🇮🇷 #فرازی_از_وصیتنامه 🇮🇷
◽️آیا مگر ما نیستیم و نبودیم که سالها بر سر و سینهی خود میزدیم که ای حسین جان کاش با شما بودیم، ایکاش حسین(ع) فرمانده میشد و جان خود را در راه خدا برای رضای او هدیه میکردیم...
◽️مگر نه اینکه اگر در کربلای حسین بودیم همه چیزمان را برای اسلام فدا میکریم و به یاری او میشتافتیم..
◽️اگر اکنون نیز بر این عقیده هستیم، حالا ایران کربلاست و امروز عاشورای دیگر.. و نواده پاک خاندان رسولالله، حسین زمان امامخمینی است؛ آن طرف هم صدام یزید کافر از نواده کثیف ابوسفیان و دیگر طاغوتها...
◽️اگر ایمانی استوار داشته باشیم از برترین و بالاترین ملتها خواهیم بود ..
#طلبه_شهید_رحمتالله_زکیپور
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
✅شیخ مسعود عالی :
🔶چیزی که ما را به خدا نزدیک می کند همان عهدمان است. ما با خدا عهد داریم. با امام زمان (ع) عهد داریم. ای امام زمان (ع) عهد من این است که کار شما را بر کار خودم مقدم بدارم و به کار شما اهمیت بدهم. هر مقداری که می توانم خودم و دیگران را به این راه بیاورم.
#استاد_عالی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #سیره_شهید 🇮🇷
◽️شهيد توپا، باانضباط، خوش اخلاق و دارای هوش و ذكاوت خارق العادهای بود. در كارها جدّيت و پشتكار داشت و با صبر و حوصله بر مشكلات فائق میآمد. و به دليل داشتن بصيرت خاص، دوستان خود را بر مبنا علائق دينی و مذهبی انتخاب کرده و برای انجام دوستیها، فداكاریهای ارزندههای از خود نشان میداد.
◽️از ارادتمندان سالار شهيدان بوده و همه ساله، ايّام محرّم در مراسم سوگواری، حضور فعّالی داشت. عشق به شهادت و عارفانه زيستن با وجودش آميخته شده و آن چنان در او ريشه دوانيده بود كه در ميادين نبرد حق عليه باطل با به شهادت رسيدنش، ژرفای آن عشق، بر همه آشكار شد.
#شهید_اکبر_توپا
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
یه خانم مسلمان وقتی از خانه خارج میشه این موارد رو چک میکنه:
#پویش_حجاب_فاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #رمان_عاشقانه_دو_مدافع 🇮🇷
#قسمت_بیستودوم
_چشمامو بستم و نیت کردم و یہ فال برداشتم🕊
سجادے هم برداشت...
_۵ثانیہ مونده بود کہ چراغ سبز بشہ...🚦
سجادے دستشو دراز کرد و از داشتبرد ماشیـݧ کیف پولشو برداشت و یک اسکناس ۵ تومنے داد بہ مصطفے.
چراغ سبز شده بود🚦 اما سجادے هنوز حرکت نکرده بود ماشیـݧها پشت سر هم بوق میزدند از طرفے داشتبرد همونطور باز مونده بود و سجادے میخواست ببندتش و کیف پولو فال هم دستش بود
کیف پول و فال رو از دستش گرفتم و ازش خواستم حرکت کنہ
کیف پولو داخل داشتبرد گذاشتم داخل داشتبرد پر از فالهاے باز شده بود روے هر پاکت هم چیزي نوشتہ شده بود✉️ داشتبرد و بستم.
فالها دستم بود و قاطے شده بود سجادے کنار خیابوݧ وایستاد و برگشت سمت مـݧ دوباره نگاهموݧ👀 بہ هم گره خورد
سجادے نگاهش و دزدید و سمت دستام چرخوند و با خنده گفت:
إ فالها قاطے شد😁
با سر تایید کردم و با ناراحتےگفتم:تقصیر مـݧ بود ببخشید. ایرادے نداره دوباره نیت میکنم از بیـݧ ایـݧ دو فال یکیشو بر میدارم چشماشو بست😌 و نیت کرد
دوتا فال و بیـݧ دستام نگہ داشتم بہ سمتش گرفتم
یکے از فالها رو برداشت و باز کرد
و خوند و لبخندے روے لباش نشست
از فضولے داشتم میمردم.🤓
با گوشہے چشم بہ برگہاے کہ دستش بود نگاه میکردم اما نمیتونستم بخونم خیلے ریز نوشتہ شده بود📝
کلافہ شده بودم پاهامو تکوݧ میدادم
متوجہ حالتم شد و فال و بلند خوند
"دل نهادم بہ صبورے
کہ جز ایـݧ چاره ندارم ..."😍
_بعدم آهے کشید و حرکت کرد.
خانم محمدے شما فالتوݧ رو باز نمیکنید؟
با بدجنسے گفتم. میرم خونہ باز میکنم
اخمهاش رفت تو هم😣 و با ناراحتے گفت:باشہ هر طور صلاح میدونید.
_خندم گرفتہ بود😄
دلم سوخت براش اما دوست داشتم یکم اذیتش کنم
گوشے سجادے زنگ خورد📱
چوݧ پشت فرموݧ بود جواب داد و گذاشت رو بلند گو
_سلاااااام علے آقاے گل
_سلام آقاے محسنے فداکار
_إ چیشده علے جوݧ حالا دیگہ غریبہ شدیم کہ میگے محسنے😳
_نہ وحید جاݧ
حالا قضیہے فداکار چیہ❓
سجادے خندید و گفت:هیچے
باشہ باشہ حالا مـݧ و مسخره میکنے❓
وایسا فردا تو دانشگاه جلوے خانو...
سجادے هول کرد و سریع گوشے و از رو بلند گو برداشت و گفت
وحید جاݧ پشت فرمونم بعدا تماس میگیرم خدافظ...✋
_بعد با حالت شرمندگے گفت توروخدا ببخشید خانم محمدے وحید یکم شوخہ...
حرفشو قطع کردم و باخنده😁 گفتم ایرادے نداره خدا ببخشہ...
نگاهے بہ ساعتم انداختم ساعت ۴ بود چقدر زود گذشت اصلا متوجہ گذر زماݧ نبودیم
آقاے سجادے فکر میکنم دیر شده باید برم خونہ
سجادے نگاهے بہ ساعت⏱ ماشیݧ انداخت گفت:اے واے ساعت ۴ اصلا حواسم بہ ناهار نبود اجازه بدید بریم یہ جا ناهار بخوریم بعد میرسونمتون.
باور کنید اصلا گشنم نیست
آخہ اینطورے کہ نمیشہ
مـݧ اینطورے شرمنده میشم.
تا یک ساعت دیگہ میرسونمتوݧ خونہ.
سرعت ماشیـݧ رو زیاد کرد و جلوے رستوراݧ وایساد
خیلے سریع غذا رو خوردیم
و منو رسوند خونہ
_داشتم از ماشیݧ🚙 پیاده میشدم کہ صدام کرد
اسمااااااء خانوم❓
(تو دلم گفتم وااااے بازم اسمم و...)
بلہ❓
حرفے باقے مونده کہ بخواید بزنید❓
إم....ݧ فکر نکنم...
_شما چے❓
اصلا... مـݧ کہ گفتم مسئلہ فقط شمایید
اگہ اجازه بدید مـݧ بہ مادرم بگم امشب زنگ بزنݧ☎️ با خوانواده...
حرفشو قطع کردم.
آقاے سجادے یکم بہ مݧ زماݧ بدید...
ممنوݧ بابت امروز بہ خوانواده سلام برسونید.
خدافظ✋
_اینو گفتم و از ماشیݧ پیاده شدم و با سرعت رفتم داخل خونہ بہ دیوار تکیہ دادم و یہ نفس راحت کشیدم برخوردم بد بود. بچگانہ رفتار کردم حتما سجادے هم ناراحت شد....
_اما مݧ ..مݧ میترسیدم...
باید بهم حق بده باید درکم کنہ
مݧ بہ زماݧ احتیاج دارم....🤔
باید بهم فرصت بده...
پکرو بےحوصلہ پلہها رو رفتم بالا
وارد خونہ شدم و یراست رفتم تو اتاقم
لباسامو در آوردم و پرت کردم یہ گوشہ
نشستم رو تخت.سردرد عجیبے داشتم🤕
موهامو دورو برم پخش کردم و دوتا دستمو گذاشتم روے شقیقہهام
_خدایا...🍃خودت کمکم کن تصمیم گیرے سختہ
از آینده میترسم.علے پسره خوبیہ اما....
دوباره از پرویے خودم خندم گرفت(علی)
در اتاق بہ صدا در اومد یہ نفر اومد تو
اول فکر کردم مامانہ
تو هموݧ حالت گفتم:سلام ماماݧ
سلام دختر بے معرفتم
صداے ماماݧ نبود😳
_سرمو آوردم بالا زهرا بود اما اینجا چیکار میکرد
إسلااااااام زهرا تویے❓اینجا چیکار میکنی❓
دستشو گذاشت رو کمرشو با لحݧ لوس و بچگانہاے گفت:میخواےبرم❓
دستشو گرفتم و گفتم:دیوونہ ایݧ چہ حرفیہ بیا اینجا بشیݧ
چہ خبر❓
راستش ظهر بعد از اذاݧ روبروي مسجد🕌 داداشت آقا اردلاݧ و دیدم..
خب خب❓
گفت یکم مریض احوالے اومدم بهت سر بزنم....
📝 #ادامـــــهدارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
✍ خانم علیآبـــــادی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷#فرازے_از_وصیت_نامہ🇮🇷
وصيتم به شما خانواده و دوستان اين است كه با هوشيارى كامل پيرو خط امام باشيد و راه شهيدان را كه همان راه رهبر است، و راه رهبر همان راه اسلام واقعى است را طى كنيد و پشتيبان رهبر باشيد و به گفتارى كه امام می گويد عمل كنيد كه همان قرآن است و هميشه دعا كنيد خدايا، خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار ..
#شهید_جعفر_هادى
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 خاطرات شهدا 🇮🇷
ایام محرم شده بود
قول و قرار گذاشته بودیم که امسال اربعین موکبی راه بندازیم که خادم هاش بچه های خادم الشهدا باشند.
سید هادی پیگیر کارها بود و بهم گفت سجاد پایه ای؟
گفتم: بسم الله
مشکلاتی جلوی راه بود که نمیشد این حرکت انجام بشه
روز عاشورا محمد رو دیدم
کشیدمش کنار گفتم: حاجی چیکار میکنی؟ کارهارو پیگیری کن راه بندازیم دیگه ...چرا چند روزه دیگه از تب و تاب پیگیری کار خبری نیست؟!
با همون لبخند همیشگی اش یه درسی داد بهم؛ گفت: "سجاد مگه شماها بسیجی نیستین مگه خط ها رو بهتون ندادم که با کیا باید ببندید
منتظر منی؟! تو و سید هادی پاشید برید تهران دنبال کارها دیگه چیه دست به دست هم میکنید
بسیجی منتظر نمیمونه خودتون بسم الله بگید..."
سید هادی پیگیر شد و ما رفتیم عراق یک ماه قبل اربعین برای ساخت و ساز موکب ها..
#جاویدالاثر
#خادم_الشهدا
#شهید_محمد_بلباسی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
آداب و آثار تسبیحات حضرت فاطمه.mp3
1.95M
فایل صوتی #کوتاه
#استاد_عالی
🔰آثار و آداب تسبیحات حضرت فاطمه(سلام الله علیها )
#تسبیحات_حضرت_زهرا سلام الله علیها
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #رمان_عاشقانه_دو_مدافع 🇮🇷
#قسمت_بیستوسوم
_گفت یکم مریض احوالے اومدم بهت سر بزنم...
اردلاݧ گفت❓
آره دیگہ مگہ مریض نیستے❓
دستمو گذاشتم جلوے دهنم و چند تا سرفہاے نمایشی کردم.🤧
دستم و گذاشتم رو سرمو گفتم چراااااا یکم ناخوش احوالم ...
آره معلومہ اسماء رنگتم پریدههااا چیکار میکنے با خودت😧
_هیچے بابا یکم کاراے دانشگاه و اینجور چیزا زیاد شده بخاطر هموݧ
آها.خوب دیگہ چہ خبر؟ درس و دانشگاه خوب پیش میره❓
آره عزیزم.درس و دانشگاه تو چے❓
اره خداروشکر
خوب زهرا بشیݧ اینجا برم دوتا چایے بیارم🥃🥃 نمیخواد اسماء زحمت نکش اومدم خودتو ببینم. بابا چہ زحمتے دو دیقہ اے اومدم....
_گوشیمو📱 از رو تخت برداشتم و رفتم آشپز خونہ. ماماݧ داشت میرفت بیروݧ
سلام ماماݧ
سلام دختر تو میاے نباید بیاے سلامے چیزے بدے❓
ببخشید ماماݧ سرم درد میکرد🤕
چرا چیزے شده❓
حالا تو میخواے برے بیروݧ برو
آره دارم با خانماے همسایہ میرم خرید واسہ زهرا میوه اینا ببر🍒🍇🍑
چشم ماماݧ
_سریع شمارهے اردلاݧ و گرفتم
الو اردلا، کجایے تو، واسہ چے الکے بہ زهرا گفتے مـݧ مریضم❓
سلام علیکم چہ خبرتہ خواهر جان نفس بگیر
آخہ ایݧ مسخره بازیا چیہ درمیارے اردلاݧ
إ چہ مسخره بازے گفتم شاید دلت براے دوستت تنگ شده💔
_نخیر شما نگراݧ چیز دیگہاے هستے ببیݧ اردلاݧ مݧ کارے نمیتونم بکنم گفتہ باشم، ماماݧ باید با مادرش حرف بزنہ بعد
إ اسماء حالا تو آمارشو بگیر خواستگار💞 اینا نداشتہ باشہ
خیلہ خب فقط تو بیا خونہ بہ حسابت میرسم خدافظ✋
_چاے و ریختم و میوه وپیش دستے رو آماده کردم و زهرا رو صدا کردم
زهراااااا بیا حال. کسے نیست خونہ
بہ بہ اسماء خانم چہ چایے خوش رنگے🥃 دیگہ وقتشہهاااا
خندیدم و گفتم آره دیگہ ...برو بشیݧ رو مبل الاݧ میارم
چادرتم در بیار کسے نیست
باشہ😊
_خوب چہ خبر زهرا❓
سلامتے
چقدر،از درست مونده
یہ ترم دیگہ لیسانسمو میگیرم
إ بسلامتے ایشالا
نمیخواے ازدواج کنے❓دیر میشہ هاااا میمونے خونتوݧ دیگہ از دست مام کارے برنمیاد
چرا دیگہ بخاطر تو از امروز بهش فکر
میکنم🤔
إ زهراااا مسخره بازے در نیار جدے نمیخواے ازدواج کنے❓
چرا خوب، ولے هنوز موردے کہ میخوام نیومده، مگہ تو چے میخواے❓
خوب اسماء جا، براے مݧ اعتقادات طرف مقابلم خیلے مهمہ، تو خوانواده ما فقط ماییم کہ مذهبے و مقیدیم خواستگاراے منم اکثرا زیاد پایپند ایݧ اصول نیستند، سر همیݧ قضیہ هم ما با خالم اینا قطع رابطہ کردیم
إ چرا❓
خالم خیلے دوست داشت مݧ عروسش👰 بشم ولے خوب مݧ پسرخالم اصلا بهم نمیخوریم
آهاݧ خب یادمہ چندتا خواستگار مذهبے هم داشتے از همیݧ مسجد🍃 خودمو...
اره ولے خوب اوناهم همچیݧ خوب نبودݧ
واااا زهرا سخت گیریا بعد ماماݧ بہ مݧ میگہ؛ حتما منتظرے از ایݧ برادرانے کہ شبیہ شهیداݧ زندهاند بیاݧ خواستگاریت😳
_با دست زد پشتمو گفت اسماء قسمت هر چے باشہ هموݧ میشہ،اگہ یہ نفر واقعا قسمت آدم باشہ همہ چے خود بخود پیش میره باور کݧ مݧ سختگیر نیستم.
نمیدونم چرا یاد سجادے افتادم
و گفتم آهاݧ بلہ استفاده بردیم از صحبتهاتوݧ زهرا خانوم😊
_خوب دیگہ مݧ پاشم برم کلے کار دارم
إ کجا بودے حالا بموݧ واسہ شام
ن دیگہ قربانت باید برم کار دارم
باشہ پس سلام برسوݧ بہ مامانتینا
چشم حتما
تو هم بیا پیش ما خدافظ
چشم حتما خدافظ✋
_اوووووف خدا بگم چیکارت نکنہ اردلاݧ
رفتم اتاقم ولو شدم رو تخت و از خستگے خوابم برد😴
با تکوݧهاے اردلاݧ بیدار شدم
بیدار شو تنبل خانم ساعت ۱۰پاشو شام حاضره
پتورو کشیدم رو سرمو گفتم شام نمیخورم🛌
پتو رو از روم کشید و گفت خب نخور پاشو ببینم چیشد آمارشو گرفتے❓
خندیدم و گفتم اهاݧ پس واسہ امار اومدے😁
خواستم یکم اذیتش کنم
خیلے جدے بلند شدم و دستم و گذاشتم رو شونہے اردلاݧ و گفتم:خیلے دوسش داری😍
با یہ حالت مظلومانہاے گفت :اووهووم
سرمو انداختم پاییݧ و با ناراحتے گفتم
متاسفم اردلاݧ یکے دیگرو دوست داره.باید فراموشش کنے...😳😔
_دستمو از رو شونش برداشت و آهے کشیدو گفت بیا شام حاضره واز اتاق رفت بیروݧ
سر سفرهے شام اردلاݧ همش باغذاش بازے میکرد
ماماݧ نگراݧ پرسید اردلاݧ چیزے شده غذارو دوست ندارے❓
ݧ ماماݧ جاݧ اشتها ندارم
إ تو کہ گشنت بود تا الاݧ
دلم براش سوخت بادست بهش اشاره دادم و بهش گفتم شوخے کردم
چشماشو گرد کرد و انگشت اشارشو بہ نشونہے تحدید تکوݧ دادو گفت بہ حسابت میرسم👆
وشروع کرد بہ تندتند غذا خوردݧ ...
اوݧ شب با ماماݧ صحبت کردم
ماماݧ وقتے فهمید میخواست از خوشحالے بال دربیاره و قرار شد فردا با مادر زهرا صحبت کنہ
انقد خوشحال بود کہ یادش رفت بپرسہ کہ امروز چیشد❓با سجادے کجا رفتم❓چی گفتیم❓
هییییی ....
📝 #ادامـــــهدارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
✍ خانم علیآبـــــادی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
#سلام_بر_شهدا
🔹دلمان تنگ شما شده است ..
برای سنگرتان...
برای حسینیه گردان...
برای عزاداریهای بیریایتان...
برای شال عزایی که تا آخر محرم به کمر میبستید...
🔹کربلا را شما تکرار کردید .. ....
#ســــــلامــ
#صبحتون_حسینـی
#رزقتـــــون_کربلایــــی
#دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷
◽️بهرام فرد معتقد به اسلام و علاقمند به خدمتگزاران جمهوری اسلامی و عاشق امام بود، بیشتر وقتها روزه میگرفت و به مادرش که از ایشان سوال کرده بود چرا اینقدر به خودت فشار می آوری و شبها نماز و روزها را روزه میگیرید میگفت:
《با عبادت انسان کامل میشود و قابل شهادت میگردد》و در میان اقوام همیشه بیشتر سکوت ملایمی داشت و بیشتر عمل می کرد تا حرف بزند.
#شهید_بهرام_پوراسفندیاری
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
راه آسان تقرب و ریاضت.mp3
888.8K
#سخنرانی_کوتاه
#استاد_عالی
🔰راه آسان تقرب به خدا و ریاضت
در دسترس همه!!!🔰
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷فرازی از وصیتنامه 🇮🇷
◽️خدایا سعی میکنم ایمانم را قوت بخشم تا به جنگ با کافران بروم و جهاد کنم و اجر این جهاد را در شهادت میبینم.
◽️امانتی بودم از تو نزد پدر و مادرم و باید یک روز میآمدم و فکر میکنم آن روز رسیده و چه روز زیبایی که خورشید نور خود را چنان تابان کرده، که انسان را متحیر میکند.
◽️خواهرانم سیاهی چادر شما کوبندهتر از سرخی خون من است؛ همچون حضرت زینب(س) که ادامه دهندهی راه حسین(ع) بودند، ادامه دهندهی راه برادرانتان باشید.
#شهید_محمدحسن_اسماعیلی_چکوسری
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
✅ پاسخ به شبهه سیمین دانشور در مورد حجاب
#پویش_حجاب_فاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #رمان_عاشقانه_دو_مدافع 🇮🇷
#قسمت_بیستوچهارم
چقد سختہ تصمیم گیرے کاش یکے کمکم میکرد یکے امیدوارم میکرد بہ آینده...🍃
_بعد از یک هفتہ کلنجار رفتݧ باخودم بالاخره جواب سجادے رو دادم
با مریم داشتیم وارد دانشگاه میشدیم کہ سجادے و محسنے و دیدیم👥
تا ما رو دیدݧ وایسادݧو همونطورے کہ بہ زمیݧ نگاه میکردند سلام دادݧ
مریم کہ ایݧ رفتار براش غیرعادے بود با تعجب داشت بهشوݧ نگاه میکرد😳
خندم گرفت و در گوشش گفتم:
_اونطورے نگا نکݧ الاݧ فک میکنن خلے ها😁
جواب سلامشونو دادیم
داشتند وارد دانشگاه میشدند کہ صداش کردم
آقاے سجادے❓
با تعجب برگشت سمتم و گفت بله😳بامنید❓
بلہ باشمام اگہ میشہ چند لحظہ صبر کنید یہ عرض کوچیک داشتم خدمتتوݧ
_بلہ بلہ حتما
بعد هم بہ محسنے اشاره کرد کہ تو برو تو
مریم هم همراه محسنے رفت داخل
خوب بفرمایید در خدمتم خانم محمدے
راستش آقاے سجادے مـݧ فکرامو کردم
خیلے سخت بود تصمیم گیرے اما خوب نمیتونستم شما رو منتظر نگہ دارم😊
_سجادے کہ از استرس همینطور با سوویچ ماشیݧ🔑 بازے میکرد پرید وسط حرفمو گفت:
خانم محمدے اگہ بعد از یک هفتہ فکر کردݧ جوابتوݧ منفیہ خواهش میکنم بیشتر فکر کنید
مـݧ تا هر زمانے کہ بگید صبر میکنم😐
_خندیدم و گفتم:مطمعنید صبر میکنید❓شما همیݧ الاݧ هم صبر نکردید مݧ حرفمو کامل بزنم😳
معذرت میخوام خانم محمدے
در هر صورت مݧ مخالفتے ندارم
سرشو آورد بالا و با هیجاݧ گفت جدے میگید خانم محمدے❓
بلہ کاملا😍
_پس اجازه هست ما دوباره خدمت برسیم با خوانواده❓
اینو دیگہ باید از خوانوادم بپرسید با اجازتوݧ
وارد کلاس شدم و رفتم پیش مریم نشستم اما سجادے نیومد
مریم زد بہ شونم و گفت:إ اسماء سجادے کو پس😳
نمیدونم والا پشت سرم بود
چے بهش گفتے مگہ❓
هیچے جواب خواستگاریشو دادم.
_حتما جواب منفے دادے بہ جووݧ مردم رفتہ یہ بلایے سر خودش بیاره
بازوشو فشار دادم و با خنده گفتم نخیر اتفاقا برعکس😍
إ خرشدے بالاخره❓پس فکر کنم ذوق مرگ شده.اسماء شیرینے یادت نرهها
باشہ بابا کشتے تو منو بعدشم هنوز خبرے نیست کہ
_وارد خونہ شدم کہ ماماݧ صدام کرد
اسماااااء❓
سلام جانم❓
بیا کارت دارم
باشہ ماماݧ بزار لباسامو...
نذاشت حرفم تموم بشہ
_همیـݧ الاݧ بیا..
بلہ ماماݧ
مادر سجادے زنگ زده بود تو ازجوابے کہ بہ سجادے دادے مطمعنے❓
مگہ براے شما مهمہ ماما❓
چپ چپ👀 نگاهم کرد و گفت ایݧ حرفت یعنے چے❓
_خب راست میگم دیگہ ماماݧ همش فکرت پیش اردلانہ تو ایݧ یہ هفتہ ۴ بار رفتے با مادر زهرا حرف زدے تا بالاخره راضیشوݧ کنے اما یہ بار از مݧ پرسیدے میخواے چیکار کنے نظرت چیہ❓😔
_اسماء مݧ منتظر بودم خودت بیاے باهام حرف بزنے و ازم کمک بخواے ترسیدم اگہ چیزے بگم مثل دفعہے قبل...😳
حرفشو قطع کردم و گفتم ماماݧ خواهش میکنم از گذشتہ چیزے نگو
_باشہ دخترم مگہ میشہ تو برام مهم نباشے❓
مگہ میشہ حالا کہ قراره مهمتریݧ تصمیم زندگیتو بگیرے بہ فکرت نباشم بعدشم تو عاقلتر از ایݧ حرفایے مطمعݧ بودم تصمیم درستے میگیرے👌
_باشہ ماماݧ مݧ خستم میرم بخوابم😴
وایسااا.مݧ بهشوݧ گفتم با پدرت حرف میزنم بعد بهشوݧ خبر میدم الاݧ هم بابا و اردلاݧ رفتݧ واسہ تحقیق😎
تو دلم گفتم چہ عجب و رفتم تو اتاقم
_اردلاݧ و بابا تحقیق هاشونو کرده بودند و راضے بودن و قرار شده بود سجادے خوانوادش آخر هفتہ بیاݧ براے گذاشتـݧ قرار مدار عقد.💞
یک شب قبل از بلہ بروݧ اردلاݧ اومد تو اتاقمو گفت...
📝 #ادامـــــهدارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
✍ خانم علیآبـــــادی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️چرا زیارت امام حسین (ع) با حج سنجیده می شود؟
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عالی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
هدایت شده از 🌷به یاد شهدا🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب جمعه است هوایت نکنم می میرم
خاطره ای شنیدنی از زیارت شب جمعه کربلا از راه دور.
اشکتون جاری شد شهدا رو یاد کنید
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#راز_محبوبیت_حاج_احمدمتوسلیان
مرید واقعی امام زمان کیه؟؟
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌹🍃🌹
🔰کسانیکه فکر می کنند، باید گوشهای بخوابند تا امام_زمان (عج) ظهـور بفرماید و جهان را از عدل و قسط پر کند، سخت در اشتباهند.
🔰 مردم ما باید، بیشتر بکوشند، بیشتـر مبارزه کنند، و این تحول و تکامل نفسی را هر چه سریعتر در روح و قلب خود ایجاد نمایند ، تا باعث تسریع در ظهور حضرت شوند...
🔰اگر جوانان ما در اعتقـادشان به خود بقبولانند امام_زمان (عج) در میان آنها زندگی میکند و شاهد اعمالشان است، رفتار و زندگی و فداکاری و مرگ و حیات آنان تغییر کیفی پیدا میکند
و چه بسا جهش بزرگی درحرکت تکاملی جوانان ما بسوی مدینه فاضله ایجاد شود...
#شهید_مصطفی_چمران
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عقده ای کیه؟؟!!
.
