نوای عشــــــ♥️ـــــق
#سرگذشت_هورا #تقاص #پارت_چهل_هشت سلام اسم هوراست... باهمه ی بدبختی که داشتم یه لحظه که رضارودیدم خند
#سرگذشت_هورا
#تقاص
#پارت_چهل_نه
سلام اسم هوراست..
یه روزکه شرکت بودیم رضاپیتزاسفارش داداماهمین که بوش بهم خورددویدم سمت دستشویی بالااوردم رضاگفت مریض شدی..گفتم نمیدونم چندوقته معدم ریخته بهم نمیتونم چیزی بخورم بوغذاحالم روبدمیکنه،،رضا گفت باید برات پیش یه متخصص گوارش وقت بگیرم،گذشت تادو روز بعدش مادربزرگم نذری اش رشته داشت وهمه روبرای ناهار دعوت بود..بخاطر بی اشتهای این چند وقت خیلی لاغر شده بودم رنگم پریده بود خاله بزرگم تادیدم گفت..حورا چرا انقدر لاغر شدی برای اینکه سوژه نشم الکی گفتم چندوقته معدم دردمیکنه دارو استفاده میکنم.. سر ناهار باز بوی سیر خورد بهم نتونستم جلوی خودم روبگیرم رفتم سمت دستشویی بالا اوردم.خواهربزرگم گفت حورا اگر شوهرداشتی میگفتم حامله ی!!بااین حرفش شوک بزرگی بهم واردشدپیش خودم گفتم نکنه واقعاحامله باشم..عادتهای ماهانه منظمی نداشتم..بخاطرهمین اصلافکرش رونمیکردم حامله باشم..این حرف خواهرم باعث شدفرداصبحش برم ازمایشگاه ّازمایش بدم...
ادامه در پارت بعدی 👇
#سرگذشت_هورا
#تقاص
#پارت_پنجاه
سلام اسم هوراست...
فرداصبح رفتم ازمایشگاه ّازمایش دادم
تا جواب رو بگیرم مردم زنده شدم..و از شانس من جواب ازمایش مثبت بود تمام بدنم میلرزید حالا باید چکارمیکردم این دیگه چیزی نبودکه بتونم قایمش کنم،شماره ی رضاروگرفتم تاگفت جانم زدم زیرگریه گفتم ابروم رفت چه خاکی توسرم کنم..رضاگفت چی شده چراگریه میکنی گفتم امدم ازمایش دادم میگن باردارم..گفت مطمئنی با داد گفتم اره بگو من چکارکنم..اونم که معلوم بودشوک بهش واردشده گفت بروخونه نیاشرکت بهت زنگ میزنم..دو ساعت بعدش رضا امد دیدنم وخیلی طلبکارانه گفت،چرامراقب نبودی بایدقرص میخوردی من بچه نمیخوام باید بندازیش..هر چند خود منم بچه نمیخواستم، اما رفتار رضا برام خیلی عجیب بود..گفتم توکه میخواستی من رو عقد کنی چی شد من که تا اخرعمر نمیتونم خودم رو از مادرشدن محروم کنم..رضا گفت سریع گفت اوکی بچه رومیخوام ببینم توجراتش روداری بگی بارداری،،،یه جورای حق بارضابودبایدخودم روازشراین بچه خلاص میکردم رضا دوست اشنا زیاد داشت، و با چند تا زنگ زدم یه ماما رو پیدا کرد که کارسقط روانجام بده..
ادامه در پارت بعدی 👇
#سرگذشت_هورا
#تقاص
#پارت_پنجاه_یک
سلام اسم هوراست..
رضا زنگ زدبه چندنفری در اخر از یکی از دوستاش تونست ادرس یه ماما روبگیره،برای سقط وباهاش هماهنگ کردبرای اخرهفته،،من خیلی میترسیدم چون شنیده بودم عوارضش زیاده چند باری به رضاگفتم کاش راهی بود سقط نمیکردن رضابه مسخره میگفت،برو با مامانت سیسمونی بخربگومن دارم مامان میشم..قرار بود با رضا چهارشنبه صبح زود بریم مطب دکتر..روز قبلش رضا گفت چهارشنبه وپنج شنبه رومرخصی بگیرکه استراحت کنی..انقدر استرس داشتم که شب خوابم نمیبرد..چهارشنبه صبح رضا امد دنبالم رفتیم..ماما وقتی فهمید اولین بارداریمه گفت چرامیخوای اینکار رو بکنی توخیلی جوانی ممکنه بعدهابه مشکل بخوری گفتم مجبورم..ماما گفت مگه شوهرت نیست ازچی میترسی،اصولا کسایی نامشروع باردار میشن نمیخوان کسی بفهمه..همچین کاری رومیکنن،گفتم شرایطش رونداریم..خلاصه اون روتومطب من تاپای مرگ رفتم تابچه روسقط کردم..انقدر حالم بد بود که تا دیروقت تومطب دکتر زیرسرم بودم...
ادامه در پارت بعدی 👇
#سرگذشت_هورا
#تقاص
#پارت_پنجاه_دو
سلام اسم هوراست
رضا دیرش شده بودخاله ام یکسره بهش زنگ میزد..بهش گفتم توبرومن خودم میرم،،اولش یه کم تعارف کردامابعدرفت نزدیک ساعت ۱۰شب بوددکتربرام اژانس گرفت رفتم خونه..اماهرلحظه که میگذشت دردم بیشتر میشد تاساعت ۲به زور تحمل کردم نمیتونستم به رضا زنگ بزنم به ناچاربه مامانم زنگ زدم..مامانم بابام خیلی زودخودشون رورسوندن،الکی گفتم عادت شدم بردنم دکتر..دکتر هم اورژانسی برام سونوگرافی نوشت،نمیخواستم انجامش بدم اماازشدت دردگریه میکردم..رفتیم بیمارستان سونوگرافی انجام دادم،، بخاطرفشارپایین به زورراه میرفتم،،و ازتخت که امدم پایین دیگه چیزی نفهمیدم..نزدیک صبح که چشمام روبازکردم تویه اتاق تنهابودم روم یه ملافحه سبزبود..بعدازچنددقیقه یه پرستارامدبردم توبخش،،بعد از چند دقیقه مامانم امدپیشم..انقدرگریه کرده بودکه چشماش قرمزشده بود..وقتی نگاهش کردم بابغض گفت باخودت ماچکارکردی،،متوجه حرفش نمیشدم گفتم چی شده....
ادامه در پارت بعدی 👇
بهترین حسی که یه نفر میتونه به کسی بده، عشق نیست.
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
«هرجاییڪهطُهستیاونجارودلممیخواد..!»
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
☕️🌱
حال زندگی
وقتی خوبه که
اول حال خودت
خوب باشه....
امروزتون ناب 😍
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
1.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر بهشت وعدهی نیکان است،
من به چشمِ " تو " قانعم...
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
تـویِ قَلــ🫀ــــبِ مَن
تــ♡ــــو لایـقِ سلطنـتی...🫂
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
تماشایت میکردم با چشمانی که لهجه بوسه داشتند💙🫂❤️🫀
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
میگم دلبر...
دلم میخواسـت اَلان تو بغلـت باشم
موهامـو نوازش کنی...
منم غرق لذت بهـت زُل بزنم
تو دلم کلی قربون صـدقت بـرم
بگـی: دیـونه چتـه آدم ندیدی!؟
بگم: نه اینطور آرامشُ تو زندگیم ندیدم❤️😍💙🫂🫀
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