eitaa logo
#کارتون و #فیلم های #قدیمی #نوستالژی
2.7هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
6.1هزار ویدیو
13 فایل
جهت پیام و تبادل با این آیدی در تماس باشید. 👇 @admin_ghadimiii « کپی برداری از مطالب و فیلم و کارتون ها، حرام است.»
مشاهده در ایتا
دانلود
یک عکاسی یاشیکا داشتیم که بود. حلقه های فیلم ۱۲ تایی یا دیگه نوع لاکچریش ، ۲۴ تایی و خیلی خیلی لاکچریش ۳۶ تایی می خریدیم . از تکرار خبری نبود. نمیدونستیم خاطره ای که ثبتش کردیم سیاه چاپ میشه یا نه؟ چشم مون بسته یا چپ نمیافته؟ باید منتظر می شدیم تااااااا....... تا چندماه بعد که حلقه پر بشه.ببریمش در بیاره حلقه رو . بعد هر چند هفته یه بار که تعدادشون زیاد میشه ببره و ده دوازده روز بعد از اون روز که فرستاده، عکسها بیان. دیگه چی می گذشت به ما تو این مدت...بماند! عکسها که می رسید اگر خیلی آورده بودیم تمام عکسها شده بودند وگرنه بیشتر وقتها از ۲۴ تا یک هفت هشت تایی نور خورده بودند و خراب شده بودند. ما نسل انتظار و صبریم ! 🙈@cartoon_ghadimy🙊
📚 😇 (آش نخورده و دهن سوخته) در زمان‌هاي‌ دور، مردي در بازارچه حجره اي داشت و مي فروخت . شاگرد او پسر خوب و مودبي بود وليكن كمي خجالتي بود. مرد تاجر همسري كدبانو داشت كه دستپخت خوبي داشت و آش هاي خوشمزه او دهان هر كسي را آب مي انداخت. روزي مرد شد و نتوانست به دكانش برود. شاگرد در دكان را باز كرده بود و جلوي آنرا آب و جاروب كرده بود ولي هر چه منتظر ماند از تاجر خبري نشد. قبل از ظهر به او خبر رسيد كه حال تاجر خوب نيست و بايد دنبال دكتر برود. . پسرك در دكان را بست و دنبال دكتر رفت . دكتر به منزل تاجر رفت و او را معاينه كرد و برايش نوشت بيرون رفت و را خريد وقتي به خانه برگشت ، ديگر ظهر شده بود. پسرك خواست دارو را بدهد و برود ، ولي تاجر خيلي اصرار كرد و او را براي ناهار به خانه آورد همسر تاجر براي ناهار پخته بود را انداختند و كاسه هاي آش را گذاشتند . تاجر براي شستن دستهايش به حياط رفت و همسرش به برگشت تا قاشق ها را بياورد پسرك خيلي خجالت مي كشيد و فكر كرد تا بهانه اي بياورد و ناهار را آنجا نخورد . فكر كرد بهتر است بگويد دندانش مي كند. دستش را روي دهانش گذاشتش. تاجر به اتاق برگشت و ديد پسرك دستش را جلوي دهانش گذاشته به او گفت : دهانت سوخت؟ حالا چرا اينقدر عجله كردي ، مي كردي تا سرد شود آن وقت مي خوردي ؟ زن تاجر كه با قاشق ها از راه رسيده بود به تاجر گفت : اين چه حرفي است كه مي زني ؟ نخورده و دهان سوخته ؟ من كه تازه قاشق ها را آوردم. تاجر تازه متوجه شد كه چه اشتباهي كرده است از آن‌ پس، وقتي‌ كسي‌ را متهم به گناهي كنند ولي آن فرد گناهي نكرده باشد ، گفته‌ مي‌شود :‌ نخورده و سوخته 🙈@cartoon_ghadimy🙊
📚 😇 (هرکه بامش بیش، برفش بیشتر) (داستانش ربطی به برف و پشت بام نداره 😉😉) می‌گویند که در روزگاران قدیم پادشاهی بود که در اثر بیماری در می گذرد. قبل از می‌کند چون وارث و جانشینی نداشته، فردای آن روز اول کسی که وارد شهر شد را بر جایگاه قدرت بنشانند و او را پادشاه جدید شهر معرفی کنند. فردای آن روز مردم و امرا دستور شاه درگذشته را بر سر می‌گذارند و گدایی را که در تمام عمر تنها اندوخته‌اش خرده پولی بوده و لباس کهنه‌ای، به عنوان شاه معرفی می‌کنند و او را بر تخت پادشاهی