eitaa logo
🇮🇷🇮🇷آتش به اختیار 🇮🇷🇮🇷🇮🇷
131 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
4.8هزار ویدیو
28 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به من خبر دادند که خانه ای به هشتاد دينار خريده ای، و سندی برای آن نوشته ای، و گواهانی آن را امضا کرده اند. (شريح گفت: آری ای اميرمؤمنان!.[1] امام(علیه السلام)نگاه خشم آلودی به او کرد و فرمود:) ای شريح! به زودی کسی به سراغت می آيد که به نوشته ات نگاه نمی کند، و از گواهانت نمی پرسد، تا تو را از آن خانه بيرون کرده و تنها به قبر بسپارد. ای شريح! انديشه کن که آن خانه را با مال ديگران يا با پول حرام نخريده باشی، که آنگاه خانه دنيا و آخرت را از دست داده ای. امّا اگر هنگام خريد خانه، نزد من آمده بودی، برای تو سَنَدی می نوشتم که ديگر برای خريد آن به درهمی يا بيشتر، رغبت نمی کردی. آن سند را چنين می نوشتم:
آنان که مال فراوان گرد آورده بر آن افزودند، و آنان که قصرها ساخته، و محکم کاری کردند، طلا کاری کرده، و زينت دادند، فراوان اندوختند، و نگهداری کردند، و به گمان خود برای فرزندان خود باقی گذاشتند، همگیِ آنان به پای حسابرسیِ الهی، و جايگاه پاداش و کيفر رانده می شوند. آنگاه که فرمان داوری و قضاوت نهايی صادر شود «پس تبهکاران زيان خواهند ديد». به اين واقعيّت ها عقل گواهی می دهد، هرگاه که از اسارت هوای نفس نجات يافت، از دنياپرستی به سلامت بگذرد.
 افشای چهره نفاق معاویه و مشروعیت بیعت پس از نام خدا و درود! نامه پندآمیز تو به دستم رسید كه دارای جملات به هم پیوسته، و زینت داده شده كه با گمراهی خود آن را آراسته، و با بداندیشی خاص امضاء كرده بودی، نامه مردی كه نه خود آگاهی لازم دارد تا رهنمونش باشد، و نه رهبری دارد كه هدایتش كند، تنها دعوت هوسهای خویش را پاسخ گفته، و گمراهی عنان او را گرفته و او اطاعت می كند، كه سخن بی ربط می گوید و در گمراهی سرگردان است. (از همین نامه است) همانا بیعت برای امام یك بار بیش نیست، و تجدید نظر در آن میسر نخواهد بود، و كسی اختیار از سرگرفتن آن را ندارد، آن كس كه از این بیعت عمومی سر باز زند، طعنه زن و عیبجو خوانده می شود، و آن كس كه نسبت به آن دودل باشد منافق است.
احتیاطهای نظامی نسبت به سربازان پیشتاز از خدایی بترس كه ناچار او را ملاقات خواهی كرد، و سرانجامی جز حاضر شدن در پیشگاه او را نداری، جز با كسی كه با تو پیكار كند، پیكار نكن، در خنكی صبح و عصر سپاه را حركت ده، در هوای گرم لشكر را استراحت ده، و در پیمودن راه شتاب مكن، در آغاز شب حركت نكن زیرا خداوند شب را وسیله آرامش قرار داده، و آن را برای اقامت كردن، نه كوچ نمودن، تعیین فرموده است پس آسوده باش، و مركبها را آسوده بگذار، آنگاه كه سحر آمد و سپیده صبحگاهان آشكار شد، در پناه بركت پروردگار حركت كن. پس هر جا دشمن را مشاهده كردی در میان لشكرت بایست، نه چنان به دشمن نزدیك شو كه چونان جنگ افروزان باشی، و نه آنقدر دور باش كه پندارند از نبرد می هراسی، تا فرمان من به تو رسد، مبادا كینه آنان شما را به جنگ وادارد، پیش از آنكه آنان را به راه هدایت فراخوانید، و درهای عذر را بر آنان ببندید.
