eitaa logo
🇮🇷غواص ها بوی نعنا می ده🇮🇷
109 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
#زندگینامه_شهید #حسین #قجه_ای #شهید_شهادت_دفاع_مقدس
صبح عاشورای سال ۱۳۳۷ حسینعلی در زرین شهر اصفهان در دستان خسته پدر کشاورزش جای گرفت و در سایه تربیت عالمانه پدر رشد نمود. در سن ۷ سالگی به مدرسه رفت و تا اخذ مدرک دیپلم تحصیل نمود.
از کودکی علاقه زیادی به ورزش کشتی داشت و به عنوان قهرمان اول شهرستان و استان اصفهان برای چند سال متوالی معرفی گشت و به مسابقات انتخابی تیم ملی راه یافت. سال ۱۳۵۳ وارد فعالیت‌های سیاسی شد. سال ۱۳۵۶ به قم مهاجرت کرد و توسط مأموران ساواک دستگیر شد. چند مرتبه نیز به منظور فعالیت‌های سیاسی به شیراز و قم سفر کرد
با پیروزی انقلاب به استخدام کمیته درآمد، چندی بعد به همراه دوستانش سپاه پاسداران زرین‌شهر را بنیان نهاد و خود نیز سبزپوش این نهاد مقدس گردید. قجه‌ای سپس به عنوان مسؤول یک گروه به سنندج رفت و چهارماه در این شهر خالصانه خدمت کرد. در بازگشت به زادگاهش مسئولیت عملیات سپاه پاسداران زرین شهر را به او سپردند.
برای مدتی نیز مسؤولیت توپخانه سپاه مریوان و دزلی را پذیرفت. هنوز مدتی نگذشته بود که به عنوان مسؤول عملیات سپاه مریوان و دزلی معرفی گردید. حسین ماهها با ضدانقلاب جنگید و در عملیات محمد رسول الله(ص) با سمت فرمانده عملیات حاضر شد.
بعد از شرکت در عملیات فتح‌ المبین با سمت فرمانده گردان سلمان فارسی در عملیات بیت‌المقدس شرکت کرد و سرانجام در جاده اهواز – خرمشهر در تاریخ ۱۳۶۱/۲ / ۱۶ در سن ۲۴ سالگی شربت شهادت را نوشید و بر اثر اصابت گلوله به سرش به دیدار حق شتافت.
وصیت نامه شهید حسین قجه ای ای افراد باایمان شما را چه شده که به وقتی به شما گفته شود در راه خدا برای مبارزه با دشمنان حق و عدالت حرکت کنند به زمین سنگینی می‌کنید.
… بدانید که لذت دنیا در برابر خوشیهای آخرت اندکی بیش نیست. با درود و سلام فراوان به کلیه‌ی شهدای صدر اسلام تاکنون …از اینکه متعهد شدم در جنگ شرکت کنم یک وظیفه‌ی دینی خود دانستم و به والله قسم همیشه قلبم برایش می‌تپید چون بیشتر در معرض آزمایش قرار می‌گرفتم و سعی می‌کردم تا اندازه‌ی رشدم کمبودهایم را برطرف کنم ولی همیشه به این فکر بودم که نکند خالص نشوم و در جنگ از بین بروم(از دنیای ظاهری) تا اینکه مرتبه‌ی اول و دوم گذشت برای مرتبه سوم به فکر این افتادم که حتماً بسیار گناهکارم که از فیض شهادت محروم مانده‌ام. سعی کردم خالصانه‌تر و استوارتر شروع کنم تا شاید خداوند نظر عنایتی بکنند و مرا از نعمت بزرگش سیراب کند.
