#حکایت📚
#مثل_آباد😇
آسه برو آسه بیا که گربه شاخت نزنه
(آسه شکل عامیانه آهسته میباشد)
این ضربالمثل کلا در مورد #احتیاط کردن است و در هر زمینهای استفاده میشود. تا حدودی به شکل #طنز بیان میشود اما در پشت بیان طنزآلود میتواند هشداری جدی هم باشد، حال چه در مورد احتیاط در کار یا نگرانی از حسادت دیگران و ..... غیره.
ضمنا میتواند توصیه به این باشد که شخص مقابل را هم به رازداری در موارد خصوصی زندگی شخصی خویش توصیه میکند و هم به اینکه سرش به کار خودش بوده و در اموری که به وی ربطی ندارد دخالت نکند.
در گذشته حتی به شکل آواز کودکانه به شکل زیر برای #کودکان و همچنین توسط خود #کودکان در #بازی خوانده میشد:
آسه برو آسه بیا
که گربه شاخت نزنه
سری به سوراخت نزنه
بر این اساس شاید اشاره به دشمنی #موش و #گربه داشته باشد که به موش توصیه میکند #گربه را عصبانی نکرده و یا جای سوراخ خود را لو نداده و پای #گربه را به آن باز نکند.
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(انشاءالله گربه است)
این مثل در مواردی به کار میرود که انسان با اینکه از چیزی مطمئن است ولی به علت وجود دشواریها یا به دلیل کاهلی و #سستی و یا به دلیل باورهای شخصی، خودش را به #نادانی میزند و در واقع خودش را گول میزند.
در #قدیم #حمام رفتن کار بسیار سختی بود و دنگ و فنگ زیادی داشت. و باید خیلی زود و در #تاریکی #هوا برای این کار اقدام میکردند.
روزی مردی سحرگاه پس از #حمام کردن از #گرمابه بیرون آمد و در مسیر بازگشت به منزل در نزدیکیاش سگی درون چاله آبی پرید و مقداری #آب به او پاشید.
چون آب تراوش شده از بدن #سگ را نجس میدانست ولی در مورد #گربه اینچنین نبود و با اینکه #سگ را دیده بود از تاریکی #هوا استفاده کرد و با خود گفت:
انشاءلله که #گربه است.
🙈@cartoon_ghadimy🙊
تابستونای خونه #مادربزرگ همیشه #خنک بود، #حوض آبی وسط #حیاط، گلدونای شمعدونی لب #حوض، #درخت #توت توی #باغچه، #گربه لمیده روی #دیوار، تخت کنار #دیوار، ظرف هندونه یخ روی قالی ...
هنوزم فکر این چیزا، دلمو خنک میکنه،
وقتایی که میگفت: مادر برو وایستا کنار #حوض #آب بگیرم روت، خنک بشی!
صدای چرخیدن #پنکه پایه کوتاه #ناسیونال با پرههای سبز که ترس بریدن انگشتای دست هیچوقت نمیذاشت برم جلوش بشینم و از ته دلم بگم اااااااااااااااا ...
#نوستالژی
🙈@cartoon_ghadimy🙊
اون قدیما از گوشی و #تبلت خبری نبود ما بچه هام توی مهمونیا تا آخرین ذره #انرژی بازی میکردیم و یهو هر کدوم یه گوشه میافتادیم و خوابمون میبرد.
بیچاره بابا مامانا آخر شبا لش کشی داشتن!! یکیو بلند میکردن اون یکی دوباره میفتاد! از توی خونه تا توی #ماشین چندین بار میخوابیدیم! مهم نبود گوشه #حیاط بود، توی #باغچه بود یا کنار کوچه!! جمع کردن لنگه #کفش و #جوراب و بقیه وسایل هم داستان خودشو داشت. معمولا هم یکی دو تیکه از وسایل جا میموند.
ولی به #ماشین که میرسیدیم خیلی خوب بود... روی #صندلی عقب مثل چندتا بچه #گربه تازه #متولد شده کز میکردیم توی دل همدیگه و میخوابیدیم... چه خواب #شیرینی بود همین خواب داخل #ماشین.
#نوستالژی
🙈@cartoon_ghadimy🙊