فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢بشارت آیت الله توکل در مسجد مقدس جمکران:
خودتان را برای ظهور آماده کنید، انشاءالله ظهور را خواهیم دید و پرچم انقلاب را همین رهبرمان به دست امام زمان می دهند.
انشاءالله و به امید و لطف و فضل خداوند
#محرم
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#محبان_مهدی_او_خواهد_آمد
#برای_فرج_دعا_کنیم
➯@Bshmk33
🔻ظهورات عاشورایی تاریخ انقلاب
۱. پیش از شما، مصائب کربلا را شنیده بودیم و از آنها در ذهن خویش، تصاویر تلخ میآفریدیم، اما شما گوشهای از آنچه که تاریخ کربلا به خود دیده بود را در برابر چشمهای مبهوت ما نمایان کردید. شما کربلا را به اکنون آوردید و ما را به شهود حقیقت سرخ فراخواندید. اگر مشاهدهی مصائب شما، اینچنین آتش حزن و بیقراری به دلمان افکند، پس در کربلا چه گذشته است؟!
۲. دریافتیم که بهراستی، همهی زمینها، کربلاست و همهی زمانها، عاشورا. و بیش از همه، این تاریخ قدسی انقلاب است که میتواند حقایق کربلا را در عالم و آدم خویش، تجسم ببخشد. این انقلاب، نهفقط در امتداد کربلاست، بلکه تجلی آن در تاریخ کنونیست. این انقلاب در متن صیرورت قدسیاش، مهاجران مشتاقی همچون آرمان و روحالله را به قافلهی خونین کربلا ملحق میکند. هر تاریخی به قدر استعداد خویش میتواند مجرا و مسیر ظهور کربلا شود و تاریخ انقلابی ما، در قلهی بضاعتها و امکانها درونی نشسته است. ازاینرو، رویدادها و انسانهایش، بیشترین شباهت را به تاریخ کربلا دارد.
۳. تقدیر این بود که پارهای از تاریخ کربلایی سال شصتویک هجری، قرنها پس از آن و در خیابانهای شلوغی که سرشار از غربت و تنهاییتان بود، تکرار شود؛ بیپروا و خونبار. ما دیدیم که درندگان یزیدی، بر پیکرتان زخم نشاندند و سنگ افکندند و پا کوفتند. ما دیدیم که در هجوم گلهی ناکسان، محاصره شدید و ذرهذره، طعم درد را چشیدید تا جان سپردید. آری، این بار روضه را نشنیدیم بلکه دیدیم. السلام علیک یا أباعبداللهالحسین.
مهدی جمشیدی
➯@Bshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞تحقیقات انجام شده پزشکی روز بر اثراث گریه و سینه زنی بر حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام که تا کنون نمی دانستیم کلیپ را چندین مرتبه با آرامش و دقت گوش دهید و برای دیگران هم ارسال کنید ارسال آن ان شاءالله صدقه ای ماندگار خواهد بود.
➯@Bshmk33
☑️ سِرّی مخفی درباره شهادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)
⚫️ بعد از اینکه حضرت سیدالشهدا و قمر منیر بنی هاشم هر دو با هم به سمت آب رفتند (۱)، درگیری شدیدی بین این دو بزرگوار و یاران عمرسعد درگرفت و بین این دو جدایی افتاد تا اینکه حضرت ابوالفضل خود را به آب رساندند.
🔘 بعد از اینکه (در مسیر بازگشت،) دو دست مبارک قمر بنی هاشم را از بدن جدا کردند (و به علت تیرباران دشمن، مشک آب هم سوراخ شده بود)، در اینجا حضرت نه میتوانستند به خیمهها برگردند و نه دستی برای جنگ داشتند. اینجا تصمیم عجیبی گرفتند که کمتر در مرثیه خوانیها و مجالس به آن اشاره شده است.
💠 حضرت ابوالفضل سوار بر اسب و با سرعت زیاد، به سمت خیمه فرماندهی (عمر سعد) حرکت کردند.
▫️ حال سوال اینجاست چرا؟
💡 جواب سوال این هست که دشمنان در آن سمت، امام حسین (ع) را دوره و محاصره کرده بودند و با این حرکت حضرت ابوالفضل، همه فریاد زدند:
🔹 حسین را رها کنید؛ عباس به خیمه فرماندهی حمله کرده! بیایید این طرف.