الحمدالله …. «خداوند به شما امر می‌کند که امانتها را به صاحبان آن بسپارید.» ای خمینی عزیز مطمئن باش که به آیه‌ی قرآن وفادار خواهیم ماند و همیشه از حرکت در خط پیامبرگونه‌ات تا ظهور حضرت مهدی(عج) ضعف از خود نشان نخواهیم داد. خدایا ما ابزار و وسیله‌‌ای بیش نیستیم. تویی که مرا هدایت و از خطرات عقیدتی به دور میداری. از تمامی خانواده، اقوام، دوستان و همشهریان و کلیه‌ی مسلمانان درخواست عاجزانه دارم که از خط رهبریت امام امت پیروی کنید تا سرعت و ضربات مشت بر دهان ابرقدرتها بیشتر شود. برای اینکه جوانان متعهد و شجاع بارآیند، و از مرگ نترسانید که زیر بار ذلت زندگی کنند ولی از ترس مرگ خروش نکنند، قربانی شدن در راه تحقق اسلام و اهداف انقلاب اسلامی آرزوی ماست بگذارید ما فدا شویم اما نگذارید که جمهوری اسلامی و خط امام بیش از این دست‌خوش حملات مخالفان شود … ولی درد دلی با برادران پاسدار! شما را قسم به آنچه برایش ایثارگری می‌کنید کاری کنید که سخنان امام با شما تطبیق کند و قلب امت دردناک نشود. چون خیلی شما از جان‌گذشتگان را دوست دارند.
جملات امام به پاسداران (شما جنداللهاید- شما دست خدا هستید- شما سربازان امام زمان (عج) هستید) معنی جملات و برداشت آنها یعنی اگر اینها که گفته شد نیستید سعی کنید چنین باشید تا بتوانید به اسلام خدمت کنید & همگی برای پیروزی و گسترش اسلام و طول عمر امام در دل شب و وقت نمازها دعا کنیم.والسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در توصیف شهادت، این سخن پیر جماران که را هنر مردان خدا دانسته، گویای افتخاری بس بزرگ می باشد که فقط نصیب انسان های و وارسته از بند تعلقات مادی می گردد... 💐معرفی پاسدار 🌏 زمینی شدن : ۴۲.۰۹.۲۵، امیدیه - نیمه شعبان 💫 آسمانی شدن : ۶۷.۰۴.۰۴ 🕊رجعت : ۸۹.۰۷.۰۱ 💠 ارائه : جناب جامانده از شهدا 📆 پنج شنبه ۹۸.۰۹.۲۱ ⏰ ساعت ۲۱:۳۰ 💐همزمان با ایام ولادت شهید معزز 🕊گروه به یاد شهدا http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84
متن زیر مروری کوتاه بر زندگی و نحوه سلوک و رفتار آن سردار شهید عزیز می باشد. انشاءاله مورد قبول حق تعالی قرار گرفته وشفاعت آن شهید سعید را، شامل حال ما سازد. در شامگاه سرد پاییزی بیست و پنجم آذرماه سال 1342 هجری شمسی مصادف با نیمه شعبان سال 1383 هجری قمری کودکی در شهر امیدیه چشم به جهان گشود که پدر بزرگش نام او را به میمنت شب میلاد آن عزیز عالم هستی، مولا و آقایش امام زمان(عج)" مهدی " نهاد. مهدی از پدر و مادری متدین، روستازاده و با صفا متولد گردید و در خانواده ای مذهبی رشد و نضج یافت. پدربزرگ هایش هردو متدین، خداترس بودند. نیای پدریش معروف به آخوند، زاهد مؤمن روستا بود. نیای مادریش حاج عباس نیز اهل دل، قاری قرآن و از معتمدین و متدینین منطقه آغاجاری به شمار می رفت. باری مهدی در دامان چنین خانواده ای پرورش یافت و روح لطیفش با تعالیم روح بخش دین مبین اسلام و معارف الهی آشنا و عجین
بسم رب الشهداء والصدیقین " یاد شهدا کمتر از شهادت نیست " (مقام معظم رهبری) در توصیف شهادت، این سخن پیر جماران که شهادت را هنر مردان خدا دانسته، گویای افتخاری بس بزرگ می باشد که فقط نصیب انسان های پاک و وارسته از بند تعلقات مادی می گردد. آن هایی که وجودشان و دل های دریایی شان در ظرف زمان و مکان نمی گنجد و این کره خاکی را با همه بزرگی و وسعت تنگ و کوچگ یافته و عطای این دنیای فانی را به لقای دوست و دیار باقی می بخشند. سیری در زندگی و سلوک این افلاکیان، و راه و رسم صحیح زندگی و دستیابی به قلل رفیع والای انسانی و آسمانی هاست. او بهترین سال های عمرش را صرف تلاش و مجاهدت در راه خدا و حفظ دین مبین اسلام نمود و تا بدان جا استقامت ورزید تا به آنچه استحقاقش را داشت یعنی همان شهادت و مرگ با عزت در راه خدا و اعتلای کلمه حق دست یافت.
