eitaa logo
🌷به یاد شهدا🌷
679 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست. کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است. ارتباط باخادم الشهدا👇 @Mehrabani1364 🔽تبادل داریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷 حاکمیت شیطان در محدوده ضعف و ترس انسانهاست و اگر می خواهی از علائق دنیوی خارج شوی نباید بترسی و این چنین بود شناسنامه مردان جبهه که در آن دشتها جان خود را فدای حقیقت ازلی کردند... خداوندا! بهشت را دوست داریم و چون حسین(ع) و ائمه در آن ساکنند حاضریم جهنمی با شیم ولی عشق به راه حسین (ع) را از ما نگیر خدایا چه می شد حاجت مرا روز تاسوعا و عاشورا و یا بالاخره ایام دهه اول محرم برآورده می فرمودی، عشق من این است که در محرم شهید شوم... @byadshohada
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷 علي در لحظات خطر اولين نفري بود كه توي كارها پيش قدم مي شد. پيكر برخي از شهدا در منطقه جا مانده بود. موقع برگشتن گفت: من تا شهداي يگان خودمان را جمع نكنم، به هيچ وجه برنمي گردم. لذا همون جا موند و پيكر مطهر شهدا را جمع آوري كرد. @byadshohada
😊 لبخندشهدایی 😊 شب جمعه بود بچه ها جمع شده بودند تو سنگر برای دعای کمیل چراغارو خاموش کردند مجلس حال و هوای خاصی گرفته بود هر کسی زیر لب زمزمه می کرد و اشک میریخت یه دفعه اومد گفت اخوی بفرما عطر بزن ...ثواب داره اخه الان وقتشه؟ بزن اخوی ..بو بد میدی . نمیاد تو مجلسمونا بزن به صورتت کلی هم ثواب داره بعد دعا که چراغا رو روشن کردند صورت همه سیاه بود تو عطر جوهر ریخته بود... بچه ها م یه جشن پتوی حسابی براش گرفتند قبل جشن پتو حرفی گفت به این مضمون: این رو ســـــیاهی بـــا یه شســـــتشو راحــــت میره، حواســـــمون باشــــه مقابل خــــدا رو سیاه نباشیم @byadshohada
🇮🇷 زندگی نامه شهدا 🇮🇷 نام شهيد جعفر خزائي تاریخ و محل شهادت بيمارستان بصره عراق 6/3/61 گروه دفاع مقدس زندگینامه شهید جعفر خزائی در 5 فروردین ماه سال 1335 در مالچه شیخ در خانواده ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود . ایام طفولیت را در دامان مادری متین و متعهد و قهرمان پرور پشت سر گذاشت . او در همان دوران کودکی در مکتب خانواده درس مذهب و اسلام و گذشت و فداکاری را آموخت و از همان دوران کودکی فردی با ایمان و خوش برخورد بود و مهربان بود . پس ار پشت سر گذاشتن دوران کودکی و نوجوانی اعزام به خدمت مقدس سربازی شدند . ایشان از حوزه اعزامی کنار تخته در درجه ناوی رسته تفنگداری در حمل قرار گاه پشتیبانی بندر امام خمینی (پهلوی سابق) خدمت را پشت سر گذاشتند . پس از خدمت سربازی برای امرار معاش عازم شهر اصفهان شدند و در یکی از کارخانه های اطراف اصفهان به نام ذوب آهن اصفهان استخدام و مشغول به کار شدند . پس از یک سال کار ایشان ازدواج کرد و ثمره 5 سال زندگی مشترک ایشان دو فرزند یکی پسر که هم اکنون دانشجوی رشته روانشناسی صنعتی سازمانی هستند و یکی دختر به نام فهیمه که هم اکنون دانشجوی رشته علوم تربیتی گرایش مدیریت می باشند که هر دو عاشقانه راه پدر را در سنگر علم و دانش ادامه دادند . شهید جعفر خزائی با شروع انقلاب اسلامی خود را عاشقانهخ در موج انقلاب افکند و به منظور سرنگونی رژیم در فعالیت های انقلاب شرکت فعالانه ای داشت . ایشان علاقه زیادی به اسلام داشتند تا اینکه جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و اسلام شروع شد . در این هنگام از طرف کارخانه 45 روز به جبهه اعزام شد و پس از آن مرتباً ایشان با مرخصیهای بدون حقوق به جبهه می رفتند و همیشه می گفتند تا خرمشهر آزاد نشود دست از جبهه و جنگ و دفاع بر نمی دارم . تا اینکه در 6 خرداد ماه سال 1361 در عملیات بیت المقدس مجروح و سپس اسیر و بعد هم به درجه رفیع شهادت نائل شدند و پیکر پاک ایشان هم اکنون در کربلا به خاک سپرده شده است . شهید مردی متواضع و یکپارچه صداقت بود و می گفت : هر کاری می کنید باید برای جلب رضای خدا باشد . @byadshohada
🌷به یاد شهدا🌷
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷 📝 مستاجر بود... برای تامین زندگی زیر بار خیلی از شغل ها که موجب گرفته شدن حریتش میشد نرفت! وقتی هم دستش خالی بود به میدان کارگران شهر میرفت و بعنوان کارگر بنایی سرکار میرفت! گاهی لباس روحانیت به تن داشت و دست‌هایش اثر کچ کاری!! جمله سردار ذوالنور در مراسم وداع با پیکر شهید علی تمام زاده تعبیر زیبایی بود: "گردی از دنیا بر دامن این شهید ننشسته بود" @byadshohada
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷 می روم تا با ریختن خون خود بر سینه دشت های ایران اسلامی ندای هل من ناصرینصرنی حسین (ع) را پاسخ گویم . شما را به وحدت در راه خدا و اطاعت از امرش دعوت می كنم . @byadshohada
😊 لبخندشهدایی 😊 رزمنده ها خیلی شهید همت رو دوست داشتند . حاجی اومده بود برا سرکشی ، که بچه ها از شدت علاقه ریختند سرش . یهو شنیدم که شهید همت گفت : "بی انصاف ها انگشتم رو شکستید !" اما هیچ کس توجه نکرد . دو روز بعد دیدیم حاجی انگشتش رو گچ گرفته . @byadshohada
🇮🇷 زندگی نامه شهدا 🇮🇷 نام شهيد علي بسطامي تاریخ و محل شهادت 7/3/67 مهران گروه دفاع مقدس زندگینامه نامش علی بود وزادگاهش منطقه ملکشاهی در استان ایلام، تولدش سال1342 ه ش.تا پایان مقطع دبیرستان درس خوانده بود .او با شکار و تیر اندازی و کوهنوردی که اجداد ،پدر و برادرانش در آن مهارت خاصی داشتند آشنا بود .آمیختگی این روحیه با آن جوهره پاک و اصیل از او سرداری سر افراز ،درد آشنا و عاشق قرآن ساخته بود که با ایمان راسخ به انقلاب اسلامی و کوشش در راه پیروزی آن و ایثار و فداکاری در نبرد حق علیه باطل در جبهه های نبرد حق علیه باطل در جبهه های غرب و جنوب کشور . داشتن مسئولیتهای حساس فرماندهی حفاظت اطلاعات ، فرماندهی گردان ،فرماندهی اطلاعات و عملیات در لشگر11امیرالمومنین وحضوردر عملیات مهمی چون عاشورا ،الفجر 9 ،کربلای 4 ،کربلای 10 ،والفجر 10 ودهها نبرد چریکی شاهدی برمردانگی ودلیری اوست. می جنگید و از مقتدایش علی (ع) آموخته بود اخلاص را .تا اینکه در صبحی صادق و در پگاهی سرخ در میدان مین جبهه مهران ،خورشید عمرش به خون نشست و در روز 7/ 3/ 1367 بر بال خونین شهادت به سوی محبوبش شتافت و نام ماندگارش بر سینه تاریخ تا ابد خواهد درخشید . @byadshohada
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷 خدایا! تو را عاجزانه شکر می‌کنم هم‌چنان‌که صاحب غار حرا را برانگیختی و بر جان بت‌های جاندار و بی‌جان انداختی؛ بنیاد کفر برکندی و طرح اسلام در انداختی. خدایا! تو را شکر و سپاس که حسینمان دادی، کربلایمان دادی، معلم شهادت را بر کلاس کربلا مبعوث کردی که درس عشق و ایثارمان آموزد، ریشه بندگی غیر خدا را سوزد و چراغ آزادگی برفروزد. @byadshohada
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷 مصطفی اینقدر بچه با محبتی بود که به من و پدرش و سایر اعضای خانواده احترام می گذاشت و نیز به فامیل ها و حتی دوستانش محبت می کردند در بعضی مواقع می دیدم مصطفی با فراد بزرگتر از خودش معاشرت می کند پیش خود گفتم مبادا برای مصطفی مشکلی ایجاد کنند به شهید مصطفی گفتم پسرم با سن و سال های خودت بگرد چرا با بزرگتر های خودت می گردی . مصطفی در جواب گفتند : مادر اگر من با هم سن و سال های خود و یا کوچکتر از خودم بگردم چیزی یاد نمی گیرم باید با افراد بزرگتر و بهتر از خودم معاشرت داشته باشم تا از تجربه و دانایی آن ها استفاده کنم . در بعضی مواقع دوستانش را به منزل می آورد ، در اکثر شب های ماه مبارک رمضان دوستانش را جهت صرف افطاری به منزل دعوت می کرد و در منزل ما نماز جماعت برقرار می کردند بعضی مواقع می دیدم که مصطفی پیش نماز است و دوستانش اینقدر او را قبول دارند که نمازشان را با ایشان می خوانند . هر زمانی که نماز جماعت در منزل ما بر پا می کردند چون تعدادشان خیلی زیاد بود مهرکم داشتیم لذا جهت تهیه مهر به درب خانه همسایه ها می رفتم . از این که می دیدم مصطفی با دوستان مومن و انقلابی هم نشین می شود خیلی خوشحال می شدم . شهیدمصطفی به هیچ کس بی احترامی نمی کرد بلکه به همه احترام می گذاشت . همه همسایگان از ایشان راضی بودند و عنوان می کردند که مصطفی خیلی انسان با ادب و سربه زیری هستند . مصطفی پسر با خدا ، مومن ، انقلابی ، شجاع و با شخصیتی بود . خدا او را برای این انقلاب درست کرده بود . چون مصطفی با خدا بود خدا هم او را دوست داشت و او را به بالاترین درجه یعنی شهادت در راه اسلام نصیب ایشان کرد . @byadshphada
😊 لبخندشهدا 😊 ﺳﺮ ﻗﺒﺮﻱ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ.. ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﻲ ﺁﻣﺪ.. ﺭﻭﻱ ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ : " شهید مصطفی احمدی روشن " ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺮﻳﺪﻡ.. ﻣﺼﻄﻔﻲ ﺍﺯﻡ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﻱ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﻭﻟﻲ ﻫﻨﻮﺯ ﻋﻘﺪ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻳﻢ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻛﺮﺩﻡ. ﺯﺩ ﺑﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﻭ ﺷﻮﺧﻲ ﮔﻔﺖ "ﺑﺎﺩﻣﺠﻮﻥ ﺑﻢ ﺁﻓﺖ ﻧﺪﺍﺭﻩ.." ﻭﻟﻲ ﻳﻪ ﺑﺎﺭ ﺧﻴﻠﻲ ﺟﺪﻱ ﺍﺯﺵ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ: "کی شهید ﻣﻲ ﺷﻲ مصطفی ؟ ﻣﻜﺚ ﻧﻜﺮﺩ، ﮔﻔﺖ : "ﺳﻲ ﺳﺎﻟﮕﻲ".. ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﻲ ﺑﺎﺭﻳﺪ ، ﺷﺒﻲ ﻛﻪ ﺧﺎﻛﺶ ﻣﻲ ﻛﺮﺩﻳﻢ.. @byadshohada