eitaa logo
چادر خاکی🦋( بسیج خواهران دیوکلا🌿)
122 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
48 فایل
ارتباط با مدیر @S_a_aghaei ادمین چله ها و ختم ها @shirin_nmz
مشاهده در ایتا
دانلود
1.pdf
160.4K
نسخه pdf ❇️یادداشت اختصاصی / چه کسی عروسک های خیابانی را کوک می کند؟
. . بہ ما خوردهـ نگیرید . .|🌱 ڪہ چرا اینقدر از میگوییمـ ...🗣]•° ما بہ ازاے هر زینبـ🌸 ! در جبهہ ها 🧨 عباس ها دادهـ ایمـ ••🕊 j๑ïท➺°.• @hejabkanal
┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅┄ 😍 د‌‌ونــآلد ترامـپ☝️🏻 سپاه و بــســیج و حزب الله را فـآڪـتـور بـگیــر حــــوآسـت به من بـآشہ !.. دختر شــیعه زاده اےهســتم ڪہ صــبر را از بانوے شــجــاع شـــ|زینبۜ|ـآم ؛ شــهادٺ را از مـــ|زہــرا|ــآدرمـ و شــهامت را از دخترڪۍسہ سالہ بہ یـادگار دارم •😌• مـــــــن ســ|⚔|ـلاح هــایے دارم ڪه بــا شــنـیـدن اســمــش تــنــتون بـــه لــرزه درمــیاد حٰٰجـٰٰـآبٰٰـ👑.. سربند یامــهـدے💚✌️🏻 دلـگرمےسقا😌☔️ و از هـمہ مـهـم تـر•••☝️🏻 فرمان سید عـــلے💪🏻😻 مــــ|✋🏻|ــــن تـوےڪـــشــورم سمــیـہ حیدرے را دارم بآنـوے جودو ڪـــارے ڪہ گــفت یـا روے ســڪو نـمـیـرم یـا اگه بـرم بــا چـادر میرمـ🖤 ! :) مـــ|✋🏻|ـن تــو ڪـــشــورم ســردآر ســــلیمآنے را دارم ..😌🕊 و مــآدر هایے ڪـہ ســــردآر سـلیمآنے هـا مےپرورانند !🥀 شــــهیدابـراهیـم هــمــت رفـتـ🥀 شــهیـدابــراهیم هــادےرفـتـ🥀 شـــهید حــمـید ســیاهــڪالے رفـتــ🥀 ادآمـہ راهـش بـا زینــبــ و مــا زیــنبےها✌️🏻💚 . • 🏴•°~( @hejabkanal )
مركز فضاي مجازي بسيج برگذار مي كند. كارگاه آنلاين گزارش نويسي استاد: آقاي قرباني لينك ورود به كلاس: لينك ساعت 16:15 در كانال آموزش يار قرار مي گيرد. آيدي كانال آموزش يار: @itlearning_ir آيدي پشتيباني: @Mazand_Gamedeveloper
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لینک کلاس آنلاین نوجوان و فضای مجازی " استاد "حجت الاسلام حقجو" شروع کلاس: 1399/06/24 ساعت 18:00 http://video.nasraa.ir/rwgsxtav6era/
•┈••✾❀🕊❤️🕊❀✾••┈•• ویژه‌ی محرم داستان کوتاه قلم داستانی: •┈••✾❀🕊🌸 نارینه🌸 🕊❀✾••┈•• ورود به شام درباره رخدادهای ورود اسرا به شام، چگونگی برخورد با آنها، محل اقامت و خطبه‌خوانی برخی از اسیران، گزارش‌هایی در منابع تاریخی وجود دارد. بنا بر این گزارش‌ها، ورود سرهای شهیدان به شام در روز اول صفر بوده‌ است. ۱ در این روز اسیران را از دروازه «توما» یا «ساعات» وارد شهر کرده و بنا به نقل سهل بن سعد، شهر را به دستور یزید، آذین‌بندی کرده بودند.۲ پس از ورود اسیران به شهر، آنها را در ورودی مسجد جامع، بر سکویی جای دادند.۳  امروزه در مسجد اموی، در مقابل محراب و منبر اصلی مسجد، محلی از سنگ و با نرده‌های چوبی وجود دارد که معروف به محل استقرار اسیران کربلا است. حضور اهل بیت امام حسین(ع) در شام را برخی منابع دو روز، و در ویرانه‌ای بی‌سقف، معروف به خرابه شام دانسته‌اند.۴ و شیخ مفید، محل استقرار اسیران را خانه‌ای نزدیک قصر یزید معرفی کرده است.۵  قول مشهور درباره مدت اقامت اسیران در شام، سه روز دانسته شده. ۶ اما هفت روز و یک ماه نیز نقل شده است.