او که از ذهنی خلاق و پویا برخوردار بود، ضمن تحصیل بعنوان سر دسته ی گروه نوجوانان هم سن و سال خود در فامیل و محل شناخته می شد و قدرت مدیریت خوب خود را در همان سالهای نوجوانی به هم سالان خود دیکته می نمود. سال 1356 اتفاق مهم و سرنوشت سازی در زندگی مهدی جوان رخ داد. در این سال خانواده وی با پس انداز و استقراض موفق شدند خانه ای در مقابل مسجد امام حسین(ع) واقع در لین 3 کوی بیست متری شهرداری خریداری نمایند. این اتفاق مبارک، باعث آشنایی بیش از پیش مهدی با معارف ناب اسلام و تلطیف روح و صفای باطن وی شد. به طوری که در آن سال ها بین خانه و مسجد تفاوتی قائل نبود و اغلب اوقات خود را در مسجد و در حال انجام دادن فعالیت های مذهبی بود. باید گفت که آن شهید از همان دوران آماده پذیرش نقش های فعال خود در حوادث آتی شد.
پرورش در چنین محیطی باعث آشنایی عمیق و عاشقانه مهدی با روح تعالیم اسلامی و دلداری و دلبستگی به ائمه اطهار(ع) شد به طوری که مهدی از همان دوران کودکی در مساجد حضور پیدا می گردد و نماز خواندن را در کنار خانواده آغاز نمود و تا لحظه دیدار معبود آن را رها ننمود.او پسری فعال، جسور، بی باک و پرشور بود. در همان اوان کودکی با شیرین کاری هایش و شیطنت های کودکانه دل پدر و مادر را بلکه دل همه فامیل را ربود و مورد محب دوستان، هم سالان و اهالی محل بود. مهدی در سال 1348کلاس اول دبیرستان را در مدرسه ابن سینا امیدیه آغاز نمود، ذهن فعال و استعداد خدادادی وی باعث شد او دانش آموزی ساعی،کوشا و موفق باشد و مدارج ترقی را یکی پس از دیگری پشت سرگذارد. در سال 1350 پدرش برای بهبودی وضع معیشت خانواده و برای یافتن کار مناسب آنها را به شهرستان اهواز منتقل نمود و در محله آسیه آباد که از محله های قدیمی و مستضعف نشین شهر اهواز بود سکنی گزیدند. مهدی کلاسهای سوم تا پنجم ابتدایی را در دبستان علامه آن محل تحصیل نمود. در آن سال ها به تناوب در مناطقی چون زیتون کارگری و بیست متری شهرداری که آنها نیز از مناطق قدیمی و هم جوار محله آسیه آباد بود سکونت گزیدند. شهید نریمی دوران تحصیل راهنمایی را در مدرسه ای واقع در زیتون کارگری که اکنون به نام شهید عزیز و گران قدر عبدالرضا شجرات نامیده می شود گذراند. این دوران اوج شور و نشاط مهدی نوجوان و فعال بود
