eitaa logo
کانال کمیل
1.7هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
2.7هزار ویدیو
3 فایل
امروزفضیلت زنده‌نگھداشتن‌یادوخاطره‌شھدا کمترازشھادت نیست امام‌خامنه‌ای #شهدایی #اخبار_مقاومت #جهاد_تبیین نظرات و پیشنهادات خودتون را به صورت ناشناس با ما در میان بگذارید👇 https://daigo.ir/secret/1633967234
مشاهده در ایتا
دانلود
سال 83 بود ،آمريكا عراق را اشغال كرده بود .خبرهايي از بي حرمتي نظاميان آمريكايي به حرم هاي در عراق به گوش مي رسيد. بعضي پايگاه ها به صورت نمادين جهت اعزام نيرو به عراق ثبت نام مي كردند...قابل تحمل نبود كه به گلدسته حرم تير انداري شود و يا با تانك به درب ورودي حرم آقا گلوله بزنند و... اما بودند كه طاقت نياوردند و خود را به آب و آتيش زدند و به معركه رسيدند .مرداني كه با عشق به سيد الشهدا (ع) پاي در وادي جهاد و شهادت گذاشتند . نيز از جنس مرداني بود كه غبطه مي خورد چرا در هشت سال دفاع مقدس سن او نمي رسيد كه به جنگ برود.او متولد سال 1365 بود .عشق به شهادت او ،به اهل بيت ،و شهدا آتشي در سينه اش افروخته بود كه به جز شهادت هيچ مرحمي بر دردش كارساز نبود... رفيق صميمي شهيد حسام ذوالعلي بود .شب و روز با هم بودند .مثل برادر... داوود و حسام مربيان نوجوانان مسجد بودند هردو شاگرد حاجي علمايي بودند(رزمي)هردوخادم حرم بودند هردو ... داوود رفت عراق و چند وقت برگشت.دوباره رفت عراق و حدود 2 ماه كسي از او خبري نداشت همه نگرانش بودند.اما برگشت . كلا آدم شوخ طبعي بود هميشه شوخي و خنده اش به راه بود. بار دوم كه از عراق برگشت فرق كرده ديگر از آن همه شوخ طبعي چيزي مشاهده نمي شد.پريشان بود ... نگران بود... بار سوم كه رفت ديگر برنگشت !!! يكي از همرزمانش يك شب آمد مسجد ،گفت داوود را كشتند.همه فكر كردند شوخي مي كند اما قسم خورد گفت: در درگيري نجف با آمريكاهايي كه قصد ورود ادوات نظامي به داخل حرم (ع) را داشتند ،درگير شديم . داوود هم شهيد شد . گفتند پيكرش چي شد؟جواب نداد... پيكرش در جوار اميرالمومنين در نجف خاك شد.داوود كه شهيد شد شهيد غبطه مي خورد چرا اين بار كنارش نبود كه باهم شهيد بشوند... اما طولي نكشيد پنج سال بعد اين دو رفيق دوباره به هم رسيدند...! 🕊️ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
🏴🏴🏴 روز هفتم محرم مصادف با پیوستن اولین شهید کربلا به یاران (ع) است. در روز هفتم کم کم تلخ‌ترین لحظات تاریخ نزدیک می‌شد، با وجود اینکه ورود به صحرای منجر به شادمانی یاران امام شد، اما واقعه‌ای شوم در پیش بود. مسلم بن عوسجه شبانه از به آمده و خود را ‏به سپاه امام رساند. وی است و از چهره‌های درخشان کوفه و هوادار (ع) بود. وی پس از ورود مسلم بن عقیل به کوفه، به یاری او شتافت و از مردم برای حمایت از امام حسین (ع) بیعت گرفت. او همچنین، کار خرید سلاح، دریافت کمک‌های مردمی و فرماندهی جنگجویان طایفه مذحج و بنی اسد را بر عهده داشت. مسلم پس از پراکنده شدن کوفیان و شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه، خود را از دید سربازان عبیدالله مخفی کرد و شبانه همراه خانواده خود از کوفه خارج شد و به سپاه (ع) پیوست. در روز عاشورا وقتی دو لشکر به هم درآمدند، عده‌ای از سپاه ابن سعد که عمرو بن حجاج سرکردگی آن‌ها را بر عهده داشت، از سمت رودخانه فرات به لشکر امام (ع) حمله کردند و با میسره سپاه به فرماندهی زهیر بن قین درگیر شدند. در این میان مسلم بن عوسجه سرسختانه به نبرد