در حقیقت او هدایت‌‌کننده باشد و آن‌ها اجراکننده، [روحیه‌ای] شبیه روحیه صدامی؛‌ حزب بعث وقتی در عراق به قدرت رسید رئیس‌جمهور به ظاهر بود اما همه می‌دانستند کارگردان اصلی پشت پرده است [در حالی که] ‌صدام آن‌موقع هیچ سمتی نداشت حتی نظامی‌ هم نبود می‌دانید که یکدفعه الکی لباس ارتشی بر تن کرد و یادم نیست با درجه سرهنگی یا درجه دیگری [به یک نظامی تبدیل شد].... 🔹وقتی که آقای هاشمی احساس کرد مقام معظم رهبری براساس آن رسالت الهی، بر اساس آن خصوصیات اخلاقی معنوی و عرفانی که دارد طبق وظیفه خودش عمل می‌کند [و] این‌جور نیست که بگوید «چون با هم رفیق بوده‌ایم، چون با هم سابقه طولانی داشته‌ایم، چون آقای هاشمی رفسنجانی در مجلس خبرگان، در مسئله رهبری من، نقش مهمی داشته پس حالا باید حق و سهم او را در نظر گرفت». 🔸همین‌جا عرض کنم این موضوعی که اطرافیان و نورچشمی‌ها و آقازاده‌های آقای هاشمی دائما این طرف و آن‌ طرف مطرح می‌کنند که: «پدر ما آقای خامنه‌ای را به رهبری رساند» همین مسئله درباره حضرت امام هم فراوان گفته شده؛‌ آقای منتظری هم در خاطراتش مفصل به آن پرداخته که «من در رسیدن آقای خمینی به مقام مرجعیت نقش داشتم» این طبیعی است که افراد قدرت‌طلب چنین ادعاهایی داشته باشند اما حقیقت این است که آنچه باعث شد حضرت امام به مقام ولایت و مرجعیت برسند علم، معنویت [و] سیاست ایشان بود؛ کسی در این قضیه نقش اساسی‌ای نداشت. از آقای هاشمی باید سؤال کرد «اگر شما در آن روز مقام معظم رهبری را در مجلس خبرگان به عنوان رهبر تأیید نمی‌کردید، چه کسی‌ می‌خواست [رهبر] باشد؟ چه کسی را داشتید؟ امروز چه کسی را دارید؟ امروز چه کسی می‌تواند تالی تلو مقام معظم رهبری تلقی بشود؟» این شما نبودید که ایشان را به مقام رهبری رساندید، این ویژگی‌های خود ایشان بود، خصوصیات خود ایشان بود، معنویت خود ایشان بود و اینکه ایشان خیرالموجودین بودند و هستند،‌ بعد از امام واقعا کسی [را] که بتواند یک چنین مسئولیت و رسالت بزرگی را بر عهده بگیرد نداریم اینها دیگر کم‌لطفی این‌ها است در هر صورت وقتی که ایشان دید که نمی‌تواند رهبری را آلت دست قرار دهد امیدش به این بود که اقلا دولت‌هایی که به قدرت می‌رسند در خدمت او باشند،‌ نظر او را اجرا کنند، سیاست او را اجرا کنند، با ایشان مشورت کنند، افراد و اعضای وابسته به او را در کابینه‌ها جا بدهند... متن کامل سخنرانی در پایگاه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی 🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇 https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e5
نقش هاشمی رفسنجانی در فتنه 88 به‌روایت مورخ خبیر انقلاب اسلامی/1 گزیده‌ای از سخنرانی حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی در جمع مسئولان نمایندگی‌های مقام معظم رهبری در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی 25مرداد1388 در آستانه سالگرد فوت آقای /22 🔹...جرقه فتنه [بعد از انتخابات 1388] وقتی زده شد که آقای هاشمی رفسنجانی آن نامه کذایی و سرگشاده را به مقام معظم رهبری نوشتند و درحقیقت با آن نامه اعلان جنگ دادند؛ آن نامه در حقیقت اعلان جنگ بود. قهرا این موضوعی است که با جریان‌های گذشته و با فتنه‌انگیزی‌هایی که در طول این۳۰ سال شد خیلی تفاوت داشت. البته ما جریانی مثل شیخ حسینعلی منتظری داشتیم اما در اینجا [موضوع] خیلی تندتر و شکننده‌تر بود... 🔸اگر شما در زندگی آقای هاشمی رفسنجانی مطالعه داشته باشید می‌بینید یکی از ضعف‌های بزرگ آقای هاشمی، که خیلی خطرناک است، است؛ کافی است شما خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی را مطالعه کنید می‌بینید خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی به گونه‌ای ترسیم شده که انگار ایشان رهبر انقلاب بوده، ایشان امام را هدایت می‌کرده، خیلی مواقع امام اشتباه می‌کرده و ایشان می‌آمده با امام کلنجار می‌رفته [و] بحث می‌کرده، ‌چیزی نمانده که بگوید «در حقیقت من رهبر بودم و امام به خاطر موقعیتی که داشت سیاست مرا اجرا می‌کرد» این از غرور ریشه می‌گیرد، غروری که در شخص هست باعث می‌شود خودش را این‌گونه ببیند. آقای هاشمی رفسنجانی بعد از رحلت امام خودش را «مرد شماره یک» می‌دید. در زمان امام خودش را «مرد شماره دو» می‌دید البته این‌طور بود. نمی‌دانم شما یادتان هست یا نه واقعا مدتی از نظر تحلیل سیاسی آقای هاشمی را به عنوان «مرد شماره دو» می‌شناختند [ایشان] بعد از امام «مرد دوم» محسوب می‌شد بعد از رحلت امام ایشان فکر می‌کرد درست است [که] به ظاهر مقام معظم رهبری به عنوان [مقام] ولایت و رهبر جامعه حضور دارد اما باید تمام نظام، ولی‌فقیه، رئیس دولت، رئیس مجلس،‌ سران دیگر، همه‌شان‌ در زیر مهمیز او باشند در حقیقت او هدایت‌‌کننده باشد و آن‌ها اجراکننده، [روحیه‌ای] شبیه روحیه صدامی؛‌ حزب بعث وقتی در عراق به قدرت رسید رئیس‌جمهور به ظاهر بود اما همه می‌دانستند کارگردان اصلی پشت پرده است [در حالی که] ‌صدام آن‌موقع هیچ سمتی نداشت حتی نظامی‌ هم نبود می‌دانید که یکدفعه الکی لباس ارتشی بر تن کرد و یادم نیست با درجه سرهنگی یا درجه دیگری [به یک نظامی تبدیل شد].... 🔹وقتی که آقای هاشمی احساس کرد مقام معظم رهبری براساس آن رسالت الهی، بر اساس آن خصوصیات اخلاقی معنوی و عرفانی که دارد طبق وظیفه خودش عمل می‌کند [و] این‌جور نیست که بگوید «چون با هم رفیق بوده‌ایم، چون با هم سابقه طولانی داشته‌ایم، چون آقای هاشمی رفسنجانی در مجلس خبرگان، در مسئله رهبری من، نقش مهمی داشته پس حالا باید حق و سهم او را در نظر گرفت». 🔸همین‌جا عرض کنم این موضوعی که اطرافیان و نورچشمی‌ها و آقازاده‌های آقای هاشمی دائما این طرف و آن‌ طرف مطرح می‌کنند که: «پدر ما آقای خامنه‌ای را به رهبری رساند» همین مسئله درباره حضرت امام هم فراوان گفته شده؛‌ آقای منتظری هم در خاطراتش مفصل به آن پرداخته که «من در رسیدن آقای خمینی به مقام مرجعیت نقش داشتم» این طبیعی است که افراد قدرت‌طلب چنین ادعاهایی داشته باشند اما حقیقت این است که آنچه باعث شد حضرت امام به مقام ولایت و مرجعیت برسند علم، معنویت [و] سیاست ایشان بود؛ کسی در این قضیه نقش اساسی‌ای نداشت. از آقای هاشمی باید سؤال کرد «اگر شما در آن روز مقام معظم رهبری را در مجلس خبرگان به عنوان رهبر تأیید نمی‌کردید، چه کسی‌ می‌خواست [رهبر] باشد؟ چه کسی را داشتید؟ امروز چه کسی را دارید؟ امروز چه کسی می‌تواند تالی تلو مقام معظم رهبری تلقی بشود؟» این شما نبودید که ایشان را به مقام رهبری رساندید، این ویژگی‌های خود ایشان بود، خصوصیات خود ایشان بود، معنویت خود ایشان بود و اینکه ایشان خیرالموجودین بودند و هستند،‌ بعد از امام واقعا کسی [را] که بتواند یک چنین مسئولیت و رسالت بزرگی را بر عهده بگیرد نداریم اینها دیگر کم‌لطفی این‌ها است در هر صورت وقتی که ایشان دید که نمی‌تواند رهبری را آلت دست قرار دهد امیدش به این بود که اقلا دولت‌هایی که به قدرت می‌رسند در خدمت او باشند،‌ نظر او را اجرا کنند، سیاست او را اجرا کنند، با ایشان مشورت کنند، افراد و اعضای وابسته به او را در کابینه‌ها جا بدهند... متن کامل سخنرانی در پایگاه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی صفحه دوم 🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇 https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e5