#حضرت_عباس
با تیر جفا خانه خرابش کردند
او در پی آب بود و آبش کردند
عباس که شیر سربلندست ؛ ولی
شرمنده ی بی شیر ربابش کردند
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
https://eitaa.com/bshmk33
#حضرت_عباس 💔
ای چشم تو بیمار،گرفتار،گرفتار
برخیز چه پیش آمده این بار علمدار
گیریم که دست و علم و مشک بیفتد
برخیز فدای سرت انگار نه انگار
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان 💔
https://eitaa.com/bshmk33
🏴 شبنهم محرم و #شب_تاسوعا است...
رحماللهعمّیالعباس......
🏴 مرحوم مجلسی کیفیت شهادت #حضرت_عباس علیه السلام را چنین بیان میکند:
🔻آنگاه که عباس (علیهالسلام) تنهایی برادر را مشاهده نمود، نزد وی آمد و از او اجازه خواست تا به میدان رود.
امام فرمود: تو پرچمدارم هستی و اگر بروی لشکرم از هم پاشیده میشود
عرض کرد: سینهام تنگ شده و از زندگی سیر شدهام و میخواهم از این منافقین انتقام خود را باز ستانم
امام (علیهالسلام) فرمود: پس مقداری آب برای این کودکان تهیه نما.
عباس مشک را برداشت و بر اسب سوار شد و راهی فرات گردید.
چهار هزار تن موکّلین فرات او را محاصره و تیرباران می کردند.
🔻وارد فرات شد ... و مشک را پر از آب کرد. آن را بر شانه راست خود قرار داد و به سوی خیمهها روانه گردید. دشمن راه را بر او بست و از هر سو او را محاصره کرد.
🌹در گرماگرم نبرد و تلاش حضرت عباس (علیهالسّلام) برای رساندن آب به خیام، یکی از یزیدیان به نام زید بن ورقاء جهنی، با کمک فردی دیگر به نام حکیم بن طفیل ضربتی بر دست راست عباس (علیهالسّلام) وارد کرد
🌹حضرت عباس (علیهالسّلام) مشک را بر شانه چپ قرار داد؛ شمشیر را به دست چپ گرفت و به آنان حمله کرد
🏴 عباس (علیهالسّلام) آن قدر جنگید که بی حال و ناتوان شد. در این زمان حکیم بن طفیل که پشت نخلی کمین کرده بود؛ ضربتی بر دست چپ وی وارد کرد و آن را از تن جدا کرد.
🔹آنگاه عباس (علیهالسلام) مشک را به دندان گرفت تیری آمد و به مشک اصابت نمود و آب مشک ریخت.
تیری دیگر بر سینه مبارکش اصابت کرد. سپس از اسب واژگون شد و امام حسین (علیهالسلام) را صدا زد:
❗️ «یا اخا ادرک اخاک ...
ای برادر ! برادرت را دریاب.»😭
قبل از آمدن امام حسین (علیهالسلام) ، آن ملعون جلو آمد و با عمودی آهنین ضربتی بر فرق مبارکش زد. و عباس (علیهالسّلام) که بر اثر تیرها و ضربات دیگر دشمن زخمهای شدیدی برداشته بود و دیگر توان حرکت نداشت و بدینگونه پس از کشتن گروهی از دشمن، به شهادت رسید
👌چون #امام_حسین (علیهالسّلام)، برادرش عباس را در کنار فرات بر زمین دید، به شدت گریه کرد و با حالت انکسار فرمود:
«الآن انکسر ظهری و قلت حیلتی
👈 اکنون کمرم شکست و رشتهٔ تدبیرم گسسته شد 😭
💠 در زیارت ناحیه مقدسه از عباس بن علی (علیهالسّلام) چنین یاد شده است:
سلام بر ابوالفضل العباس فرزند امیرالمؤمنین؛ آنکه در راه برادر از جان خود گذشت
همو که از دیروز برای فردای خود برداشت و پیش فرستاد
خود را فدا و سپر قرار داد و تلاش بسیار در رساندن آب نمود و دستانش جدا گردید 😭😭
🆔 @afzayeshetelaat
https://Eitaa.com/bshmk33
1⃣ بزرگترین موهبت خداوند در حق من این است که به من اجازه داده تا حسین را دوست داشته باشم، عاشق حسین باشم و فدایی حسین بشوم!
❓ مگر چند نفر در عالم به این افتخار که من رسیده ام نائل شده اند؟!
چه کسی می تواند ادعا کند که داشتن یک آینه تمام نما از خداوند را آرزو ندارد ؟!
چه کسی دوست ندارد که خدایی ملموس و محسوس در کنار خود داشته باشد؟!
👌 حسین آیینه تمام نمای خداوند است و من همه عمر تا کنون کوشیدهام که آینه حسین بشوم! از خودم هیچ نداشته باشم! هیچ نباشم! از خودم خالی شوم و سرشار از حسین👌
👌 فدایی حسین شوم، فناء در حسین شوم و آنچنان شوم که در آیینه نیز جز تصویر حسین نبینم!
#عباس ، مشک را بر دوش می اندازد!
دو دست به زیر آب فرو می برد و فرا می آورد تا پیش روی چشم !
❗️عجبا ! این تصویر اوست در آب یا حسین؟
👌 این درست همان لحظه ای است که عباس، یک عمر برای رسیدن به آن تلاش کرده است
👈 اینکه در آیینه نیز جز تصویر حسین نبیند❗️
اکنون دیگر چه نیازی به آب ؟❓
دست هایش را باز می کند و آب را به شریعه برمیگرداند....
👌 برای من اکنون جنگیدن، اصل نیست ❌
👌 اصل ،حسین است ❗️
👌 اصل این است که وقتی حسین و بچه های حسین تشنه اند، آب خوردن من، نامردیست ❌ نابرادری است ❌ نا عاشقی ست❌ نا مواساتی است ❌
خلاف از خود تهی ماندن و از معشوق پر بودن است❌
☝️سر اسب را به سمت خشکی بر می گرداند با لب و دهانی به خشکی کویر ❗️
😌 اکنون دیگر او تشنه آب نیست !
👌 تشنه دیدار کسی است که تصویرش را در آب دیده است و انگار او نه مشک، که آب حیات عالم را با خود حمل میکند !
هیچکس پیش رو نیست
سکوتی مرموز و سرشار از التهاب...
چند هزار چشم از پشت نخل ها سوار را می پاید اما هیچ کس جلو نمی آید
پیداست که از جنین این سکوت، طفل طوفانی در شرف تولد است.....
📚 کتاب سقای آب و ادب
سیدمهدی شجاعی
#حضرت_عباس
#تاسوعا
https://Eitaa.com/bshmk33
⬅️ امام صادق (ع) در زیارتنامه عمویشان #حضرت_عباس (ع) میگوید:
« قتلَ الله امّة قَتلَتکم بِالایدی و الالسُن..... »
❌ (خدا بکشد امتی را که شما را با دستها و زبانها کشتند ...)!!
🤔 کشتن با دست، سلاح و شمشیر را فهمیده بودیم، اما با زبان چگونه میتوان کسی را کشت؟؟!!❓
👌 این را از اهل روضه باید پرسید که می گویند : عباس در #تاسوعا مُرد ، ولی در #عاشورا شهید شد !!