▫️ و حضرت ابوالفضل با این رشادت امام حسین (ع) را از محاصره نجات دادند.
حضرت همچنان به سمت خیمه فرماندهی (عمر سعد) حرکت میکردند و با اینکه دست نداشتند، کسی جرات نداشت با ایشان بجنگد.
همه از چشمان قمر بنی هاشم میترسیدند که ناگهان عمر سعد دید اوضاع دارد خیلی خطرناک میشود. به حرمله گفت:
🔹 چشمان عباس را هدف بگیر او به هر کس نگاه میکند، همچون روباه به گوشه ای میگریزد.
🩸 بعد از اصابت تیر به چشم مبارک حضرت ابوالفضل، ایشان لحظه ای توقف کردند تا تیر را بیرون بکشند. هر چه سر را به طرفین تکان دادند، تیر در نیامد. خم شدند و تیر را بین دو زانو قرار دادند تا تیر را بیرون بکشند.
⚫️ سر را که به پایین آوردند، کلاه خود از سر مبارکشان افتاد و در این لحظه حکیم بن طفیل با گرزی آهنین فرق مبارک را نشانه گرفت و ضربتی وارد کرد.
📜 "فسقط مخ راسه علی کتفیه " (۲)
🔴 مغز سر حضرت ابوالفضل بر روی دو کتفشان ریخت.
🔳 و سیعلم الذین ظلمو ای منقلبا ینقلبون. (۳)
(و ستمکاران به زودی خواهند دانست که به چه مکانی باز میگردند.)
⬅️ (۱). در مورد اینکه امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) با هم برای تهیه آب به سمت فرات رفتند ولی بین آن دو بزگوار جدایی افتاد، رجوع شود به 《لهوف، صفحه ۱۰۳》 و 《 الارشاد، جلد ۲، صفحه ۱۶۳ 》 و 《 اعلام الوری صفحه ۳۴۸》
(۲). عین این جمله در کتابهای 《کلمات الامام الحسین (ع) صفحه ی ۴۷۲》، 《تاریخ امام حسین علیه السلام - موسوعه الامام الحسین علیه السلام جلد ۴، صفحه ۲۸۵ و جلد ۹، صفحه ۶۳۵》 و 《إکسیر العبادات فی أسرار الشهادات، جلد ۲، صفحه ۵۰۳》 آمده است.
(۳). آیه ۲۲۷ سوره شعراء
🏷 #حضرت_عباس #محرم #عاشورا
➯@Bshmk33
💕شمر نمازش را میخواند،
روزهاش را هم میگرفت،
آشکارا هم فسق و فجور نمیکرد،
و شاید اهل رشوه و ربا هم نبود...
معاویه و ابنزیاد و عمربنسعد هم همینطور.....
یادمان باشد،
زیارت عاشورا که میخوانیم
وقتی رسیدیم به «وَ لَعنَ الله...»هایش:
لحظه ای به خودمان گوشزد کنیم:
نکند این «لعن الله...» شامل حال ما هم بشود؟؟؟!!!!!
مایی که گاه خودمان را
"ارزانتر" از شمر و عمر و ابنزیاد میفروشیم......
جمله ای بس سنگین از شهید آوینی:
"کربلا"به رفتن نیست...
به شدن است!..
که اگر به رفتن بود!
شمر هم "کربلایی" است!
