شهید بسیجی عیسی#مومنی متولد 1344 در شهرستان #ملایر است. از کودکی پدرش را از دست می دهد و از همان کودکی مشغول بکار می شود. بعد از انقلاب به همراه برادرش #شهید احمد مومنی رهسپار تهران می شوند.با شروع جنگ تحمیلی به نبرد علیه رژیم بعث می رود و حتی به درجه رفیع جانبازی نائل می گردد ولی باز هم به جبهه ها میرود تا اینکه در عملیات والفجر8 که به همراه برادرش شرکت کرده در منطقه عملیاتی فاو مورخ24 بهمن 1364بر اثر اصابت ترکش شربت شهادت می نوشد .شهید عیسی مومنی در گلزار شهدای امامزاده جعفر(ع)کن آرام می گیرد. برادرش احمد نیز که در همان عملیات بر اثر استنشاق گازهای شیمیایی جانباز می گردد ، پس از سال ها درد و رنج ناشی از اثرات ناشی از مجروحیت شیمیایی در تاریخ 1 تیر ماه 73 شهید و به خیل شهدای سر افراز انقلاب اسلامی پیوست . بخشی از وصیتنامه شهید عیسی مومنی: پشتیبان امام و ولایت فقیه باشید و امام را تنها نگذارید مادر و خواهرم برایم گریه نکنید و حجابتان را رعایت کنید که با حجابتان است که راه شهدا ادامه پیدا می کند.
هواپیما هنوز بلند نشده است که دوربین ابراهیم حاتمیکیا روشن میشود و زوم میکند روی چهره رنگ پریده احمد. سرفههای احمد امانش را بریده و قرار است تا چند ساعت دیگر هواپیما در فرودگاه اتریش فرود بیاید و او به همراه دیگر دوستانش راهی بیمارستان شوند. با این وجود خندههای احمد و دوستانش در حین فیلمبرداری فیلم ماندگار از کرخه تا راین نمایشی نبود. خندههایی که نشان از روح آرام مردانی میداد که درد جسم تنها ظاهرشان را رنجور کرده است و روحشان آرامتر از آن چیزی بود که بشود درک کرد. سکانس ابتدایی فیلم از کرخه تا راین برای علی مؤمنی، فرزند شهید #مؤمنی فرق میکند. او که در آن زمان روزهای کودکانهاش را سپری میکرد این فیلم نمایشی مستند از درد پدری است که برای درمان به دیار غربت میرود. همان روزها که او به همراه خانوادهاش چشمانتظار پدر بودند تا به سلامت برگردد. هرچند که آرزوی سلامت پدر برای علی هیچوقت برآورده نشد و تنها یاد و خاطرات پدر باقی ماند. آن روز سکانس ابتدایی فیلم از کرخه تا راین تصویری مستند از جانبازان شیمیایی همچون شهید احمد مؤمنی بود که ابراهیم حاتمیکیا با زکاوت همیشگیاش آن را ثبت کرد. چون خوب میدانست این بخش از فیلم را نمیتوان برعهده هیچ بازیگری گذاشت.
شهید «احمد #مؤمنی» زاده #ملایر، در عملیات والفجر8 در منطقه فاو به دلیل استنشاق گازهای شیمیایی به درجه جانبازی نایل آمد و پس از سالها درد و رنج ناشی از مجروحیت شیمیایی سرانجام یک تیر 1373 مصادف با ایام سوگواریسالار شهیدان به خیل دوستان شهیدش پیوست.
این مختصرترین زندگینامهای است که میتوان از زندگی یک مرد نوشت. چند خط که به هر خوانندهای میفهماند قرار است داستان زندگی مردی را بخواند که درد و رنج را برای خودش خرید تا تکهای از وطنش را زیر پای دشمن نبیند.
علی مؤمنی فرزند شهید خودش خبرنگار است. قلمش زندگی شهدا را روایت میکند و به قول خودش تا زنده است نمیگذارد این قلم روی زمین بماند. امامزاده سید جعفر کن(ع) مزار پدر شهیدش است.