😔 امان از قصهٔ «امان نامه شمر» !!
👌 این همان پیغام مرگی بود که می خواست عباس را پیش از شهادت ، بکشد !!⚠️
👌 زبانِ بیانِ امان نامه، « قَتلَتکم ...ب... الالسُن» بود ، اما عباس چه نیکو با زبانش، امام زمانش را یاری کرد !
👌 همانگونه که کشتن، دو گونه است: با دست، و با زبان !
👌 همانگونه نیز یاری کردن ، بر دو گونه است: با دست و زبان !!
☝️اگر اهل یاری امام زمانت هستی، دست و زبانت را به کار بینداز ! بنویس و بگو آنچه موجب آشنایی بیشتر مردم با امام میشود !
آخر امام زمان (عج) یارانی بابصیرت و آگاه میخواهد !
https://Eitaa.com/bshmk33
🌷 یادم ز وفای عباس آید.....
از چشمِ تَرم ، سوده ی الماس آید....
آید به جهان، اگر حسین دگری.....
هیهات برادری چو عباس آید...🌷😭
#تاسوعا
#محرم
#حضرت_عباس
https://Eitaa.com/bshmk33
🙏 اُدخلوها بسلامٍ ءامِنین 🙏
بفرمائید زیارت.....
🙏 السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لامیرالمومنین و الحسن و الحسین......
😭 روضه آخر......😭
شکافتن ماه را دیده بودیم....(قمر/۱)
شکافت سنگ ها را هم.....(بقره/۷۴)
زمین هم به معجزه حق شکافت....(قصص/۸۱)
نیل هم ....(شعرا/۶۳) !!
🤔 شق البحر ، شق القمر ، شق الارض....
❗️ این همه تکه تکه شدن ها معجزه بود، اما امان از معجزهٔ مسجد کوفه 😭 امان از شکافتن سر مولا .....😭
🙏 دعا می کردیم دیگر نبینیم این معجزه سخت را..... این آیت بزرگ و سنگین را.....
😔 اما دوباره تکرار شد❗️
😔 امان از کنار علقمه... پیشانی بلند عرفان #عباس.......😭
👌 زیارت #حضرت_عباس یعنی در راه عباس شدن !! آینه ای برای تماشای خود واقعی!!
آیا هستی ؟!❓🙄🤔
😔 ولی هنوز اماممان تنهاست....
❓ أین العباس ؟!؟!
❗️بشتاب برادر دلیرم ، بشتاب
عباس تویی، تازه فراتی دریاب
چون بود شهید عشق در کرب و بلا
لب تشنه لبیک، نه لب تشنه آب !!
#تاسوعا
https://Eitaa.com/bshmk33
❗️این همه آدم رفتند و نیامده اند.........
👌 فقط یک نفر است که رفت و هنوز هم در تاریخ دارند میگویند: نیامد نیامد.....
🏴 ای اهل حرم میر و علمدار نیامد...😭😭
❗️ این چندسال که حاج قاسم نیست، روضه عباس را دانسته تر گریه می کنیم 😭😭
#حضرت_عباس
#محرم
#تاسوعا
https://Eitaa.com/bshmk33
`🏳🏴🏳🏴🏳🏴🏳🏴🏳
🏴
⭕️حضرت اباالفضل العباس (ع) چگونه به شهادت رسید؟
🔹 #عبّاس_بن_على (ع) #پرچمدار_لشكر برادرش #امام_حسين (ع) بود. هنگامى كه ديد تمام ياران و برادران و عموزادگان شربت شهادت نوشيدند، گريست و به شوق ديدار پروردگار جلو آمد و پرچم را برگرفت و از برادرش امام حسين (ع) اجازه ميدان خواست. امام (ع) (كه از فراق برادر سخت ناراحت بود) به سختى گريست، به گونه اى كه محاسن شريفش از اشك ديدگانش تر شد، و فرمود: «برادرجان! تو نشانه [شكوه و عظمت و] برپايى سپاه من و محور پيوستگى نفرات ما هستى. اگر تو بروى [و شهيد شوى]، جمعيّت ما پراكنده، و ويران ميگردد». #حضرت_اباالفضل (ع) عرض كرد: «جان برادرت فدايت، اى سرورم! سينه ام از زندگانى دنيا به تنگ آمده است، میخواهم از اين منافقان انتقام [آن خون هاى پاك را] بگيرم!». امام (ع) فرمود: «اينك كه آهنگ ميدان دارى براى اين كودكان، آبى تهيّه كن». #حضرت_عبّاس (ع) رهسپار ميدان شد و آنان را موعظه كرد و از عذاب خدا ترساند، ولى اثرى نبخشيد. به نزد برادرش بازگشت و ماجرا را گزارش داد، كه ناگهان صداى العطش كودكان به گوشش رسيد، بى درنگ بر اسب شد و نيزه و مشك را برداشت و به سوى فرات روانه شد.
🔹۴۰۰۰ تن از مأموران فرات، آن حضرت را محاصره كردند و هدف نيزه ها قرار دادند، ولى آن حضرت دلاورانه لشكر دشمن را شكافت و ۸۰ نفر از آنان را به خاك هلاكت افكند، و وارد فرات شد. «هنگامى كه خواست مقدارى آب بياشامد تشنگى امام حسين (ع) و اهل بيتش را به خاطر آورد، آب را روى آب ريخت، مشكش را پر كرد»؛ [۱] آنگاه مشك را بر دوش راست خود نهاد و به سوى خيمه رهسپار شد و چنين گفت: «اى نفس [عباس]! زندگى پس از حسين (ع) خوارى و ذلت است، مبادا پس از او زنده بمانى. اين حسين (ع) است كه شربت مرگ مینوشد و تو میخواهى آب سرد و گوارا بنوشى؟!» [۲] «هيهات! چنين كردارى، از آيين من نيست و نه كردار شخص راست باور». [۳] سپاه خون آشام ابن سعد اطرافش را گرفتند. #حضرت_اباالفضل_عباس (ع) دليرانه در آن ميان حمله میكرد و اين رجز را ميخواند: «هنگامى كه مرگ فرا رسيد، مرا از آن باكى نيست، تا آن هنگام كه شمشيرها مرا درخاك افكنند. من جانم را سپر فرزند زاده پيامبر پاكيزه خوى قرار داده ام، من همان عباسم كه سِمَتِ سقایى دارم، و از سختىِ نبرد، واهمه اى ندارم». [۴]
🔹 #دشمن خود را باخته بود، توانِ مقابله رويارو با آن حضرت را نداشت، لذا پشت درختها كمين كرده بودند. «نوفل ازرق» دست راست #قمر_بنى_هاشم (ع) را قطع نمود و آن جناب مشك را به دوش چپ نهاد و پرچم و شمشير را به دست چپ گرفت و اين رجز را خواند: «به خدا سوگند! اگر چه دست راستم را قطع نموديد، ولى من پيوسته از دينم حمايت مى كنم و از امامى صادق الايمان كه فرزند پيامبر پاك و امين است، حمايت مى كنم». آنگاه «نوفل ارزق» و «حكيم بن طفيل» از كمينگاه بر آن حضرت حمله كردند و دست چپ او را از بدن جدا كردند. آن حضرت پرچم را به سينه خود چسبانيد و اين رجز را خواند: «اى نفس! از كفار هراسى نداشته باش، تو را بشارت باد بر رحمت خداوند جبران كننده و همنشينى با پيامبر بزرگ و برگزيده. اينان دست چپم را به ستم قطع كردند، خدايا حرارت آتش را به آنان بچشان». [۵]
🔹آنگاه بنا به قولى، مشك را به دندان گرفت، چيزى نگذشت كه تيرى بر مشك اصابت كرد و آبهاى آن فرو ريخت. تير ديگرى بر سينه مباركش اصابت كرد و بعضى نوشته اند تيرى بر چشم حضرت نشست و مردى از قبيله تميم با عمود آهنين بر فرق مباركش زد كه از اسب به زمين افتاد؛ «با صداى بلند فرياد زد: برادر مرا درياب». [۶] هنگامى كه امام حسين (ع) بر بالينش رسيد وى را كشته ديد، پس گريست. همچنين نقل شده است: هنگامى كه #حضرت_اباالفضل (ع) شهيد شد #امام_حسين (ع) فرمود: «اينك كمرم شكست و راه چاره بر من محدود شد». آنگاه گريست و اينگونه فرمود: «اى بدترين مردم! با ستمكارى خويش بر ما تعدّى كرديد، و با آيين پيامبر خدا محمّد (ص) مخالفت ورزيديد. آيا بهترين پيامبر، سفارش ما را به شما نكرده بود؟ آيا ما از نسل پيامبر راستين نيستيم؟ آيا جز اين است كه حضرت زهرا (س) مادر من است نه شما؟ آيا او از نسل بهترين انسان ها نبود؟ به سبب جنايتى كه مرتكب شديد ملعون و خوار گشتيد، و به زودى گرفتار آتش شعله ور الهى خواهيد شد!». [۷] در هر گام درسى است، درسى از فضيلت و ايثار، درسى از شجاعت و شهامت و از خودگذشتگى.
• مآخذ و متن عربی روایات و... در منبع موجود است
📕عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد، ص ۴۹۲
منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)
#حضرت_اباالفضل #قمر_بنی_هاشم #عباس
https://Eitaa.com/bshmk33
و حسیـن(؏) با گریه گفت:
عباس جانم! برادرم!
چشمانی که دیشب
از بیمِ رویارویی با تـو
رنگ خواب و آرامش ندیدند
امشب آسوده خواهند خفت؛
اما آنان که شبِ پیش
در پناهِ امنِ حضورِ تـو آرمیدند
امشب در نبودِ تـو
رنگ خواب و آرامش نخواهند دید ..
#حضرت_عباس🖤
https://Eitaa.com/bshmk33
⚫️ عظمت مقام قمر بنی هاشم در دنیا و آخرت نزد اهل بیت محفوظ است .
👌 تا آنجا که حضرت زهرا (س) در روز حشر، به هیچیک از ستم های بی پایانی که بر محمد و آلش رفته ، زبان به شکوه نمی گشاید👌مگر به دو دست قطع شده ابوالفضل العباس !!😭
👈 و حضرتش آن دستان مطهر را فراروی خود خواهد گرفت و آن را از مهمترین اسباب شفاعت در روز رستاخیز نزد پروردگار قرار خواهد داد.❗️
📚 اسرار الشهادة صفحه ۱۲۵
✅ همه اینها سخنان امام صادق(ع) است ، و ما هم به بازگشتنش ایمان داریم .
👌 عباس در داستان رجعت، باز می گردد.🚩
🚩 تو می آیی و شهیدان هم باز میگردند.....
و آوینی روایت می کند «فتح نهایی» را !!
انشاءالله 🤲
#محرم
#تاسوعا
#حضرت_عباس
🆔 @afzayeshetelaat
➯@Bshmk33
🏴 شبنهم محرم و #شب_تاسوعا است...
رحماللهعمّیالعباس......
🏴 مرحوم مجلسی کیفیت شهادت #حضرت_عباس علیه السلام را چنین بیان میکند:
🔻آنگاه که عباس (علیهالسلام) تنهایی برادر را مشاهده نمود، نزد وی آمد و از او اجازه خواست تا به میدان رود.
امام فرمود: تو پرچمدارم هستی و اگر بروی لشکرم از هم پاشیده میشود
عرض کرد: سینهام تنگ شده و از زندگی سیر شدهام و میخواهم از این منافقین انتقام خود را باز ستانم
امام (علیهالسلام) فرمود: پس مقداری آب برای این کودکان تهیه نما.
عباس مشک را برداشت و بر اسب سوار شد و راهی فرات گردید.
چهار هزار تن موکّلین فرات او را محاصره و تیرباران می کردند.
🔻وارد فرات شد ... و مشک را پر از آب کرد. آن را بر شانه راست خود قرار داد و به سوی خیمهها روانه گردید. دشمن راه را بر او بست و از هر سو او را محاصره کرد.
🌹در گرماگرم نبرد و تلاش حضرت عباس (علیهالسّلام) برای رساندن آب به خیام، یکی از یزیدیان به نام زید بن ورقاء جهنی، با کمک فردی دیگر به نام حکیم بن طفیل ضربتی بر دست راست عباس (علیهالسّلام) وارد کرد
🌹حضرت عباس (علیهالسّلام) مشک را بر شانه چپ قرار داد؛ شمشیر را به دست چپ گرفت و به آنان حمله کرد
🏴 عباس (علیهالسّلام) آن قدر جنگید که بی حال و ناتوان شد. در این زمان حکیم بن طفیل که پشت نخلی کمین کرده بود؛ ضربتی بر دست چپ وی وارد کرد و آن را از تن جدا کرد.
🔹آنگاه عباس (علیهالسلام) مشک را به دندان گرفت تیری آمد و به مشک اصابت نمود و آب مشک ریخت.
تیری دیگر بر سینه مبارکش اصابت کرد. سپس از اسب واژگون شد و امام حسین (علیهالسلام) را صدا زد:
❗️ «یا اخا ادرک اخاک ...
ای برادر ! برادرت را دریاب.»😭
قبل از آمدن امام حسین (علیهالسلام) ، آن ملعون جلو آمد و با عمودی آهنین ضربتی بر فرق مبارکش زد. و عباس (علیهالسّلام) که بر اثر تیرها و ضربات دیگر دشمن زخمهای شدیدی برداشته بود و دیگر توان حرکت نداشت و بدینگونه پس از کشتن گروهی از دشمن، به شهادت رسید
👌چون #امام_حسین (علیهالسّلام)، برادرش عباس را در کنار فرات بر زمین دید، به شدت گریه کرد و با حالت انکسار فرمود:
«الآن انکسر ظهری و قلت حیلتی
👈 اکنون کمرم شکست و رشتهٔ تدبیرم گسسته شد 😭
💠 در زیارت ناحیه مقدسه از عباس بن علی (علیهالسّلام) چنین یاد شده است:
سلام بر ابوالفضل العباس فرزند امیرالمؤمنین؛ آنکه در راه برادر از جان خود گذشت
همو که از دیروز برای فردای خود برداشت و پیش فرستاد
خود را فدا و سپر قرار داد و تلاش بسیار در رساندن آب نمود و دستانش جدا گردید 😭😭
🆔 @afzayeshetelaat
➯@Bshmk33
1⃣ بزرگترین موهبت خداوند در حق من این است که به من اجازه داده تا حسین را دوست داشته باشم، عاشق حسین باشم و فدایی حسین بشوم!
❓ مگر چند نفر در عالم به این افتخار که من رسیده ام نائل شده اند؟!
چه کسی می تواند ادعا کند که داشتن یک آینه تمام نما از خداوند را آرزو ندارد ؟!
چه کسی دوست ندارد که خدایی ملموس و محسوس در کنار خود داشته باشد؟!
👌 حسین آیینه تمام نمای خداوند است و من همه عمر تا کنون کوشیدهام که آینه حسین بشوم! از خودم هیچ نداشته باشم! هیچ نباشم! از خودم خالی شوم و سرشار از حسین👌
👌 فدایی حسین شوم، فناء در حسین شوم و آنچنان شوم که در آیینه نیز جز تصویر حسین نبینم!
#عباس ، مشک را بر دوش می اندازد!
دو دست به زیر آب فرو می برد و فرا می آورد تا پیش روی چشم !
❗️عجبا ! این تصویر اوست در آب یا حسین؟
👌 این درست همان لحظه ای است که عباس، یک عمر برای رسیدن به آن تلاش کرده است
👈 اینکه در آیینه نیز جز تصویر حسین نبیند❗️
اکنون دیگر چه نیازی به آب ؟❓
دست هایش را باز می کند و آب را به شریعه برمیگرداند....
👌 برای من اکنون جنگیدن، اصل نیست ❌
👌 اصل ،حسین است ❗️
👌 اصل این است که وقتی حسین و بچه های حسین تشنه اند، آب خوردن من، نامردیست ❌ نابرادری است ❌ نا عاشقی ست❌ نا مواساتی است ❌
خلاف از خود تهی ماندن و از معشوق پر بودن است❌
☝️سر اسب را به سمت خشکی بر می گرداند با لب و دهانی به خشکی کویر ❗️
😌 اکنون دیگر او تشنه آب نیست !
👌 تشنه دیدار کسی است که تصویرش را در آب دیده است و انگار او نه مشک، که آب حیات عالم را با خود حمل میکند !
هیچکس پیش رو نیست
سکوتی مرموز و سرشار از التهاب...
چند هزار چشم از پشت نخل ها سوار را می پاید اما هیچ کس جلو نمی آید
پیداست که از جنین این سکوت، طفل طوفانی در شرف تولد است.....
📚 کتاب سقای آب و ادب
سیدمهدی شجاعی
#حضرت_عباس
#تاسوعا
➯@Bshmk33
☑️ سِرّی مخفی درباره شهادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)
⚫️ بعد از اینکه حضرت سیدالشهدا و قمر منیر بنی هاشم هر دو با هم به سمت آب رفتند (۱)، درگیری شدیدی بین این دو بزرگوار و یاران عمرسعد درگرفت و بین این دو جدایی افتاد تا اینکه حضرت ابوالفضل خود را به آب رساندند.
🔘 بعد از اینکه (در مسیر بازگشت،) دو دست مبارک قمر بنی هاشم را از بدن جدا کردند (و به علت تیرباران دشمن، مشک آب هم سوراخ شده بود)، در اینجا حضرت نه میتوانستند به خیمهها برگردند و نه دستی برای جنگ داشتند. اینجا تصمیم عجیبی گرفتند که کمتر در مرثیه خوانیها و مجالس به آن اشاره شده است.
💠 حضرت ابوالفضل سوار بر اسب و با سرعت زیاد، به سمت خیمه فرماندهی (عمر سعد) حرکت کردند.
▫️ حال سوال اینجاست چرا؟
💡 جواب سوال این هست که دشمنان در آن سمت، امام حسین (ع) را دوره و محاصره کرده بودند و با این حرکت حضرت ابوالفضل، همه فریاد زدند:
🔹 حسین را رها کنید؛ عباس به خیمه فرماندهی حمله کرده! بیایید این طرف.
▫️ و حضرت ابوالفضل با این رشادت امام حسین (ع) را از محاصره نجات دادند.
حضرت همچنان به سمت خیمه فرماندهی (عمر سعد) حرکت میکردند و با اینکه دست نداشتند، کسی جرات نداشت با ایشان بجنگد.
همه از چشمان قمر بنی هاشم میترسیدند که ناگهان عمر سعد دید اوضاع دارد خیلی خطرناک میشود. به حرمله گفت:
🔹 چشمان عباس را هدف بگیر او به هر کس نگاه میکند، همچون روباه به گوشه ای میگریزد.
🩸 بعد از اصابت تیر به چشم مبارک حضرت ابوالفضل، ایشان لحظه ای توقف کردند تا تیر را بیرون بکشند. هر چه سر را به طرفین تکان دادند، تیر در نیامد. خم شدند و تیر را بین دو زانو قرار دادند تا تیر را بیرون بکشند.
⚫️ سر را که به پایین آوردند، کلاه خود از سر مبارکشان افتاد و در این لحظه حکیم بن طفیل با گرزی آهنین فرق مبارک را نشانه گرفت و ضربتی وارد کرد.
📜 "فسقط مخ راسه علی کتفیه " (۲)
🔴 مغز سر حضرت ابوالفضل بر روی دو کتفشان ریخت.
🔳 و سیعلم الذین ظلمو ای منقلبا ینقلبون. (۳)
(و ستمکاران به زودی خواهند دانست که به چه مکانی باز میگردند.)
⬅️ (۱). در مورد اینکه امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) با هم برای تهیه آب به سمت فرات رفتند ولی بین آن دو بزگوار جدایی افتاد، رجوع شود به 《لهوف، صفحه ۱۰۳》 و 《 الارشاد، جلد ۲، صفحه ۱۶۳ 》 و 《 اعلام الوری صفحه ۳۴۸》
(۲). عین این جمله در کتابهای 《کلمات الامام الحسین (ع) صفحه ی ۴۷۲》، 《تاریخ امام حسین علیه السلام - موسوعه الامام الحسین علیه السلام جلد ۴، صفحه ۲۸۵ و جلد ۹، صفحه ۶۳۵》 و 《إکسیر العبادات فی أسرار الشهادات، جلد ۲، صفحه ۵۰۳》 آمده است.
(۳). آیه ۲۲۷ سوره شعراء
🏷 #حضرت_عباس #محرم #عاشورا
➯@Bshmk33
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨
✨
⭕️چرا امام حسین (علیه السلام) عصر تاسوعا نجنگید و آن را به صبح عاشورا موکول کرد؟
🔹پس از بى نتیجه ماندن راه هاى مسالمت آمیز و تسلیم ناپذیرى #امام_حسین (علیه السلام)، #عمر_سعد (لعنت الله علیه) براى گرفتن بیعت اجبارى، و یا کشتن امام و یارانش در عصر #تاسوعا فرمان حمله را صادر کرد. با این فرمان هزاران تن سواره و پیاده به سمت اردوى حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) روانه شدند، صداى همهمه آنها در بیابان کربلا پیچید و به گوش لشکریان سیدالشهداء (علیه السلام) رسید. حضرت عبّاس بن على (علیه السلام) محضر امام (علیه السلام) شرفیاب شد و عرض کرد: «اى برادر! دشمن بدین سو مى آید». #امام_حسین (علیه السلام) برخاست و فرمود: «یا عَبّاسُ! اِرْکَبْ بِنَفْسِی أَنْتَ ـ یا أَخِی ـ حَتّى تَلْقاهُمْ فَتَقُولَ لَهُمْ: ما لَکُمْ؟ وَ ما بَدالَکُمْ؟ وَ تَسْأَلْهُمْ عَمّا جاءَ بِهِمْ»؟؛ (اى عبّاس! جانم به فدایت اى برادر! سوار شو و برو از آنها بپرس! هدف آنها چیست؟ چه روى داده است؟ و بپرس: چه دستور تازه اى به آنان داده شده؟).
🔹«قمر بنى هاشم» عبّاس (علیه السلام)، با بیست سوار که زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر از جمله آنان بودند، در برابر سپاه دشمن آمد و پرسید: «شما را چه شده است؟ و چه مى خواهید؟». گفتند: به تازگى فرمان امیر به ما رسیده است که به شما بگوییم یا حکم او را بپذیرید [به طور کامل تسلیم شوید] یا آماده کارزار باشید. #عبّاس (علیه السلام) فرمود: «شتاب مکنید تا نزد [برادرم] ابى عبدالله (علیه السلام) بروم و پیام شما را به ایشان برسانم». آنان پذیرفتند و گفتند: «پیام ما را به #ابیعبدالله (علیه السلام) برسان و پاسخش را به ما ابلاغ کن». عبّاس (علیه السلام) به تنهایى نزد امام حسین (علیه السلام) برگشت و ماجرا را به عرض رساند و همراهانش همانجا (در برابر سپاه دشمن) ماندند و به نصیحت سپاه ابن سعد پرداختند.
🔹هنگامى که #حضرت_عبّاس (علیه السلام) پیام ابن سعد را به عرض امام (علیه السلام) رساند، #امام_حسین (علیه السلام) به برادر خطاب کرد و فرمود: «اِرْجَعْ اِلَیْهِمْ فَاِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤَخِّرَهُمْ إِلى غُدْوَة وَ تَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشِیَّةَ لَعَلَّنا نُصَلِّىَ لِرَبِّنَا اللَّیْلَةَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ، فَهُوَ یَعْلَمُ أَنِّی کُنْتُ أُحِبُّ الصَّلاةَ لَهُ وَ تِلاوَةَ کِتابِهِ وَ کَثْرَةَ الدُّعاءِ وَ الاِسْتِغْفارِ»؛ (نزد آنان برگرد، چنانچه توانستى از آنان بخواه که جنگ را تا سپیده دم فردا به تأخیر بیاندازند و یک امشب را مهلت بگیر، تا در این شب به درگاه خداوند نماز بگذاریم و به راز و نیاز و استغفار بپردازیم. خدا مى داند که من نمازِ براى او و تلاوت کتابش (قرآن) و راز و نیازِ فراوان و استغفار را دوست دارم). حضرت اباالفضل عبّاس (علیه السلام) سوار بر اسب به سمت دشمن برگشت و هنگامى که رو در روى سپاه قرار گرفت، به آنان خطاب کرد و فرمود: «اى مردم! ابا عبدالله (علیه السلام) یک امشب را از شما مهلت مى خواهد».
🔹پس از این سخن، در میان سپاهیان عمر بن سعد گفتگوهایى ردّ و بدل شد، تا آن که عمرو بن حجّاج زبیدى گفت: سبحان الله! به خدا سوگند! اگر اینان از مردم دیلم (کفّار) بودند و از تو چنین تقاضایى مى کردند، سزاوار بود که بپذیرى. قیس بن اشعث گفت: «درخواست آنها را بپذیر، به جانم سوگند! که آنان بیعت نخواهند کرد و فردا با تو خواهند جنگید». ابن سعد گفت: به خدا سوگند! اگر بدانم که چنین کنند هرگز این شب را به آنان مهلت نمى دهم! در روایتى از على بن حسین (علیه السلام) آمده است که فرمود: «فرستاده عمر سعد نزد ما آمد و در جایى که صدایش به گوش مى رسید ایستاد و گفت: «ما تا فردا به شما مهلت مى دهیم، اگر تسلیم شدید شما را نزد عبیدالله بن زیاد خواهیم برد و اگر سرباز زدید، از شما دست نخواهیم کشید». [۱]
پی نوشت:
[۱] تاریخ طبرى، ج ۴، ص ۳۱۵ - ۳۱۶ و بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۹۱ - ۳۹۲ (با مختصر تفاوت)
📕عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، زیر نظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی، ص ۳۸۹
منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)
#امام_حسین #حضرت_عباس #تاسوعا
@tabyinchannel
➯@Bshmk33
🙏 اُدخلوها بسلامٍ ءامِنین 🙏
بفرمائید زیارت.....
🙏 السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لامیرالمومنین و الحسن و الحسین......
😭 روضه آخر......😭
شکافتن ماه را دیده بودیم....(قمر/۱)
شکافت سنگ ها را هم.....(بقره/۷۴)
زمین هم به معجزه حق شکافت....(قصص/۸۱)
نیل هم ....(شعرا/۶۳) !!
🤔 شق البحر ، شق القمر ، شق الارض....
❗️ این همه تکه تکه شدن ها معجزه بود، اما امان از معجزهٔ مسجد کوفه 😭 امان از شکافتن سر مولا .....😭
🙏 دعا می کردیم دیگر نبینیم این معجزه سخت را..... این آیت بزرگ و سنگین را.....
😔 اما دوباره تکرار شد❗️
😔 امان از کنار علقمه... پیشانی بلند عرفان عباس.......😭
👌 زیارت #حضرت_عباس یعنی در راه عباس شدن !! آینه ای برای تماشای خود واقعی!!
آیا هستی ؟!❓🙄🤔
😔 ولی هنوز اماممان تنهاست....
❓ أین العباس ؟!؟!
❗️بشتاب برادر دلیرم ، بشتاب
عباس تویی، تازه فراتی دریاب
چون بود شهید عشق در کرب و بلا
لب تشنه لبیک، نه لب تشنه آب !!
#تاسوعا
🆔 @afzayeshetelaat
➯@Bshmk33
💦 رودخانه فرات ، خبر از نزدیک شدن به شهر کربلا می دهد .
آه که دیدن فرات با یادآوری لبهای تشنه حسین (ع) و یارانش، چقدر تلخ است 😢😭
فرات .....حرارت تند آفتاب.... تشنگی....
اُف بر دنیا که به طمع ملک ری و پست و مقام آن، آب را هم از فرزند زهرا (س) دریغ کردند😭
👈 کربلا شهر غمباری است و تنها حرم ها و بین الحرمین آن نیست که بر دل زائرش، گَرد غم می پاشد.
