#سوتی😂🤭
تولدم بود همسرم اصلا یادش نبود منم غرورم اجازه نداد یاداوری کنم. فکر کن بگم تولدمه پاشو یه کاری کن، عمرااااااا
خلاصه گذشت و داشتیم ناهار میخوردیم مامانم بهش پیام داد کیک گرفتی؟یا من بگیرم
اونجا بود ک اقا فهمیدن تولدمه و عصبانی شده بود بیا و ببین😶ک چرا نمیگی تولدته😶پیش مامانت ضایع شدم و فلان😶😶منم گفتم عه مگه چندمه امروز🙄خلاصه فکر کرد منم یادم رفته بیخیال شد
زنگ زد کلی مهمون دعوت کرد
شبم کلی عیب و ایراد رو غذاهام گذاشت بعدم کلی غر زد برا رنگ و طعم کیکی که خودش خریده😶😶😶خب تو خریدی بمن چه😂😂😂ولی خب بعد اون هیچوقت دیگه تولدمو یادش نمیره🥰
┄┅┅┄┄┅✶🌸✶┄┅┄┅┄
@chadorbesarha
#ارسال_اعضا🌸🍃
#سوتی🤭😂
رفتیم خونه بابام تو روستا، نهار ابگوشت داشتیم😋 (جاتون سبز ) مادرم داشت گوشهارو از استخوان جدا میکرد،بعد همه استخون هارو گذاشت جلو بابا ک گوشت های چسبیده ب استخون هارو بخوره،بعد ب بابام گفت استخون هارو بخور ☺️
پسرم یک لحظه با تعجب گفت مگه بابابزرگ سگه ک استخون بخوره😂😂
منم خندم گرفته بود در حد انفجار ولی خودمو نگه داشتم که بابام نا راحت نشه، ک یکهو بابام خودش زد زیر خنده🤣🤣
آیدی ارسال تجربه ، سوتی و دردودل🌹👇🏼🙏
┄┅┅┄┄┅✶🌸✶┄┅┄┅┄
@chadorbesarha
#ارسال_اعضا🌸🍃
#سوتی🤭😂
با جاریم در مورد موضوعی صحبتی پیش اومد و قول دادیم حتی پیش شوهرامون چیزی نگیم 🤓🥴 مثلا راز بود 😂
بعد چند روز جاریم اومد خونمون دوباره بحث همون موضوع شد و نشستیم حرف زدیم قسم میخورد ک پیش کسی نگفته و تا روزی ک زنده باشه نمیگه 😍
دخترش ۶ سالشه یهو گفت مامان چرا دروغ میگی مگ دیروز خاله افسانه و خاله مونا نیومدن خونمون داشتی براشون تعریف میکردی اینو گفتی اونو گفتی 😂😂😂😂😂
قیافه جاریم ک خشکش زده بود 😳😢😖😓🤥😦
قیافه من ☹️😳🤔😅
قیافه دختر جاریم 😊☺️🥰
و باز من 😂😂😂😂😂
آیدی ارسال تجربه ،
┄┅┅┄┄┅✶🌸✶┄┅┄┅┄
@chadorbesarha
#سوتی
سلام ب همه🙋♀❤️
ی بار دوستم قرار بود بیاد خونمون بعد بهش پیام دادم: سلام عزیزم ساعت چند میای خونمون؟
بعد دستم خورده بود به جای "س" ، "غ" تایپ شده بود و پیامم تبدیل شده بود ب: غلام عزیزم کی میای خونمون؟
حالا دوستم گیر داد بود میخاستی ب کی پیام بدی که با من اشتباه شده؟ اصلا غلام کیه ک بهش میگی غلام عزیزم؟
کلی قسم و آیه خوردم بابا آخه غلام کجا بود😐😂
تازه بعدشم میگفت آهاااااااااان میخاستی باهاش هماهنگ کنی ببینی چ ساعتی میاد خونه ک یهو با من برخورد نکنه و من نبینمش😐
خلاصه تا چندسال انتظار داشت من با غلام نامی ازدواج کنم😂😂
حال دلتون خووووب🥰🥰🥰🥰🥰🥰
༺🧡 ⃟ همسرانه 🧡 ⃟༻
┄┅┅┄┄┅✶🌸✶┄┅┄┅┄
@chadorbesarha
✳ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
#سوتی 😂
من راننده آژانس بانوانم ...
یه روز یه روز یه بنده خدا زنگ زد مسافر همیشگی ما بود گفت بیا دنبالم میرم خرید
خلاصه رفتم دنبالش گفت اول میرم میوه فروشی بعد سوپر مارکت
منم اول ایشون بردم میوه فروشی
این بنده خداها که دو نفر بودن پیاده شدن تا خریداشون انجام بدن
منم گفتم تا اینها خریداشون انجام میدن منم برم یکم میوه خرید کنم رفتم داخل مغازه اون دونفر هم خرید کرده بودن داشتن میومدند بیرون ، بهشون گفتم برید داخل ماشیم منم الان میام
خلاصه منم خرید انجام دادم جعبه زدم و وسایلو گذاشتم فکر کردم اونهام داخل ماشین نشستند رفتم ماشین رو روشن کردم حرکت کردم
اصلا حواسم به صندلی عقب نبود همینجوری گرم صحبت بودم که این مغازه هم میوهاش خوبه هم قیمتش تا رسیدم به نزدیکای مقصد با خودم میگفتم چرا من هر چی وراجی کردم اینها هیچی نمیگن از اینه نگاه کردم دیدم ای دل غافل کسی نیست 😳
گوشی زنگ خورد جواب دادم اون ور خانم غش کرده بود 😂😂
گفت کجا رفتی ما رو جا گذاشتی
دیگه خودتون تصور کنین من با چه حالتی دوباره برگشتم دنبالشون 🥴🥴
🌼 هر صبح یه سوتی برای شروع روزی شاد 😃
┄┅┅┄┄┅✶🌸✶┄┅┄┅┄
@chadorbesarha
✳ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
#سوتی 😂
ما تازه عقد کرده بوديم با شوهرم پسرعمو دخترعمو بوديم منم سني نداشتم شوهرم زنگ زد گفت بيا پيشم کسي خونه نيست منم رفتم و يه دو ساعتي اونجا بودم و..🥰.
آقا چشتون روز بد نبينه وقتي ميخواستم برم خونمون تو آيينه نگاه کردم ديدم چونم کبود شده بود 😩
حالا منو بگو ميخواستم بميرم الان چطور برم خونمون 😰
ديگه با کرم و پنکيک يکم کمرنگ شد ولي هنوز جاش مونده بود منم تا رفتم خونه مامانم گفت چونت چرا کبوده منم دستپاچه نميتونستم چي بگم 😅
گفتم ميخواستم برم از کابينت ليوان بيارم يهو در کابينت خود به چونم کبود شد 😬
مامانم گفت آخه کابينت چطور صاف اومد زد به چونه تو 😂
فهميد ولي ديگه چيزي نگفت آبروم رفت
فقط هر وقت ميخواستم برم خونه شوهرم مامانم ميگفت مواظب باش در کابينت نخوره به صورتت 😂😂😂
🌼 هر صبح یه سوتی برای شروع روزی شاد 😃
┄┅┅┄┄┅✶🌸✶┄┅┄┅┄
@chadorbesarha
🕊
🌸 بخند و دلی شاد کن 😃
♦️ #سوتی 🤣
مامانم تلفنى به دوستش گفت "مارى جُوانا رو بذار فريزر بعد بزن به ابروهات خيلى رشد میکنه خود منم گذاشتم فريزر"
بعد من سریع رفتم كل فريزر رو گشتم بگو چى پيدا كردم؟ رزمارى 😂
♦️ #سم 🤪
مامانم دو سه دفعه دیده پسر بچه همسایه تنهاس باهاش رفته دوچرخه سواری،
امروز پسره زنگ خونمونو زده گفته خاله میای بریم با بچه ها ته کوچه فوتبال؟ 😊
♻️ سفیر شادی باش و بفرست...
👠👸
یه سوتی میخوام براتون تعریف کنم که مربوط به خاطره دوران دبیرستان یکی از دوستامه😅😅
دوستم میگفت در کلاسمون رو به داخل کلاس باز میشد سر کلاس نشسته بودیم و معلممون مرد بود و کلاس کاملا ساکت بود که یهو در کلاس باز شد
و یکی از بچهای مدرسه سرشو آورد تو کلاس و از اونجایی که به میز معلم دید نداشت بلند گفت بچه ها هیچکی نوار بهداشتی نداره؟؟؟😐😑😣😕
وقتی دید همه مون ساکت و هاج و واج نگاهش میکنیم با تعجب نگامون کرد و سرشو برگردوند سمت میز معلم و یهو سریع در کلاس و بست و فرارکرد. 😂😂🤣🤣🤣
حالا ما با قیافه های سرخ شده از خنده و خجالت سرامونو انداخته بودیم پایین😅😂😂 و
معلممون بنده خدا سعی میکرد به روی خودش نیاره ولی خدا میدونه چه حالی داشت😅😅🤣🤣
#خاطره
#سوتی
💛🧡❤
✳ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
#سوتی 😂
شوهرم یه دوست داره که دکترای ریاضی داره و برا خودش مخیه و داره پروفسور میشه.
یه شب این دوست شوهرم با خانومش شام خونه ما بودن و منم تازه با خانومش آشنا شده بودم و گفتم بذار منم یه کلاسی برا اینا بذارم که فک نکنن ما بیسوادیم 🤓
خلاصه بحثو کشوندم به دانشگاه و یه جوری تو حرفام گفتم دانشگاه دولتی درس خوندم که یعنی ما هم بعععععله 😜
کلی هم از دانشگاهای بیخود و این موسسات آموزش عالی آزاد و اینا بد گفتم.
مخصوصا از یه دانشگاهی که تو شهر مونه و هی گفتم همه خنگا اونجا میرن و هیچی حالیشون نیست و استاداشونم از خودشون بدتر و همه بیسواد!
اون خانومم هی میگفت نه همشونم اینجوری نیستن منم هی اصصصصصصصصصرار که چرا بابا مرخصن. حتما شما با هاشون برخورد نداشتین.
اونم گفت: چرا. من خودم کاردانیمو اونجا خوندم. همسرم هم استادهمون دانشگاهه...!!!😰😰😰
🌼 هر صبح یه سوتی برای شروع روزی شاد 😃
💛🧡❤