eitaa logo
بـوی محـرم
2.1هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.7هزار ویدیو
2 فایل
حسࢪت بَࢪَم بہ محتضࢪی ڪہ آخࢪین نفس ࢪوے تو دید و خنده زد و گفت یاحسیــــن ؏ . . ♡︎ ♡︎ ♡︎ ♡︎ https://eitaa.com/abdo_lhoseyn طلبه ها بیان اینجــا ♡︎ ♡︎ ڪپے محتواے ڪانال با ذڪࢪ یڪ سلام بࢪ آقا #امام‌حسیـــن‌علیه‌السلام.
مشاهده در ایتا
دانلود
بغض‌میگیرد‌گلوی‌مرد‌خیبر‌را‌خدا چادر‌خاکی‌زهرایش‌که‌صحبت‌میکند (: ‌
بࢪ خلاف هࢪ شب جمعہ″ امشب هوای بقیع داࢪد دلم 😞 .. ‌
بـوی محـرم
💔:))
- کاشکی زودتر این پیروهن آماده شود .. بهرِ فردای حسینم ، کفن آماده شود .💔 ‌
شبیهی به مظلومیت علی در‌کوفه به نامی و‌ نمی‌شناسندت ..
بـوی محـرم
💔:))
لگدی خورد به در ، در که نه یار شکست .. ‌کوثر افتاد زمین ، میخ و دیوار شکست .. ‌
بـوی محـرم
″😓💔″
الهی بمیرم برای دلتون یا امیر 😞 . . ‌
💔:))
بـوی محـرم
تو فقط گࢪیہ نڪن . .
.. ببینم تورا ؟ روبه‌راهی‌علی ؟! بمیرم‌برایت‌الهی‌علی((: غمت‌را‌روی ِشانه‌ام برده‌ام . نگوازغریبی ، مگر مرده‌ام ؟! مدینه اگر نیست گریان ِتو ، من ُبچه‌هایم به قربان ِتو ((: به دنیا پرستی عمل میکنند ، شنیدم تورا کم محل میکنند .. تو مولای ِوالامقام ِمنی . بدان تا قیامت امام ِمنی . اگرچه در ِخانه‌ات هم شکست ؛ علی خانه‌ی ِتو بهشت ِمن است (: یل ِخیبر اینقدر گریه نکن ، جلوی ِدر اینقدر گریه نکن ((:: من از اشكِ مردانه دق میکنم ((:: همین گوشه‌ی ِخانه دق میکنم . تو به‌حد ِکافی پریشان شدی ، همان کوچه بس بود ، گریان شدی . زمین‌خوردن ِمن فدای ِسرت (: کتک خوردم اصلاً ، فدای ِسرت (: بر آن خون ِدیوار خیره نشو ، به تیزی ِمسمار ، خیره نشو ((: به جان ِعلی پهلویم بهتر است((:: عزیزِدلم بازویم بهتر است ((:: ..
بـوی محـرم
🏴
سلام بر عزاےِ مادرِ مَردے کہ اگر مصائِب کوچہ ے بنےهاشم نبود در صحراے کرب و بلا و روزِ عاشورا دو برادر داشت ! مُحسِن و عباس . . ." 💔. ‌
بـوی محـرم
سلام بر عزاےِ مادرِ مَردے کہ اگر مصائِب کوچہ ے بنےهاشم نبود در صحراے کرب و بلا و روزِ عاشورا دو براد
ای مادرِ حسین مظلومه حسینت 💔. از مهریه‌ی ِتو محرومه حسینت .. بین دو نهرِ آب ؛ تشنگی حسین میده تو رو عذاب .. بین دو نهرِ آب داغ علیِ تو موند رو دل رباب .. 💔 .
🏴
بـوی محـرم
🏴
- شبیه مهریه‌ات ذرّه ذرّه آب شدی💔' ‌
🏴
بـوی محـرم
این اولین باره میلرزه دست و پام . . 🥲
شیشه‌ی ِعمر ِعلی چه بد ترك خوردی ((:: ‌
بر پا بشود محشر کبری شب جمعه″ آید ز حرم نالۀ زهرا شب جمعه . . یک هفته نگه داشته غم‌های دلش را″ تا لحظۀ دیدار پسر، تا شب جمعه . . ‌
بـوی محـرم
بر پا بشود محشر کبری شب جمعه″ آید ز حرم نالۀ زهرا شب جمعه . . یک هفته نگه داشته غم‌های دلش را″ تا
زیر بغل فاطمه را فضّه گرفته″ با مریم و آسیه و حوّا شب جمعه . . با قامت خم، چادر خاکی، رخ نیلی″ تا صبح کند زمزمه برپا شب جمعه ‌‌. . ‌
بـوی محـرم
زیر بغل فاطمه را فضّه گرفته″ با مریم و آسیه و حوّا شب جمعه . . با قامت خم، چادر خاکی، رخ نیلی″ تا
پیراهن خونی شده بر دست بگیرد″ آشفته شود عرش معلّا شب جمعه . . مادر گرۀ معجر خود باز نموده″ در لحظۀ بوسیدن رگ‌ها شب جمعه . . ‌