رعایت سلسله مراتب فرماندهی من ، مالك اشتر پسر حارث را بر شما و سپاهیانی كه تحت امر شما هستند، فرماندهی دادم. گفته او را بشنوید، و از فرمان او اطاعت كنید، او را چونان زره و سپر نگهبان خود برگزینید، زیرا كه مالك، نه سستی به خرج داده و نه دچار لغزش می شود، نه در آنجایی كه شتاب لازم است كندی دارد، و نه آن جا كه كندی پسندیده است شتاب می گیرد
جنگ را آغاز نكنید تا آنها شروع كنند، زیرا سپاس خداوندی را كه حجت با شماست، و آغازگر جنگ نبودن، تا آنكه دشمن بجنگ روی آورد، حجت دیگر بر حقانیت شما خواهد بود، اگر به اذن خدا شكست خوردند و گریختند، آن كس را كه پشت كرده مكشید، و آن را كه دفاع نمی تواند آسیب نرسانید، و مجروحان را نكشید، زنان را با آزار دادن تحریك نكنید هرچند آبروی شما را بریزند، یا امیران شما را دشنام دهند، كه آنان در نیروی بدنی و روانی و اندیشه كم توانند، در روزگاری كه زنان مشرك بودند مامور بودیم دست از آزارشان برداریم، و در جاهلیت اگر مردی با سنگ یا چوب دستی به زنی حمله می كرد، او و فرزندانش را سرزنش می كردند.
خدایا! قلبها به سوی تو روانه شده، و گردنها به درگاه تو كشیده، و دیده ها به آستان تو دوخته، و گامها در راه تو نهاده، و بدن ها در خدمت تو لاغرشده است خدایا دشمنی های پنهان آشكار، و دیگهای كینه در جوش است، خدایا به تو شكایت می كنیم از اینكه پیامبر (ص) در میان ما نیست، و دشمنان ما فراوان، و خواسته های ما پراكنده است. (پروردگارا! بین ما و دشمنانمان به حق داوری فرما كه تو از بهترین داورانی)
با مردم پس از نام خدا و درود. همانا دهقانان مركز فرمانداریت، از خشونت و قساوت و تحقیر كردن مردم و سنگدلی تو شكایت كردند، من درباره آنها اندیشیدم، نه آنان را شایسته نزدیك شدن یافتم، زیرا كه مشركند. و نه سزاوار قساوت و سنگدلی و بدرفتاری هستند زیرا كه با ما هم پیمانند، پس در رفتار با آنان، نرمی و درشتی را به هم آمیز. رفتاری توام با شدت و نرمش داشته باش، اعتدال و میانه روی را در نزدیك كردن یا دور نمودن، رعایت كن. ه_السلام
همانا من، براستی به خدا سوگند می خورم، اگر به من گزارش كنند كه در بیت المال خیانت كردی، كم یا زیاد، چنان بر تو سخت گیرم كه كم بهره شده، و در هزینه عیال، درمانی، و خوار و سرگردان شوی با درود.