کم کم توجه وی به زندگی مادی کم و گرایش وی به معنویات روز به روز افزایش می یافت. درهمین روزها اولین جرقه های انقلاب کبیر اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) با واقعه 29 دی شهر قم زده و آغاز شد. مهدی که اکنون در پایه اول دبیرستان در رشته بازرگانی و اقتصاد در دبیرستانی در منطقه زیتون کارمندی(شهید مطهری فعلی) مشغول به تحصیل بود، با شروع مبارزات مردم مسلمان و حق جوی ایران،به خیل عظیم ملت پیوست و با شور و حالی وصف نشدنی در برپایی تظاهرات و راهپیمایی علیه رژیم ستم شاهی شرکت فعال داشت. وی شیفته حضرت امام و مرید مراد خود بود و با عشق و محبت ارادت خاصی که نسبت به رهبر عظیم الشأن انقلاب داشت، خالصانه و بی ریا از جان مایه گذاشت و شب و روز در حال مبارزه با اعمال رژیم اضمحلال رژیم طاغوت می گذراند. با به ثمر نشستن خون شهیدان و پیروزی انقلاب کبیر اسلامی ایران در 22 بهمن 1357، مهدی دست از مبارزه برنداشت و چون میلیون ها عاشق انقلاب در قالب پایگاه های مردمی در مسجد محل، مسجد امام حسین(ع) به پاسداری و حراست از انقلاب بزرگ مردم ایران پرداخت. دیگر مهدی آن نوجوان پر شور و شر گذشته که فقط دل خوش به گذران اوقات خویش با دوستان و فامیل باشد نبود.
برای پاسداری، حفاظت و حراست از دستاوردهای انقلاب اسلامی سر از پا نمی شناخت و با راه اندازی گروه تبلیغات اسلامی و ارائه کتب روشنگرانه دینی و مذهبی به مبارزه با این گروههای ملحد پرداخت و سعی در برملا کردن اهداف خائنانه آنها نمود. نگارنده این ستور از زبان پاک آن شهید، شرح درگیری ها و مرارت هایی او و دوستانش در مواجهه با آن گروهک ها داشته، شنیده است که توصیف آن از حوصله این مقاله خارج است. اما اتفاق دوم و مهم دیگر در زندگی شهید نریمی آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه انقلاب اسلامی مردم ایران در 31 شهریور 1359 بود. روح بلند و متعالی شهید که اکنون جوانی جسور و متهور بود با شروع جنگ دیگر در کالبد جسم قرار نمی گرفت. روحیه سلحشوری و جوانمردی او را به عرصه دفاع از کیان اسلامی و ایران عزیز دعوت می نمود. شهید در همان روزهای آغازین جنگ، هم چون سایر جوانان پاک باز و مؤمن شهر اهواز در مساجد گرد آمده و با تشکیل هسته های مقاومت دفاع از شهر را در دو جبهه مبارزه با دشمن بعثی و مزدوران داخلی آغاز نمود. شور و هیجانی وصف ناپذیر مدافعان جوان را که از همه اقشار، آحاد و اقوام جامعه بودند، در برگرفت.