۷ ورود اسرا به قصر یزید، پیش از ورود اسرا به کاخ، فرمان داد خوان گستردند و غذا حاضر کردند و خود و یارانش را به خوردن و نوشیدن (شراب یا قفاع) پرداختند. از امام باقر نقل است که ما را به مجلس یزید آوردند تعداد مردان ۱۲ نفر بود که بزرگ‌ترین ما علی بن حسین بود و هر یک از ما دستش بر گردنش بسته شده بود در این هنگام امام سجاد با یزید گفت یزید اگر رسول خدا ما را به این وضع بسته و در ریسمان ببیند آیا غمگین و سوخته دل نخواهد شد یزید دستور داد ریسمان ها را بردارند. يزید در پشت پرده، زنان، همسران و دختران بنی امیه را قرار داده بود. ترتیب ورود، نخست سر ها سپس مردان اسیر و سرانجام زنان اسیر بوده است. یزد سر را پیش رویش قرار داد و در مقابلش اسیران مرد نشستند و پشت سر هم زنان. در هنگام ورود سکینه و فاطمه می‌کوشیدند تا سر را ببینند. حضرت زینب سلام الله علیها با دیدن سر بی تاب شده با فریادی محزون صدا زد: یا حسینا! ای محبوب قلب رسول خدا! ای فرزند مکه و منا ! ای فرزند دلبند سیده ی نساء ! ای جگرگوشه ی محمد مصطفی! گریه و نوحه حضرت زینب چنان بود که زنان پشت پرده و برخی حاضران هم صدا شدند اما یزید هیچگونه اثری از خود نشان نداد. حضرت سکینه می‌گوید: سنگ دل تر از یزید و جفا کارتر و کافرتر و مشرک تر از او ندیدم.(لهوف، ص ۱۷۹_۱۷۸) در این که سرها و اسرا را چگونه به مجلس یزید آوردند نوعی آشفتگی در منابع تاریخی به چشم می‌خورد. اینکه نخستین کسی که وارد شد محّفر یاشمر یا خونی یا کسی دیگر بوده اختلاف است. در گزارش ها آمده است که سرها را آوردند و نخست سر امام را نشان دادند. شاید پس از آمدن دوازده نفر مرد اهل بیت، زنان را وارد کرده باشند و با ورود آنان یزید دستور داده باشد تا سر را در تشت طلا زیر پارچه قرار دهند و در هنگام ورود زنان پارچه را برداشته و زنان تماشا کرده باشند. چوب زدن یزید، اعتراض زینب کبری، گریه زنان پرده نشین کاخ یزید، سخن گفتن فاطمه صغری، سکینه و امام سجاد علیه السلام باید در چنین موقعیتی باشد. خطبه ی غرای دختر امیرالمومنین زینب کبری مشتی بر دهان یزید بود. در بخشی از این خطبه ی غرا این گونه حضرت می فرمایند: " سخن گفتن با تو بر من سخت و گران است. تو چقدر پست و حقیر می بینم و سرزنش و تحقیر تو را بزرگ می دانم و نکوهش و توبیخ تو را مهم می شمارم. اما چشم‌های ما اشک ریز است و سینه های ما اندوه خیز . چقدر شگفت است شگفت که لشکر خدا به دست لشکریان شیطان و طلقا کشته شوند و دستان شان از خون ما چنان سرشار که از سر انگشتان شان بچکد و دهانشان از گوشت ما بدوشد و بچشد و آن تنهای پاک و پاکیزه را گرگان بیابان دیدار کنند. ای یزید! اگر ما را غنیمت انگاشته ای به همین زودی بدهکار خواهی بود در روزی که هرچه پیش فرستاده ای دریافت کنیم و خداوند به بندگان بیداد نمی‌کند. من به خدا شکایت می کنم و بر او تکیه و اعتماد دارم پس هرچه نیرنگ داری به کار گیر و هرچه در توان داری به میدان آور و کوتاهی مکن اما بدان به خدا سوگند یاد ما زدودنی و محو شدنی نیست. وحی ما میرا نیست. ما را پایان و شکست متصور نیست همان گونه که ننگ و عار تو پاک کردنی نیست. 