ای زیاد، از اسراف بپرهیز، و میانه روی را برگزین، از امروز به فكر فردا باش، و از اموال دنیا به اندازه كفاف خویش نگهدار، و زیادی را برای روز نیازمندیت در آخرت پیش فرست. آیا امید داری خداوند پاداش فروتنان را به تو بدهد در حالی كه از متكبران باشی؟ و آیا طمع دارای ثواب انفاق كنندگان را دریابی در حالی كه در ناز و نعمت قرار داری؟ و تهیدستان و بیوه زنان را از آن نعمتها محروم می كنی؟ همانا انسان به آنچه پیش فرستاده، و نزد خدا ذخیره ساخته، پاداش داده خواهد شد با درود
سفارش من برای شما آنكه به خدا شرك نورزید، و سنت محمد (ص) را تباه نكنید، این دو ستون دین را برپا دارید، و این دو چراغ را روشن نگهدارید، آنگاه سزاوار هیچ سرزنشی نباشید. من دیروز همراهتان بودم و امروز مایه عبرت شما می باشم، و فردا از شما جدا می گردم، اگر ماندم خود اختیار خون خویش را دارم، و اگر بمیرم، مرگ وعده گاه من است، اگر عفو كنم، برای من نزدیك شدن به خدا، و برای شما نیكی و حسنه است، پس عفو كنید. (آیا دوست ندارید خدا شما را بیامرزد؟) به خدا سوگند! مرگ ناگهان به من روی نیاورده كه از آن خشنود نباشم، و نشانه های آن را زشت بدانم، بلكه من چونان جوینده آب در شب كه ناگهان آن را بیابد، یا كسی كه گمشده خود را پیدا كند، از مرگ خرسندم كه: (و آنچه نزد خداست برای نیكان بهتر است.) (شبیه این كلمات در خطبه ها گذشت كه جهت برخی مطالب تازه آن را آوردیم.)
وصیت اقتصادی نسبت به اموال شخصی این دستوری است كه بنده خدا علی بن ابیطالب، امیر مومنان نسبت به اموال شخصی خود برای خشنودی خدا، داده است، تا خداوند با آن به بهشتش درآورد، و آسوده اش گرداند. (قسمتی از این نامه است) همانا سرپرستی این اموال بر عهده فرزندم حسن بن علی است، آنگونه كه رواست از آن مصرف نماید، و از آن انفاق كند، اگر برای حسن حادثه ای رخ داد و حسین زنده بود، سرپرستی آن را پس از برادرش به عهده گیرد، و كار او را تداوم بخشد. پسران فاطمه از این اموال به همان مقدار سهم دارند كه دیگر پسران علی خواهند داشت، من سرپرستی اموالم را به پسران فاطمه واگذارم، تا خشنودی خدا، و نزدیك شدن به رسول الله (ص) و بزرگداشت حرمت او، و احترام پیوند خویشاوندی پیامبر (ص) را فراهم آورم. ضرورت حفظ اموال و با كسی كه این اموال در دست اوست شرط می كنم كه اصل مال را حفظ نموده تنها از میوه و درآمدش بخورند و انفاق كنند، و هرگز نهالهای درخت خرما را نفروشند، تا همه این سرزمین یكپارچه زیر درختان خرما بگونه ای قرار گیرد كه راه یافتن در آن دشوار باشد. و زنان غیر عقدی من كه با آنها بودم و صاحب فرزند یا حامله می باشند، پس از تولد فرزند، فرزند خود را گیرد كه او بهره او باشد، و اگر فرزندانش بمیرد، مادر آزاد است، كنیز بودن از او برداشته، و آزادی خویش را باز یابد. /(ودیه) به معنی نهال خرما، و جمع آن (ودی) بر وزن (علی) می باشد، و جمله امام نسبت به درختان (حتی تشكل ارضها غراسا) از فصیح ترین سخن است یعنی زمین پردرخت شود كه چیزی جز درختان به چشم نیایند)