➯@Bshmk33
🍃 بخشی از زیبــائیهای🍃
↯↯ وقــایــع کــــــربـــلا ↯↯
✿ زيباترین #خواهش_یک_زن ↯
همراه کردن زهير با امام حسین علیهالسلام توسط همسرش
✿ زيباترين #بازگشت ↯
توبه حر و الحاق به سپاه امام حسين علیهالسلام
✿ زيباترين #وفاداری ↯
آب نخوردن حضرت اباالفضل علیهالسلام در شط فرات
✿ زيباترين #جنگ ↯
نبرد حضرت علیاکبر علیهالسلام با دشمن
✿ زيباترين #واکنش ↯
پرتاب کردن سر وهب توسط مادرش به طرف دشمن
✿ زيباترين #پاسخ ↯
احلیٰ مِن الْعَسَل جناب قاسم ابن الحسن علیهالسلام
✿ زيباترين #هديه ↯
تقديم عون و محمد به امام حسين علیهالسلام توسط مادرشان حضرت زينب سلام الله علیها
✿ زيباترين #نماز ↯
نماز ظهر عاشورا در زير باران تير
✿ زيباترين #جان_نثاری ↯
حائل قرار دادن دست ها، توسط عبدالله ابن الحسن علیهالسلام و دفاع از عمو
✿ زيباترين #سخنرانی ↯
سخنرانی امام سجاد علیهالسلام و حضرت زينب سلام الله علیها در کاخ ظلم
❗️ از همه زیبائیها زيباتر،
جمله «ما رأيتُ إلّٰا جميلاً»
که حضرت زينب سلام الله علیها حيدر وار بيان کرد.
وقتی که یزید با کنایه از ایشان پرسید:
خب، چه دیدی؟
و خانم جواب دادند:
⇦ غیر از زیبائی چیزی ندیدم ⇨
➯@Bshmk33
🔶امام موسی صدر
آیا می شنوی؟
ای کسی که برای امام حسین اندوهگین هستی و بر امام حسین گریه می کنی، امروز هر چه فساد بیشتر شود و اصلاح جامعه کمتر، کمکی است برای به نابودی کشاندن اهداف امام حسین. اهدافی که امام حسین برای آنها کشته شد.
➯@Bshmk33
حسین ،ع، کیست ✨💫✨💫✨
این حسین کیست که درقلب جهان جا
دارد ✨💫✨⚡️🤔🤔🤔⚡️
این همه عاشق و دیوانه و شیدا ، دارد
این حسین کیست که نام کرمش در دو
جهان ، این چنین پیش خدا رتبه اعلا
دارد ✨💫✨
این حسین کیست که درقتلگه کرب وبلا
رقص او دربر شمشیر ، تماشا دارد ⚡️
این حسین کیست که درسلسله عرش خدا
این همه از غم این داغ ،،، مُعزّا دارد ،
محرم ماه پیروزی خون برشمشیر است
اسلام علیک یا ابا عبد الله الحسین ع✨
➯@Bshmk33
#آیا_میدانستید‼️
✅امام حسین(ع) در واقعه کربلا 57 سال سن داشت و حضرت ابوالفضل 34 ساله بودند!
✅شمر و مادر حضرت ابوالفضل از یک قبیله بودند و بنا بر رسم اعراب، افراد هم قیبله را فامیل میدانستند. شمر قبل از حمله به سپاه امام حسین(ع) رو به سپاه امام کرد و فریاد زد" خواهرزادگانم در امان هستند"(منظور حضرت عباس و برادرانش بود! ). حضرت عباس در جواب گفتند تو اگر دایی ما هستی چطور به ما امان میدهی اما به فرزند رسول خدا نه؟؟!
✅شهربانو شاهزاده ایرانی دختر یزدگرد سوم، پادشاه ایران، مادر امام سجاد(ع) بود .عده ای معتقدند شهربانو شاهزاده ایرانی، پس ازتولد امام سجاد با فاصله اندکی از دنیا رفت!
✅شمر 16 بار پای پیاده به حج رفته بود و در جنگ صفین از فرماندهان سپاه حضرت علی بود و در آن جنگ جانباز شد و تا مرز شهادت پیشرفت. مناجات های شمر را اگر کسی بخواند و نداند مناجات شمر است اشک شما را در خواهد آورد.
✅ آیا میدانید امام حسین (ع)، نسبتا ثروتمند بودند و لباسهای زیبا بر تن میکردند. چنان که وقتی دعای عرفه ی معروفشان را میخواندند و میگریستند، مردم محلّی فکر میکردند یک فرد گناهکار و همه کاره متموّل، در حال توبه است؟(برخلاف باور عموم که اکثرا امامان را فقیر و با لباسهای مندرس تصوّر میکنند)
✅امام سجاد در واقعه کربلا به روایتی 24 سال سن داشت و فرزند او امام محمد باقر هم در واقعه کربلا حضور داشت و در آن زمان 3یا 4ساله بود!
