eitaa logo
کافه انارستانِ منِ طو ♥️
3.4هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
2هزار ویدیو
43 فایل
﷽ ❤️ از تمام دنیا یک دوستت دارم طو برایم کافیست ... ❤️❤️❤️ @hazrat_anar
مشاهده در ایتا
دانلود
💚 _دعای کمیل؛ وَ لأََبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بُكَاءَ الْفَاقِدِينَ دلـم بـرای تـو اشـک می‌خـواهـد گـریه‌هـای بلند بلند ... 💚💚💚😭😭😭 @anarestane_maneto
🌸 از فطرُس ملک به همه پر شکسته ها حَیّ علی کرامتِ گهواره ی (؏) ... 🌸🌸🌸 😍 @anarestane_maneto
کافه انارستانِ منِ طو ♥️
💚 الا ای ساحلِ امید سعیِ عاشقان دریاب که ما کشتی در این طوفان به سودای تو می رانیم‌‌‌‌ ... 💚💚💚
💌 نوشته بود: سمت حسین(ع) فرار کن ... فرار میکنم از خودم از گناهانم به سمت شما آقاجانم نگیر از من بیچاره گفتن را ... خدایا من حسین را دوست دارم بالحسین به تو از دور سـلام🍃 @anarestane_maneto
🌸 از فطرُس ملک به همه پر شکسته ها حَیّ علی کرامتِ گهواره ی (؏) ... 🌸🌸🌸 😍 💚 @anarestane_maneto
اگرم اجل ندهد امان؛ تو امان بده که به روضه‌ی تو بگیرد این نفسم 💚
💌 قلب زمان از استواری گام ‏های (ع) به تپش افتاد و گل‏های یاس، به تماشای (س) عطرافشان شدند. دست دردانه اهل آسمان، (ع) را در دستان مهربانت داشتی و جگرگوشه ‏ات (ع) را عاشقانه بر سینه! زمین، بر آسمان فخر می‏فروخت که بر پشت او گام می ‏نهید و آسمان از دیدن آن همه شکوه و وقار به وجد آمده بود. باد، عظمت ایمانتان را در گوش هزار سرو آزاد نجوا کرد و یک دشت شقایق، شیفته پاکی نگاهتان شد... و نجران،،، و نجران، به حقانیت این خاندان سربلنـــد، اعتراف کرد ... آمد و پشت شب بیــداد شڪست... 💚💚💚 @anarestane_maneto
کافه انارستانِ منِ طو ♥️
#تووییت 🌐 "طالبان در برخی مناطق از مردم خواسته‌اند به نشانه‌ی اینکه دختر جوانی در خانه دارند، روی د
💌 (ع)؛ زنده‌ی جاویدی است که هر سال دوباره شهید می‌شود و همگان را به یاریِ جبهه‌ی حقِ زمان خود دعوت می‌کند ...! 💚💚💚 @anarestane_maneto
💌 بسم الله الرحمن الرحیم لاَّ یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُوْلِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ گمانم هنوز ظهر عاشورا نرسیده بود که عبدالله از شما اذن میدان خواست: را می گویم آقا! شما دعایش کردید و رخصتش فرمودید. اما چشم های نگران کسی آن سوی خیمه همسرش را می پایید. نگران، نه از آن رو که خون همسرش بر زمین شما ریخته شود، نه! نگران از آن که آیا عبدالله خوب از عهده یاری شما بر می آید؟ عبدالله اما را خوب می شناخت. انگشتان دست چپش را که قطع کردند رجزی خواند که قلب بانو از شوق و تحسین لرزید، دیگر تاب نیاورد. نیزه ای از گوشه خیمه برداشت و به سوی عبدالله شتافت: « فدایت شوم! در راه مولایمان استقامت کن عبدالله!». عبدالله تلاش کرد او را به خیام بازگرداند. اما بانو انگار که تصمیمش را گرفته باشد فریاد زد: «به خدا که رهایت نمی کنم تا در کنارت کشته شوم!» این بار شما پا پیش گذاشتید آقا و بانوی عبدالله را دعای خیر کردید و به او فرمودید که به خیمه ها بازگردد. جان پاک عبدالله که به آسمان ها عروج کرد. بانو خودش را به بالین همسرش رسانید و با حسرتی عمیق زبان گشود که: « بهشت گوارایت باد عبدالله! از خدایی که بهشت را نصییب تو گردانید می خواهم مرا هم در بهشت همنشین تو گرداند!». لحظه ای نگذشت که شما دیدید آقا، غلام شمر را که به فرمان اربابش عمودی آهنین بر سر این بانو فرود آورد و شما دیدید که باغِ قشنگ آرزویش چه زود ثمر داد! ! سلام بر تو و همسرت که عاشقانه به هم آمیخت و پیشِ پای (ع) ریخت. 💚💚💚 @anarestane_maneto