می‌نشانند. روزها می‌گذرد و این گدا که حالا شاه شده و البته معتبر، بر تخت می‌نشیند و امور را اداره می‌کند. تا اینکه برخی از امیران شهر و زیردستانش سر ناسازگاری با او بر می‌دارند و با دشمنان دست به یکی می‌کنند و شاه تازه هم که توان مدیریت امور را از کف داده، بخشی از قدرت را به آن‌ها واگذار می‌کند. روزی یکی از دوستان دیرینش که از قضا رفیق و گلستانش بود، وارد می‌شود و می‌شنود که رفیقش حال پادشاه آن دیار است. برای تجدید دیدار و البته عرض تبریک نزد او می‌رود. پادشاه در پاسخ تبریک و تعریف و تمجید دوستش می‌گوید: ای رفیق بیچاره من، بدان که اکنون حال تو بسیار از من بهتر است. آن زمان غم نانی داشتم و اینک تشوش جهانی را بر دوش می‌کشم. سختی‌ها و رنج‌های بسیاری را متحمل گشته‌ام. و در اینجاست که رفیق دیرینش می‌گوید: هرکه بامش بیش، برفش بیشتر. 🙈@cartoon_ghadimy🙊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنگه براق یا بهتر است بگوییم تنگ براق از جاذبه‌های گردشگری استان فارس و از توابع است. شهرستان اقلید در شمال استان قرار دارد. روستای تنگ براق نیز در جنوب شرقی و در دامنه کوهی با شیب ملایم واقع شده است. این به دلیل وجود و زیبای اطراف آن از آب و هوایی مطلوب به ویژه در برخوردار است. فاصله تا تنگه براق حدود 815 کیلومتر است 🙈@cartoon_ghadimy🙊
📚 😇 (خاک بر سر شدن) در دوران خلافت " عبد الملک " ، قطری ، خوارج از ترس " حجاج بن یوسف" والی به طبرستان گریخت و به حاکم گیلان" اسپهبد فرخان" پنا ه آورد. اسپهبد فرخان فرمان داده بود که کسی به قطری که در کرده بود، نرساند و نیازمندی های او را بر آورده سازند. پس از زمستان، قطری به جا نیاورد و رسولی نزد" اسپهبد فرخان" فرستاد و داد که باید به آیین ما در آیی و گرنه برای آماده باش. پس از آن هم با دستبرد زدن به آبادی ها و روستاهای اطراف دارای قدرت بسیاری شد. " حجاج بن یوسف" چون از قدرت یافتن قطری آگاه شد، " سفیان کلبی" را با لشکری بزرگ فرستاد. در نامه ای به سفیان داد که در جنگ با قطری او را یاری دهد، قطری چون از جریان آگاه شد، بی درنگ از دماوند به عقب نشست. ولی اسپهبد او را دنبال نمود و در نبردی بر او چیره شد و سرش را از تن جدا کرده و تحویل سفیان کلبی داد. " سفیان" نیز آن را همراه با غنایم بدون آن که نامی از و دلیری بیاورد به نام خود برای " حجاج بن یوسف" در کوفه فرستاد. " حجاج بن یوسف" چندی بعد که شنید این کار در واقع به دست انجام گرفته است از " سفیان کلبی" به خشم آمد و رسولی با یک خروار " زر" و یک خروار " خاک" به ری فرستاد و داد رسیدگی کنند که اگر این بدون کمک اسپهبد انجام گرفته است این زر را به سفیان بدهند و اگر این کار به اسپهبد پایان گرفته است، زر را به اسپهبد بدهند و آن خاک را در وسط بر سر سفیان بریزند. و چون رسول بیامد و حقیقت آشکار شد، در اجرای زر به دادند و سفیان در وسط " بر سر شد" 🙈@cartoon_ghadimy🙊
📚 😇 🔹انگلیسی ها ضرب المثلی دارند با این مضمون: (کسی که فقط لندن را دیده باشد؛ لندن را هم نمی شناسد!) 🔸منظورشان این است که شما باید و و را هم ببینی تا بتوانی بگویی خوبی هست یا نه..‌‌. تک منبعی بودن، را متعصب و خشک بار می آورد و عمق فهم او را به طرز عجیبی کاهش میدهد... 🙈@cartoon_ghadimy🙊
فرنگ 😍 کیا باهاش خاطره دارند ؟؟ 🙈@cartoon_ghadimy🙊