✅ بعد ازشهادت امام حسین (ع)، دشمن دست از مظلوم کشی برنمیدارد و 33 زخم نیزه و 34 ضربه شمشیر غیر از زخمهای تیر به بدن آن حضرت میزند!
✅رنگ موی شمر قرمز بود و در روایت های تاریخی آمده وقتی شمر به دستور مختار دستگیر شد، مختار سر از بدن «شمر» را جدا کرد و او را در دیگ سوزان انداخت و برخی میگویند بدن شمر تکه تکه شد و خوراک سگها گردید. اما در افسانه ها آمده سگی قرمز از دیگی که شمر را در آن انداختند بیرون آمد و گریخت! که تلفیقی از دو اتفاق ذکر شده و نفرت مردم از شمر است!
✅در بحارالنوار نقل شده مدت بارداری امام حسین، حضرت عیسی و حضرت یحیی 6 ماه بود. یعنی این سه بزرگوار 6 ماهه به دنیا آمدند!
➯@Bshmk33
﷽
✍️ دلنوشته کربلاییِ ، #شهید_حججی با خداوند متعال در آرزوی جهاد و #شهادت
🔺خدایا، تو را به مُحرَّم حسین علیهالسلام مرا هم مَحرَم کن...
یا رب الحسین (ع)
🔸خدایا؛ چندیست عقدۀ دل پیشت باز نکردهام و باز به لطف شما فرصتی مهیا شد...
🔹خدایا؛ #محرم حسین (ع) رسید... تاسوعا رسید... عاشورا رسید...
🔸محرم رو به اتمام است و من هنوز...
🔹خدایا؛ چه شده است؟ مگر چه کردهام که اینگونه باید رنج و فراق بکشم؟
🔸خدایا؛ میدانم... میدانم روسیاهم، پرگناهم...
🔹اما... تو را به #حسین (ع)... تو را به #زینب (س)... تو را به #عباس (ع)...
🔸خدایا... دیگر بس است... اصلاً بگذار اینگونه بگویم... غلط کردم.
🔹خدایا... بگذر... بگذر از گذشتهام. ببخش...
🔸باور ندارم در عالم کبریایی تو گنهکاران را راهی نباشد.
🔆یا اله العالمین...
🔹ببخش آن گناهانی را که از روی جهالت انجام دادهام.
🔸ببخش آن خطاهایی را که دیدی و حیا نکردم.
🔹خدایا، تو را به مُحرَّم حسین (ع) مرا هم مَحرَم کن...
🔸این غلام روسیاه پرگناه بیپناه را هم پناه بده...
🔹خدایا، یکسال گذشت و من کل سال را تنها با خاطرات همان چند روز #جهاد گذراندم...
🔸زندهام به امید دوباره رفتن...
🔹مپسند... مپسند که اینگونه رنج بکشم...
🔸سینهام دیگر تاب ندارد...
🔹مگر چند نفر شوق رفتن دارند؟
🔸یعنی بین این همه خوبان روسیاهی چون من راه ندارد؟
🔹مگر جز این است که حسین (ع) هم عباس (ع) را برد و هم حُرّ را...
🔸مگر جز این است که هم حبیب روسفید شد و هم جو ْن...
🔹خدایا اگر #شوقی هست، اگر شجاعتی هست، اگر روحم به #تکاپو افتاده است برای رفتن همه و همه به لطف تو بوده و بس...
🔸میتوانستی مرا هم در این دنیا #غرق کنی...
🔹میتوانستی مرا هم آنقدر #سرگرم_دنیا کنی که فکر #جهاد هم نباشد جه برسد به رفتن...
🔸میتوانستی آنقدر وابستهام کنی که نتوانم از داشتههایم #دل بکنم...
🔹اما خدایا، از همه چیز دل بریدهام...
🔸از زن و فرزندم گذشتم...
🔹دیگر هیچ چیز این #دنیا برایم ارزشی ندارد جز آنچه که مرا به تو برساند...
🔸خدایا، من از همه چیز این دنیا گذشتم تو نیز از من #بگذر...
🔹و این همه را فقط از #لطف تو میدانم...
🔸پس: ای که مرا خواندهای؛ #راه_نشانم_بده ...