 اخلاق اجتماعی كارگزاران اقتصادی با ترس از خدایی كه یكتاست و همتایی ندارد، حركت كن، در سر راه هیچ مسلمانی را نترسان، یا با زور از زمین او نگذر، و افزون تر از حقوق الهی از او مگیر، هرگاه به آبادی رسیدی، در كنار آب فرود آی، و وارد خانه كسی مشو، سپس با آرامش و وقار به سوی آنان حركت كن، تا در میانشان قرارگیری، به آنها سلام كن، و در سلام و تعارف و مهربانی كوتاهی نكن. سپس می گویی: (ای بندگان خدا، مرا ولی خدا و جانشین او به سوی شما فرستاده، تا حق خدا را كه در اموال شماست تحویل گیرم، آیا در اموال شما حقی است كه به نماینده او بپردازید؟) اگر كسی گفت: نه، دیگر به او مراجعه نكن، و اگر كسی پاسخ داد: آری، همراهش برو، بدون آنكه او را بترسانی، یا تهدید كنی، یا به كار مشكلی وادار سازی، هر چه از طلا و نقره به تو رساند بردار، و اگر دارای گوسفند یا شتر بود، بدون اجازه اش داخل مشو، كه اكثر اموال از آن اوست. آنگاه كه داخل شدی مانند اشخاص سلطه گر، و سختگیر رفتار نكن، حیوانی را رم مده، و هراسان مكن، و دامدار را مرنجان، حیوانات را به دو دسته تقسیم كن و صاحبش را اجازه ده كه خود انتخاب كند، پس از انتخاب اعتراض نكن، سپس باقیمانده را به دو دسته تقسیم كن و صاحبش را اجازه ده كه خود انتخاب كند و بر انتخاب او خرده مگیر، به همین گونه رفتار كن تا باقیمانده، حق خداوند باشد. اگر دامدار از این تقسیم و انتخاب پشیمان است، و از تو درخواست گزینش دوباره دارد همراهی كن، پس حیوانات را درهم كن، و به دو دسته تقسیم نما همانند آغاز كار، تا حق خدا را از آن برگیری و در تحویل گرفتن حیوانات، حیوان پیر و دست و پا شكسته، بیمار و معیوب را به عنوان زكات نپذیر، و به فردی كه اطمینان نداری، و نسبت به اموال مسلمین دلسوز نیست، مسپار. تا آن را به پیشوای مسلمین رسانده، در میان آنها تقسیم گردد. حمایت از حقوق حیوانات در رساندن حیوانات آن را به دست چوپانی كه خیرخواه و مهربان، امین و حافظ، كه نه سختگیر باشد و نه ستمكار، نه تند براند و نه حیوانات را خسته كند، بسپار، سپس آنچه از بیت المال جمع آوری شد برای ما بفرست، تا در نیازهایی كه خدا اجازه فرمود مصرف كنیم، هرگاه حیوانات را به دست فردی امین سپردی، به او سفارش كن تا: (بین شتر و نوزادش جدایی نیفكند، و شیر آن را ندوشد تا به بچه اش زیانی وارد نشود، در سوار شدن بر شتران عدالت را رعایت كند، و مراعات حال شتر خسته یا زخمی را كه سواری دادن برای او سخت است بنماید، آنها را در سر راه به درون آب ببرید، و از جاده هائی كه دو طرف آن علفزار است به جاده بی علف نكشاند و هر چندگاه شتران را مهلت دهد تا استراحت كنند و هرگاه به آب و علفزار رسید، فرصت دهد تا علف بخورند و آب بنوشند.) تا آنگاه كه به اذن خدا بر ما وارد شوند، فربه و سرحال، نه خسته و كوفته، كه آنها را بر اساس رهنمود قرآن، و سنت پیامبر (ص) تقسیم نماییم، عمل به دستورات یادشده مایه بزرگی پاداش و هدایت تو خواهد شد. ان شاءالله.
