#ادامه
مورد بدعتهای عثمان، بر او عیب نمی گرفتم، نكوهش می كردم و از آن عذرخواه نیستم، اگر گناه من ارشاد و هدایت اوست، بسیارند كسانی كه ملامت شوند و بی گناهند. و بسیارند ناصحانی كه در پند و اندرز دادن مورد تهمت قرار گیرند. (من قصدی جز اصلاح تا نهایت توانایی خود ندارم، و موفقیت من تنها به لطف خداست، و توفیقات را جز از خدا نمی خواهم، بر او توكل می كنم و به سوی او باز می گردم.)
پاسخ به تهدید نظامی
در نامه ات نوشته ای كه نزد تو برای من و یاران من چیزی جز شمشیر نیست! در اوج گریه انسان را به خنده وامی داری! فرزندان عبدالمطلب را در كجا دیدی كه پشت به دشمن كنند؟ و از شمشیر بهراسند؟ پس (كمی صبر كن كه هماورد تو به میدان آید.) آن را كه می جویی به زودی تو را پیدا خواهد كرد، و آنچه را كه از آن می گریزی در نزدیكی خود خواهی یافت، و من در میان سپاهی بزرگ، از مهاجران و انصار و تابعان، به سرعت به سوی تو خواهم آمد، لشكریانی كه جمعشان به هم فشرده، و به هنگام حركت، غبار آسمان را تیره و تار می كنند، كسانی كه لباس شهادت بر تن، و ملاقات دوست داشتنی آنان ملاقات با پروردگار است، همراه آنان فرزندانی از دلاوران بدر، و شمشیرهای هاشمیان كه خوب می دانی لبه تیز آن بر پیكر برادر و دایی و جد و خاندانت چه كرد، می آیند (و آن عذاب از ستمگران چندان دور نیست.)
#ظهرها_نامه_های_مولای_متقیان
#نامه_بیست_وهشتم
#جلسه_سی_و_هشتم_دوشنبه_۳۰مرداد۱۴۰۲_چهارم_ماه_صفر
#درماه_صفر_صدقه_برای_سلامتی_امام_زمان_وخانواده_هاتون_یادتون_نره
#نهج_البلاغه_نسخه_سعادت_بشریت
#درمسیرسعادت_درمسیرنهج_البلاغه
#ادامه
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح خطبه (۳۹)🔹
↩️نمونه آن همان چيزى است که در خطبه بالا و خطبه هاى ديگر نهج البلاغه در مورد سپاه معاويه و غارتگران شام ديده مى شود.
معاويه براى تضعيف روحيه سپاه کوفه و عراق پيوسته برنامه ريزى مى کرد و يکى از عمده ترين برنامه هاى او کارهاى ايذايى بود. او گروهى را بسيج مى کرد که غافلگيرانه به يکى از بخشهاى تحت حکومت على (عليه السلام) حمله کنند و ضربه اى به هر کس که دم تيغ آنها مى آيد، خواه مرد باشد يا زن يا کودک، بزنند و گروهى را به خاک و خون کشند و اموالى را غارت کنند و سريعاً به پايگاه خود برگردند.
اين مسأله چندين بار در حکومت على (عليه السلام) روى داد و هر زمان که مولا برآشفته مى شد و لشکريان را به تعقيب سريع دشمن و دادن پاسخ قاطع به آنها دعوت مى کرد، جمعيّت با کمال خونسردى و سستى با اين گونه مسائل روبرو مى شدند و هر قدر که مولا فرياد مى کشيد و آنها را به واکنش سريع دعوت مى کرد، آن افراد ضعيف و زبون به حرکت در نمى آمدند. گويا حملات دشمن متوجه آنها نيست، بلکه متوجه ديگران است!
همين امر سبب شد که غارتگران شام روز به روز جسورتر شوند و سرانجام بعد از شهادت على (عليه السلام)، عراق به آسانى در مقابل معاويه تسليم گردد و امام حسن (عليه السلام) با آن موقعيت و مقام، نتواند جلوى آن مرد ظالم را بگيرد، چرا که نيروى کار آمد و شجاعى که بتواند دشمن را بر سر جا بنشاند در اختيار نداشت.
در دنياى امروز نيز مطلب همين گونه است; يعنى اگر نخستين حرکات ايذايى دشمن در نطفه خفه نشود و به انتظار اين بنشينيم که حرکت همه جانبه اى از سوى آنها شروع شود، هنگامى بيدار مى شويم که کار از کار گذشته است.
نه تنها با نهايت هوشيارى مى بايد مراقب کوچکترين حرکت چه در بُعد نظامى يا سياسى و چه در بُعد تبليغاتى و اقتصادى بود و هر حرکتى را فوراً دفع کرد، بلکه بايد در اين گونه امور، ابتکار عمل را به دست گرفت تا مجال تهاجم را از دشمن بگيريم و او را در موضع دفاعى قرار دهيم.
معمولا افراد سست اراده هنگامى که نشانه هايى از اين گونه حرکات از سوى دشمن ظاهر مى شود به خاطر راحت طلبى، آن را توجيه ـ و به اصطلاح حمل بر صحّت ـ مى کنند، در حالى که در اين گونه موارد اصل بر سوءظن است; چرا که طرف مقابل، دشمن خونخوار است و نه يک انسان آزاده اى که عملش را مى توان حمل بر صحّت کرد.
با يادآورى جمله اى بسيار آموزنده و پرمعنا، از خطبه جهاد ـ که شرح آن گذشت ـ اين سخن را پايان مى دهيم.
امام اميرمؤمنان در اين جمله مى فرمايد: «أَلا وَ اِنّى قَدْ دَعَوْتُکُمْ اِلى قِتالِ هؤُلاءِ الْقَومِ لَيْلا وَ نَهاراً وَ سِرّاً وَ أِعْلاناً وَ قُلْتُ لَکُمْ: اَغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ يَغْزُوکُمْ: فَوَاللهِ ما غُزِىَ قَومٌ قَطُّ، فى عُقْرِ دارِهِمْ إِلاَّ ذَلُّوا; آگاه باشيد! من شب و روز، پنهان و آشکار، شما را به مبارزه با اين جمعيّت دعوت کردم و گفتم: پيش از آن که با شما بجنگند با آنان نبرد کنيد! به خدا سوگند هر قومى که در درون خانه اش مورد تهاجم دشمن قرار گيرد به يقين ذليل خواهد شد».
سؤال:
ممکن است باز اين سؤال براى گروهى مطرح شود که چرا اميرمؤمنان على (عليه السلام)، با گروهى از لشکريانش اين چنين تند و خشن برخورد کرده و آنها را تا اين حد تحقير مى کند؟ آيا بهتر نبود از دَرِ ملاطفت درآيد و با محبّت بيشترى با آنان سخن بگويد؟
پاسخ اين سخن را کراراً ذيل خطبه هاى گذشته بيان کرده ايم، و گفتيم که اين آخرين دوا و در واقع همانند يک نوع جراحى بود، که هيچ گريزى از آن وجود نداشت.»
#نهج_البلاغه_خوانی_باید_یک_مکتب_شود