سال نمای زندگی شهید حسین قجه ای
سال نمای زندگی شهید حسین قجه ای
فرمانده گردان سلمان فارسی تیپ محمد رسولالله (ص) تهران
۱۳۳۷؛ (۶ مرداد) ولادت در زرین شهر اصفهان
۱۳۴۴؛ شروع تحصیلات ابتدایی در مدرسه ابتدایی مهرگان زرین شهر
۱۳۵۳؛ ورود به عرصه مبارزات سیاسی
۱۳۵۵؛ کسب مقام اول در مسابقات کشتی قهرمانی اصفهان
۱۳۵۶؛ کسب مقام اول در مسابقات کشتی قهرمانی اصفهان
۱۳۵۶؛ مهاجرت به قم و دستگیری توسط ساواک
۱۳۵۷؛ عضویت در کمیته انقلاب
۱۳۵۸؛ نقش مؤثر در راه اندازی سپاه زرین شهر
۱۳۵۸؛ فرماندهی سرکوب گروههای آشوبگر کردستان و قلع و قمع ۶۰۰ نفر از آنان در تپههای اطراف سنندج
۱۳۵۸؛ (پاییز) انتصاب به مسئولیت عملیات سپاه پاسداران زرین شهر پس از بازگشت از سنندج
۱۳۵۹؛ (پاییز) اعزام به مریوان جهت مبارزه با ضد انقلاب
۱۳۵۹؛ (پاییز)انتصاب به سمت فرماندهی محور دزلی
۱۳۶۰؛ شرکت در عملیات محمد رسول الله (ص) با سمت فرمانده محور عملیات
۱۳۶۱؛ (اردیبهشت) فرماندهی گردان سلمان در عملیات بیتالمقدس
۱۳۶۱؛ (۱۵ اردیبهشت) شهادت در عملیات بیت المقدس در جاده اهواز خرمشهر
مزار: گلستان شهدای زرین شهر
#شهید_حسین_قجه_ای
#زندگی_نامه_شهدا
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
حاج احمد متوسلیان برای چهلم حسین به زرینشهر آمد و با همرزمان حسین به مزار فرزندم رفتند، حاج احمد خودش را روی قبر انداخت و بعد از اینکه که خوب گریه کرد، گفت: چرا قبر حسین این قدر غریب است؟
چند نفر از مسئولان شهر هم که آنجا بودند توجیه کردند که به زودی قبر حسین را ساماندهی میکنیم و...
حاج احمد گفت: لازم نکرده! و بعد هم دست توی جیبش کرد و مقداری پول درآورد و به یک نفر گفت: تا دو ساعت دیگر که من توی این شهرم، باید این قبر درست بشه.
حجله حسین را با دست خودش بالای سرقبر حسین نصب کرد، وقتی کار تمام شد، نگاهی به عکس داخل حجله انداخت و گفت: حسینم چرا تو در شهر خودت این قدر غریب و مظلومی؟
راوی: حاجیه خانم فاطمه صادقزاده مادر شهید
کتاب_الان_وقت_خستگی_نیست ؛ خاطرات شهید حسین قجه ای. نوشته احمد مدحی. ناشر: نشر ستارگان درخشان. نوبت چاپ: سوم-1392. صفحه 110.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از وصیت نامه شهید:
ان الله بامرکم ان تودالامانات الی اهلها .
خداوند به شما امر می کند که امانتها را به صاحبان آن بسپارید.
ای خمینی عزیز! مطمئن باش که به آیه قرآن وفادار خواهیم ماند و همیشه از حرکت در خط پیامبر گونه ات تا #ظهور حضرت مهدی ضعف از خود نشان نخواهیم داد.
#سیره_شهدا
#شهید_حسین_قجه_ای
.
برش اول:
ارادت حسن به #امام_رضا (ع) دائمی بود. از نُه ساختمان سوری ها، یکی دست داعش افتاده بود و فرمانده سوری ها می خواست عقب نشینی کند. نگذاشتم. گفتیم: صبر کن ما پسش می گیریم. از ۲۰ نفر نیروهای پشتیبان تک تیر اندازان، نیروی داوطلب خواستیم. فقط شش نفر آمدند. با من و حسن شدیم هشت نفر. رفتیم طرف ساختمان.