#زندگی_نامه_سردار_شهید_حاج #مهدی_نریمی #شهادت_شهید_دفاع_مقدس
آنان چنان یک دل و یک رنگ و یک زبان و ید واحد بودند، که هیچ کس قادر به رسوخ و ایجاد رخنه بین صفوف فشرده رزمندگان جان برکف نبود. پس از فروکش نمودن حملات اولیه دشمن و توقف آنها در نزدیکی شهرهای آبادان و سوسنگرد، مهدی همچنان به فعالیت در قالب پایگاه بسیج مسجد امام حسین (ع) مشغول بود. در سال 1359 شهر اهواز به دلیل قرار گرفتن در معرض گلوله باران خمپاره ای و توپخانه ای دشمن، نا امن شده بود و خانواده وی برای مدت کوتاهی شهر را ترک کردند. دراوایل سال 1360 با اصرار و ابرام پدر و مادر، آن عزیز برای مدت کوتاهی به شهر امیدیه آمد و در امتحانات سوم متوسطه در دبیرستان شهید فارسی مدان شرکت کرد. این آخرین سال تحصیل شهید حاج مهدی نریمی بود و دیگر تا پایان جنگ وفصل شهادت به تحصیل روی نیاورد. چرا این که او عرصه دفاع از میهن اسلامی و شرف و ناموس کشور را در اولویت می دید. پس از سپری شدن امتحانات، مهدی همچون مرغی از قفس پرکشید و مشتاقانه به سوی جبهه های نور شتافت. ایشان در اوایل سال 1360 به عضویت سپاه پاسداران حمیدیه درآمد و این اتفاق مصادف بود با آشنایی، همراهی و هم آوایی همیشگی سردار سرلشکر علی هاشمی بود. آشنایی و همراهی تا ملکوت اعلی ادامه یافت
مرزی رمضان، والفجر مقدماتی و والفجرهای 1 و بدلیل آمادگی ارتش بعثی و پیش بینی زمان وقوع حمله، جنگ را با بن بست روبه رو ساخت.این امر، فرماندهان جنگ را به فکر چاره جویی انداخت. در این زمان تفکر عبور از هورالهویزه و نفوذ به عمق خاک عراق در استراتژی فرماندهی ارشد جنگ قرار گفت. تا قبل از این تجربه هیچ گونه عملیات آبی و خاکی در جنگ وجود نداشت. لذا فرماندهی سپاه بر آن شد تا با شناسایی کامل منطقه هورالعظیم، زمینه را برای انجام عملیات بزرگ و غافلگیر کننده ای آماده کند. شهید هاشمی با ایجاد قرارگاه سری اطلاعاتی نصرت در سال 1361 کار با با جوانان پرشور و جان برکف سپاه و راهنماهای بومی منطقه آغاز کرد. در این جا هم به دلیل همان اعتمادی که قبلاً سخن آن رفت و عشق و محبت و مدتی که بین آن دو شهید عزیز بود. مهدی را به فرماندهی مخابرات قرارگاه نصرت منصوب کرد. مهدی که دارای قدرت مدیریت و خلاقیت وافری بود به خوبی به اعتماد علی پاسخ داد و با ارادت قلبی و امتثال اوامر فرماندهی، به تلاش و کوشش مداوم و خستگی ناپذیر دست زد و با همراهی جمعی از بهترین عزیزان سپاهی و بسیجی در مخابرات قرارگاه نصرت، منشأ خدمات بزرگی در اجرای طرح های مخابراتی آبی و خاکی شد. از جمله این طرح های خلاقانه، ایجاد شبکه مخابراتی بی سیم و باسیم در زیر آب در هورالعظیم بود. دوستان و همرزمان شهید از تلاش و کوشش و مجاهدت شبانه روزی و بی وفقه و بدون خستگی او در شگفت بودند. مهدی در عین این همه تلاش مجدانه و مخلصانه به وضعیت نیروهای تحت امر خود توجه ویژه ای داشت. همین امر باعث ایجاد علاقه و محبت و روابط صمیمانه و گرم وی با نیروهایش می شد. از دیگر نکات بارز اخلاقی شهید مهدی نریمی اخلاص و ایمان وی بود. او نماز را اول وقت و با شور و حال خاصی می خواند و در دعاهای کمیل و ندبه حاضر می شد. از غیبت پرهیز می کرد و از حضور در مجالس شادی و طرب خودداری می ورزید.
