#مدرسه_ای_برای_زندگی
#طرحهای_بیستگانه
#غدیر_عهدی_با_مهدی(عج)
داستان حکایتی از بچه ها وحضرت علی(ع)
قسمت چهارم
🎤 باصدای گل دخترم
زینب ملک
کلاس پنجم ستارها
#کلاسهای_تابستانی_دختران_آسمانی
🎀@dk_bronsi🎀
حکایتی - ازبچه هاو حضرت علی (ع).m4a
1.58M
#مدرسه_ای_برای_زندگی
#طرحهای_بیستگانه
#غدیر_عهدی_با_مهدی(عج)
داستان حکایتی از بچه ها وحضرت علی(ع)
قسمت چهام
🎤 باصدای گل دخترم
زینب ملک
کلاس پنجم ستاره ها
#کلاسهای_تابستانی_دختران_آسمانی
🎀@dk_bronsi🎀
#مدرسه_ای_برای_زندگی
#طرحهای_بیستگانه
#غدیر_عهدی_با_مهدی(عج)
#داستان_حکایتی_ازبچه_هاوحضرت_علی(ع)
#داستان_دوم_قسمت_اول
به نام خدا
آی قصه ؛قصه؛قصه نون وپنیر وپسته
نور اذان از دلا می بره درد وغصه
دختر خدمتکار
در بازار دخترک 🧕گوشه نشسته بود و گریه😭 می کرد رهگذران بی آنکه نگاهی 👀به او بیندازند از کنارش می گذشتند دخترک🧕 نمیدانست 😬باید چه کار بکند ناتوان و درمانده به دیوار تکیه داد و اشک😥 ریخت آن روز گذر حضرت (ع) به بازار افتاده بود به سوی دیگر بازار میرفت که صدای گریه😭 دختر🧕 را شنیدم به طرف صدا🎶 برگشت دختر🧕 را دید و خاص بداند که چه اتفاقی برایش افتاد است.🧕 گفت من خدمتکارام در خانه ای🏰 کار می کنم صاحبخانه🧔 پولی 💲💸داده تا برایش خرما بخرم من هم از همین خرما فروشی که کنارش نشسته ام ،خرما خریدم و به خانه🏰 بردم، خرما را به صاحبخانه🧔 دادم . اوبه خرما نگاهی👀 انداخت و گفت خرمای خوبی نخریدم .
صاحب خانه 🧔خواست خرما را پس بدهم و پولش💲💸 را پس بگیرم. با عجله🚶♀️ به بازار برگشتن به خرما فروش👴 گفتم :که اربابم 🧔خرمایت را نپسندیده. خرما را پس بگیر و پولش💲💸 را بده. اما او با عصبانیت😤😡 مرا از دکانش بیرون انداخت. 😭
خرما راپس نگرفت و پولم 💲💸را پس نداد حالا نه پول 💲💸دارم که به صاحبخانه🧔 بدهم نه می توانم خرما را به خانه برگردانم نمی دانم چه کنم اگر پول💲💸 خرما را به صاحبخانه🧔 برنگردانم، دعوایم می کند.
#کلاسهای_تابستانی_دختران_آسمانی
🎀@dk_bronsi🎀
#مدرسه_ای_برای_زندگی
#طرحهای_بیستگانه
#غدیر_عهدی_با_مهدی(عج)
داستان حکایتی از بچه ها وحضرت علی(ع)
داستان دوم_ دخترخدمتکار
قسمت اول
🎤 باصدای گل دخترم
زینب ملک
کلاس پنجم ستاره ها
#کلاسهای_تابستانی_دختران_آسمانی
🎀@dk_bronsi🎀
بچه ها وحضرت...... (دخترک خدمتکار ).m4a
1.54M
#مدرسه_ای_برای_زندگی
#طرحهای_بیستگانه
#غدیر_عهدی_با_مهدی(عج)
داستان حکایتی از بچه ها وحضرت علی(ع)
داستان دوم_ دخترخدمتکار
قسمت اول
🎤 باصدای گل دخترم
زینب ملک
کلاس پنجم ستاره ها
#کلاسهای_تابستانی_دختران_آسمانی
🎀@dk_bronsi🎀
#مدرسه_ای_برای_زندگی
#طرحهای_بیستگانه
#غدیر_عهدی_با_مهدی(عج)
#داستان_حکایتی_ازبچه_هاوحضرت_علی(ع)
#داستان_دوم_قسمت_دوم
به نام خدا
آی قصه ؛قصه؛قصه نون وپنیر وپسته
نور اذان از دلا می بره درد وغصه
دخترخدمتکار
واما ادامه....
دخترک گفت : خرما فروش 👴خرما راپس نگرفت و پولم 💲💸را پس نداد حالا نه پول 💲💸دارم که به صاحبخانه🧔 بدهم نه می توانم خرما را به خانه برگردانم نمی دانم چه کنم اگر پول💲💸 خرما را به صاحبخانه 🧔برنگردانم، دعوایم می کند.
حضرت علی(ع) از کنار دختر 🧕برخاست و پیش خرما فروش👴 رفت وسلامی داد و جوابی شنید .به خرما فروش👴 گفت: این دختر🧕خرما را برای خود نخریده. از خودش اختیاری ندارد.صاحب کارش🧔 خرمای تو را نپسندیده. لطفاً خرما را بگیر و پولش💲💸 را پس بده. خرما فروش👴 باز هم عصبانی😡😤 شد. صدایش را بلند🗣 کرد و گفت در کار من دخالت نکن .من جنسی را که فروخته ام پس نمیگیرم. راحتم بگذار .
حضرت علی (ع)دیگر چیزی نگفت. پیش دختر🧕 برگشت و با او گرم و گفتوگو شد.
#کلاسهای_تابستانی_دختران_آسمانی
🎀@dk_bronsi🎀
#مدرسه_ای_برای_زندگی
#طرحهای_بیستگانه
#غدیر_عهدی_با_مهدی(عج)
داستان حکایتی از بچه ها وحضرت علی(ع)
داستان دوم_ دخترخدمتکار
قسمت دوم
🎤 باصدای گل دخترم
فاطمه زارع
کلاس چهارم ریحانه ها
#کلاسهای_تابستانی_دختران_آسمانی
🎀@dk_bronsi🎀
182.8K
#مدرسه_ای_برای_زندگی
#طرحهای_بیستگانه
#غدیر_عهدی_با_مهدی(عج)
داستان حکایتی از بچه ها وحضرت علی(ع)
داستان دوم_دخترخدمتکار
قسمت دوم
🎤 باصدای گل دخترم
فاطمه زارع
کلاس چهارم ریحانه ها
#کلاسهای_تابستانی_دختران_آسمانی
🎀@dk_bronsi🎀
#مدرسه_ای_برای_زندگی
#طرحهای_بیستگانه
#غدیر_عهدی_با_مهدی(عج)
#داستان_حکایتی_ازبچه_هاوحضرت_علی(ع)
#داستان_دوم_قسمت_سوم
به نام خدا
آی قصه ؛قصه؛قصه نون وپنیر وپسته
نور اذان از دلا می بره درد وغصه
دخترخدمتکار
واما ادامه......
یکی از همسایه های👳♂️خرما فروش👴 که گفت و گوی حضرت علی(ع) و همسایه اش را شنیده 👂بود ،با عجله خودش را به خرما فروش👴 رساند و گفت هیچ میفهمی داری چه می کنی؟ کسی که ازتو خواست خرمای دختر 🧕را پس بگیری حضرت علی (ع)بود.
میتوانست طور دیگری با تو برخورد کند. خرمافروش👴 که خیلی ترسیده بود، گفت: وای 😬🤔بر من چه شد که او را نشناختم و با تندی جوابش را دادم ؟ خرما فروش👴 پیش حضرت علی(ع) رفت و گفت: ای امیرالمومنین،مراببخش.😓شمارا نشناختم از اشتباهم شرمندهام. حضرت علی (ع)گفت: اگر قول بدهی که به حقوق دیگران احترام بگذاریم تو را می بخشم.
خرما فروش👴 بی درنگ خرمای دخترک 🧕خدمتکار را پس گرفت و پولش 💲💸را به او برگردد دختر🧕 که هنوز چشم هایش👁 اشک آلود😥 بود، پول💸💲 راگرفت و راه افتاد. چند قدم که رفت برگشت و به حضرت علی(ع) نگاه 👀کرد لبخندی 🙂روی لبش بود. حضرت علی(ع) هم لبخند زد.🌹
#کلاسهای_تابستانی_دختران_آسمانی
🎀@dk_bronsi🎀
#مدرسه_ای_برای_زندگی
#طرحهای_بیستگانه
#غدیر_عهدی_با_مهدی(عج)
داستان حکایتی از بچه ها وحضرت علی(ع)
داستان دوم_ دخترخدمتکار
قسمت سوم
🎤 باصدای گل دخترم
فاطمه شیخ زاده
کلاس چهارم ریحانه ها
#کلاسهای_تابستانی_دختران_آسمانی
🎀@dk_bronsi🎀
213.4K
#مدرسه_ای_برای_زندگی
#طرحهای_بیستگانه
#غدیر_عهدی_با_مهدی(عج)
داستان حکایتی از بچه ها وحضرت علی(ع)
داستان دوم_ دخترخدمتکار
قسمت سوم
🎤 باصدای گل دخترم
فاطمه شیخ زاده
کلاس چهارم ریحانه ها
#کلاسهای_تابستانی_دختران_آسمانی
🎀@dk_bronsi🎀
#مدرسه_ای_برای_زندگی
#طرحهای_بیستگانه
#غدیر_عهدی_با_مهدی(عج)
#داستان_هرکی_باید_بدونه
#قسمت_اول
به نام خدا
آی قصه ؛قصه؛قصه نون وپنیر وپسته
نور اذان از دلا می بره درد وغصه
همه از پدربزرگ👴 عیدی هاشون🎁🎁🎁 گرفتن و خوشحال بودن😁😄😊🤩 ،امّا یکی ازنوه ها، توفکر🤔 بود! پدربزرگ👴 رو کردبه ایلیا🙎♂️ وپرسید؟چراتو فکری پسر گلم؟ایلیا🙎♂️جواب داد: تا حالا چند بار از شما عیدی🎁 گرفتم، ولی نمیدونم چرا غدیر که می شه عیدی میدیم🤷♂️ ؟
پدربزرگ👴 لبخندی زد و گفت: تو همیشه سوال های خوبی می پرسی، و به خاطر همین بیشتر از هم سن و سال های خودت
می دونی، پدربزرگ👴 رفت داخل اتاقش و با یک کتابچه ی 📕کوچک برگشت کتاب📕 با کاغذ رنگی
جلد شده بود اسمش مشخص نبود! پدربزرگ👴 همه ی نوهاش روجمع کرد و گفت: نوه های گلم دوست دارین براتون قصه بگم🤔؟ همه ی بچه ها🙎♂️🙋♂️🧕🧕 باشادی جواب دادند بله بابا جون ! پدربزرگ👴 روی صندلی🪑 نشست ،همه ی بچه ها دور پدربزرگ👴 جمع شدن و منتظر بودن تا قصه شروع بشه .
بعدپدر بزرگ👴 سرفه آهسته ای کرد تا صداش🗣 صاف بشه ،بعدش پرسید: .......
ادامه داستان درقسمت بعد
#کلاسهای_تابستانی_دختران_آسمانی
🎀@dk_bronsi🎀