او را به ترس از خدا در اسرار پنهانی، و اعمال مخفی سفارش می كنم، آنجا كه هیچ گواهی غیر از او، و نماینده ای جز خدا نیست، و سفارش می كنم كه مبادا در ظاهر خدا را اطاعت، و در خلوت نافرمانی كند، و اینكه آشكار و پنهانش، و گفتار و كردارش در تضاد نباشد، امانت الهی را اداء، و عبادت را خالصانه انجام دهد. و به او سفارش می كنم با مردم تندخو نباشد، و به آنها دروغ نگوید، و با مردم به جهت اینكه بر آنها حكومت دارد بی اعتنایی نكند، چه اینكه مردم برادران دینی، و یاری دهندگان در استخراج حقوق الهی اند. بدان! برای تو در این زكاتی كه جمع می كنی سهمی معین، و حقی روشن است، و شریكانی از مستمندان و ضعیفان داری، همانگونه كه ما حق تو را می دهیم، تو هم باید نسبت به حقوق آنان وفادار باشی، اگر چنین نكنی در روز رستاخیز بیش از همه دشمن داری، و وای بر كسی كه در پیشگاه خدا، فقرا و مساكین، و درخواست كنندگان و آنان كه از حقشان محرومند، و بدهكاران و ورشكستگان و در راه ماندگان، دشمن او باشند و از او شكایت كنند. امانتداری كسی كه امانت الهی را خوار شمارد، و دست به خیانت آلوده كند، و خود و دین خود را پاك نسازد، درهای خواری را در دنیا به روی خود گشوده، و در قیامت خوارتر و رسواتر خواهد بود، و همانا! بزرگترین خیانت! خیانت به ملت، و رسواترین دغلكاری، دغلبازی با امامان است، با درود
 افشای ادعاهای دروغین معاویه پس از یاد خدا و درود! نامه شما رسید، كه در آن نوشتید، خداوند محمد (ص) را برای دینش برگزید، و با یارانش او را تایید كرد، راستی روزگار چه چیزهای شگفتی از تو بر ما آشكار كرده است! تو می خواهی ما را از آن چه خداوند به ما عنایت فرمود، آگاه كنی؟ و از نعمت وجود پیامبر باخبرمان سازی؟ داستان تو كسی را ماند كه خرما به سرزمین پرخرمای (هجر) برد. یا استاد خود را به مسابقه دعوت كند، و پنداشتی كه برترین انسانها در اسلام فلان كس، و فلان شخص است؟ چیزی را آورده ای كه اگر اثبات شود هیچ ارتباطی به تو ندارد، و اگر دروغ هم باشد به تو مربوط نمی شود، تو را با انسانهای برتر و غیر برتر، سیاستمدار و غیر سیاستمدار چه كار است؟ اسیران آزاده و فرزندشان را چه رسد به امتیازات میان مهاجران نخستین، و ترتیب درجات، و شناسایی منزلت و مقام آنان! هرگز! خود را در چیزی قرار می دهی كه از آن بیگانه ای، حال كار بدینجا كشید كه محكوم حاكم باشد؟ ای مرد چرا بر سر جایت نمی نشینی؟ و كوتاهی كردنهایت را بیاد نمی آوری؟ و به منزلت عقب مانده ات باز نمی گردی؟ برتری ضعیفان، و پیروزی پیروزمندان در اسلام با تو چه ارتباطی دارد؟ تو همواره در بیابان گمراهی سرگردان، و از راه راست روی گردانی. فضائل بنی هاشم آیا نمی بینی؟ (آنچه می گویم برای آگاهاندن تو نیست، بلكه برای یادآوری نعمتهای خدا می گویم)، جمعی از مهاجر و انصار در راه خدا به شهادت رسیدند؟ و هر كدام دارای فضیلتی بودند؟ اما آنگاه كه شهید ما (حمزه) شربت شهادت نوشید، او را سیدالشهداء خواندند، و پیامبر (ص) در نماز بر پیكر او بجای پنج تكبیر، هفتاد تكبیر گفت، آیا نمی بینی؟ گروهی كه دستشان در جهاد قطع شد، و هر كدام فضیلتی داشتند، اما چون بر یكی از ما ضربتی وارد شد و دستش قطع گردید، طیارش خواندند؟ كه با دو بال در آسمان بهشت پرواز می كند! و اگر خدا نهی نمی فرمود كه مرد خود را بستاید، فضائل فراوانی را برمی شمردم، كه دلهای آگاه مومنان آن را شناخته، و گوشهای شنوندگان با آن آشناست. فضائل بنی هاشم و رسوایی بنی امیه معاویه! دست از این ادعاها بردار، كه تیرت به خطا رفته است، همانا ما، دست پرورده و ساخته پروردگار خویشیم، و مردم تربیت شدگان و پرورده های مایند، اینكه با شما طرح خویشاوندی ریختم. ما از طائفه شما همسر گرفتیم، و شما از طایفه ما همسر انتخاب كردید، و برابر با شما رفتار كردیم، عزت گذشته، و فضیلت پیشین را از ما باز نمی دارد، شما چگونه با ما برابرید كه پیامبر (ص) از ماست، و دروغگوی رسوا از شما، حمزه شیر خدا (اسدالله) از ماست، و ابوسفیان، (اسدالاحلاف) از شما، دو سید جوانان اهل بهشت از ما، و كودكان در آتش افكنده شده از شما، و بهترین زنان جهان از ما، و زن هیزم كش دوزخیان از شما، از ما این همه فضیلتها و از شما آن همه رسواییهاست. اسلام ما را همه شنیده، و شرافت ما را همه دیده اند، و كتاب خدا برای ما فراهم آورد آنچه را به ما نرسید ه كه خدای سبحان فرمود: (خویشاوندان، بعضی سزاوارترند بر بعض دیگر در كتاب خدا.) و خدای سبحان فرمود: (شایسته ترین مردم به ابراهیم كسانی هستند كه از او پیروی دارند، و این پیامبر و آنان كه ایمان آوردند و خدا ولی مومنان است.) پس ما یك بار به خاطر خویشاوندی با پیامبر (ص) و بار دیگر به خاطر اطاعت از خدا، به خلافت سزاوارتریم، و آنگاه كه مهاجرین در روز سقیفه با انصار گفتگو و اختلاف داشتند، تنها با ذكر خویشاوندی با پیامبر (ص) بر آنان پیروز گردیدند، اگر این دلیل برتری است پس حق با ماست نه با شما، و اگر دلیل دیگری داشتند ادعای انصار بجای خود باقی است، معاویه تو پنداری كه بر تمام خلفا حسد ورزیده ام؟ و بر همه آنها شورانده ام؟ اگر چنین شده باشد جنایتی بر تو نرفته كه از تو عذرخواهی كنم. و آن شكوه‏هایی است كه ننگ آن دامنگیر تو نیست. مظلومیّت امام علیه السّلام و گفته‏ای كه مرا چونان شتر مهار كرده به سوی بیعت می‏كشاندند. سوگند به خدا! خواستی نكوهش كنی، اما ستودی، خواستی رسوا سازی كه خود را رسوا كرده ای، مسلمان را چه باك كه مظلوم واقع شود، مادام كه در دین خود تردید نداشته، و در یقین خود شك نكند، این دلیل را آورده ام حتی برای غیر تو كه پند گیرند، و آن را كوتاه آوردم به مقداری كه از خاطرم گذشت. سپس كار مرا با عثمان بیاد آوردی، تو باید پاسخ دهی كه از خویشاوندان او می باشی، راستی كدام یك از ما دشمنی اش با عثمان بیشتر بود؟ و راه را برای كشندگانش فراهم آورد؟ آن كس كه به او یاری رساند، و از او خواست بجایش بنشیند، و به كار مردم رسد؟ یا آنكه از او یاری خواست و دریغ كرد؟ و به انتظار نشست تا مرگش فرارسد؟ نه، هرگز، به خدا سوگند. (خداوند بازدارندگان از جنگ را در میان شما می شناسد، و آنان را كه برادران خود را به سوی خویش می خوانند، و جز لحظه های كوتاهی در نبرد حاضر نمی شوند.) من ادعا ندارم كه در
هشدار به مردم بصره شما از پیمان شكستن، و دشمنی آشكارا با من آگاهید، با این همه جرم شما را عفو كردم، و شمشیر از فراریان برداشتم ، و استقبال كنندگان را پذیرفتم، و از گناه شما چشم پوشیدم، اگر هم اكنون كارهای ناروا، و اندیشه های نابخردانه، شما را به مخالفت و دشمنی با من بكشاند، سپاه من آماده، و پا در ركابند. و اگر مرا به حركت دوباره مجبور كنید، حمله ای بر شما روا دارم كه جنگ جمل در برابر آن بسیار كوچك باشد، با اینكه به ارزشهای فرمانبردارانتان آگاهم، و حق نصیحت كنندگان شما را می شناسم، و هرگز برای شخص متهمی، به انسان نیكوكاری تجاوز روا نمی دارم، و هرگز پیمان وفاداران را نخواهم شكست.