در تدین و دین داری مقید بود. عشق زاید الوصف وی به امام(ره) و ادای تکلیف از او فردی وارسته، متکی به ایمان و مهذب به نفس ساخته بود. در کارش بسیار جدی بود و هر کاری را که به او محول شده بود، تا به نحواحسن به پایان نمی برد از پای نمی نشست. پس از عملیات های موفقیت آمیز خیبر و بدر،گسترده عملیاتی قرارگاه نصرت افزایش یافت و مأموریت های دیگری در سایر جبهه ها به آن قرارگاه محول شد. این امر تلاش بیشتر و همت مضاعف می طلبید که مهدی آن را در خود سراغ داشت. پوشش مخابراتی منطقه ای به وسعت طلاییه تابستان در آن شرایط جوی و اقلیمی، دشواری های کار در هور و لزوم مراقبت مستمر از خطوط مخابراتی برای حفظ ارتباط مطلوب نیروهای خودی در خطوط و سنگرهای خط مقدم با عقبه، به راستی از مردمان پاک و خود ساخته و بی ادعایی چون شهید نریمی و یاران صدیقش برمی آمد. در بهار سال 1365 شهید در راستای عمل به سنت حسنه رسول الله با دختری عفیف و مؤمن از خانواده ای متدین و محترم،پیمان عقد و ازدواج بست. حاصل این پیوند مبارک و کوتاه مدت، دو فرزند بود. دخترش به نام مریم و پسرش به نام محمدصادق
اما شهید هرگز محمدصادق را ندید و پیش از تولد او به درجه رفیع شهادت نایل آمد. در سال 1366 افتخار تشرف به حج بیت الله الحرام و حضور در حریم یار را یافت.در همان سال اجتماع عظیم حجاج در مراسم برائت از مشرکین در مکه مکرمه توسط عمال آل سعود به خاک و خون کشیده شد. شهید مهدی چون شیران غران در سنگر دفاع از حجاج زن و مرد مسلمان به درگیری با نیروهای پلیس سعودی پرداخت. در این درگیری شهید از ناحیه پا مورد اصابت گلوله پلیس سعودی قرار گرفت و زخمی گردید. بدین ترتیب برگ زرین دیگری در افتخارات آن شهید بزرگوار در دفاع از حریم دین و ولایت پذیری آن شهید ورق خورد. در انتهای جنگ، هجوم همه جانبه استکبار جهانی و اجماع قدرت های زورگو در پشتیبانی از رژیم بعث عراق منجر به تجهیز و تسلیح ماشین جنگی منهدم شده عراق به انواع تجهیزات پیشرفته جنگی گردید. مضاف بر آن آمریکا و اذنابش با حضور عملی در صحنه جنگ، خصوصاً هدف قرار دادن هواپیماهای مسافربری ایران و حمله به سکوهای نفتی شرایط دشواری را برای ادامه جنگ رقم زد از سوی دیگر کمبودها و تحریم ها و عدم وجود منابع لازم برای تأمین نیازهای حیاتی جنگ، ادامه کار را با مشکل مواجه ساخت. رژیم عراق در شرایطی جدید باحملات وسیع زمینی، هوایی وشیمیایی، مناطق مرزی را یکی پس از دیگری تسخیر کرد. در آن ایام شهید علی هاشمی با تغییر ساختار سپاه ششم منصوب نمود. اینک منطقه ای به وسعت جفیر، طلائیه، جزایر مجنون، هورالهویزه، بستان تا فکه تحت فرماندهی آنها قرار داشت. وظیفه سنگینی که بردوش آن مردان مردم نهاده شد و برای حفظ امانت و انجام صحیح وظایف محوله، شبانه روز فعالیت می نمودند. شهید علی هاشمی و فرماندهان سپاه ششم در ماه های آخرین جنگ(1367)با علم به اینک دشمن در تدارک حمله ای وسیع برای باز پس گیری جزایر مجنون می باشد، تمام تلاش و مساعی خود را با بسیج امکانات موجود برای حفظ جزایر انجام دادند. در این رهگذر شهید نریمی نیز همچون فرمانده شجاع خود بی وقفه وشبانه روز در پی تلاش برای جلوگیری از تک دشمن و حفظ جزایر بود.
#زندگی_نامه_سردار_شهید_حاج #مهدی_نریمی #شهادت_شهید_دفاع_مقدس