✍️ #شهید_حجججی ۱۳۹۵/۷/۳۰
دفاع همچنان باقیست
➯@Bshmk33
#روضه_حضرت_عباس
چشم تو دیدم و چشم تر من ریخت به هم
حال با وضع سر تو،سر من ریخت به هم
نه علمدارِسپاهم، که سپاهم بودی
تا تو پاشیده شدی، لشکر من ریخت به هم
مادرم آمده بالای تن بی دستت
از به هم ریختنت، مادر من ریخت به هم
قبل از آنی که تنم زیر سم اسب رود
ازتماشای تنت، پیکر من ریخت به هم
صحبت از معجر زینب شده از جا برخیز
حرنف معجر شده و خواهر من ریخت به هم
بی تو ناموس مرا در ملاءعام برند
غیرت الله ببین دختر من ریخت به هم
➯@Bshmk33
☑️ ماجرای نبش قبر حضرت رقیه بنت الحسین سلام الله علیها در سال ۱۲۴۲ دفن شدن حضرت رقیه سلام الله علیها با غل و زنجیرهای اسارت
ملا محمدهاشم خراسانی حکایت نبش قبر حضرت رقیه سلام الله علیها توسط ایشان به منظور ترمیم قبر و رفع آب گرفتگی مضجع شریف حضرت رقیه در سال ۱۲۸۰ هجری، را نقل میکند:
جناب سيّد ابراهيم دمشقی كه نَسَبش به سيّد مرتضی علمالهدی منتهی میشد
بعد از نبش قبر حضرت رقیه مدام از شدت گریه و غصه غش میکرد!
چون به هوش میآمد، قضیه کبودی را برای مردم تعریف میکرد.
میگفت: بدن مطهّر ایشان در پارچه سیاهی، چادر یا لباس سیاه پیچیده و کفن شده بود.
بخشی از صورت منّور ایشان را دیدم که هنوز از آثار سیلی، کبود و مجروح بود.
سپس به همراه شیون ایشان، صدای ضجه و زاری از مردم برمیخاست.
✍ اما شرح حکایت:
قبر دچار آب گرفتگی شده بود و علماء شیعه درخواست تعمیر قبر مطهر را داشتند.
والی به علماء و صلحاء شام از شيعه و سنّی امر كرد كه غسل كنند و لباسهای پاكيزه بپوشند، به دست هر كس قفل ورودی حرم مطهّر باز شد همان كس برود و قبر مقدّس او را نبش كند پيکر را بيرون آورد تا قبر را تعمير كنند.
صلحاء و بزرگان در كمال آداب غسل كردند و لباس پاكيزه پوشيدند، قفل به دست هيچكس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سيّد
چون ميان حرم آمدند كلنگ هيچ كدام بر زمين اثر نكرد، مگر به دست سيّد ابراهيم
حرم را قُرق كردند و لحد را شكافتند، ديدند بدن نازنين حضرت رقيه سلام الله عليها، ميان لحد و كفن صحیح و سالم است اما آب زيادی ميان لحد جمع شده است.
سيّد ابراهیم در قبر رفت، همين كه خشت بالای سر را برداشت ديدند سيّد افتاد، زير بغلش را گرفتند، هی میگفت:
«ای وای بر من... وای بر من...
به ما گفته بودند يزيد بن معاویه لعنة الله عليه، زن غسّاله و كفن فرستاده ولی اکنون فهميدم دروغ بوده، چون که دختر با پيراهن خودش دفن شده!
من بدن را منتقل نمیكنم، میترسم بدن را منتقل كنم و ديگر به عنوان "رقيّه بنت الحسين" شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم.
سيّد، بدن شريف را از ميان لحد بيرون آورد بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدين گونه بالای زانو خود نگهداشت و گريه میكرد تا اينكه قبر را تعمير كردند.
وقت نماز كه میشد سيّد بدن حضرت را بالای جايی پاكيزه میگذاشت.
پس از فراغ از نماز بر میداشت و بر زانو مینهاد، تا اينكه از تعمير قبر و لحد فارغ شدند،
سيد بدن را دفن كرد.
از معجزه آن حضرت اينكه سيّد در اين سه روز احتياج به غذا و آب و تجديد وضو پيدا نكرد و چون خواست بدن را دفن كند دعا كرد كه خداوند پسری به او عطا فرمايد.