👇👇👇 ____________________ ۱_ ابوریحان بیرونی، آثار الباقیة، ۱۳۸۶ش، ص۵۲۷. ۲_شیخ صدوق، امالی، ۱۴۱۷ق، مجلس ۳۱، ص۲۳۰ ۳_ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۱۲۹-۱۳۰.۲ ۴_شیخ صدوق، همان ص۲۳۰ ۵_شیخ مفید، ارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۲. ۶_طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵ ص۴۶۲؛ خوارزمی، مقتل، ۱۳۶۷ق، ج۲، ص۷۴ ۷_ سید ابن طاووس، الاقبال، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۰۱ 👇👇👇👇
خدای را سپاس که آغاز ما را به مهربانی و نیکبختی و سعادت و پایان ما را با بخشش و شهادت و مغفرت همراه کرد. خطبه حضرت زینب از بلیغ ترین حماسی ترین و موثرترین خطبه‌های تاریخ انسانی است. آن هم از زبان زنی اسیر، داغ دیده، رنج سفر کشیده، تازیانه چشیده و طعنه ها و تمسخر ها شنیده. این خطبه ترجمان آرامش انسان الهی و توان روح های بزرگ به حقیقت رسیده است. خوف، تردید در سخن،جوزدگی، بریدگی و گسستگی در خطبه دیده نمی شود. حق همان است که این خطبه همتای خطبه های امیر مومنان علی علیه السلام قلمداد شود و تعبیر "زبان علی در کام زینب" تعبیری رسا و خوانا باشد. " ** روز یک شنبه بود که سر و کله ی فواد پیدا شد. زنگ زد و گفت: بیا داداش بریم می خوام آرزوت رو براورده کنم. با فواد سوار موتورش شدیم و راهی خیابان ها. ساعت ۱۱ بود که رسیدیم به کلیسای سرکیس در خیابان نجات الهی. درها بسته بود. در که زدیم یکی از خادمین آن جا در را باز کرد. گفتم ببخشید اجازه هست که ما هم بیایم داخل؟ مرد که موهای کوتاهی داشت گفت: نه یکشنبه ها فقط مختص خود مسیحی هاست. میتونید روزهای دیگه بیاید. چون دارن دعا میخونند. کمی فکر کردم چه کنیم؟ فواد گفت: داداش میخوای صبر کنیم اومدن بیرون بتونی ببینیشون؟ فکر بدی نبود. با فواد منتظر ایستادیم تا مراسم دعا که تمام شد یکی یکی از کلیسا بیرون آمدند. نمی دانم چطور میخواستم از ان ها در مورد نارینه یا برادرش سروژ بپرسم. فواد مرتب میگفت: بابا یکیشو بگیر بپرس دیگه. اما من دست و پایم جلو نمیرفت. کتاب نارینه و عکس لای آن بیرون اوردم و نگاهش کردم. لحظه ای فکر کردم اگر نارینه واقعا مسلمان شده خب قطعا اینجا نمی آید. فکرهای جور واجور در ذهنم میچرخید. اصلا برای چه این جا بودم؟ برای تعریف کدام معجزه؟ چه دخلی به من داشت. به فواد گفتم برویم. اما فواد یکی از مردهای کلیسا که مشخص بود با بقیه اشنایی دارد را گرفت و به طرف من آورد. عکس را ازدستم کشید و گفت: ببشخید آقا ما دنبال این خانواده ایم. مرد مسیحی نگاهی به عکس کرد و گفت: آها این سروژ هست و این خواهرش. بله بله فوری پرسیدم: کجا میشه پیداشون کرد؟ مرد مسیحی که خودش را آدام معرفی کرد گفت: سروژ برق کش هست سر کوچه شون از این چادرها زدند . برای مراسم محرم .اونجا میتونید پیداش کنید.
چی بگم آخه؟.pdf
2.32M
می‍‍خوای امر به معروف کنی اما نمیدونی چی بگی🤔؟! عذاب وجدان می‌گیری که نمیتونی حرفی بزنی😔؟! دیگه نگران نباش 🌸 یه خبر خوب 😊 📔 کتاب جالب «چی بگم آخه؟!»🌷 💠 مختصر | مفید | کاربردی 💠 ✓ جملات کوتاه ✓ به قلم روان و گفتاری ✓ فهرست لمسی ✓ کم حجم
👆👆 سلام دوستان یه کتاب جالب و مفید و مختصر در مورد امر به معروف 🌻