eitaa logo
(🌼بوی باران🌼)
87 دنبال‌کننده
240 عکس
125 ویدیو
43 فایل
مذهبی،عقاید(پرسش و پاسخ)،احکام،داستانک،خانواده،انگیزشی. ارتباط با خادم کانال: @M_Ramazanghasem
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤔شبهه وهابیت: چطور علی ابن ابی طالب هر شب خونه فقرا شیر می برده در حالی که در آن زمان، ظروف یکبار مصرف که نبوده حتما از ظروف فلزی استفاده می‌کرده. شبی ده تا خونه که حساب کنیم، میشه سالی بیش از 3000 ظرف. تازه ناشناس می‌رفته، یعنی ظرفشم پس نمی‌گرفته. کارخونه مسگری هم اگه داشت از پس این همه ظرف بر نمیومد.‼️ ✅پاسخ: 👈پس از بررسی‌های متعدد در منابع تاریخی، مشخص شد که اساسا در هیچ روایتی، از شیر بردن امیرالمومنین (ع) به درب خانه ایتام و فقرا، مطلبی آورده نشده است، بلکه آنچه در روایات مطرح شده، بردن طعام می‌باشد. ◀️شبهه کننده بردن شیر را پیش فرض گرفته و شبهه خود را بر اساس آن مطرح نموده است. @booyebaran313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امیرالمومنین علیه السلام در کلام پسر حاتم طائی که سه فرزندش در رکاب آن حضرت به شهادت رسیده بودند استاد شهید مطهری ره تبیین میکند.... @booyebaran313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عرض سلام و ادب و احترام 🌼🌱🌼🌱🌼 طاعات و عبادات تون مقبول درگاه حق تعالی ان شاالله امشب شب قدر سوم هست گفتم بیام و توصیه استاد فاطمی نیا برای امشب رو براتون بگم توصیه استاد فاطمی نیا: ایشان فرمودند:این توصیه نقل از آیت الله اراکی است. قبل از اینکه خواستید دعا کنید فقط فقط یک مرتبه با حال توجه بفرمائید : "یا اله العاصین" این ذکر 7 مرتبه لبیک خدا را به دنبال دارد .آخه گناهکاران هم خدایی دارند. التماس دعای فرج @booyebaran313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🍀🌷🍀🌷 🌼انتخاب اجباری🌼 زهرا کاظمی و خواهرش با هم دو سال تفاوت سنی داشتند . زهرا دختر آرام و باهوشی بود و عاشق ریاضیات. دبیرستان موقع انتخاب رشته تحصیلی زهرا همون رشته خواهرش راضیه رو انتخاب کرد.رشته تجربی. هفته اول معلم جبر درس رو که میداد زهراسریع میرفت پای تابلو و مسأله ای که استاد برای تمرین بلافاصله بعد از درس داده بود رو حل می کرد. معلم ازش پرسید :کاظمی تو خواهر راضیه کاظمی نیستی؟ کاظمی گفت:بله خانم معلم گفت :تو واقعا به تجربی علاقه داری؟ زهرا ساکت بود و جوابی نداد. معلم گفت :پس چون خواهرت رشته تجربی بوده و کتابهای تجربی رو داشته اومدی تجربی درسته. بازهم زهرا سکوت کرد و این بار سر به زیر تر از دفعه قبل شده بود. معلم گفت: اما توصیه من به تو اینه که بری رشته ریاضی . اصلا هم ترس به دلت راه نده و این و بدان که آدم توی شیرها موش باشه بهتر تا توی موشها شیر. و جلسه بعد برای حل تمرین بعد از درس جای زهرا خیلی خیلی خالی بود... 🌷🍀🌷🍀🌷 نویسنده:مریم رمضان قاسم @booyebaran313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱 💢پسرم چرا اینقدر تو فکری مگه مدرک مهندسی تو نگرفتی؟؟ یادته چقدر دوست داشتی مهندس این مملکت بشی.چقدر شبها بیدار موندی تا درس بخوونی؟ پس چرا حالا خوشحال نیستی که به آرزوت رسیدی؟ 🌟مادر راستش دو دوتا چارتای پسرت غلط از آب در اومد فکر می کرد ته خوشبختی یعنی مهندس شدن ولی حالا که خیلی عمیق و دور اندیشانه فکر می کنه می بینه ته ته مهندسی رفاه خودش و خانواده اش توی دنیاست. پس آخرت چی میشه؟تا این سن که رسیدم چیز زیادی از دینم نمیدونم و سؤالات زیاد بدون پاسخی دارم.... وقتی هم که وارد بازار کار بشم که دیگه فرصت سر خاروندن ندارم آخه تو فکر شرکت زدن با دوستم آقای محبی هستم. 💢خوب پسرم دیگه چی میخوای؟هم مدرک داری هم شغل. 🌟ولی باید به فکر آخرتم باشم با آقا مجید دوست دوران دبستانم فردا میخوایم بریم ثبت نام کنیم حوزه علمیه. دیروز آقا مجید رو بعد از سالها دیدم چند سالیه که میره حوزه.با منم حسابی صحبت کرد و نتیجه صحبتاش قرار فردا ست..... 🌟مادر نگاهی به همسرش کرد و گفت: شما یه چیزی بگو مرد..... 💫پدر بعد از سکوت معناداری گفت: اولا:کی گفته آخرت،فقط رفتن به حوزه است؟ چقدر آدم می شناسیم که توی همین حوزه ها بودند و هستند ولی بویی از خدا و دین حقیقی نبرده اند و بنده دنیان. از طرفی چقدر آدم بیرون حوزه داریم که اهل آخرتند. البته برعکسشم زیاد داریم . اگه مهندسی باشی که حواست به حلال و حرومت باشه و نیم نگاهی هم به مساله انتظار فرج داشته باشی، و مقید به خدا و دین و اخلاق باشی، در کل یه متخصص متعهد باشی.آخرتت ان شالله تضمینه. در ثانی:می تونی پاره وقت بری حوزه و از بُعد اعتقادیات و کمی فقه، خودت و تقویت کنی تا مهندس معتقدتری باشی. بعد خندید😊 و گفت:البته اگه یه کم از فعال بودنت تو فضای مجازی کم کنی. 🌟مادر نگاهی به پسرش کرد و گفت :مادر حرف حساب جواب نداره. به قلم مریم رمضان قاسم @booyebaran313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞نماهنگ محشر و بسیار زیبا و فوق‌العاده عالی تمنای حسین 😍 با صدای حاج محمود کریمی 🎼بهشت ارزانیِ خوبان عالم بهشت من تماشای 😍حسین است به وقت مرگ چشمم را نبندید که چشم من به سیمای حسین 😍است 🤲🌷 @booyebaran313 ما را به دوستان خود معرفی کنید.👆 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌
🍄🌿🍄🌿🍄🌿🍄 زهرا خانم به محدثه خانم گفت:شماواکسن کرونا رو میزنین؟؟ محدثه خانم گفت:نمیدونم ببینم چی پیش میاد. زهرا خانم گفت:محدثه خانم باید حتما بزنیم همه سلبریتی ها زدن.خودم توی اینستا دیدم.... 🍄🌿🍄🌿🍄🌿🍄 @booyebaran313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼🌿🌼🌿🌼🌿 باز کنید حاج خانوم براتون سبد غذایی آوردم. در باز شد و خانوم ناشناس چند بسته ماکارانی و یه رب گوجه و یه روغن تحویل حاج خانوم داد. داشت خداحافظی می کرد که چشمش به دستهای حاج خانوم افتاد. بعد یه مرتبه گفت:حاج خانوم چقدر دستاتون خشکه بذارین با همین روغنی که آوردم چربش کنم . حاج خانوم شروع کرد به دعا کردن و گفت:خدا خیرت بده دست حاج خانوم و چرب کرد و رفت. بعد از چند دقیقه حاج خانم فهمید چه کلاهی سرش رفته! انگشتر طلاش در دستش نبود! "لا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل" (داستان واقعی) @booyebaran313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اعضای