نه بهار با هیچ اردیبهشتے🌸 نه تابستان با هیچ شهریورے🌞 و نه زمستان با هیچ اسفندے❄️ اندازه پاییز به مذاق #خیابان‌ها خوش نمۍ آید🍂 پاییز مهرۍ دارد، ڪه به دل هر خیابانۍ مینشیند🧡🍁🌝 صبحتون به خیر و شادی🦋🌺

باز مرا ورق بـــــزن این من لا ڪتـــــاب را روح مرا مرور ڪــــن صفحه به صفحه ، خط به خط. در پی جاودانگۍ آمده ام ڪه بنگرۍ غرق شدن در آتش و سوخـــــتـنم در آب را 🦋🕯 #فاطمیهＣ᭄ ⋆🤍࿐໋₊ بہ ڪافہ ڪتاب انقݪاب بپـــــوندید ~🦋🍃🖇𝓙𝓸𝓲𝓷↷ ■●■●■●■●■●■●■●■●■●■●■ 🚛 @book_caffe ■●■●■●■●■●■●■●■●■●■●■ 🌳⃢🚕☕️📚༺✒️ 🇮🇷 ⃟✨༺🍫͜͡🌱

✍ #محمدعلۍ_جعفرۍ 📗#قصه_دلبری #پارت_بیست_و_یکم 🚗🌸خیلۍهم زود با پدر و مادرم پسرخاله شد . موقع برگشت به پیشنهاد پدرم رفتیم امامزاده جعفر (ع) ⛲️یادم هست بعضۍ از حرف ها را ڪه میزدم پدرم برمۍگشت عقب ماشین را نگاه مۍڪرد. از او مۍ پرسید : «این حرفا رو به مرجانم گفتۍ؟» گفت « بله! در جلسه خواستگارۍ همه را به من گفته بود.» 🍋🍀مادرش زنگ زد تا جواب بگیرد. من ڪه از ته دل راضۍ بودم. پدرم هم توپ را انداخته بود در زمین خودم. مادرم گفت : «به نظرم بهتره چند جلسه دیگه با هم صحبت کنن! » ڪور از خدا چه مۍ خواهد دو چشم بینا! 😂😐 🛵🦋قارقار صداۍ موتورش در ڪوچه مان پیچید. سر همان ساعتۍ ڪه گفته بود ، چهارٍ بعد از ظهرٍ یڪی از روزهاۍاردیبهشت. نمۍ دانم آن دسته گل را چطور با موتور آنقدر سالم رسانده بود. 💐مادرم به دایۍ ام زنگ زد ڪه بیاید سبڪ سنگینش ڪند.🔎 🎄شنیدم با پدر و دایۍام چه خوش و بش ڪردند. تا وارد اتاقم شد پرسید : «دایۍ تون نطامیه؟» گفتم: « از ڪجا مۍدونید؟ » خندید ڪه « از ڪفشش حدس زدم!» 😂 ✅برایم جالب بود . حتۍ حواسش به ڪفش هاۍدم در بود. چندین مرتبه ذڪر خیر پدرم را ڪشید وسط، برای اینڪه صادقانه سیر تا پیاز زندگۍ اش را براۍ او گفته بود. ....... #ادامه_دارد... ⋆🤍࿐໋₊ بہ ڪافہ ڪتاب انقݪاب بپـــــوندید ~🦋🍃🖇𝓙𝓸𝓲𝓷↷ ┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈ 🚛 @book_caffe ┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈ 🌳⃢🚕☕️📚༺✒️ 🇮🇷 ⃟✨༺🍫͜͡🌱

🐬.💕 این ڪه مدام به سینه ات مۍ ڪوبد، قلب نیست؛ ماهۍ ڪوچڪی است ڪه دارد نهنگ مۍشود. ماهۍ ڪوچڪی ڪه طعم تنگ آزارش مۍ دهد و بوۍ دریا هوایۍ اش ڪرده است. 💗☘قلب ها همه نهنگانند در اشتیاق اقیانوس. اما ڪیست ڪه باور ڪند در سینه اش نهنگۍ مۍ تپد؟!🙂 🌾🌻آدم ها، ماهۍ را در #تنگ دوست دارند و قلب ها را در #سینه . اما؛ ماهۍ وقتۍ در دریا شناور شد ماهۍ است و قلب وقتۍ در خدا غوطه خورد قلب است. 🍁🎿هیچ ڪس نمۍ تواند نهنگۍرا در تنگۍ نگه دارد؛ تو چطور مۍ خواهۍقلبت را در سینه نگه دارۍ؟ 🕸🐚و چه دردناڪ است وقتۍ #نهنگۍ مچاله مۍ شود و وقتۍ #دریا مختصر مۍ شود و وقتۍ #قلب خلاصه مۍ شود و #آدم قانع. 🐠💦این ماهی کوچک ، اما بزرگ خواهد شد و این تُنگ، تَنگ خواهد شد و این آب ته خواهد کشید ... 📗در سینه ات نهنگۍمۍ تپد ✍ #عرفان_نظر_آهاری ⋆🤍࿐໋₊ بہ ڪافہ ڪتاب انقݪاب بپـــــوندید ~🦋🍃🖇𝓙𝓸𝓲𝓷↷ ┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈ 🚛 @book_caffe ┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈ 🌳⃢🚕☕️📚༺✒️ 🇮🇷 ⃟✨༺🍫͜͡🌱

#انگیزشۍ💜🙃🎧 #ایــــــــــران 🇮🇷 ༺◍⃟🌞🦋 ⇆ㅤ◁ㅤ ❚❚ㅤ ▷ㅤ↻ ━━━━━━━━━━━━━━━━ ⋆🤍࿐໋₊ بہ ڪافہ ڪتاب انقݪاب بپـــــوندید ~🦋🍃🖇𝓙𝓸𝓲𝓷↷ ┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈ 🚛 @book_caffe ┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈ 🌳⃢🚕☕️📚༺✒️ 🇮🇷 ⃟✨༺🍫͜͡🌱

🍭🏅... از همین اول تاڪید میڪنم ڪه این غرغرها به این معنۍ نیست ڪه بگوییم ما چیزۍ نبوده ایم. 😃👌 🎿بلڪه به این معنۍاست ڪه گاهۍ خیلۍ چیزها بوده ایم. و گاهۍ نیز چیزهاۍ زیادۍ را از دست داده ایم.🤕 🤒 اگر چیزۍ نبوده ایم اصلا نوشتن این ڪتاب بیهوده بود. این ڪتاب ها براۍ اشاره به جاهایۍ از تاریخ است ڪه وقتۍ مۍخوانیم احساس خوبۍ به ما دست نمۍ دهد. این اتفاقات بیشتر وقت ها درست پس از آن رخ داده است ڪه ما مشغول افتخار ڪردن بوده ایم‌.😎🥴 (❁´◡`❁) ڪیومرث خان دموڪراسۍراه مۍ انداختۍ چه مۍ شد؟🗿😷 #اولین_شاه 📜🍇 آقاۍ فردوسۍ در شاهنامه #ڪیومرث را نخستین ڪسۍ مۍ داند ڪه آیین پادشاهۍ را بنیان گذاشت. به گفته فردوسۍ، ڪیومرث بنیانگذار خیلۍ ڪارهاۍ دیگر هم بود. مانند: ساختن محل زندگۍ در ڪوه، تهیه لباس از پوست جانوران و پرورش حیوانات 🍀. 🐝🍯حالا فرض ڪنید ما بخواهیم تاریخمان را از دوره #ڪیومرث شروع ڪنیم.حتما باید به ڪیومرث شاه بگوییم : «ڪیومرث خان❗️، تو ڪه زحمت تأسیس حڪومت را ڪشیدۍ ، خوب به جاۍ پادشاهۍدموڪراسۍ راه مۍ انداختۍ ڪه ما چند هزارسال گرفتار استبداد نباشیم!🤕 #پارت_شش ❒❒❒❒❒❒❒❒❒❒❒❒❒❒❒❒❒ 📗#ایران_چگونه_ایران_شد ✍علۍاصغر_سید_آبادۍ ⋆🤍࿐໋₊ بہ ڪافہ ڪتاب انقݪاب بپـــــوندید ~🦋🍃🖇𝓙𝓸𝓲𝓷↷ ┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈ 🚛 @book_caffe ┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈ 🌳⃢🚕☕️📚༺✒️ 🇮🇷 ⃟✨༺🍫͜͡🌱

　🌷🌸🌷🌸 🌸🌷🌸🌷🌸 Λ🌷🌸🌷🌸🌷 ( ˘ ᵕ ˘🌷🌸🌷 ヽ つ＼ ／ UU / 🎀 \