eitaa logo
برش‌ ها
413 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
496 ویدیو
38 فایل
به نام خدای شهیدان اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته،کاربردی، و به استناد کتابهای چاپ شده روایت می کنیم تا بتوان آن را با دل زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹سالروز شهادت حسین خرازی فرمانده لشکر۱۴ امام حسین(ع) ✍️ شهید حسین خرّازی (۱۳۳۶-۱۳۶۵ش)، فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین(ع) در دوران جنگ تحمیلی بود. او در محله کلم کوی اصفهان به دنیا آمد. در سال 1355 بعد از اخذ دیپلم طبیع یبه خدمت سربازی اعزام شد و در این دوره به عملیات سرکوبگرانه ظفا رعمان اعزام شد. او این سفر را سفر معصیت می دانست و همه نمازهایش را در آن تمام خواندند. ✅او يك سال پس از انقلاب، همزمان با توطئه گروهك هاي ضد انقلاب در گنبد و تركمن صحرا، به آن منطقه اعزام شد و در فرونشاندن غائله این دو شهر و سپس در آزادسازی شهرهای دیواندره، سقز، بانه، مریوان و سردشت از دست افراد مسلح، نقش مؤثری داشت. ✅عمليات هاي فرمانده كل قوا، ثامن الائمه، فتح المبين، بيت المقدس، خيبر، بدر، والفجر8 و كربلاي 4 و 5، صحنه هاي فراواني از رشادتها، ابتكار، خلاقيت و حسن فرماندهي اين سردار رشيد اسلام بود، او در عمليات خيبر در اسفند 1362، دستِ راست خود را در راه خدا تقديم كرد. ✅ سرانجام اين سردار رشيد اسلام ، پس از سی جراحت در طول جنگ، در جريان عمليات بزرگ و غرورآفرين كربلاي 5، در روز جمعه هشتم اسفند 1365، در شلمچه روحش آسمانی شد و پيكر مطهرش پس از تشييعي با شكوه، در گلستان شهداي اصفهان (تخت فولاد) رخ در نقاب خاک کشید. روحش شاد و یادش گرامی باد. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
حسین روی بچه ها خیلی حساس بود. ، لشکر حضرت رسول (ص) در کانی مانگا عملیات می کرد. گردانی از ما هم گردان احتیاط بود. فرماندهی، بالای ارتفاع بود و برای اعزام گردان احتیاط، باید با لشکر حضرت رسول ارتباط مخابراتی می‌گرفتیم. فرماندهی روی ارتفاعات لری مستقر بود. چون ارتباط‌ گیری آنجا زیر تیر بود، محسن زاهدی مسئول مخابرات به من گفت: تو برو بالای ارتفاع، اگر حسین آمد بفرستش پایین. ما از پایین ارتباط برقرار می کنیم. ما تا ساعت یازده شب منتظر ماندیم و نیامد و گرفتیم خوابیدیم. به ناگاه با صدای جیغ حسین از خواب بیدار شدم. سریع رفتم داخل سنگر مخابرات و بچه ها را بیدار کردم. علیخانی را دیدم که شلوارش گتر نکرده بود. گفتم: سریع گتر کن تا حسین نیامده. کِش نداشت. تا بتواند کاری بکند حسین از راه رسید. وضعیت لباس او و خواب بودن همه ما، اعصابش را به هم ریخته بود. ما را از پنجره انداخت بیرون. یادداشتی به محسن زاهدی نوشت و به من گفت دستش برسانم. نوشته بود: حاج محسن یک دست کتک لازم است، سریع بیا بالا. محسن زاهدی تا قضیه را فهمید تا صبح بالا نیامد. راوی: محمد سعید رشادی ؛ خاطراتی از شهید حسین خرازی؛ نویسنده: علی اکبر مزد آبادی، ناشر: یا زهرا (س)، نوبت چاپ: سوم؛ ۱۳۶۴، صفحه ۴۲ تا ۴۵. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
وفات عمه سادات حضرت زینب کبری سلام الله علیها را به همه اعضای محترم کانال تسلیت عرض می کنم. خاطرات ارادت شهدا به آن بانوی معظم را با هشتگ ذیل پیگیری بفرمایید. س ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
روضه خانگی - حضرت زینب(س) - 479.mp3
2.42M
🎙زینبم اما نه آن زینب که رفت از کربلا... 🔻روضه (س) ⏱ | 05:11 👤استاد
شب آخری که حرم (س) بودیم، حاج احمد اصلا توی حال خودش نبود. مثل یک تعزیه خوان دور حرم می چرخید و بلند بلند گریه می کرد با جمله های کوتاه و ساده می خواند. این جا رأس حسین (ع) را به نیزده زدند. عمه سادات را به اسیری آوردند. شامی ها با اهل بیت حسین (ع) کاری کردند که روی ظالم ها عالم سفید شد. بعد از روضه یک گوشه حرم نشست و تا صبح نماز خواند و مناجات کرد. نزدیک اذان صبح آمد و سراغ یک پایدار با لباس سبز سپاه را گرفت. ما که ندیده بودیمش. اصرار کردم که قضیه چیست؟ گفت: یاد شهید محمد توسلی کرده بودم. خیلی دلم گرفت. به حضرت زینب (س) متوسل شدم. پاسداری را دیدم که آمد و گفت: فردا روز موعود است. دیگر انتظار تمام شد. فردا حاج احمد عازم لبنان شد و دیگر بازگشتی نداشت. ع س .جلد 9؛ کتاب احمد متوسلیان خاطره شماره 97 و 99. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
(علیهاالسلام)... مقام معظم رهبری: من یی را زیارت کردم که بجد و با صدق واقعی می‌گفتند اگر ما ده تا فرزند هم داشتیم، حاضر بودیم در راه خدا بدهیم؛ دروغ نمی‌گفتند. من مادران و پدرانی را ملاقات کردم که احساس عزت و افتخار می‌کردند، به خاطر اینکه فرزندانشان در راه خدا شهید شدند. البته حق هم با آنهاست، عزت و افتخار است؛ همان‌طوری که (سلام‌الله‌علیها) فرمود: «ما رأیت الّا جمیلا»؛ جز زیبائی ندیدم. حادثه‌ی کربلا چیز کوچکی است؟ این چشم خدابین، از این حادثه، از این خون‌های ریخته شده، از این مصیبت سنگین، یک حقیقت زیبا مشاهده می‌کند؛ «ما رأیت الّا جمیلا». من خانواده‌های بسیاری را دیدم که همین احساس زینب کبری‌ در آنها هم بود؛ آنها هم می‌گفتند: «ما رأینا الّا جمیلا». این هاست که به یک ملت اقتدار می دهد؛ این‌هاست که اعتماد به نفس را در یک ملت به وجود می‌آورد؛ این هاست که تهدیدهای قدرت‌های مادی دنیا، عربده‌های مستانه‌ی دولت‌های متجاوز و مستکبر دنیا دل آنها را نمی‌لرزاند. ۱۳۸۹/۰۷/۲۸ سالروز وفات حضرت عقیله‌ی بنی‌هاشم تسلیت باد.
فرازی از : رسول خدا (ص) فرمودند: اگر مسلمانی صدای مسلمانی را بشنود و به او کمک نکند، او مسلمان نیست. [می خواهیم] به امام حسین (ص) ثابت کنیم که تا خون در رگ هایمان جریان دارد، نمی گذاریم به خواهرت، عمه مان زینب اهانت شود. ای خواهران و برادران؛ بدانید سوریه ما بوده و اگر ما در آنجا حضور داریم، بدانید که هدف دشمنان رسیدن به ایران است. ع س ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
گزیده معراج السعاده (8): بدن انسان مانند کشوری است که دارای مناصب مختلف است. هر یک از نیروهای ظاهری و باطنی وظیفه ای معین دارند و همه در خدمت انسان هستند. در میان نیروها وجود دارد که عبارتند از عقل، غضب، شهوت و وهم. منشأ تمام اختلافات بین قوا عقل است که نمی گذارد قوای سه گانه از حد خود تجاوز کرده، نفس را مطیع خود سازند. اگر عقل نباشد قوای دیگر مشکلی باهم ندارند؛ منتهی همه خواست های انسان را در حد حیوانیت و حتی شیطان بودن تنزل می دهند. این عقل است که اگر بر سایر قوای نفس غلبه کند انسان را تا مرز عروج می دهد. گزیده معراج السعاده صفحه 23. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
تمرین کنید که همیشه سرتان پایین باشد تا آلوده به گناه نشوید. کتاب بی خیال صفحه 54. ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 📌یک حرف از هزاران https://eitaa.com/joinchat/1348665433C2abac165d0
🔰حاج_قاسم به حضرت_زینب (س) ارادتی کامل داشت. برش اول: اسم دخترم را گذاشته بودم آرشیدا. شهید_حسین_محرابی (همسر خواهر شوهرم) این اسم را برازنده دخترم که از سادات بود، نمی دانست. بعد از شهادتش وقتی این را فهمیدم، دنبال این بودم که یک اسم مناسب انتخاب کنم. یک بار که شهید سلیمانی خانه شهید محرابی، آنجا سر حرف را باز کردم و از ایشان خواستم اسمی را انتخاب کنند. حاج قاسم گفت: پیامبر (ص) اسم زینب را برای دختر حضرت زهرا (س) انتخاب کرد. حضرت زهرا (س) هم به خاطر علاقه پیامبر (ص) این اسم را گذاشت روی دخترش. شد زینب. شما هم همین اسم را بگذارید روی دخترتان. خم شد دخترم را که حالا زینب شده بود بوسید. چون اسم دختر بزرگ شهید محرابی هم زینب بود، خندید و گفت: زینب ها زیاد شدند. دست کرد توی جیبش و یک انگشتر داد بهم و گفت: هر وقت زینب بزرگ شد، بدید دستش بکنه. ادامه دارد.... .
ادامه مطلب قبل برش دوم تکفیری ها رسیده بودند نزدیک حرم_حضرت_زینب (س)؛ آن قدر که تیرهای کلاش به در و دیوار حرم می خورد.حاج قاسم تاب نداشت ببیند حرم حضرت زینب در خطر باشد. خودش کلاش به دست گرفت و آمد پا به پای بچه ها از حرم دفاع کرد. آنقدر ایستاد تا تیر خورد به دستش. هر چه اصرار کردیم برنگشت عقب. با همان دست مجروح کنار بچه ها و حضرت زینب (س) ایستاد. کتاب_سلیمانی_عزیز ؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی. نویسنده: عالمه طهماسبی، لیلا موسوی و مهدی قربانی. ناشر: حماسه یاران. نوبت چاپ: سوم-۱۳۹۸٫ ؛ صفحات152 و 117. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/