محترم سلام😊 🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸 💥آخرین جمعه ماه مبارک 💫نماز جعفر طیار یادمون باشه ... آیت الله ناصری فرمودند :اگه نتونستین طبق دستور وارده بخونیم 2 تا دو رکعت به نیت نماز جعفر طیار بخوانیم و بعد از 4 رکعت 300بار ذکر شریف " سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر" را بگوییم. ✨مؤفقیت بیشتردر زندگی مون✨ روزهای جمعه بعد از غسل جمعه تون نماز امام زمان رو بخونین. حتی اگه نتونستین از عزیزان تون بخواین که به نیابت از شما بخونن. ان شاالله تأثیرش و تو زندگی تون نظاره گر باشید. 🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸 @booyebaran313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫 به لطف خدا راهپیمایی مجازی روزقدس‌ آغاز شده لطفا اطلاع رسانی بفرمایید ودراین راهپیمایی حتما شرکت کنید🙏🌸 https://b2n.ir/ghods5
🌼انتخاب اول🌼 🎊و.....این روزها حیرتم افزون گشته حیرت انتخاب.... کدام را انتخاب کنم؟؟ نامزدهای انتخاباتی هر کدام با جذابیت و تبلیغات خاص خودشان سعی در مجاب کردن من برای انتخاب شان دارند. و هر کدام قصد دارد گوی سبقت را از دیگری برباید. و.... چه انتخاب سخت است 🍒🍒🍒 نامزدهای انتخاباتی : شیر، آبجوش، خرما، 🍔غذا. زولبیا، بامیه، چای.... ومن اصلح را بر می گزینم. 🍄🌿🍄 قال الإمام الصادق علیه السلام: کانَ رَسولُ الله صلی الله علیه و آله أوَّلُ ما یُفطِرُ عَلَیهِ فی زَمَنِ الرُّطَبِ الرُّطَبُ، و فی زَمَنِ التَّمرِ التَّمرُ اوّلین چیزی که پیامبر خدا روزه اش را با آن افطار می کرد، در زمانِ رُطَب، رطب بود و در زمانِ خرما، خرما. (رُطَب:خرمای رسیده و تَمر، خرمای خشک.) به قلم مریم رمضان قاسم @booyebaran313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍄🌿🍄🌿🍄🌿🍄 زنگ خانه به صدا در آمد حاج خانم درب را که باز کرد چشمش افتاد به قیافه همیشه شاکی😔😣 مستأجرشان خانم اشجع که مثل همیشه طومار به هم پیچیده مشکلات خانه اجاره ای را به همراه تک تک مشکلات خانوادگی برای حاج خانم به ارمغان آورده بود. ✨حاج خانم بعد از تحویل گرفتن طومار درب خانه را بست.... به یاد مستأجر قبلی شان مریم خانم افتاد که هر چند روز یکبار با چهره ای خندان😊به سراغش می آمد و از دلتنگیش برای حاج خانم می گفت و اینکه این چند روز که او را ندیده چقدر دلتنگش شده.... حاج خانم آه حسرتی کشید .. صدای واعظ از 📺 تلویزیون نظرش و جلب کرد که می گفت:چرا هنگام زیارت اهل بیت علیهم السلام فقط اشکها 😭و غم و غصه هایتان را برای ائمه بازگو می کنید. دلتنگی هایتان برای آنها و مؤفقیتها و شادی های زندگی تان را هم برای ائمه باز گو کنید ... یک لحظه حاج خانم به خودش اومد به رابطه خودش با خدا و اهل بیت فکر کرد .. سؤالی در ذهنش نقش بست..... راستی رابطه من با خدا و اهلبیت مثل رابطه مریم خانم 😊است یا خانم اشجع😔😣؟؟ به قلم مریم رمضان قاسم "یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ‌" 🍄🌿🍄🌿🍄🌿🍄 @booyebaran313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍄🌿🍄🌿🍄 روزه کله گنجشکی😇 روز اول ماه رمضان بود آقا محمد خسته از سر کار برگشت خونه . زهره خانم و هانیه کوچولو خونه نبودند عطر چلومرغ زهره خانم پیچیده بود توی خونه . آقا محمد چنان از بوی غذا مدهوش شده بود که فراموش کرد روزه اس. و برای خودش در ظرفی غذا کشید و شروع کرد به خوردن. قاشق آخری رو در دهانش گذاشت که زهره خانم اومد و گفت :آقامحمد!مگه شما روز نیستین! آقا محمد هول شد.قاشق از دستش افتاد دوید رفت تا دهانش و تمیز کنه. هانیه کوچولو خندید و گفت: بابا مثل من روزه کله گنجشکی گرفته.😊 @booyebaran313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼🌼 🌼 🌼🌼 🌼 🌾🍃سفــره دلــــش را پهــــن کرد گرسنگی خـــود نمــــایــی کـــرد🍂 @booyebaran313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍒🍀🍒🍀🍒🍀🍒🍀 درحال رفتن به کتابخونه بود نزدیکی های کتابخونه که رسید پیرمرد افغانستانی که شغلش جمع آوری بازیافت بود نظرش رو به خودش جلب کرد کنار دیواری ایستاده بود و کتابی رو مطالعه می کرد به سمت پیرمرد رفت و بعد از سلام با تعجب ازش پرسید چی می خوونین ؟؟ پیرمرد گفت :کتاب من عاشق مطالعه هستم امروز این کتاب رو در باز یافت پیدا کردم و الان دارم مطالعه اش می کنم. نگاه پر از شوق پیرمرد به کتاب باعث شد بخواد اسم کتاب رو هم بدونه. ازش پرسید اسم کتاب چی هست؟؟ پیرمرد گفت:نماز در قرآن آقای قرائتی. به قلم مریم رمضان قاسم (داستان واقعی) 🍀🍒🍀🍒🍀🍒🍀 @booyebaran313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼🌱🌼🌱 🍂دلش مثل گذشته ها برای درد و دل کردن با پدر و مادرش که همیشه بی ریا و با آغوش باز ، برای شنیدن دردها و دلگیری هاش دو گوش شنوا داشتند تنگ شده بود. 🌾 ولی مشکلش با بهروز شریکش رو نمی تونست با اونا در میون بذاره .آخه اونا دوران نوجووونی مهدی کلی نصیحتش کرده بودن که بهروز دوست خوبی نمی تونه برات باشه. 🌱کجا باید میرفت؟؟ این سؤالی بود که بارها توی ذهنش مرور می کرد .... 🌿صدای بوق ماشین عقبی اون و به خودش آورد نگاهی به خیابون انداخت خیابون طالقانی بود.... محله بچگیهاش. 🍂مهدی دل و زد به دریا و رفت سمت خونه پدری هرچند روی رفتن نداشت. 🍀 در طول سال سه بار بیشتر به اونا سر نمیزد.یکبار عید نوروز و دوبار به مناسبت تولد پدر و مادرش. البته عید نوروز با همسرش و دوبار دیگه رو به تنهایی با یه کیک تولد .... البته این دو سال اخیر به دلیل شیوع بیماری کرونا عید نوروز هم کنسل شده بود.... بعد از فشردن زنگ بلبلی کلید انداخت و وارد حیاط با صفاشون شد انگار با دیدن اون خونه مقداری از دلتنگی هاش برطرف شده بود ... مادرش با ذوق دوید توی حیاط انگار خدا دنیا رو بهش داده باشه گفت :باد اومده و گل آورده..... با مادرش سلام و احوالپرسی کرد و رفت تا با پدر هم سلام و احوالپرسی کنه . مادرش با ناراحتی گفت:پدرت کرونا گرفته الانم بیمارستانه دلم نیومد ناراحتت کنم. با نگرانی پرسید:همراه نداره که؟ مادرش گفت:زنگ زدم محسن پسرعموت اگه نیاز بود بره پیشش. مهدی از خودش خجالت کشید تموووم مشکلات خودش پر کشیدن. "و بالوالدین احسانا" @booyebaran313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا