یک #دوربین عکاسی یاشیکا داشتیم که #سوغات #مکه بود. حلقه های فیلم ۱۲ تایی یا دیگه نوع لاکچریش ، ۲۴ تایی و خیلی خیلی لاکچریش ۳۶ تایی می خریدیم .
از تکرار خبری نبود.
نمیدونستیم خاطره ای که ثبتش کردیم سیاه چاپ میشه یا نه؟
چشم مون بسته یا چپ نمیافته؟
باید منتظر می شدیم تااااااا....... تا چندماه بعد که حلقه پر بشه.ببریمش #عکاسی در بیاره حلقه رو .
بعد هر چند هفته یه بار که تعدادشون زیاد میشه ببره #شهر و ده دوازده روز بعد از اون روز که فرستاده، عکسها بیان.
دیگه چی می گذشت به ما تو این مدت...بماند!
عکسها که می رسید اگر خیلی #شانس آورده بودیم تمام عکسها #چاپ شده بودند وگرنه بیشتر وقتها از ۲۴ تا یک هفت هشت تایی نور خورده بودند و خراب شده بودند.
ما نسل انتظار و صبریم !
#نوستالژی
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(آش نخورده و دهن سوخته)
در زمانهاي دور، مردي در بازارچه #شهر حجره اي داشت و #پارچه مي فروخت . شاگرد او پسر خوب و مودبي بود وليكن كمي خجالتي بود.
مرد تاجر همسري كدبانو داشت كه دستپخت خوبي داشت و آش هاي خوشمزه او دهان هر كسي را آب مي انداخت.
روزي مرد #بيمار شد و نتوانست به دكانش برود. شاگرد در دكان را باز كرده بود و جلوي آنرا آب و جاروب كرده بود ولي هر چه منتظر ماند از تاجر خبري نشد.
قبل از ظهر به او خبر رسيد كه حال تاجر خوب نيست و بايد دنبال دكتر برود.
. پسرك در دكان را بست و دنبال دكتر رفت . دكتر به منزل تاجر رفت و او را معاينه كرد و برايش #دارو نوشت
#پسر بيرون رفت و #دارو را خريد وقتي به خانه برگشت ، ديگر ظهر شده بود. پسرك خواست دارو را بدهد و برود ، ولي #همسر تاجر خيلي اصرار كرد و او را براي ناهار به خانه آورد
همسر تاجر براي ناهار #آش پخته بود #سفره را انداختند و كاسه هاي آش را گذاشتند . تاجر براي شستن دستهايش به حياط رفت و همسرش به #آشپزخانه برگشت تا قاشق ها را بياورد
پسرك خيلي خجالت مي كشيد و فكر كرد تا بهانه اي بياورد و ناهار را آنجا نخورد . فكر كرد بهتر است بگويد دندانش #درد مي كند. دستش را روي دهانش گذاشتش.
تاجر به اتاق برگشت و ديد پسرك دستش را جلوي دهانش گذاشته به او گفت : دهانت سوخت؟ حالا چرا اينقدر عجله كردي ، #صبر مي كردي تا #آش سرد شود آن وقت مي خوردي ؟
زن تاجر كه با قاشق ها از راه رسيده بود به تاجر گفت : اين چه حرفي است كه مي زني ؟ #آش نخورده و دهان سوخته ؟ من كه تازه قاشق ها را آوردم.
تاجر تازه متوجه شد كه چه اشتباهي كرده است
از آن پس، وقتي كسي را متهم به گناهي كنند ولي آن فرد گناهي نكرده باشد ، گفته ميشود : #آش نخورده و #دهان سوخته
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(هرکه بامش بیش، برفش بیشتر) (داستانش ربطی به برف و پشت بام نداره 😉😉)
میگویند که در روزگاران قدیم پادشاهی بود که در اثر بیماری در می گذرد. قبل از #مرگ #وصیت میکند چون وارث و جانشینی نداشته، فردای آن روز اول کسی که وارد شهر شد را بر جایگاه قدرت بنشانند و او را پادشاه جدید شهر معرفی کنند.
فردای آن روز مردم و امرا دستور شاه درگذشته را بر سر میگذارند و گدایی را که در تمام عمر تنها اندوختهاش خرده پولی بوده و لباس کهنهای، به عنوان شاه معرفی میکنند و او را بر تخت پادشاهی مینشانند.