مکث کردم. گفتم: حسن هشت نفریم ها! گفت: پس اسم عملیات امام رضا (ع) است. با نوای یا علی بن موسی الرضا (ع) وارد ساختمان شدیم.
تکفیری ها می پرسیدند: من انتم؟ حسن با دو نارنجک رفت طرفشان و فریاد زد: نحن شیعة علی بن ابی طالب(ع)، نحن ابناء فاطمة الزهرا(س)، نحن ابناء الحسین (ع). با انفجار نارنجک ها و تبادل آتش حسن پرواز کرد.
هشت نفری با رمز ذکر امام رضا (ع) وارد معرکه شدیم. حسن شهید شد و من با هشت ترکش برگشتم عقب.
برش دوم:
بعد از شهادت حسن، یکی از اقوام خوابش را دیده بود. گفته بود: حسن! تو که مثل ما بودی، چه شد که شهید شدی؟
گفته بود: به خاطر این که شب های جمعه زیارت حرم امام رضا (ع) رفتنم قطع نشد.
راست می گفت: چهار سال برنامه ثابتش این بود. شب جمعه می رفت هیئت علمدار، بعد از آن تا صبح زیارت امام رضا (ع) بود و دم صبح کله پاچه می خورد و می آمد خانه.
#شهید_حسن_قاسمی_دانا
#شهدا_و_اهل_بیت ع
#شهدا_و_امام_رضا ع
#راهکار_شهادت
راوی: شهید مصطفی صدار زاده؛ فرمانده گردان عمار لشکر فاطمیون و مهدی قاسمی دانا؛ برادر شهید
#مجله_فکه ، شماره ۱۸۰؛ اردیبهشت ۱۳۹۷؛ صفحه ۶۱ و ۶۷-۶۶.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
کتاب صوتی شماره:7️⃣7️⃣
کتاب گویای سروها ایستاده می مانند در قالب #روایی
کتاب دهم از مجموعه کتابهای شهدای مدافع حرم انتشارات روایت، فتح درباره شهید «حسن قاسمی دانا» ست.
این کتاب روایتهایی است از زبان مادر صبور او به قلم خانم «مریم عرفانیان»؛ تابلویی زیبا و ماندگار از کودکی، نوجوانی و جوانی، شهادت خواهی و شوق پرواز «حسن».
#کتاب_صوتی
#کتاب_گویا
#کتاب_سروها_ایستاده_می_مانند
#شهید_حسن_قاسمی_دانا
🎧با ما شهدا را بشنوید
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1721434161C5242eca633
خرداد سال ۶۱ بود. امتحانات سال آخر دبیرستان شروع شده بود. محمد رضا قبل از آن چند بار با پدر درباره اعزام به جبهه صحبت کرده بود.
پدر اجازه را مشروط به اتمام دوره دبیرستان کرده بود.
یک روز قبل از ظهر آمد خانه. مشغول جمع کردن وسایلش شد.
گفتم: محمد! جایی می خواهی بروی؟
عازم جبهه بود.
گقت: اگر تا امروز صبر کردم، به خاطر احترام و رضایت شما بود؛ اما امام پیام دادند جبهه رفتن نیازی به اجازه پدر ندارد.
ظهر با پدرش خداحافظی کرد و آن قدر برای ما دلیل آورد تا رضایت ما را هم کسب کند.
او امتحان دنیایی را رها کرد تا به امتحان الهی برسد.
#شهید_محمد_رضا_تورجی
#سیره_خانوادگی_شهدا
#اطاعت_از_پدر_و_مادر
راوی: مادر شهید
#کتاب_یا_زهرا سلام الله علیها؛ زندگی نامه و خاطرات شهید محمد رضا تورجی زاده، نویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، ناشر: امینیان، نوبت چاپ: ششم- آذر ۱۳۸۹؛ صفحه ۴۳ و ۴۲.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از وصیت نامه شهید احمد بابایی:
شهدا با شهادت خود افشاگر چهره یزیدیان زمان خود میگردند تا ضمن ویرانی کاخ ستم و ظلم یزیدیان زمان برای نسلهای آینده سر مشق و الگویی باشند، که اگر روزی طاغوتی و شیطانی و شیطان خصلتی کمر به نابودی حق و حق طلبان بست، نسلهای آینده با بهرهگیری از لطف و عنایت خداوند بزرگ، همانگونه عمل کنند که پدرانشان در پرتو مکتب انسان ساز اسلام عمل کردند.
#وصیت_نامه_شهدا
#وصیت_نامه_موضوعی
#وصیت_نامه_شهید_احمد_بابایی
#شهید_احمد_بابایی
#اقتدا_به_شهیدان
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
کتاب صوتی شماره: 1️⃣8️⃣
کتاب گویای مرد در قالب #روایی
این اثر شرح زندگی سردار جاویدالاثر سپاه اسلام، حاج احمد متوسلیان است و انتشارات سوره مهر این اثر را منتشر کرده است.
داوود امیریان در این اثر به روایت سه بخش از زندگی حاج احمد متوسلیان پرداخته است.
در بخش نخست به دوران حضور حاج احمد در مریوان پرداختهشده، بخش دوم به تشکیل تیپ ۲۷ حضرت رسول (ص) و فرماندهی حاج احمد و رفتن او به جنوب تا اسارتش در لبنان محور قرار گرفته و در نهایت در بخش سوم، امیریان به دوران بعد از اسارت حاج احمد نگاهی کوتاه داشته است.
#کتاب_صوتی
#کتاب_گویا
#کتاب_مرد
#حاج_احمد_متوسلیان
🎧با ما شهدا را بشنوید
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1721434161C5242eca633
هر وقت که از جبهه می آمدم، سری هم بهش می زدم. یک بار که پیشش رفتم گفت: «سید مرتضی! دو سه نیر برایم بفرست کارشان دارم؟» وقتی از چند و چون کارش پرسیدم، گفت که مقداری مواد غذایی و مصرفی برای خانواده نیازمندان آماده کرده، می خواهد برای پخشش برود.
خودم به همراه دو نفر دیگر آمدیم پیشش. از قبل گونی هایی را آماده کرده بود. آنها را پر از مواد غذایی و گوشت و حتی ذغال می کردیم. همه را پشت ماشین وانت لندرور گذاشتیم و شبانه به سمت یکی از محلات فقیر نشین شهر تهران حرکت کردیم.
هر گونی را پشت یکی از خانه ها می گذاشت. کناری مخفی می شد. صاحب خانه در را باز می کرد، دور و اطراف را وارسی می کرد و با نگاهی به داخل گونی با خوشحالی آن را به درون خانه می برد.
#شهید_سید_مجتبی_هاشمی
#سیره_اقتصادی_شهدا
#انفاق_و_دست_به_خیری
#کمک_مؤمنانه
راوی: سید مرتضی امامی
#کتاب_آقا_مجتبی؛ خاطراتی از شهید سید مجتبی هاشمی، نویسنده: محمد عامری، ناشر: تقدیر، نوبت چاپ: دوم- تابستان ۱۳۹۶؛ صفحه 106.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی ا زوصیت نامه شهید حمید ایرانمنش:
#قرآن را جهت هدایت، #نهج_البلاغه را جهت مردمداری و طریقه حکومت، #صحیفه_سجادیه را جهت آمرزش و طلب مغفرت و دعا به درگاه خدا را از دست ندهید که همین سه رکن است که حافظ شما امت شهید پرور اسلامی میباشد.
برای اینکه طنابهای محکمی هستند جهت بالا رفتن از آن به طرف خداوند.
#وصیت_نامه_شهدا
#وصیت_نامه_موضوعی
#وصیت_نامه_شهید_حمید_ایرانمنش
#شهید_حمید_ایرانمنش
.