چرا تو ادارات انگلستان دست دادن یا دست زدن به زنان ممنوع شد؟؟؟
پن:اینجاست که میگن بعضیا خودشونو به جاهلیت مدرن زدن
#پویش_حجاب_فاطمے
🇮🇷 #رمان_عاشقانه_دو_مدافع 🇮🇷
#قسمت_بیستوپنجم
_اردلان اومد تو اتاقمو گفت...
اسماء پاشو بریم بیروݧ
با بیحوصلگے گفتم کار دارم نمیتونم بیام
روسریمو بازور سرم کرد و چادرمم گرفت دستش و با زور هلم داد بیروݧ😳
_صداشو کلفت کرد و گفت وقتے داداش بزرگترت یہ چیزے میگہ باید بگے چشم
با داد و بیدادهام😲 نتونستم جلوشو بگیرم
خوب حداقل وایسا آماده شم
باشہ تو ماشیـݧ🚗 منتظرم زود باش
_سرمو تکیہ داده بودم بہ پنجره و با چشم👀 ماشیـݧهایے رو کہ با سرعت ازموݧ رد میشدݧ و دنبال میکردم
با صداے اردلاݧ بہ خودم اومدم.
اسماء تو چتہ❓مثلا فردا بلہ برونتہ💞 باید خوشحال باشے چرا انقد پکرے❓
_نکنہ از تصمیمت پشیمونے❓هنوز دیر نشدهها❓
آهے کشیدم و گفتم چیزے نیست
نمیخواے حرف بزنے❓
کجا دارے میرے اردلا❓برگرد خونہ حوصلہ ندارم.😔
_داشتم میرفتم کهف و الشهدا🌹 باشہ حالا کہ دوست ندارے برمیگردم الاݧ،
صاف نشستم و گفتم ݧ ݧ
_برو، کهف و دوست داشتم آرامش خاصے داشت.🍃
نیم ساعت داخل کهف بودم
خیلے آروم شدم تو ایـݧ یہ هفتہ همش استرس و نگرانے داشتم هم بخاطر جوابے کہ بہ سجادے دادم هم بے خیالے ماما.😐
اردلاݧ اومد کنارم نشست اسماء میدونم استرس دارے واسہ فردا😞
_آهے کشیدم و گفتم نمیدونے اردلاݧ مـݧ تو وضعیت بدیام یکم میترسم بہ کمک ماماݧ احتیاج دارم اما...😔
اینطورے نگو اسماء باور کـݧ ماماݧ بہ فکرتہ..
بیخیال بہ هر حال ممنوݧ بابت امشب واقعا احتیاج داشتم..🙏
یک ساعت بہ اومدݧ سجادے مونده بود...
_خونہ شلوغ بود ماماݧ، بزرگترهاے فامیلو دعوت کرده بود👥👥
همہ مشغول حرف زدݧ و باهم بودݧ
ماماݧ هم اینور و و اونور میدویید کہ چیزے کم و کسر نباشہ
_از شلوغے خونہ بہ سکوت اتاقم پناه بردم
روتخت🛌 ولو شدم و چشمامو بستم
تمام اتفاقاتے کہ تو این چند سال برام افتاده بود و مرور کردم یاد اولیـݧ روزے کہ سجادے اومد تو اتاقم افتادم و لبخند بہ لبم نشست😊
سجادے و حالا دیگہ باید بگم علے
درستہ کہ از آینده میترسم اما احساس میکنم با علے میتونم ایـݧ ترس و از بیـݧ ببرم😍
غرق در افکارم بودم کہ یدفعه....
بابا وارد اتاق شد
بہ احترامش بلند شدم
إ اسماء بابا هنوز آماده نشدے❓
_الاݧ میخوام بهت بگم بابا مـݧ تا آخر پشتتم اصلا نگراݧ نباش
مامانتم همینطور
دستم و گرفت و گفت:
چقد زود بزرگ شدے بابا😊
_بغضم گرفت و بغلش کردم و زدم زیر گریہ😭 نمیدونم اشک شوق بود یا اشک غم
اشکامو پاک کرد و گفت إ اسماء مـݧ فکر کردم بزرگ شدے دارے مث بچہها گریہ میکنے❓
📝 #ادامـــــهدارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
✍ خانم علیآبـــــادی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