دعای سيّد به اجابت رسيد و در سن پيری خداوند پسری به او لطف فرمود که نام او را "سيّدمصطفی" گذاشت.
آنگاه والی واقعه را به سلطان عبدالحميد عثمانی نوشت، او هم توليت زينبيّه و مرقد شريف حضرت رقيّه و امّ كلثوم و سكينه را به سيدابراهيم واگذار کرد.
اين قضيه در سال ۱۲۴۲ هجری شمسی رخ داده و در کتاب «معالی» هم اين قضيّه مجملاً نقل شده در آخر اضافه کرده است:
آن سيّد جليل وارد قبر شد و پارچهای بر او پيچيد و او را خارج نمود، دختر كوچكی بود كه هنوز به سن بلوغ نرسيده، و پشت شريفش از زيادی ضربات مجروح بود.
پس از در گذشت سيّدابراهيم، توليت آن مشاهد مشرفه به پسرش سيّدمصطفی و بعد از او به فرزندش سيّدعبّاس رسيد،
فرزندان سيّدابراهيم دمشقی معروف و مشهور به "مستجاب الدعوه" هستند.
◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️
✍ پینوشت:
📓منتخب التواریخ، صفحه ۳۸۸
📗اسرار الشهادة، صفحه ٤٠٦
📕مقتل جامع مقدم، جلد۲، صفحه۲۰۸
📘تراجم اعلام النساء، جلد۲، صفحه۱۰۳
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
➯@Bshmk33
🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼
روی دستش " پسرش " رفت ولی " قولش نَه "
نیزه ها تا " جگرش "رفت ولی " قولش نَه "
این چه خورشید غریبی است که با حال نزار
پای " نعش قمرش " رفت ولی " قولش نَه "
شیر مردی که در آن واقعه " هفتاد و دو " بار
دست غم بر " کمرش " رفت ولی " قولش نَه "
هر کجا مینگری " نام حسین است و حسین "
ای دمش گرم " سرش " رفت ولی " قولش نَه "
اَلسَّلامُ عَلَيْك یا اَباعَبْدِاللهِ الحُسَین(ع)
#شب_زیارتی_ارباب
🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼
➯@Bshmk33
🏴 باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان و زمین نور مشرقین
پروردهٔ کنار رسول خدا حسین
کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا
در خاک و خون تپیده میدان کربلا
گر چشم روزگار بر او زار میگریست
خون میگذشت از سر ایوان کربلا
نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک
ز آن گل که شد شکفته به بستان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم
کردند رو به خیمهٔ سلطان کربلا
آن دم فلک بر آتش غیرت سپند شد
کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد
کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدی
وین خرگه بلند ستون بیستون شدی
کاش آن زمان درآمدی از کوه تا به کوه
سیل سیه که روی زمین قیرگون شدی
کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بیت
یک شعلهٔ برق خرمن گردون دون شدی
کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان
سیمابوار گوی زمین بیسکون شدی
کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک
جان جهانیان همه از تن برون شدی
کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست
عالم تمام غرقه دریای خون شدی
گر انتقام آن نفتادی به روز حشر
با این عمل معاملهٔ دهر چون شدی
آل نبی چو دست تظلم برآورند
ارکان عرش را به تلاطم درآورند
بر خوان غم چو عالمیان را صلا زدند
اول صلا به سلسلهٔ انبیا زدند
نوبت به اولیا چو رسید آسمان طپید
زان ضربتی که بر سر شیر خدا زدند
آن در که جبرئیل امین بود خادمش
اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند
پس آتشی ز اخگر الماس ریزهها
افروختند و در حسن مجتبی زدند
وانگه سرادقی که ملک محرمش نبود
کندند از مدینه و در کربلا زدند
وز تیشهٔ ستیزه در آن د
شت کوفیان
بس نخلها ز گلشن آل عبا زدند
پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید
بر حلق تشنهٔ خلف مرتضی زدند
اهل حرم دریده گریبان گشوده مو