با آنها پرداخت. بنا بر گزارش‌های تاریخی وی حدود ۵۰ تن از جنگجویان ابن سعد را به خاک افکند و همچنان با شمشیر خود به قلب سپاه دشمن می‌زد. از شدت نبرد گرد و غبار زیادی بلند شد، ساعتی گذشت؛ گرد و غبار تا حدودی فروکش کرد و پیکر نیمه جان مسلم بر زمین کربلا افتاده بود. امام حسین علیه السلام به سوی او شتافت و فرمود: ای مسلم خدا تو را رحمت کند. سپس این آیه را تلاوت فرمود: فَمِنْهُم مَنْ قَضَی‌ نَحْبَهْ وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرْ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلا. السلامُ علی مُسْلِم بْنِ عَوْسَجةِ الاسَدی وَ کنْتَ اوّلُ مَنْ شَرَی نَفْسَه و اوَّلُ شهیدٍ شَهِدَالله از قدیم الایام روز هفتم را متعلق به حضرت علی اصغر (ع)، کوچکترین سرباز سپاه امام حسین (ع)، می‌دانند، که یکی ازمصائب ناگوار و سوزناک واقعه کربلا شهادت حضرت علی اصغر (ع) است و در این روز مرثیه خوانی می‌شود. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
(ع)🌱 : مرحوم حاج ملا آقا جان زنجانی از عاشقان اهل بیت (علیهم السلام) که در مجالس ذکر علیه السلام میخواند و غوغایی بپا می کرد یک بار گذرش به روستایی می افتد که در ایام محرم به اسم امام حسین علیه السلام مردها در خانه یکی از اهالی جمع می شدند و چای میخوردند و صحبت میکردند و اصلا چیزی از و نبود حاج ملا آقا جان به آنها اعتراض می کند که این چه مجلس عزاداری است؟ همان شب سلام الله علیها را در خواب می بیند که به او می فرمایند چرا مجلس عزای پسرم را برهم زدی؟ فردا حاج ملا آقا جان از اهل مجلس عذر خواهی میکند هرجا دوستانشان به هر صورتی به یاد آنها باشند به آنها توجه دارند پس نباید مجالس ذکر اهل بیت علیهم السلام را کوچک شمرد. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
⊰•🕊🍃•⊱ با اسم جهادی «» در اول فروردین ۱۳۶۸ شمسی مصادف با ۱۵ ماه شعبان و ۲۱مارس سال ۱۹۸۹ میلادی در شهر بعلبک واقع در منطقه‌ بقاع لبنان متولد شد. قرار بود حسن نامگذاری شود اما با تولد مبارکش همزمان با ولادت (عج) نام خود را نیز با خود به همراه آورد و مهدی نامگذاری شد. شهید یاغی که در میان اهالی جنوب لبنان به «امیرالشهداء» معروف است در سنین نوجوانی به صفوف رزمندگان مقاومت اسلامی لبنان پیوست. 🌷هرچند یک مهندس کامپیوتر بود اما مبارزه و مقاومت هدف اصلی زندگی‌اش را می‌ساخت. به همین دلیل وقتی طبل جنگ در و میان مسلمان و در حریم (ع) به صدا درآمد، او نیز داوطلبانه در قامت یک فرمانده برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) راهی سوریه شد. "شهید مدافع حرم مهدی محمدحسین یاغی" 🕊🕊 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
🍂 از بس عاشق (س) بود که می خواست با یکی از سادات ازدواج کند تا محرم حضرتش شود. 🍃کارت های دعوت عروسی اش را آماده کرده بود. اول از همه (ع) را دعوت کرده بود. یک کارت برای (ع) به مشهد، کارتی برای (عج) به و کارتی هم به نیابت از حضرت زهرا (س) انداخت داخل ضریح (س) ▫️پیش از مراسم، حضرت زهرا (س) آمده بودند به خوابش. فرموده بودند: «چرا دعوت شما را رد کنیم، چه کسی بهتر از شما. ببین همه آمدیم. شما عزیز ما هستی». کتاب خط عاشقی ۲ (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س) 🕊 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
🖤 (س) ● دوستانش روایت کرده‌اند که قصد داشتند تابلوهایی با عنوان «یا فاطمة الزهرا (س)» بنویسند و به اتاق‌های دانشکده نصب کنند. بعضی از دانشجوها می‌گفتند: «این کارها جاش اینجا نیست.» اما موافق نبود و می گفت: «اتفاقا جاش همین جاست. باید این دانشگاه را با (ع) ضمانت کنیم.» ● دکتر خیلی روی زمان کلاس حساس بود و اصرار داشت که از تمام لحظات برای تدریس استفاده کند. اما روزهایی که به نام اهل بیت (علیهم السلام) گره خورده بود، قاعده‌اش فرق می‌کرد. روز شهادت (س) چند کتاب عربی و فارسی همراه خود می‌آورد و نیم ساعت درباره اهل بیت (علیهم سلام) صحبت کرد. ● یکی از روزها نمی دانم در ذهنش چه گذشت که شروع کرد با صدای بلند گریه کردن. دکتر های‌های گریه می‌کرد و ما هاج و واج او را نگاه می‌کردیم. 🖤 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
🕊 🕊 ● همسرش می گوید: من در خانواده‌ای مرفه زندگی می‌کردم که ایوب به خواستگاری‌ام آمد. آن زمان فقط یک راننده بود. راننده‌ ای که هیچ سرمایه دنیایی نداشت. اما من سرمایه‌ های معنوی و الهی بی‌ شماری در وجود او دیدم. صداقت، ایمان، اخلاص، نجابت و از همه مهم‌تر تدین و ارادتش به (ع). همه این خصایص من را شیفته او کرد. از همان ابتدا ارادت خاصی به شهدا داشت. همواره پای فیلم‌ها و روایات دفاع مقدسی می‌نشست و آنها را با علاقه وافری نگاه می‌کرد. ● همیشه نواهای جبهه و جنگ را زمزمه می‌کرد. خلاصه‌اش را بخواهم بگویم او عاشق بود و من می‌دانم نهایت این عشق و دلدادگی با معبود او را به شهادت رساند. یاد ایام همیشه چشمانش را گریان می‌کرد و به حال شهدا غبطه می‌خورد. ● رزمنده دلیر شهید ایوب رحیم‌ پور در تاریخ 14 شهریور ماه سال 1360 در آغاجاری خوزستان دیده به جهان گشود که همزمان با هجوم تکفیری‌ ها به سوریه به این کشور عزیمت کرد تا از حرم حضرت زینب کبری(س) و حضرت رقیه(س) دفاع کند. این دلیرمرد خوزستانی پس از مجاهدت در راه دفاع از اسلام و نبرد با تکفیری‌ ها سرانجام در روز 17 آذر ماه سال 1394 به درجه رفیع شهادت نائل آمد و عند ربهم یرزقون شد. 🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
🕊 🕊 پدرش روضه‌خوان و مداح (ع) بود. مادرش نیز اهل دعا و راز و نیاز. حسین در سن نوجوانی همراه مادر و خانواده به اشتهارد آمد و ۱۵ سال در این شهر زندگی کرد. او با کار سنگ‎کاری و کاشی‎کاری ساختمان خرج خود و خانواده‌اش را درمی آورد. حسین به مسجد علاقه بسیاری داشت و اوقات فراغتش را با خواندن قرآن و کتاب‌های مذهبی سپری می‌کرد. سرانجام دلش هوای رفتن به سوریه کرد و از دفاع از حرم (س) از او آرام و قرار گرفت. برای اعزام ثبت‌نام کرد. شب قبل از رفتن، به گلزار شهدای اشتهارد رفت و در کنار شهدا گریست. قبل از حرکت به خواهرش گفت: «خواهر جان! من خواب دیده‌ام شهید می‌شوم و جلوی در خانه مان پلاکارد شهادتم نصب می‌شود. نکند در آن روز ناراحت باشی و گریه کنی! باید افتخار کنی و از صبر حضرت زینب (س) الگو بگیری.» 1393/9/25 🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
🕊🕊 معلم بازنشسته بود که مدافع حریم ولایت شد ● الفبا به دستم دادي تا ديو ناداني را در جمرات سياهي و تباهي سنگ زنم و براي عبور از گذرگاه پيچ در پيچ ترديد، تا رسيدن به سعادت‌گاه يقين، ريسماني از جنس كلام آويختي تا به اعتمادِ تمام، آن را چنگ زنم. ● دل حاج رضا از پیش‌روی تکفیری‌ها به سمت حریم خون بود، همیشه ناراحت و نگران بود، تا اینکه یک شب خواب دیده بود که مرگش به شهادت ختم می‌شود، اما اینکه کجا و چگونه برایش مشخص نبود. حاج رضا از درد پاهایش رنج می‌برد و از طرفی 58 سالش بود و با این شرایطی که حاج رضا داشت از لحاظ سنی یک سری محدودیت‌هایی برای رفتن برایش به‌وجود می‌آمد. وقتی هم‌رزمان و دوستانش از حاج رضا پرسیده بودند که چرا با این سن و سال راهی دفاع از حریم علیه‌السلام شده‌ای؟ ایشان گفته بودند: لبیک به ندای ولی امرم و من به فرمان ولی امرم حتی جان خودم را هم فدا می‌کنم. بعد از پیگیری‌های بسیار زیاد حاج رضا و آزمون‌های سختی که از ایشان گرفتند، راهی سوریه شد. ناگفته نماند علی‌رغم میل باطنی‌اش تمامی موها و ریش‌هایش را از ته زده بود که نکند به خاطر سفیدی مو و ریشش مانع مدافع شدن ایشان بشوند. وقتی بچه‌ها پرسیدند اگر با این شرایط هم برای اعزام تأیید نشوی گفت موها و محاسنم را رنگ مشکی می‌کنم تا مشکلی برایم پیش نیاید. معلم ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
سلام بر او که می گفت: کسی که آقا را قبول ندارد، مدیون است که نان من را بخورد!آقا یعنی علی و علی یعنی (ع) و همه این ها به هم وصل است.✨ بر سردر خانه نوشته بود: هر که دارد بر ولایت بدگمان، حق ندارد پا گذارد در این مکان.. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
هدایت شده از کانال کمیل
🏴🏴🏴 روز هفتم محرم مصادف با پیوستن اولین شهید کربلا به یاران (ع) است. در روز هفتم کم کم تلخ‌ترین لحظات تاریخ نزدیک می‌شد، با وجود اینکه ورود به صحرای منجر به شادمانی یاران امام شد، اما واقعه‌ای شوم در پیش بود. مسلم بن عوسجه شبانه از به آمده و خود را ‏به سپاه امام رساند. وی است و از چهره‌های درخشان کوفه و هوادار (ع) بود. وی پس از ورود مسلم بن عقیل به کوفه، به یاری او شتافت و از مردم برای حمایت از امام حسین (ع) بیعت گرفت. او همچنین، کار خرید سلاح، دریافت کمک‌های مردمی و فرماندهی جنگجویان طایفه مذحج و بنی اسد را بر عهده داشت. مسلم پس از پراکنده شدن کوفیان و شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه، خود را از دید سربازان عبیدالله مخفی کرد و شبانه همراه خانواده خود از کوفه خارج شد و به سپاه (ع) پیوست. در روز عاشورا وقتی دو لشکر به هم درآمدند، عده‌ای از سپاه ابن سعد که عمرو بن حجاج سرکردگی آن‌ها را بر عهده داشت، از سمت رودخانه فرات به لشکر امام (ع) حمله کردند و با میسره سپاه به فرماندهی زهیر بن قین درگیر شدند. در این میان مسلم بن عوسجه سرسختانه به نبرد با آنها پرداخت. بنا بر گزارش‌های تاریخی وی حدود ۵۰ تن از جنگجویان ابن سعد را به خاک افکند و همچنان با شمشیر خود به قلب سپاه دشمن می‌زد. از شدت نبرد گرد و غبار زیادی بلند شد، ساعتی گذشت؛ گرد و غبار تا حدودی فروکش کرد و پیکر نیمه جان مسلم بر زمین کربلا افتاده بود. امام حسین علیه السلام به سوی او شتافت و فرمود: ای مسلم خدا تو را رحمت کند. سپس این آیه را تلاوت فرمود: فَمِنْهُم مَنْ قَضَی‌ نَحْبَهْ وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرْ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلا. السلامُ علی مُسْلِم بْنِ عَوْسَجةِ الاسَدی وَ کنْتَ اوّلُ مَنْ شَرَی نَفْسَه و اوَّلُ شهیدٍ شَهِدَالله از قدیم الایام روز هفتم را متعلق به حضرت علی اصغر (ع)، کوچکترین سرباز سپاه امام حسین (ع)، می‌دانند، که یکی ازمصائب ناگوار و سوزناک واقعه کربلا شهادت حضرت علی اصغر (ع) است و در این روز مرثیه خوانی می‌شود. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail