eitaa logo
بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی قم
715 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
464 ویدیو
30 فایل
📌| هیئت خادم‌المهدی؛ @muqheiat 📌| کاروان راحیل؛ @arbaeenqom 📌| گروه جهادی سفیران سلامت؛ @safiran_muq 📌| با ستاره‌ها؛ @basetareha_muq 📌|صعود؛ @muq_soud 📌| ویترین کتاب؛ @vitrine_ketab ـــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔸ارتباط با ادمین؛ @bsj_muq_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی قم
ظهر یک روز شهید بابایی آمد قرارگاه تا به اتفاق هم برای نماز جماعت به مسجد قرارگاه برویم. ایشان موی سر خود را چون سربازان تراشیده و لباسی خاکی بسیجی پوشیده بود. وقتی وارد مسجد شدیم به ایشان اصرار کردم به صف اول نماز برویم ولی ایشان قبول نکرد و در همان میان ماندیم، چرا که ایشان سعی می کرد ناشناخته بماند. در نماز حالات خاصی داشت مخصوصا در قنوت. در برگشت از نماز رفتیم برای نهار. اتفاقا نهار آن روز کنسرو بود و سفر ساده ای پهن کرده بودند. ایشان صبر کرد و آخر از همه شروع به غذا خوردن کرد. وی آنچنان رفتار می کرد که کسی پی نمی برد که با فرمانده عملیات نیروی هوایی ارتش، عباس بابایی روبه روست. بیشتر وانمود می کرد که یک بسیجی ساده است. (راوی: سرلشگر رحیم صفوی) ⬅️#٢٩_بهمن @bsj_muq |بسیج دانشجویی🇮🇷
بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی قم
یکی از خاطرات همسر شهید که خیلی عجیب بود ازاین قرار است؛ همسر شهید: چند ماه قبل از شهادتش در خانه نشسته بودیم. سید علی یک ذغال گداخته را از روی قلیان برداشت و کف دستش گرفت. من شگفت زده پرسیدم سید دستت نمی سوزد؟ سید لبخندی زد و گفت: «این که هیچ، بدن من به آتش جهنم هم حرام است. بعد سید علی گفت بزودی پهلوی می رود و انقلاب پیروز خواهد شد. دو سال بعد از پیروزی شخصی رئیس جمهور خواهد شد که نامش «سید علی» است. از آنروز به بعد منتظر ظهور حضرت ولی عصر عج باشید.» بعد گفت دینداری در آن دوران مثل نگه داشتن این ذغال گداخته در دست است. همسر شهید گفت من پرسیدم: سیدعلی! منظورتان این است که خودتان رئیس جمهور می شوید؟ سید پاسخ داد خیر، من آن روز نیستم. بعد ذغال را آرام برگرداند و روی قلیان گذاشت… همسر شهید گفت: دست از سیدعلی نکشید. ⬅️#٢٩_بهمن @bsj_muq |بسیج دانشجویی🇮🇷
بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی قم
چند روز قبل از آخرین باری که به سوریه رفت خواب دیدم تیر به گلویش خورده. دو روز قبل از رفتن اش هم گفتم این دفعه که بروی مطمئنم از دستم رفتی آقا مرتضی. خندید و گفت روز قیامت که بشود وقتی گلوی خونی امام حسین(ع) را ببینم و گلوی من سالم باشد شرمنده می شوم. و وقتی خانم صدرزاده گفت تیر به گلویش خورده مقداری احساس سبکی کردم که مرتضی در آن دنیا شرمنده امام حسین(ع) نخواهد بود ⬅️#٢٩_بهمن @bsj_muq |بسیج دانشجویی🇮🇷
بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی قم
شیوه خاصی هم در جذب جوانان داشت گاهی حتی خود من هم به سید می گفتم : اینها کی هستند می اوری هیئت؟ به یکی می گویی بیا امشب تو ساقی باش. به یکی می گویی این پرچم را به دیوار بزن و ...ول کن بابا ! میگفت :نه! کسی که در این راه اهل بیت(ع) هست که مشکلی ندارد اما کسی که در این راه نیست، اگر بیاید توی مجلس اهل بیت(ع) و یک گوشه بنشیند و شما به او بها ندهید می رود و دیگر هم برنمیگردد اما وقتی او را تحویل بگیرید او را جذب این راه کرده اید. برنامه هیئت او اول با سه چهار نفر شروع شد اما بعد رسیده بود به سیصد چهارصد جوان عاشق اهل بیت(ع) که همه اینها نتیجه تواضع، فروتنی و اخلاص سید بود. ⬅️#٢٩_بهمن @bsj_muq |بسیج دانشجویی🇮🇷
31.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⛔️✋ 📽دلارام داريد... ⏱چهل سال از انقلاب گذشت و چهل سياهي به ذغال ماند! 🎙روايت حاج حسين يكتا از چهل سالگي انقلاب اسلامي #یادت_بمونه @bsj_muq |بسیج دانشجویی 🇮🇷
بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی قم
🔴چرا به شهید نوروزی لقب شير سامرا داده بودند؟! شجاعت و دليری‌های مثال‌زدنی مهدی، دليلی شد تا او را با نام «شير سامرا» بشناسند. در عمليات‌هايی كه در سامرا و نواحی آن انجام می‌شد، هر‌جا بچه‌ها تحت فشار قرار می‌گرفتند و به تنگنا می‌رسيدند، از مهدی می‌خواستند تا با نيروهايش به كمک آن‌ها برود و غائله را ختم كند. مهدی خط‌شكن بود، هميشه در وسط ميدان معركه بود. می‌گفت: ما بايد اولين نفر در جلو و خط‌ مقدم نبرد باشيم تا هر زمان به بچه‌ها گفتيم بيايند ما را ببينند و بدانند كه ما نيز در معركه نبرد حاضريم. حضورش هم همواره با شجاعت و دلاوری همراه بود. ⬅️#٢٩_بهمن @bsj_muq|بسیج دانشجویی🇮🇷
بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی قم
زخم ستاره💔 چند وقتی از ربوده شدن ناهید گذشته بود که خبر گرداندن دختری در روستاهای کردستان با دستانی بسته و سری تراشیده به جرم اینکه «این جاسوس خمینی است!» همه جا پخش شد. یک روستایی گفته بود: آنها سر دختری را تراشیده بودند و او را در روستا می گرداندند . گفته بودند آزادت نمی کنیم مگر اینکه به خمینی توهین کنی!. او ناهید بود که با شهامت و ایستادگی قابل تحسین از مقتدای انقلابی خود حمایت کرده و زیر بار حرف زور آنها نرفته بود. مردم روستا در آن شرایط سخت که جرأت حرف زدن نداشتند، به وضعیت شکنجه وحشیانه این دختر اعتراض کرده بودند. اما هیچ گوش شنوا و مرد عملی پیدا نشده بودکه ناهید، دختر جوان و انقلابی را از چنگال ستم آنها رهایی بخشد. از روز ربوده شدن او یازده ماه می گذشت که پیکر بی جان و مجروح و کبود او را با سری شکسته و تراشیده در سنگلاخ های اطراف روستای هشمیز پیدا کردند. روایت دیگر حاکیست که اشرار برای وادار کردن ناهید به توهین نسبت به حضرت امام(ره) اورا زنده بگور کرده بودند. ⬅️#٢٩_بهمن @bsj_muq|بسیج دانشجویی🇮🇷
خدایا عشق به انقلاب اسلامی و رهبر کبیر انقلاب چنان در وجودم شعله ور است که اگر تکه تکه ام کنند یا زیر سخت ترین شکنجه ها قرار گیرم ، او را تنها نخواهم گذاشت. سالروز شهادتت ای خوشنام ترین مصادف شد با اینکه ما ثابت کنیم پای عهدی که بسته ایم می مانیم✌❤️🌹... #۲۲_بهمن #روز_سی_و_چهارم #شهید_ابراهیم_هادی #رفقای_یکساله #یادت_بمونه ⬅️#٢٩_بهمن #یکی_مثل_من_یکی_مثل_تو @bsj_muq |بسیج دانشجویی🇮🇷
#روز_سی_و_پنجم #روح_الله_قربانی یک کلام حاج‌آقا مجتبی به نقل از حضرت علی علیه‌السلام می‌گفتند: منتهی فضل الهی تقوی است، شهادت خوب است اما تقوی بهتر است تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز پیدا می‌کند فکر نکنم مال یک روز باشد شاید یک روزه هم باشد ولی حاج‌آقا می‌گفت پی ساختمان فونداسیون آهن است. #رفقای_یکساله #عقلهای_عاشق_شده #یادت_بمونه#29_بهمن @bsj_muq|بسیج دانشجویی🇮🇷
بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی قم
عاشق حضرت رقیه(س) بود. چند روز آخر اقامتش در دمشق، مکرر به زیارت حضرت رقیه(س) می‌رفت. شب آخر، چند ساعت قبل از آن انفجار هم به زیارت حضرت رقیه(س) رفته بود. شاید هم حاجت بیست و پنج ساله‌اش را از دختر سه ساله امام حسین(ع) گرفت. در همان روزهای شهادت حضرت رقیه (س) هم شهید شد. آن شب، با ما جلسه داشت. موضوع جلسه هم کمک به گروه‌های مقاومت فلسطین بود. کلا سال‌های بعد از جنگ ۳۳ روزه را به همین موضوع اختصاص داده بود. مثل همیشه خوش لباس و نورانی بود، اما این دفعه حالتش فرق می‌کرد. خداحافظی کرد و رفت. شاید به یک ساعت هم نکشید که صدای انفجار را شنیدیم. بعد از انفجار، اولین کسی که رسید بالای سرش من بودم. زانوهایم می‌لرزید. در آن تاریکی شب، خوب نگاه کردم دیدم سجده کرده و در همان حال شهید شده است. برگرفته از کتاب ابوجهاد(روایت فتح) 🔸عماد مغنیه در روز ۱۲ فوریه ۲۰۰۸ میلادی (۲۳ بهمن ۱۳۸۶) در دمشق توسط موساد ترور شد و به رسید ⬅️#٢٩_بهمن 💗 @bsj_muq |بسیج دانشجویی🇮🇷
بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی قم
او در رفت و آمد نه محافظی داشت و نه دفتر و دستک آنچنانی. پروژه های لبنان دیگر به اتمام رسیده بود، آخرین بار شهید خوشنویس(شاطری) به من گفت کم کم عازم تهران هستیم؛ کار ما در لبنان تمام شده است. این موضوع چند ماه قبل مطرح شد. دیگر ایشان را کم می دیدم تا اینکه خبر شهادت ایشان شنیدم. بله تازه کار شهید خوشنویس برای آوارگان و مردم ستم دیده سوریه آغاز شده بود... از زبان دوستان سردار... ⬅️#٢٩_بهمن @bsj_muq |بسیج دانشجویی🇮🇷
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 💠 «شیرودی اولین نظامی‌ای بود که در نماز به او اقتدا کردم...» 🌹 برای بازدید به پادگان ابوذر آمده بودند. اکبر علاقه خاصی به ایشان و یاران امام(ره) داشت. بعد از گزارش نگاهی به ساعتش کرد و گفت برویم نماز مغرب! حضرت آقا رو به من کردند و پرسیدند امام جماعت دارید؟ گفتم امروز شما هستید اما روزهای دیگر پشت سر اکبر شیرودی نماز می‌خوانیم! فرمودند عالی است! من هم پشت سر خلبان شیرودی نماز می‌خوانم! هر چه منتظر شدیم شیرودی نیامد! خودش را مخفی کرده بود. به اصرار آقا ،شیرودی را آوردیم جلو و پشت سرش نماز خواندیم. حضرت آقا ، هم بعدها به این موضوع اشاره کرده و فرمودند: شیرودی اولین نظامی‌ایی بود که در نماز به او اقتدا کردم. 💠 از کتاب «بر فراز آسمان» 🗓 هشتم اردیبهشت، سالروز شهادت شهید علی‌اکبر شیرودی گرامی باد.🌸 @bsj_muq |بسیج دانشجویی🇮🇷