جای جای آن تاریخ تلخی را به یاد می آورد .
در اطراف حرم ها تا فرات، هرجا قدم میگذاری، میتوانی تصور کنی اینجا هم #امام_حسین (ع) و اصحابش قدم گذاشته اند و شاید هم همان جا به شهادت رسیده اند😭
گفته اند که #حضرت_عباس علیه السلام، رفت تا از شریعه فرات آب بیاورد، اما من که نمیدانم شریعه کدام قسمت از فرات بوده، و آن حضرت دقیقاً از کجای فرات آب برداشت ولی نخورد !😔
اما در جای جای کنار فرات میتوان احساس کرد که شاید حضرت، در همین نقطه نشسته و در حال پر کردن مشک آب بوده است 😭
گاهی با خود می گویم کاش نشانه های واقعه عاشورا را نمی ساختند و به همان حالت، باقی میگذاشتند تا امروز بهتر بتوانیم تصویری از آن واقعه داشته باشیم ، اما دوباره می گویم در آن صورت چه روضه مکشوفه ای می شد زیارت کربلا.....!!!😭😱
.... و فرات همچنان بی حسین (ع) و بی عباس (ع) بر بستر مظلومیت تاریخ شیعه جاری است....😭
#محرم
✍ #طاوا
🆔 @afzayeshetelaat
➯@Bshmk33
⚫️ عظمت مقام قمر بنی هاشم در دنیا و آخرت نزد اهل بیت محفوظ است .
👌 تا آنجا که حضرت زهرا (س) در روز حشر، به هیچیک از ستم های بی پایانی که بر محمد و آلش رفته ، زبان به شکوه نمی گشاید👌مگر به دو دست قطع شده ابوالفضل العباس !!😭
👈 و حضرتش آن دستان مطهر را فراروی خود خواهد گرفت و آن را از مهمترین اسباب شفاعت در روز رستاخیز نزد پروردگار قرار خواهد داد.❗️
📚 اسرار الشهادة صفحه ۱۲۵
✅ همه اینها سخنان امام صادق(ع) است ، و ما هم به بازگشتنش ایمان داریم .
👌 عباس در داستان رجعت، باز می گردد.🚩
🚩 تو می آیی و شهیدان هم باز میگردند.....
و آوینی روایت می کند «فتح نهایی» را !!
انشاءالله 🤲
#محرم
#تاسوعا
#حضرت_عباس
🆔 @afzayeshetelaat
➯@Bshmk33
🏴 شبنهم محرم و #شب_تاسوعا است...
رحماللهعمّیالعباس......
🏴 مرحوم مجلسی کیفیت شهادت #حضرت_عباس علیه السلام را چنین بیان میکند:
🔻آنگاه که عباس (علیهالسلام) تنهایی برادر را مشاهده نمود، نزد وی آمد و از او اجازه خواست تا به میدان رود.
امام فرمود: تو پرچمدارم هستی و اگر بروی لشکرم از هم پاشیده میشود
عرض کرد: سینهام تنگ شده و از زندگی سیر شدهام و میخواهم از این منافقین انتقام خود را باز ستانم
امام (علیهالسلام) فرمود: پس مقداری آب برای این کودکان تهیه نما.
عباس مشک را برداشت و بر اسب سوار شد و راهی فرات گردید.
چهار هزار تن موکّلین فرات او را محاصره و تیرباران می کردند.
🔻وارد فرات شد ... و مشک را پر از آب کرد. آن را بر شانه راست خود قرار داد و به سوی خیمهها روانه گردید. دشمن راه را بر او بست و از هر سو او را محاصره کرد.
🌹در گرماگرم نبرد و تلاش حضرت عباس (علیهالسّلام) برای رساندن آب به خیام، یکی از یزیدیان به نام زید بن ورقاء جهنی، با کمک فردی دیگر به نام حکیم بن طفیل ضربتی بر دست راست عباس (علیهالسّلام) وارد کرد
🌹حضرت عباس (علیهالسّلام) مشک را بر شانه چپ قرار داد؛ شمشیر را به دست چپ گرفت و به آنان حمله کرد
🏴 عباس (علیهالسّلام) آن قدر جنگید که بی حال و ناتوان شد. در این زمان حکیم بن طفیل که پشت نخلی کمین کرده بود؛ ضربتی بر دست چپ وی وارد کرد و آن را از تن جدا کرد.
🔹آنگاه عباس (علیهالسلام) مشک را به دندان گرفت تیری آمد و به مشک اصابت نمود و آب مشک ریخت.
تیری دیگر بر سینه مبارکش اصابت کرد. سپس از اسب واژگون شد و امام حسین (علیهالسلام) را صدا زد:
❗️ «یا اخا ادرک اخاک ...
ای برادر ! برادرت را دریاب.»😭
قبل از آمدن امام حسین (علیهالسلام) ، آن ملعون جلو آمد و با عمودی آهنین ضربتی بر فرق مبارکش زد. و عباس (علیهالسّلام) که بر اثر تیرها و ضربات دیگر دشمن زخمهای شدیدی برداشته بود و دیگر توان حرکت نداشت و بدینگونه پس از کشتن گروهی از دشمن، به شهادت رسید
👌چون #امام_حسین (علیهالسّلام)، برادرش عباس را در کنار فرات بر زمین دید، به شدت گریه کرد و با حالت انکسار فرمود:
«الآن انکسر ظهری و قلت حیلتی
👈 اکنون کمرم شکست و رشتهٔ تدبیرم گسسته شد 😭
💠 در زیارت ناحیه مقدسه از عباس بن علی (علیهالسّلام) چنین یاد شده است:
سلام بر ابوالفضل العباس فرزند امیرالمؤمنین؛ آنکه در راه برادر از جان خود گذشت
همو که از دیروز برای فردای خود برداشت و پیش فرستاد
خود را فدا و سپر قرار داد و تلاش بسیار در رساندن آب نمود و دستانش جدا گردید 😭😭
🆔 @afzayeshetelaat
➯@Bshmk33
1⃣ بزرگترین موهبت خداوند در حق من این است که به من اجازه داده تا حسین را دوست داشته باشم، عاشق حسین باشم و فدایی حسین بشوم!
❓ مگر چند نفر در عالم به این افتخار که من رسیده ام نائل شده اند؟!
چه کسی می تواند ادعا کند که داشتن یک آینه تمام نما از خداوند را آرزو ندارد ؟!
چه کسی دوست ندارد که خدایی ملموس و محسوس در کنار خود داشته باشد؟!
👌 حسین آیینه تمام نمای خداوند است و من همه عمر تا کنون کوشیدهام که آینه حسین بشوم! از خودم هیچ نداشته باشم! هیچ نباشم! از خودم خالی شوم و سرشار از حسین👌
👌 فدایی حسین شوم، فناء در حسین شوم و آنچنان شوم که در آیینه نیز جز تصویر حسین نبینم!
#عباس ، مشک را بر دوش می اندازد!
دو دست به زیر آب فرو می برد و فرا می آورد تا پیش روی چشم !
❗️عجبا ! این تصویر اوست در آب یا حسین؟
👌 این درست همان لحظه ای است که عباس، یک عمر برای رسیدن به آن تلاش کرده است
👈 اینکه در آیینه نیز جز تصویر حسین نبیند❗️
اکنون دیگر چه نیازی به آب ؟❓
دست هایش را باز می کند و آب را به شریعه برمیگرداند....
👌 برای من اکنون جنگیدن، اصل نیست ❌
👌 اصل ،حسین است ❗️
👌 اصل این است که وقتی حسین و بچه های حسین تشنه اند، آب خوردن من، نامردیست ❌ نابرادری است ❌ نا عاشقی ست❌ نا مواساتی است ❌
خلاف از خود تهی ماندن و از معشوق پر بودن است❌
☝️سر اسب را به سمت خشکی بر می گرداند با لب و دهانی به خشکی کویر ❗️
😌 اکنون دیگر او تشنه آب نیست !
👌 تشنه دیدار کسی است که تصویرش را در آب دیده است و انگار او نه مشک، که آب حیات عالم را با خود حمل میکند !
هیچکس پیش رو نیست
سکوتی مرموز و سرشار از التهاب...
چند هزار چشم از پشت نخل ها سوار را می پاید اما هیچ کس جلو نمی آید
پیداست که از جنین این سکوت، طفل طوفانی در شرف تولد است.....
📚 کتاب سقای آب و ادب
سیدمهدی شجاعی
#حضرت_عباس
#تاسوعا
➯@Bshmk33
☑️ سِرّی مخفی درباره شهادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)
⚫️ بعد از اینکه حضرت سیدالشهدا و قمر منیر بنی هاشم هر دو با هم به سمت آب رفتند (۱)، درگیری شدیدی بین این دو بزرگوار و یاران عمرسعد درگرفت و بین این دو جدایی افتاد تا اینکه حضرت ابوالفضل خود را به آب رساندند.
🔘 بعد از اینکه (در مسیر بازگشت،) دو دست مبارک قمر بنی هاشم را از بدن جدا کردند (و به علت تیرباران دشمن، مشک آب هم سوراخ شده بود)، در اینجا حضرت نه میتوانستند به خیمهها برگردند و نه دستی برای جنگ داشتند. اینجا تصمیم عجیبی گرفتند که کمتر در مرثیه خوانیها و مجالس به آن اشاره شده است.
💠 حضرت ابوالفضل سوار بر اسب و با سرعت زیاد، به سمت خیمه فرماندهی (عمر سعد) حرکت کردند.
▫️ حال سوال اینجاست چرا؟
💡 جواب سوال این هست که دشمنان در آن سمت، امام حسین (ع) را دوره و محاصره کرده بودند و با این حرکت حضرت ابوالفضل، همه فریاد زدند:
🔹 حسین را رها کنید؛ عباس به خیمه فرماندهی حمله کرده! بیایید این طرف.
▫️ و حضرت ابوالفضل با این رشادت امام حسین (ع) را از محاصره نجات دادند.
حضرت همچنان به سمت خیمه فرماندهی (عمر سعد) حرکت میکردند و با اینکه دست نداشتند، کسی جرات نداشت با ایشان بجنگد.
همه از چشمان قمر بنی هاشم میترسیدند که ناگهان عمر سعد دید اوضاع دارد خیلی خطرناک میشود. به حرمله گفت:
🔹 چشمان عباس را هدف بگیر او به هر کس نگاه میکند، همچون روباه به گوشه ای میگریزد.
🩸 بعد از اصابت تیر به چشم مبارک حضرت ابوالفضل، ایشان لحظه ای توقف کردند تا تیر را بیرون بکشند. هر چه سر را به طرفین تکان دادند، تیر در نیامد. خم شدند و تیر را بین دو زانو قرار دادند تا تیر را بیرون بکشند.
⚫️ سر را که به پایین آوردند، کلاه خود از سر مبارکشان افتاد و در این لحظه حکیم بن طفیل با گرزی آهنین فرق مبارک را نشانه گرفت و ضربتی وارد کرد.
📜 "فسقط مخ راسه علی کتفیه " (۲)
🔴 مغز سر حضرت ابوالفضل بر روی دو کتفشان ریخت.
🔳 و سیعلم الذین ظلمو ای منقلبا ینقلبون. (۳)
(و ستمکاران به زودی خواهند دانست که به چه مکانی باز میگردند.)
⬅️ (۱). در مورد اینکه امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) با هم برای تهیه آب به سمت فرات رفتند ولی بین آن دو بزگوار جدایی افتاد، رجوع شود به 《لهوف، صفحه ۱۰۳》 و 《 الارشاد، جلد ۲، صفحه ۱۶۳ 》 و 《 اعلام الوری صفحه ۳۴۸》
(۲). عین این جمله در کتابهای 《کلمات الامام الحسین (ع) صفحه ی ۴۷۲》، 《تاریخ امام حسین علیه السلام - موسوعه الامام الحسین علیه السلام جلد ۴، صفحه ۲۸۵ و جلد ۹، صفحه ۶۳۵》 و 《إکسیر العبادات فی أسرار الشهادات، جلد ۲، صفحه ۵۰۳》 آمده است.
(۳). آیه ۲۲۷ سوره شعراء
🏷 #حضرت_عباس #محرم #عاشورا
➯@Bshmk33
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨
✨
⭕️چرا امام حسین (علیه السلام) عصر تاسوعا نجنگید و آن را به صبح عاشورا موکول کرد؟
🔹پس از بى نتیجه ماندن راه هاى مسالمت آمیز و تسلیم ناپذیرى #امام_حسین (علیه السلام)، #عمر_سعد (لعنت الله علیه) براى گرفتن بیعت اجبارى، و یا کشتن امام و یارانش در عصر #تاسوعا فرمان حمله را صادر کرد. با این فرمان هزاران تن سواره و پیاده به سمت اردوى حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) روانه شدند، صداى همهمه آنها در بیابان کربلا پیچید و به گوش لشکریان سیدالشهداء (علیه السلام) رسید. حضرت عبّاس بن على (علیه السلام) محضر امام (علیه السلام) شرفیاب شد و عرض کرد: «اى برادر! دشمن بدین سو مى آید». #امام_حسین (علیه السلام) برخاست و فرمود: «یا عَبّاسُ! اِرْکَبْ بِنَفْسِی أَنْتَ ـ یا أَخِی ـ حَتّى تَلْقاهُمْ فَتَقُولَ لَهُمْ: ما لَکُمْ؟ وَ ما بَدالَکُمْ؟ وَ تَسْأَلْهُمْ عَمّا جاءَ بِهِمْ»؟؛ (اى عبّاس! جانم به فدایت اى برادر! سوار شو و برو از آنها بپرس! هدف آنها چیست؟ چه روى داده است؟ و بپرس: چه دستور تازه اى به آنان داده شده؟).
🔹«قمر بنى هاشم» عبّاس (علیه السلام)، با بیست سوار که زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر از جمله آنان بودند، در برابر سپاه دشمن آمد و پرسید: «شما را چه شده است؟ و چه مى خواهید؟». گفتند: به تازگى فرمان امیر به ما رسیده است که به شما بگوییم یا حکم او را بپذیرید [به طور کامل تسلیم شوید] یا آماده کارزار باشید. #عبّاس (علیه السلام) فرمود: «شتاب مکنید تا نزد [برادرم] ابى عبدالله (علیه السلام) بروم و پیام شما را به ایشان برسانم». آنان پذیرفتند و گفتند: «پیام ما را به #ابیعبدالله (علیه السلام) برسان و پاسخش را به ما ابلاغ کن». عبّاس (علیه السلام) به تنهایى نزد امام حسین (علیه السلام) برگشت و ماجرا را به عرض رساند و همراهانش همانجا (در برابر سپاه دشمن) ماندند و به نصیحت سپاه ابن سعد پرداختند.
🔹هنگامى که #حضرت_عبّاس (علیه السلام) پیام ابن سعد را به عرض امام (علیه السلام) رساند، #امام_حسین (علیه السلام) به برادر خطاب کرد و فرمود: «اِرْجَعْ اِلَیْهِمْ فَاِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤَخِّرَهُمْ إِلى غُدْوَة وَ تَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشِیَّةَ لَعَلَّنا نُصَلِّىَ لِرَبِّنَا اللَّیْلَةَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ، فَهُوَ یَعْلَمُ أَنِّی کُنْتُ أُحِبُّ الصَّلاةَ لَهُ وَ تِلاوَةَ کِتابِهِ وَ کَثْرَةَ الدُّعاءِ وَ الاِسْتِغْفارِ»؛ (نزد آنان برگرد، چنانچه توانستى از آنان بخواه که جنگ را تا سپیده دم فردا به تأخیر بیاندازند و یک امشب را مهلت بگیر، تا در این شب به درگاه خداوند نماز بگذاریم و به راز و نیاز و استغفار بپردازیم. خدا مى داند که من نمازِ براى او و تلاوت کتابش (قرآن) و راز و نیازِ فراوان و استغفار را دوست دارم). حضرت اباالفضل عبّاس (علیه السلام) سوار بر اسب به سمت دشمن برگشت و هنگامى که رو در روى سپاه قرار گرفت، به آنان خطاب کرد و فرمود: «اى مردم! ابا عبدالله (علیه السلام) یک امشب را از شما مهلت مى خواهد».
🔹پس از این سخن، در میان سپاهیان عمر بن سعد گفتگوهایى ردّ و بدل شد، تا آن که عمرو بن حجّاج زبیدى گفت: سبحان الله! به خدا سوگند! اگر اینان از مردم دیلم (کفّار) بودند و از تو چنین تقاضایى مى کردند، سزاوار بود که بپذیرى. قیس بن اشعث گفت: «درخواست آنها را بپذیر، به جانم سوگند! که آنان بیعت نخواهند کرد و فردا با تو خواهند جنگید». ابن سعد گفت: به خدا سوگند! اگر بدانم که چنین کنند هرگز این شب را به آنان مهلت نمى دهم! در روایتى از على بن حسین (علیه السلام) آمده است که فرمود: «فرستاده عمر سعد نزد ما آمد و در جایى که صدایش به گوش مى رسید ایستاد و گفت: «ما تا فردا به شما مهلت مى دهیم، اگر تسلیم شدید شما را نزد عبیدالله بن زیاد خواهیم برد و اگر سرباز زدید، از شما دست نخواهیم کشید». [۱]
پی نوشت:
[۱] تاریخ طبرى، ج ۴، ص ۳۱۵ - ۳۱۶ و بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۹۱ - ۳۹۲ (با مختصر تفاوت)
📕عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، زیر نظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی، ص ۳۸۹
منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)
#امام_حسین #حضرت_عباس #تاسوعا
@tabyinchannel
➯@Bshmk33
🙏 اُدخلوها بسلامٍ ءامِنین 🙏
بفرمائید زیارت.....
🙏 السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لامیرالمومنین و الحسن و الحسین......
😭 روضه آخر......😭
شکافتن ماه را دیده بودیم....(قمر/۱)
شکافت سنگ ها را هم.....(بقره/۷۴)
زمین هم به معجزه حق شکافت....(قصص/۸۱)
نیل هم ....(شعرا/۶۳) !!
🤔 شق البحر ، شق القمر ، شق الارض....
❗️ این همه تکه تکه شدن ها معجزه بود، اما امان از معجزهٔ مسجد کوفه 😭 امان از شکافتن سر مولا .....😭
🙏 دعا می کردیم دیگر نبینیم این معجزه سخت را..... این آیت بزرگ و سنگین را.....
😔 اما دوباره تکرار شد❗️
😔 امان از کنار علقمه... پیشانی بلند عرفان عباس.......😭
👌 زیارت #حضرت_عباس یعنی در راه عباس شدن !! آینه ای برای تماشای خود واقعی!!
آیا هستی ؟!❓🙄🤔
😔 ولی هنوز اماممان تنهاست....
❓ أین العباس ؟!؟!
❗️بشتاب برادر دلیرم ، بشتاب
عباس تویی، تازه فراتی دریاب
چون بود شهید عشق در کرب و بلا
لب تشنه لبیک، نه لب تشنه آب !!
#تاسوعا
🆔 @afzayeshetelaat
➯@Bshmk33
💦 رودخانه فرات ، خبر از نزدیک شدن به شهر کربلا می دهد .
آه که دیدن فرات با یادآوری لبهای تشنه حسین (ع) و یارانش، چقدر تلخ است 😢😭
فرات .....حرارت تند آفتاب.... تشنگی....
اُف بر دنیا که به طمع ملک ری و پست و مقام آن، آب را هم از فرزند زهرا (س) دریغ کردند😭
👈 کربلا شهر غمباری است و تنها حرم ها و بین الحرمین آن نیست که بر دل زائرش، گَرد غم می پاشد.
جای جای آن تاریخ تلخی را به یاد می آورد .
در اطراف حرم ها تا فرات، هرجا قدم میگذاری، میتوانی تصور کنی اینجا هم #امام_حسین (ع) و اصحابش قدم گذاشته اند و شاید هم همان جا به شهادت رسیده اند😭
گفته اند که #حضرت_عباس علیه السلام، رفت تا از شریعه فرات آب بیاورد، اما من که نمیدانم شریعه کدام قسمت از فرات بوده، و آن حضرت دقیقاً از کجای فرات آب برداشت ولی نخورد !😔
اما در جای جای کنار فرات میتوان احساس کرد که شاید حضرت، در همین نقطه نشسته و در حال پر کردن مشک آب بوده است 😭
گاهی با خود می گویم کاش نشانه های واقعه عاشورا را نمی ساختند و به همان حالت، باقی میگذاشتند تا امروز بهتر بتوانیم تصویری از آن واقعه داشته باشیم ، اما دوباره می گویم در آن صورت چه روضه مکشوفه ای می شد زیارت کربلا.....!!!😭😱
.... و فرات همچنان بی حسین (ع) و بی عباس (ع) بر بستر مظلومیت تاریخ شیعه جاری است....😭
#محرم
✍ #طاوا
🆔 @afzayeshetelaat
➯@Bshmk33