🔻از جر و بحث با فرد نادان بپرهیز
🌳 روزی عالمی، شاگرد خود را در حال دست به یقه شدن با یک نادان دید.
🌳 به او گفت:
مدتها بهدنبال این سؤال بودم که چرا خداوند به هیچ پرندهای شاخ نداده است؟
سرانجام فهمیدم، چون پرنده در زمان برخورد با خطر میتواند پَر بکشد و پرواز کند، پس نیازی به شاخ در آفرینش او نبوده است.
🌳 انسان نیز، زمانی که میتواند از جر و بحث با یک فرد نادان پَر بکشد و فرار کند، نباید بایستد و با او جر و بحث کند.
🌳 بدان زمانی که پَر پرواز داری، نیازی به شاخ گاو نداری. این پَر پرواز را فقط علم به انسان میدهد و شاخ گاو را جهالت.
#پند
#علم
#جهل
@cafedastan
🔑پیامبر صلی الله علیه وآله:
🍃اَلْعِلْمُ خَزائِنُ وَ مَفاتيحُهُ السُّؤالُ، فَاسْألُوا رَحِمَكُمُ اللّه ُ فَاِنَّهُ يُؤْجَرُ اَرْبَعَةٌ: السّائِلُ وَالْمُتَكَلِّمُ وَالْمُسْتَمِعُ وَالْمُحِبُّ لَهُمْ.
✍🏻دانش، گنجینه هایی است كه كلید آن «سؤال» است💡،
پس بپرسید، خدا رحمتتان كند، چرا كه در پرسش چهار نفر بهره و اجر می برند: 1 ـ سؤال كننده، 2 ـ گوینده، 3 ـ شنونده 4 ـ دوستدار آنان.🍃
نكته: توجّه به جایگاه «سؤال و جواب» در كارهای آموزشی و علمی.
📚منبع: بحارالانوار، ج 74 ص 144
#علم
#کلید
@cafedastan
#داستان
کلمهای سه حرفی که از همه چیز #برتر است.
توی یک جمع، نشسته بودم.
طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا به جدول رسیدم.
خواندم سه عمودی.
یکی گفت بلند بگو!!! گفتم یک کلمه سه حرفیه، از همه چیز #برتر است.
حاجی گفت: #پول
تازه عروس مجلس گفت: #عشق
شوهرش گفت: #یار
کودک دبستانی گفت: #علم
حاجی پشت سرهم گفت : #پول، اگه نمیشه #طلا، #سکه
گفتم: حاجی اینها نمیشه
گفت: پس بنویس #مال
گفتم: بازم نمیشه
گفت: #جاه
خسته شدم با تلخی گفتم: نه نمیشه
مادر بزرگ گفت: مادرجان، #عمر است.
اون که تازه از سربازی آمده بود گفت: #کار
ديگری خندید و گفت: #وام
یکی از آن وسط بلندگفت: #وقت
خنده تلخی کردم و گفتم: نه
اما فهمیدم تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی، حتی یک کلمه سه حرفی آن هم درست در نمی آید!
هنوز به آن کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم
شاید کودک پا برهنه بگوید: #کفش
کشاورز بگوید: #برف
لال بگوید: #حرف
ناشنوا بگوید: #صدا
نابینا بگوید: #نور
و من هنوز در فکرم
که چرا کسی نگفت:
#خدا
#خدا
#خدا
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan
#داستان
داستان زیبای درخت علم
دانایی به رمز داستانی میگفت: در هندوستان درختی است که هر کس از میوهاش بخورد پیر نمی شود و نمیمیرد.
پادشاه این سخن را شنید و عاشق آن میوه شد، یکی از کاردانان دربار را به هندوستان فرستاد تا آن میوه را پیدا کند و بیاورد.
آن فرستاده سالها در هند جستجو کرد. شهر و جزیرهای نماند که نرود. از مردم نشانیِ آن درخت را میپرسید، مسخرهاش میکردند. میگفتند: دیوانه است. او را بازی میگرفتند
بعضی میگفتند: تو آدم دانایی هستی، در این جست و جو رازی پنهان است... بعضی به او نشانی غلط میدادند. از هر کسی چیزی میشنید.
شاه برای او مال و پول میفرستاد و او سالها جست و جو کرد.
پس از سختیهای بسیار، ناامید به سوی ایران برگشت؛ در راه میگریست و ناامید میرفت... تا در شهری به شیخ دانایی رسید. پیش شیخ رفت و گریه کرد و کمک خواست. شیخ پرسید: دنبال چه میگردی چرا ناامید شدهای
فرستاده شاه گفت: شاهنشاه مرا انتخاب کرد تا درخت کمیابی را پیدا کنم که میوه آن آب حیات است و جاودانگی میبخشد. سالها جُستم و نیافتم. جز تمسخر و طنز مردم چیزی حاصل نشد.
شیخ خندید و گفت: ای مرد پاک دل
آن درخت، #درخت_علم است و جایگاهش در دل انسان...
درخت بلند و عجیب و گسترده دانش، آب حیات و جاودانگی است. تو اشتباه رفتهای، زیرا به دنبال صورت هستی نه معنی.
آن معنای بزرگ (علم) نامهای بسیار دارد. گاه نامش درخت است و گاه آفتاب، گاه دریا و گاه ابر، علم صدها هزار آثار و نشان دارد. کمترین اثر #علم عمر جاوادنه است...💫
📚 #مثنوی_مولوی
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan