#یک_نکته_از_هزاران 🌱
آقا سيد عبدالرحيم - خادم مسجد جمكران - مي گويد: در سـال وبا (سال 1322) بعد از گذشتن مرض ، روزي به مسجد جمكران رفتم .
ديدم مرد غريبي در آن جا نشسته است .
احوال او را پرسيدم .
گـفـت : مـن سـاكـن تهران مي باشم و اسمم مشهدي علي اكبر است .
در تهران كاسبي وخريد و فـروش دخانيات داشتم ، اما پس از مدتي سرمايه ام تمام شد، چون به مردم نسيه داده بودم و وقتي وبـا آمـد آنـهـا از بين رفتتند و دست من خالي شد، لذا به قم آمدم .
در آن جا اوصاف اين مسجد را شـنـيـدم .
مـن هم آمدم كه اين جا بمانم ، تا شايد حضرت ولي عصر ارواحنافداه نظري بفرمايند و حاجتم را عنايت كنند.
سـيـد عبدالرحيم مي گويد: مشهدي علي اكبر سه ماه در مسجد جمكران ماند و مشغول عبادت شد.
رياضتهاي بسياري كشيد، از قبيل : گرسنگي و عبادت و گريه كردن .
روزي بـه من گفت : قدري كارم اصلاح شده ، اما هنوز به اتمام نرسيده است .
به كربلامي روم .
يك روز از شهر به طرف مسجد جمكران مي رفتم .
در بين راه ديدم ، او پياده به كربلا مي رود.
شـش مـاه سـفر او طول كشيد.
بعد از شش ماه ، باز روزي در بين راه ، همان شخص را كه از كربلا برگشته بود، در همان محلي كه قبلا ديده بودم ، مشاهده كردم .
با هم تعارف كرديم و سر صحبت باز شد.
او گفت : در كربلا برايم اين طور معلوم شدكه حاجتم در همين مسجد جمكران داده مي شود، لذا برگشتم .
اين بار هم مشهدي علي اكبر دو سه ماه ماند و مشغول رياضت كشيدن و عبادت بود.
تـا آن كه پنجم يا ششم ماه مبارك رمضان شد.
ديدم مي خواهد به تهران برود.
او را به منزل بردم و شب را آن جا ماند.
در اثناء صبحت گفت : حاجتم برآورده شد.
گفتم : چطور؟ گفت : چون تو خادم مسجدي برايت نقل مي كنم و حال آن كه براي هيچ كس نقل نكرده ام .
من با يكي از اهالي روستاي جمكران قرار گذاشته بودم كه روزي يك نان جو به من بدهد و وقتي جمع شد پولش را بدهم .
روزي براي گرفتن نان رفتم .
گفت :ديگر به تو نان نمي دهم .
مـن ايـن مـساله را به كسي نگفتم و تا چهار روز چيزي نداشتم كه بخورم مگر آن كه ازعلف كنار جـوي مـي خـوردم ، بـه طـوري كه مبتلا به اسهال شدم .
اين باعث شد كه من بي حال شوم و ديگر قدرت برخاستن را نداشتم ، مگر براي عبادت كه قدري به حال مي آمدم .
نـصـف شـبـي كـه وقت عبادتم بود فرا رسيد.
ديدم سمت كوه دو برادران (نام دو كوه دراطراف مسجد جمكران ) روشن است و نوري از آن جا ساطع مي شود، بحدي كه تمام بيابان منور شد.
نـاگهان كسي را پشت در اتاقم ديدم ، مثل اين كه در را مي كوبد (منزلم در يكي ازحجرات بيرون مسجد بود) با حال ضعف برخاستم و در را باز كردم .
سيدي را باجلالت و عظمت پشت در ديدم .
به ايـشـان سـلام كـردم ، اما هيبت ايشان مرا گرفت ونتوانستم حرفي بزنم .
تا آن كه آمده و نزد من نشستند و بناي صحبت كردن راگذاشتند، و فرمودند: جـده ام فـاطمه (س ) نزد پيغمبر (ص ) شفاعت كرده كه ايشان حاجتت را برآورند.
جدم نيز به من حواله نموده اند.
برو به وطن كه كار تو خوب مي شود.
و پيغمبر (ص )فرموده اند: برخيز برو كه اهل و عيالت منتظر مي باشند و بر آنها سخت مي گذرد.
مـن پـيـش خـود خيال كردم كه بايد اين بزرگوار حضرت حجت (ع ) باشد، لذا عرض كردم : سيد عبدالرحيم خادم اين مسجد نابينا شده است شما شفايش بدهيد.
فرمودند: صلاح او همان است كه نابينا بماند.
بعد فرمودند: بيا برويم و در مسجد نمازبخوانيم .
بـرخـاسـتـم و با حضرت بيرون آمديم ، تا به چاهي كه نزديك درب مسجدمي باشد،رسيديم .
ديدم شخصي از چاه بيرون آمد و حضرت با او صحبتي كردند كه من آن را نفهميدم .
بعد از آن به صحن مسجد رفتيم كه ديدم ، شخصي از مسجد خارج شد.
ظرف آبي در دستش بود كه آن را به حضرت داد.
ايـشـان وضو گرفتند و به من هم فرمودند: با اين آب وضو بگير.
من از آن آب وضو گرفتم و داخل مسجد شديم .
عرض كردم : يا بن رسول اللّه چه وقت ظهور مي كنيد؟ حضرت با تندي فرمودند: تو چه كار به اين سؤالها داري ؟ عرض كردم : مي خواهم از ياوران شما باشم .
فرمودند: هستي ، اما تو را نمي رسد كه از اين مطالب سؤال كني و ناگهان از نظرم غايب شدند، اما صـداي حـضـرت را از مـيان چاهي كه پاي قدمگاه در صفه اي كه در و پنجره چوبي دارد و داخل مسجد است ، شنيدم كه فرمودند: برو به وطن كه اهل و عيالت منتظر مي باشند.
در اين جا مشهدي علي اكبر اظهار داشت كه عيالم علويه مي باشد
كمال الدين ج 2، ص 199، س 8
بین ما و شهداء فاصله بسیار نبود
🌴اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ
🆔 @boostan_shohada_dr
🖼هرروز خود را با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کنیم:
🪧تقویم امروز:
📌 شنبه
☀️ ۱۲ خرداد ۱۴۰۳ هجری شمسی
🌙 ۲۳ ذی القعده ۱۴۴۵ هجری قمری
🎄 1 ژوئن 2024 میلادی
📖حدیث امروز:
🍃امیرالمومنین علیه السلام:
جوینده چیزی یا به آن یا به برخی از آن خواهد رسید.
📗نهجالبلاغه حکمت ۳۸۶
🔖مناسب نداریم
بین ما و شهداء فاصله بسیار نبود
🌴اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ
🆔 @boostan_shohada_dr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امامحسینجان❤️🩹؛
صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚
🍃رو به شش گوشهترین
قبلهی عالم
هر صبح بردن نام
حسیـــن بن علی میچسبد:
چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست
اَبــاعَبـــــدالله...
هرکسی داد سَلامی به تو
و اَشکَش ریخت ،،،
او نَظـَرکَــردهی زَهــراست...
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
وعَلی العباس الحسُیْن...
ارباب بيکفن ســــــــلام...
#صبحم_بنامتان_اربابم
بین ما و شهداء فاصله بسیار نبود
🌴اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ
🆔 @boostan_shohada_dr
📖 السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا اِبْنَ عَلِيٍّ اَلْمُرْتَضَى...
▫️سلام بر تو ای یادگار امیرالمومنین .
سلام بر تو و بر روزی که زمین درد کشیده را، با عدالت علوی التیام خواهی داد.
📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت در سرداب مقدس، ص۶۱۰.
بی حضورت
هر چه کردم
زندگی زیبا نشد
سلام زیباترین ....
🍀هفتهام را با سلام بر پدر مهربانم آغاز میکنم...
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
بین ما و شهداء فاصله بسیار نبود
🌴اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ
🆔 @boostan_shohada_dr
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌺
🍀شادی_روح_شهدا_صلوات🕊🌹
بین ما و شهداء فاصله بسیار نبود
🌴اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ
🆔 @boostan_shohada_dr
10.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چند دقیقه عشق پدر پسری ببینید
چند دقیقه معماری درست خانه ببینید
چند دقیقه عطوفت و مهربانی ببینید
چند دقیقه حیا و حریم و حرمت ببینید
چند دقیقه حرمت مادر ببینید
چند دقیقه تربیت شهدایی ببینید
✍عالیه سادات
بین ما و شهداء فاصله بسیار نبود
🌴اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ
🆔 @boostan_shohada_dr
🏴 ۲۳ ذی القعده بنا به روایتی شهادت آقا علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) ، تسلیت باد.
💐 پنج دسته گل صلوات هدیه پیشگاه با عظمت آقا اباالحسن علی بن موسی الرضا ﴿عليهما آلافُ التَّحيةِ والثَّناء﴾
🌿 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم 🌿
👈 مطالب معارفی و بصیرتی در کانال «بَيِّنَات» به آدرس : 👇
🆔 @gh_karimi
بین ما و شهداء فاصله بسیار نبود
🌴اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ
🆔 @boostan_shohada_dr
🍃⚘ ۱۲ خرداد سالگرد ارتحال شهادت گونه ، سید آزادگان حضرت حجت الاسلام والمسلمین سید علی اکبر ابوترابی فرد و پدر بزرگوارشان حضرت آیت الله حاج سید عباس ابوترابی فرد ، در سال ۱۳۷۹ گرامی باد.
💐 هدیه به روح مطهر این آزاده مقاوم و پدر ارجمندشان ، فاتحة مع الصلوات.
🌿 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم وَ فَرَجَنَا بِهِم وَ بِحَقِّهِم 🌿
بین ما و شهداء فاصله بسیار نبود
🌴اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ
🆔 @boostan_shohada_dr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به این تصاویر دقت کنید !
انگارخودآقا هم؛
حاج قاسم رازیارت میکنه
ویه لحظه متوجه میشه همه دارن
نگاهش میکنن:((
خدایا رهبر در او چه میدید؛ که خیلی ها نمیدیدند!؟
بین ما و شهداء فاصله بسیار نبود
🌴اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ
🆔 @boostan_shohada_dr
رضا سگ باز(!)
یه لات بود تو مشهد...
هم سگ خرید و فروش می کرد،
هم دعواهاش حسابی سگی بود!!
یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا
و غذا خوردن
که دید یه ماشین با آرم
”ستاد جنگهای نامنظم“
داره تعقیبش می کنه.
شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت:
”فکر کردی خیلی مردی؟!“
رضا گفت:
بروبچه ها که اینجور میگن.....!!!
چمران بهش گفت:
اگه مردی بیا بریم جبهه!!
به غیرتش بر خورد،
راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......!
مدتی بعد....
شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد....!
چند لحظه بعد
با دستبند،
رضارو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن:
”این کیه آوردی جبهه؟!“
رضا شروع کرد به
فحش دادن.
(فحشای رکیک!)
اما
چمران مشغول نوشتن بود!
وقتی دید چمران توجه نمی کنه،
یه دفعه سرش داد زد:
”آهای کچل با تو أم.....! “...
یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت:
”بله عزیزم!
چی شده عزیزم؟
چیه آقا رضا؟
چه اتفاقی افتاده؟“
رضا گفت:
داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!!
چمران:
”آقا رضا چی میکشی؟!!
برید براش بخرید و بیارید.....!“
چمران و آقا رضا تنها تو سنگر.....
رضا به چمران گفت:
میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟!
کِشیده ای، چیزی؟!!
شهید چمران: چرا؟!
رضا:
من یه عمر به هرکی بدی کردم،
بهم بدی کرده....!
تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه.....
شهید چمران:
اشتباه فکر می کنی.....!
یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم،
نه تنها بدی نمی کنه،
بلکه با خوبی بهم جواب میده!
هِی آبرو بهم میده.....
تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی می کردی ولی
اون بهت خوبی می کرده.....!
منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و
منم بهش بگم بله عزیزم.....!
تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …!
رضا جا خورد!....
..... رفت و تو سنگر نشست.
آدمی که مغرور بود و
زیر بار کسی نمی رفت،
زار زار گریه می کرد!
تو گریه هاش می گفت:
یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟؟؟؟
اذان شد.
براى رضا
اولین نماز عمرش بود...
رفت وضو گرفت.
..... سر نماز،
موقع قنوت صدای گریش بلند شد!!!!
وسط نماز،
صدای سوت خمپاره اومد.
پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد.....
رضارو.. خدا
واسه خودش
جدا کرد......!
(فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش)
یه توبه و نماز واقعی........
ب نقل از کتاب
"خاطرات شهید مصطفی چمران"
💚👈پیج رسمی هیات عشاق ابن الحیدر 👉💚
بین ما و شهداء فاصله بسیار نبود
🌴اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ
🆔 @boostan_shohada_dr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ واقـعا عـجیبه که حضرت آقا
دارن کارهای دولـــت رئـــیسی رو
بیان میکنن!
🤔 گویا کم کاری ما بچه انقلابی
ها رو دارن جبران می کنن.
👆در یک دقــیقه، ٢۰ عـــملکرد بر
جسته دولت را برشمردن...
👌دست کم، ما مـریدان حـضرت
آقا، نشرش بدیم!
#مشارکت حداکثری-انتخاب هوشمندانه-خدمت صادقانه
بین ما و شهداء فاصله بسیار نبود
🌴اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ
🆔 @boostan_shohada_dr