فریاد بر در حرم کبریا زدند
روحالامین نهاده به زانو سر حجاب
تاریک شد ز دیدن آن چشم آفتاب
چون خون ز حلق تشنهٔ او بر زمین رسید
جوش از زمین بذروه عرش برین رسید
نزدیک شد که خانهٔ ایمان شود خراب
از بس شکستها که به ارکان دین رسید
نخل بلند او چو خسان بر زمین زدند
طوفان به آسمان ز غبار زمین رسید
باد آن غبار چون به مزار نبی رساند
گرد از مدینه بر فلک هفتمین رسید
یکباره جامه در خم گردون به نیل زد
چون این خبر به عیسی گردون نشین رسید
پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش
از انبیا به حضرت روحالامین رسید
کرد این خیال وهم غلط کار، کان غبار
تا دامن جلال جهان آفرین رسید
هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال
او در دلست و هیچ دلی نیست بیملال
ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند
یک باره بر جریدهٔ رحمت قلم زنند
ترسم کزین گناه شفیعان روز حشر
دارند شرم کز گنه خلق دم زنند
دست عتاب حق به در آید ز آستین
چون اهل بیت دست در اهل ستم زنند
آه از دمی که با کفن خونچکان ز خاک
آل علی چو شعلهٔ آتش علم زنند
فریاد از آن زمان که جوانان اهل بیت
گلگون کفن به عرصهٔ محشر قدم زنند
جمعی که زد بهم صفشان شور کربلا
در حشر صف زنان صف محشر بهم زنند
از صاحب حرم چه توقع کنند باز
آن ناکسان که تیغ به صید حرم زنند
➯@Bshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅چرا مشکی می پوشیم؟!
👈 چرا حسین(ع) را رها نکردیم؟!
🔰#استاد_انصاریان
➯@Bshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : وظیفه عزادار امام حسین (علیه السلام)
👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_عاملی
➯@Bshmk33
توصیههای علامه امینی به فرزندش:
در مجالس و محافلی که جهت عزاداری امام حسین علیه السلام برپا می شود شرکت کن. ثواب زیارت امام حسین علیه السلام را به تو می دهند.
پسر جان! در گذشته بارها تو را یادآور شدم و اکنون به تو توصیه می کنم که زیارت عاشورا را هیچ وقت و به هیچ عنوان ترک و فراموش نکن.
مرتبا زیارت عاشورا را بخوان و بر خودت وظیفه بدان. این زیارت دارای آثار و برکات و فوائد بسیاری است که موجب نجات و سعادتمندی در دنیا و آخرت تو می باشد .
➯@Bshmk33
آیت الله مجتهدی ره
✔️خانه ای که در آن به نام امام حسین (علیه السلام) مراسم عزاداری اقامه شود. عطر و نور مخصوصی پیدا می کند که مطلوب فرشتگان و اولیای خدا است امروز هم سيدالشهدا (ع) در انتظار لبیک
من و شما است.
➯@Bshmk33
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨
✨
⭕️چرا امام حسین (علیه السلام) عصر تاسوعا نجنگید و آن را به صبح عاشورا موکول کرد؟
🔹پس از بى نتیجه ماندن راه هاى مسالمت آمیز و تسلیم ناپذیرى #امام_حسین (علیه السلام)، #عمر_سعد (لعنت الله علیه) براى گرفتن بیعت اجبارى، و یا کشتن امام و یارانش در عصر #تاسوعا فرمان حمله را صادر کرد. با این فرمان هزاران تن سواره و پیاده به سمت اردوى حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) روانه شدند، صداى همهمه آنها در بیابان کربلا پیچید و به گوش لشکریان سیدالشهداء (علیه السلام) رسید. حضرت عبّاس بن على (علیه السلام) محضر امام (علیه السلام) شرفیاب شد و عرض کرد: «اى برادر! دشمن بدین سو مى آید». #امام_حسین (علیه السلام) برخاست و فرمود: «یا عَبّاسُ! اِرْکَبْ بِنَفْسِی أَنْتَ ـ یا أَخِی ـ حَتّى تَلْقاهُمْ فَتَقُولَ لَهُمْ: ما لَکُمْ؟ وَ ما بَدالَکُمْ؟ وَ تَسْأَلْهُمْ عَمّا جاءَ بِهِمْ»؟؛ (اى عبّاس! جانم به فدایت اى برادر! سوار شو و برو از آنها بپرس! هدف آنها چیست؟ چه روى داده است؟ و بپرس: چه دستور تازه اى به آنان داده شده؟).