روزها میگذرد و این گدا که حالا شاه شده و البته معتبر، بر تخت مینشیند و امور را اداره میکند. تا اینکه برخی از امیران شهر و زیردستانش سر ناسازگاری با او بر میدارند و با دشمنان دست به یکی میکنند و شاه تازه هم که توان مدیریت امور را از کف داده، بخشی از قدرت را به آنها واگذار میکند.
روزی یکی از دوستان دیرینش که از قضا رفیق #گرمابه و گلستانش بود، وارد #شهر میشود و میشنود که رفیقش حال پادشاه آن دیار است. برای تجدید دیدار و البته عرض تبریک نزد او میرود.
پادشاه #جدید در پاسخ تبریک و تعریف و تمجید دوستش میگوید: ای رفیق بیچاره من، بدان که اکنون حال تو بسیار از من بهتر است. آن زمان غم نانی داشتم و اینک تشوش جهانی را بر دوش میکشم. سختیها و رنجهای بسیاری را متحمل گشتهام.
و در اینجاست که رفیق دیرینش میگوید: هرکه بامش بیش، برفش بیشتر.
🙈@cartoon_ghadimy🙊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#طبیعت #زیبا
تنگه براق یا بهتر است بگوییم تنگ براق از جاذبههای گردشگری استان فارس و از توابع #شهر #اقلید است. شهرستان اقلید در شمال استان #فارس قرار دارد. روستای تنگ براق نیز در جنوب شرقی #شهرستان #اقلید و در دامنه کوهی با شیب ملایم واقع شده است. این #روستا به دلیل وجود #آبشار و #دره زیبای اطراف آن از آب و هوایی مطلوب به ویژه در #فصل #بهار برخوردار است. فاصله #تهران تا تنگه براق حدود 815 کیلومتر است
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(خاک بر سر شدن)
در دوران خلافت " عبد الملک " ، قطری ، #رئیس خوارج از ترس " حجاج بن یوسف" والی #عراق به طبرستان گریخت و به حاکم گیلان" اسپهبد فرخان" پنا ه آورد.
اسپهبد فرخان فرمان داده بود که کسی به قطری که در #دماوند #اقامت کرده بود، #آزار نرساند و نیازمندی های او را بر آورده سازند. پس از زمستان، قطری #حق #نمک به جا نیاورد و رسولی نزد" اسپهبد فرخان" فرستاد و #پیام داد که باید به آیین ما در آیی و گرنه برای #جنگ آماده باش. پس از آن هم با دستبرد زدن به آبادی ها و روستاهای اطراف دارای قدرت بسیاری شد.
" حجاج بن یوسف" چون از قدرت یافتن قطری آگاه شد، " سفیان کلبی" را با لشکری بزرگ فرستاد. #اسپهبد در نامه ای به سفیان #پیشنهاد داد که در جنگ با قطری او را یاری دهد، قطری چون از جریان آگاه شد، بی درنگ از دماوند به #سمنان عقب نشست. ولی اسپهبد او را دنبال نمود و در نبردی بر او چیره شد و سرش را از تن جدا کرده و تحویل سفیان کلبی داد.
" سفیان" نیز آن را همراه با غنایم بدون آن که نامی از #رشادت و دلیری #اسپهبد بیاورد به نام خود برای " حجاج بن یوسف" در کوفه فرستاد. " حجاج بن یوسف" چندی بعد که شنید این کار در واقع به دست #اسپهبد انجام گرفته است از " سفیان کلبی" به خشم آمد و رسولی با یک خروار " زر" و یک خروار " خاک" به ری فرستاد و #فرمان داد رسیدگی کنند که اگر این #پیروزی بدون کمک اسپهبد انجام گرفته است این زر را به سفیان بدهند و اگر این کار به #دست اسپهبد پایان گرفته است، زر را به اسپهبد بدهند و آن خاک را در وسط #بازار #شهر بر سر سفیان بریزند.
و چون رسول بیامد و حقیقت آشکار شد، در اجرای #فرمان زر به #اسپهبد دادند و سفیان در وسط #بازار " #خاک بر سر شد"
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
🔹انگلیسی ها ضرب المثلی دارند با این مضمون:
(کسی که فقط لندن را دیده باشد؛ لندن را هم نمی شناسد!)
🔸منظورشان این است که شما باید #پاریس و #رم و #برلین را هم ببینی تا بتوانی بگویی #لندن #شهر خوبی هست یا نه...
تک منبعی بودن، #انسان را متعصب و خشک بار می آورد و عمق فهم او را به طرز عجیبی کاهش میدهد...
🙈@cartoon_ghadimy🙊