به همراه حسین برای شرکت در جلسه ستاد مشترک سپاه به #تهران آمده بودیم. مسیرمان خورد پشت چراغ قرمز #چهارراه_ولیعصر (عج).
حسین اطراف را نگاه می کرد. از دیدن زنهای #بدحجاب در خیابان نزدیک بود شاخ در بیاورد. کارد میزدی خونش در نمی آمد. می گفت اینجا کجاست؟! اینجا #پایتخت_جمهوری_اسلامی است. نچ نچ کنان ادامه داد:
اینها چه کسانی هستند؟ چرا این طوری اند؟ مگر ایران در حال جنگ نیست؟ چرا این آدم ها مثل #کرم در هم می لولند؟ جبهه کجا اینجا کجا؟
به من گفت: برو پایین به این ها بگو چرا این طوری این کجا دارند میروند؟!
میگفت: اگر بچههای جبهه، بیایند تهران دیگر بر نمی گردند. جبهه این جا هیچ خبری از جنگ نیست و همه #بی_تفاوت اند. جوانان مردم در جبهه جانشان را کف دست گرفته اند، این ها هم بیتفاوت، دنبال بازی خودشان.
آن روز به حسین خیلی سخت گذشت.
#شهید_حسین_خرازی
#سیره_فرهنگی_شهدا
#ریشه_های_بدحجابی
راوی: علیرضا صادقی
کتاب زندگی با فرمانده؛ خاطراتی از شهید حسین خرازی؛ نویسنده: علی اکبر مزد آبادی، ناشر: یا زهرا (س)، نوبت چاپ: سوم؛ ۱۳۶۴، صفحه ۴۱٫
برش ها
#شهید_محمد_حسین_یوسف_اللهی
مهر ۱۳۵۷ بود و فکر محمد حسین مشغول. گفتم: پسرم! چرا این قدر آشفته ای؟
گفت: یک هفته قبل از بازگشایی مدارس، #امام_خمینی (ره) دستور تعطیلی مدارس و دانشگاه ها را صادر کرده اند و در تهران مردم اعلام آمادگی کرده اند؛ اما در کرمان هنوز خبری نیست. نمی شود #بی_تفاوت باشیم و کاری نکنیم.
گفتم: با یک گل #بهار نمی شود. مبادا کاری کنی که باعث درد سر شود. گفت: قول نمی دهم ولی سعی می کنم.
شب که رفت #مسجد تا یازده شب خبری ازش نداشتم. دلم مثل سیر و سرکه می جوشید. بعدا فهمیدم رفته بودند شعار نویسی روی در و دیوار مدرسه. روی سنگ سفیدی کنار تابلوی مدرسه نوشته بود: به فرمان خمینی اعتصاب عمومی است و بالای سر آب خوری مدرسه نوشته بود: مرگ بر این سلسله پهلوی.
هم کلاسی اش می گفت: صبح که رفتیم مدرسه خادم و کادر مدرسه دست پاچه شده بودند. قرار بود استاندار برای بازگشایی مدارس به مدرسه ما بیاید. همین شعارها بچه ها را متفرق و مدرسه را به حالت نیمه تعطیل در آورد.
#شهید_محمد_حسین_یوسف_الهی
#سیره_سیاسی_شهدا
#ولایت_مداری_در_سیره_شهدا
راوی: مادر و هم کلاسی(علی رضا رزم جو) شهید
کتاب حسین پسر غلام حسین (نخل سوخته ۲) زندگی نامه و خاطرات از شهید محمد حسین یوسف الهی، نویسنده: مهری پور منعمی، ناشر: مبشر، نوبت چاپ: اول- ۱۳۹۶؛ صفحه ۳۵-۴۰.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/