🔹«قمر بنى هاشم» عبّاس (علیه السلام)، با بیست سوار که زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر از جمله آنان بودند، در برابر سپاه دشمن آمد و پرسید: «شما را چه شده است؟ و چه مى خواهید؟». گفتند: به تازگى فرمان امیر به ما رسیده است که به شما بگوییم یا حکم او را بپذیرید [به طور کامل تسلیم شوید] یا آماده کارزار باشید. #عبّاس (علیه السلام) فرمود: «شتاب مکنید تا نزد [برادرم] ابى عبدالله (علیه السلام) بروم و پیام شما را به ایشان برسانم». آنان پذیرفتند و گفتند: «پیام ما را به #ابیعبدالله (علیه السلام) برسان و پاسخش را به ما ابلاغ کن». عبّاس (علیه السلام) به تنهایى نزد امام حسین (علیه السلام) برگشت و ماجرا را به عرض رساند و همراهانش همانجا (در برابر سپاه دشمن) ماندند و به نصیحت سپاه ابن سعد پرداختند.
🔹هنگامى که #حضرت_عبّاس (علیه السلام) پیام ابن سعد را به عرض امام (علیه السلام) رساند، #امام_حسین (علیه السلام) به برادر خطاب کرد و فرمود: «اِرْجَعْ اِلَیْهِمْ فَاِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤَخِّرَهُمْ إِلى غُدْوَة وَ تَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشِیَّةَ لَعَلَّنا نُصَلِّىَ لِرَبِّنَا اللَّیْلَةَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ، فَهُوَ یَعْلَمُ أَنِّی کُنْتُ أُحِبُّ الصَّلاةَ لَهُ وَ تِلاوَةَ کِتابِهِ وَ کَثْرَةَ الدُّعاءِ وَ الاِسْتِغْفارِ»؛ (نزد آنان برگرد، چنانچه توانستى از آنان بخواه که جنگ را تا سپیده دم فردا به تأخیر بیاندازند و یک امشب را مهلت بگیر، تا در این شب به درگاه خداوند نماز بگذاریم و به راز و نیاز و استغفار بپردازیم. خدا مى داند که من نمازِ براى او و تلاوت کتابش (قرآن) و راز و نیازِ فراوان و استغفار را دوست دارم). حضرت اباالفضل عبّاس (علیه السلام) سوار بر اسب به سمت دشمن برگشت و هنگامى که رو در روى سپاه قرار گرفت، به آنان خطاب کرد و فرمود: «اى مردم! ابا عبدالله (علیه السلام) یک امشب را از شما مهلت مى خواهد».
🔹پس از این سخن، در میان سپاهیان عمر بن سعد گفتگوهایى ردّ و بدل شد، تا آن که عمرو بن حجّاج زبیدى گفت: سبحان الله! به خدا سوگند! اگر اینان از مردم دیلم (کفّار) بودند و از تو چنین تقاضایى مى کردند، سزاوار بود که بپذیرى. قیس بن اشعث گفت: «درخواست آنها را بپذیر، به جانم سوگند! که آنان بیعت نخواهند کرد و فردا با تو خواهند جنگید». ابن سعد گفت: به خدا سوگند! اگر بدانم که چنین کنند هرگز این شب را به آنان مهلت نمى دهم! در روایتى از على بن حسین (علیه السلام) آمده است که فرمود: «فرستاده عمر سعد نزد ما آمد و در جایى که صدایش به گوش مى رسید ایستاد و گفت: «ما تا فردا به شما مهلت مى دهیم، اگر تسلیم شدید شما را نزد عبیدالله بن زیاد خواهیم برد و اگر سرباز زدید، از شما دست نخواهیم کشید». [۱]
پی نوشت:
[۱] تاریخ طبرى، ج ۴، ص ۳۱۵ - ۳۱۶ و بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۹۱ - ۳۹۲ (با مختصر تفاوت)
📕عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، زیر نظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی، ص ۳۸۹
منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)
#امام_حسین #حضرت_عباس #تاسوعا
@tabyinchannel
➯@Bshmk33