1_انسان وحوادث روزگار از پدری فانی، اعتراف دارنده به گذشت زمان، زندگی را پشت سر نهاده- كه در سپری شدن دنیا چاره‏ای ندارد- مسكن گزیده در جایگاه گذشتگان، و كوچ كننده فردا، به فرزندی آزمند چیزی كه به دست نمی‏آید، رونده راهی كه به نیستی ختم می‏شود، در دنیا هدف بیماری‏ها، در گرو روزگار، و در تیررس مصائب، گرفتار دنیا، سودا كننده دنیای فریب كار، وام دار نابودی‏ها، اسیر مرگ، هم سوگند رنجها، هم نشین اندوه‏ها، آماج بلاها، به خاك در افتاده خواهش‏ها، و جانشین گذشتگان است. پس از ستایش پروردگار، همانا گذشت عمر، و چیرگی روزگار، و روی آوردن آخرت، مرا از یاد غیر خودم باز داشته و تمام توجه مرا به آخرت كشانده است، كه به خویشتن فكر می‏كنم و از غیر خودم روی گردان شدم، كه نظرم را از دیگران گرفت، و از پیروی خواهشها باز گرداند، و حقیقت كار مرا نمایاند، و مرا به راهی كشاند كه شوخی بر نمی‏دارد، و به حقیقتی رساند كه دروغی در آن راه ندارد. و تو را دیدم كه پاره تن من، بلكه همه جان منی، آنگونه كه اگر آسیبی به تو رسد به من رسیده است، و اگر مرگ به سراغ تو آید، زندگی مرا گرفته است، پس كار تو را كار خود شمردم، و نامه‏ای برای تو نوشتم، تا تو را در سختی‏های زندگی رهنمون باشد. حال من زنده باشم یا نباشم 2 مراحل خودسازی پسرم همانا تو را به ترس از خدا سفارش می‏كنم كه پیوسته در فرمان او باشی، و دلت را با یاد خدا زنده كنی، و به ریسمان او چنگ زنی، چه وسیله‏ای مطمئن‏تر از رابطه تو با خداست اگر سر رشته آن را در دست گیری. دلت را با اندرز نیكو زنده كن، هوای نفس را با بی اعتنایی به حرام بمیران، جان را با یقین نیرومند كن، و با نور حكمت روشنائی بخش، و با یاد مرگ آرام كن، به نابودی از او اعتراف گیر، و با بررسی تحولات ناگوار دنیا به او آگاهی بخش، و از دگرگونی روزگار، و زشتی‏های گردش شب و روز او را بترسان، تاریخ گذشتگان را بر او بنما، و آنچه كه بر سر پیشینیان آمده است به یادش آور. در دیار و آثار ویران رفتگان گردش كن، و بیندیش كه آنها چه كردند از كجا كوچ كرده، و در كجا فرود آمدند از جمع دوستان جدا شده و به دیار غربت سفر كردند، گویا زمانی نمی‏گذرد كه تو هم یكی از آنانی پس جایگاه آینده را آباد كن، آخرت را به دنیا مفروش، و آنچه نمی‏دانی مگو، و آنچه بر تو لازم نیست بر زبان نیاور، و در جادّه‏ای كه از گمراهی آن می‏ترسی قدم مگذار، زیرا خودداری به هنگام سرگردانی و گمراهی، بهتر از سقوط در تباهی‏هاست 3 اخلاق اجتماعی به نیكی‏ها امر كن و خود نیكوكار باش، و با دست و زبان بدیها را انكار كن، و بكوش تا از بدكاران دور باشی، و در راه خدا آنگونه كه شایسته است تلاش كن، و هرگز سرزنش ملامتگران تو را از تلاش در راه خدا باز ندارد. برای حق در مشكلات و سختی‏ها شنا كن، شناخت خود را در دین به كمال رسان، خود را برای استقامت برابر مشكلات عادت ده، كه شكیبایی در راه حق عادتی پسندیده است، در تمام كارها خود را به خدا واگذار، كه به پناهگاه مطمئن و نیرومندی رسیده‏ای، در دعا با اخلاص پروردگارت را بخوان، كه بخشیدن و محروم كردن به دست اوست، و فراوان از خدا درخواست خیر و نیكی داشته باش. وصیّت مرا بدرستی دریاب، و به سادگی از آن نگذر، زیرا بهترین سخن آن است كه سودمند باشد، بدان علمی كه سودمند نباشد، فایده‏ای نخواهد داشت، و دانشی كه سزاوار یاد گیری نیست سودی ندارد 4 شتاب در تربیت فرزند پسرم هنگامی كه دیدم سالیانی از من گذشت، و توانایی رو به كاستی رفت، به نوشتن وصیّت برای تو شتاب كردم، و ارزش‏های اخلاقی را برای تو بر شمردم. پیش از آن كه أجل فرا رسد، و رازهای درونم را به تو منتقل نكرده باشم، و در نظرم كاهشی پدید آید چنانكه در جسمم پدید آمد، و پیش از آن كه خواهشها و دگرگونی‏های دنیا به تو هجوم آورند، و پذیرش و اطاعت مشكل گردد، زیرا قلب نوجوان چونان زمین كاشته نشده، آماده پذیرش هر بذری است كه در آن پاشیده شود. پس در تربیت تو شتاب كردم، پیش از آن كه دل تو سخت شود، و عقل تو به چیز دیگری مشغول گردد، تا به استقبال كارهایی بروی كه صاحبان تجربه، زحمت آزمون آن را كشیده‏اند، و تو را از تلاش و یافتن بی‏نیاز ساخته‏اند، و آنچه از تجربیّات آنها نصیب ما شد، به تو هم رسیده، و برخی از تجربیّاتی كه بر ما پنهان مانده بود برای شما روشن گردد. پسرم درست است كه من به اندازه پیشینیان عمر نكرده‏ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان اندیشیدم، و در آثارشان سیر كردم تا آنجا كه گویا یكی از آنان شده‏ام، بلكه با مطالعه تاریخ آنان، گویا از اوّل تا پایان عمرشان با آنان بوده‏ام، پس قسمت‏های روشن و شیرین زندگی آنان را از دوران تیرگی شناختم، و زندگانی سودمند آنان را با دوران زیانبارش شناسایی كردم، سپس از هر چیزی مهم و ارزشمند آن را، و از هر حادثه‏ای، زیبا و شیرین آن را برای تو برگزیدم، و ناشناخته‏های آن
افشای سیاست استحماری معاویه ای معاویه! گروهی بسیار از مردم را به هلاكت كشاندی، و با گمراهی خود فریبشان دادی، و در موج سركش دریای جهالت خود غرقشان كردی، كه تاریكیها آنان را فرا گرفت، و در امواج انواع شبهات غوطه ور گردیدند، كه از راه حق به بیراه افتادند، و به دوران جاهلیت گذشتگانشان روی آوردند، و به ویژگیهای جاهلی خاندانشان نازیدند، جز اندكی از آگاهان كه مسیر خود را تغییر دادند، پس از آنكه تو را شناختند از تو جدا شدند، و از یاری كردن تو به سوی خدا گریختند، زیرا تو آنان را به كار دشوار واداشتی، و از راه راست منحرفشان ساختی. ای معاویه! در كارهای خود از خدا بترس، و اختیارت را از كف شیطان درآور، كه دنیا از تو بریده و آخرت به تو نزدیك شده است.