eitaa logo
داستان های عبرت انگیز
2.7هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
2 فایل
🔎اگر داستان عبرت انگیزی در زندگی شما اتفاق افتاده برای ما بفرستید، منتشر می کنیم شاید یه نفر نجات پیدا کرد. لینک پیام به ادمین https://harfeto.timefriend.net/17156321536646 تبلیغات 👇 https://eitaa.com/tablighat_arzan3
مشاهده در ایتا
دانلود
23.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚آیا واقعاً اعتقاد به امام‌زمان(علیه‌السلام) در زندگی‌مان‌است..!? 🎙شیخ مجتبی اسکندری ❌بسیار عالی لطفا حتما ببینید و نشر دهید کانال داستان های عبرت انگیز👇 @cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باز هم دربدر شب شدم ای نور سلام باز هم زائرتان نیستم از دور سلام با زبانی که به ذکرت شده مأمور سلام به سلیمان برسد از طرف مور سلام ‌ کانال داستان های عبرت انگیز👇 @cafedastan
6.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️پیامبر صلی الله علیه وآله: 🔸هرکس یکی از فضائل علی بن ابیطالب علیهماالسلام را بنویسد مادامی که اثری از آن نوشته باقی باشد فرشته‌ها برایش استغفار می‌کنند. و هرکس یکی از فضائل او را بشنود خدا گناهان گوش او را می‌آمرزد. و هرکس به نوشته‌ای درباره فضائل او نگاه کند خدا گناهان چشمش را می‌آمرزد. 🔹️مَنْ كَتَبَ فَضِيلَةً مِنْ فَضَائِلِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ لَمْ تَزَلِ الْمَلَائِكَةُ تَسْتَغْفِرُ لَهُ مَا بَقِيَ لِتِلْكَ الْكِتَابَةِ رَسْمٌ وَ مَنِ اسْتَمَعَ إِلَى فَضِيلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ الذُّنُوبَ الَّتِي اكْتَسَبَهَا بِالاسْتِمَاعِ وَ مَنْ نَظَرَ إِلَى كِتَابَةٍ فِي فَضَائِلِهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ الذُّنُوبَ الَّتِي اكْتَسَبَهَا بِالنَّظَرِ 📚 الامالی شیخ صدوق، ص۱۳۸. ❤️ ۷ روز تا برترین عید خدا ✨ ✋نشر دهیم ... کانال داستان های عبرت انگیز👇 @cafedastan
12.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مردم به خود آیید که مهدی غریب است... _عجل الله 🍃 کانال داستان های عبرت انگیز👇 @cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📕 بهلول هارون را در حمام دید و گفت: به من یک دینار بدهکاری ، طلب خود را می خواهم. هارون گفت: اجازه بده از حمام خارج شوم من که این جا عریانم و چیزی ندارم بدهم ​بهلول گفت: در روز قیامت هم این چنین عریان و بی چیز خواهی بود پس طلب دنیا را تا زنده ای بده که حمام آخرت گرم است و دستت خالی... کانال داستان های عبرت انگیز👇 @cafedastan
با هزاران وسیله خدا روزی می‌رساند سلطانى بر سر سفره خود نشسته و غذا مى‌خورد. مرغى از هوا آمد و ميان سفره نشست و مرغ بريان‌كرده‌ای را كه جلوی سلطان گذارده بودند، برداشت و رفت. سلطان متغير شد، با اركان و لشكرش سوار شدند كه آن مرغ را صيد و شكار كنند. دنبال مرغ رفتند تا ميان صحرا رسيدند. يک مرتبه ديدند آن مرغ پشت كوهى رفت. سلطان با وزرا و لشكرش بالاى كوه رفتند و ديدند پشت كوه مردى را به چهار ميخ كشيدند و آن مرغ بر سر آن مرد نشسته و گوشت‌ها را با منقار و چنگال خود پاره مى‌كند و به دهان آن مرد مى‌گذارد تا وقتى كه سير شد. پس برخاست و رفت و منقارش را پر از آب كرد و آورد و در دهان آن مرد ريخت و پرواز كرد و رفت. سلطان با همراهانش بالاى سر آن مرد آمدند و دست‌وپايش را گشودند و از حالت او پرسيدند. مرد گفت: من مرد تاجرى بودم، جمعى از دزدان بر سر من ريختند و مال‌التجاره و اموال مرا بردند و مرا به اين حالت اينجا بستند. اين مرغ روزى دو مرتبه به همين حالت مى‌آيد، چيزى براى من مى‌آورد و مرا سير مى‌كند و مى‌رود. سلطان از شنیدن این وضع شروع به گریه کرد و گفت: در صورتی که خداوند ضامن روزی بندگان است و برای آن‌ها حتی در چنین موقعیتی می‌رساند، پس حاجت به این زحمت و تکلف سلطنت و تحمل آن همه گناه راجع به حقوق مردم و حرص بی‌جا داشتن برای چیست؟ ترک سلطنت كرد و رفت در گوشه‌اى مشغول عبادت شد تا از دنيا رفت. کانال داستان های عبرت انگیز👇 @cafedastan
فرمان دل هنگام غروب، پادشاه از شکارگاه به‌سوي ارگ و قصر خود روانه مي‌شد. درراه پيرمردي ديد که بار سنگيني از هيزم بر پشت حمل مي‌کند لنگ‌لنگان قدم برمي‌داشت و نفس‌نفس صدا مي‌داد. پادشاه به پيرمرد نزديک شد و گفت: مردک مگر تو گاري نداري که بار به اين سنگيني مي‌بري. هرکسي را بهر کاري ساخته‌اند. گاري براي بار بردن و سلطان براي فرمان دادن و رعيت براي فرمان بردن. پيرمرد خنده‌اي کرد و گفت: اعلي‌حضرت! اين‌گونه هم که فکر مي‌کني فرمان در دست‌تو نيست. به آن‌طرف جاده نگاه کن. چه مي‌بيني؟‌ پادشاه: پيرمردي که بار هيزم بر گاري دارد و به‌سوي شهر روانه است. پيرمرد: مي‌داني آن مرد، اولادش از من افزون‌تر است ولي فقرش از من بيشتر است؟‌ پادشاه: باور ندارم، از قرائن برمي‌آيد فقر تو بيشتر باشد زيرا او گاري دارد و تو نداري و بر فزوني اولاد بايد تحقيق کرد. پيرمرد: اعلي‌حضرت! آن گاري مال من و آن مرد همنوع من است. او گاري نداشت و هر شب گريه‌ي کودکانش مرا آزار مي‌داد چون فقرش از من بيشتر بود گاري خود را به او دادم تا بتواند خنده به کودکانش هديه دهد. بار سنگين هيزم، با صداي خنده‌ي کودکان آن مرد، چون کاه بر من سبک مي‌شود. آنچه به من فرمان مي‌راند خنده کودکان است و آنچه تو فرمان مي‌راني گريه کودکان است. کانال داستان های عبرت انگیز👇 @cafedastan
🔸اشتباهه که میگن حرف باد هواس با یه سری حرفا میشه یه زندگی رو نابود کرد با یسریاش هم میشه یه زندگی رو از نو ساخت حواسمون باشه چی میگیم... کانال داستان های عبرت انگیز👇 @cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
20.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚قدمی برای غدیر... 🎙حجت الاسلام استاد مهدی دانشمند 💖غدیر عهدی با مهدی 💚 🤝 کانال داستان های عبرت انگیز👇 @cafedastan