eitaa logo
چادر خاکی🦋( بسیج خواهران دیوکلا🌿)
123 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
48 فایل
ارتباط با مدیر @S_a_aghaei ادمین چله ها و ختم ها @shirin_nmz
مشاهده در ایتا
دانلود
✨  وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ  «و ما میدانیم سینه‌ات تنگ میشود از آنچه می‌گویند» سوره حجر_آیه۹۷ 💚
💠خدا بیشتر از همیشه حاضر شد! در حالی که عده‌ای بر این باورند که خدا این روزها زمین را تنها گذاشته، من فکر می‌کنم خدا بیشتر از هر زمان دیگری حاضر است. شاید چند ماه پیش بشر به فکر زندگی بر روی کرات دیگر، ساخت سلاح‌های نابودگر، آسمان خراش‌های بلندتر و.... بود؛ اما امروز حتی در خصوص چند ماه آینده هم نمی‌تواند برنامه‌ای داشته باشد! پروازها که روزی رویای بشر بود، زمین‌گیر شده است؛ تمام مراکز تفریحی دنیا تعطیل است؛ مردم کشورهایی که خود را ابرقدرت می‌دانستند در صف‌های طولانی خرید ابتدایی‌ترین مایحتاج زندگی خود هستند! اینکه ترامپ از خبیث‌ترین انسان‌های زمین برای حل این بحران دست به دامان کلیسا و دعا شده است، نشان از ناتوانی بشر در‌ برابر قدرت خداوند دارد! این همانست که امیرمؤمنان(ع) مى‌فرماید: «عَرَفْتُ اللهَ سُبْحانَهُ بِفَسْخِ الْعَزائمِ وَ حَلِ اَلْعُقُودِ وَ نَقْضِ اَلْهِمَمْ»؛ من خدا را در فسخ تصمیم‌هاى محکم و گشودن گره‌ها و نقض اراده‌هاى قوى و ناکام ماندن آن شناختم! من از این دگرگونى‌ها فهمیدم که قدرت اصلى در دست دیگرى است؛ و ما از خود، چیزى نداریم جز آنچه او به ما مى‌بخشد.
دختره پست گذاشته جمعه خر است! افغانیه اومده زیرش کامنت گذاشته .. مرا فوش میدهی؟ پدرت خر است...اجدادت خراست...😕🙁☹️ شوهر بر تو گیر نمیاید برمن ظلم میکنی؟😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
😄ﻃﺮﻑ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﺭﺍﺩﯾﻮ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﻪ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﮕﯿﺪ ﺍﮔﺮ ﺻﺪ ﺗﺎ ﻣﻮﺷﮏ ﺑﻪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﺰﻧﯿﺪ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﻤﺎﻥ ﺗﮑﺎﻥ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﯾﻢ !!! ﻣﺠﺮﯼ ﮔﻔﺖ : ﺍﺣﺴﻨﺖ ، ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺗﻤﺎﺱ ﻣﯿﮕﯿﺮﯾﺪ؟ ﮔﻔﺖ : ﺍﺯ ﺷﯿﺮﺍﺯ !!😂😂😂
من فقط از یکی بدم میاد دیدین سر سفره یهو صابخونه میگه عاخ پسرم بدو از سوپری نوشابه بخر بعد یهو یکی میگه نبابا کی الان نوشابه میخاد؟،😶 من از اون یکیه خیلی بدم میاد😂😂
تو روح و ذات کسی که برگه آدمو میبرد پیش معلم میگفت: "خانوم اینم همینو نوشته ولی بش نمره دادین "😐 تازه یادم افتاد اعصابم بهم ریخت😕😕
✅ ایام تبلیغ کاملا 😂 پرستار اول: آقا مگه با شما نیستم؟ چرا بدون ماسک اومدین داخل؟! گفتم: ببخشید. نشنیدم. بخش پذیرش کجاست؟ پرستار اول: باید برید اورژانس. سرفتون شدیده؟ گفتم: من سرفه نمیکنم. برای کمک اومدم. پرستار اول: آهان ... بازم باید ماسک میزدید! چرا ماسک ندارین؟ گفتم: راستش گرون بود... دو تا بیشتر نتونستم بخرم. اونم دادم به عیال و بچه ها. پرستار اول: باشه حالا ... با من بیایید. رفتیم تا وارد بخش داخلی شدیم که چشمتون روز بد نبینه! تا درش باز شد، بوی وایتکس خورد به صورتم و سرم گیج رفت! دستمو گرفتم به دیوار تا نیفتم و چشمام بسته بودم. پرستار اول با حالتی از فریاد گفت: حاج آقا دست به دیوار نزنین! این چه وضعشه؟ نمیدونین اینجا باید کنترل دست داشته باشید؟ چند بار باید تذکر بدن؟ گفتم: ببخشید ... سرم گیج رفت! پرستار اول: بایدم گیج بره. عادت ندارین به این چیزا . حاج آقا میخوای همین جا با خودم دو تا سلفی بگیری و مثلا بگی منم رفتم کمک بیماران کورونایی و جاتون خالی و همین حالا با یه خانم پرستار یهویی؟! حتی خندمم نمیومد از بس بوی وایتکسش شدید بود. گفتم: من برای سلفی نیومدم. حتی تلفن همراهمم نیاوردم. چند تا هم لباس من دیدید که برای سلفی اومده باشه مرکز بحران که من یکیش باشم؟ یه پوزخند زد و یه ماسک مچاله شده از جیبش درآورد و گفت: بگیر حاجی! اینو بزن که حداقل خودت کورونا نگیری! اینجوری نگاش نکن. استفاده نشده ازش. تو جیبم بوده و مچاله شده. اعتماد کردم و زدم. به نظر نمیومد دختر بدی باشه. سر و وضع و زبونش با تیر و طایفه آخوند جماعت و بلکه مذهبی هامون خیلی فرق داشت اما مشخص بود بدذات نیست. رفتیم داخل. به یه اتاق رسیدیم و دیدم سه چهار تا دکتر و پرستار اونجا هستن. مثل اتاق جنگ دوران دفاع مقدس بود. از بس همه میدویدن و میومدن داخل و مشورت میگرفتن و میرفتن و تلفن مدام زنگ میخورد و حتی فرصت نداشتن نفس بکشن بندگان خدا! گفتم: ببخشید من اومدم کمک! پرستار دوم که خانم مذهبی بود اومد به طرفم و گفت: حاج آقا شما مشکل تنفسی و ریه و آسم و این چیزا ندارین؟ گفتم: نه خدا را شکر! گفت: قرص خاصی مصرف نمیکنین؟ گفتم: نه خدا را شکر! گفت: جسارتا اعتیاد ... منظورم عادته ... عادت به چیز خاصی ... چه میدونستم منظورش چیه؟ خیلی جدی و صادقانه گفتم: چرا ... نوشابه خیلی میخورم. مخصوصا اگه سیاه باشه و غذامون هم خورشتی نباشه! خودش و چند تا مرد و زن همکارش زدن زیر خنده. گفت: اصلا هیچی ... ولش کن ... بلدین غسل و کفن و دفن و این چیزا؟ گفتم: آره خب ... از مرحوم پدر خدا بیامرزم تا الان، سه چهار نفر غسل دادم و کفن کردم و اینا. گفت: بنظرتون میتونین به بیماران روحیه بدین یا همون کارای مربوط به اموات و این چیزا ؟ یه دکتری گفت: اینا در گریوندن و ذکر مصیبت فوق دکترا دارن! تافل دارن! همشون زدن زیر خنده. منم حساس نشدم و باهاشون زدم زیر خنده و گفتم: کلا هر جا نیاز باشه کار میکنم. اما بنظرم برای روحیه دادن به بیماران بد نباشم. خلاصه قرار شد بین تخت ها و بیماران و بخش ها بچرخم و باهاشون خوش و بش بکنم و روحیه بدم و حتی المقدور بخندونم. ادامه دارد... @mohamadrezahadadpour
✅ ایام تبلیغ کاملا 😂 البته اینم بگم که قبلش کلی آموزش دادن و لباسامو عوض کردن و ... تا اینکه وقتی قرار شد برم کارمو شروع کنم، پرستار اول گفت: حاجی کلاهت درنمیاری؟ گفتم: به خدا نمیخوام باهاش سلفی بگیرم! لبخندی زد و گفت: اون که بعدا مشخص میشه اما حداقل بذار این پلاستیک مخصوص را بکشم رو کلاهت ... گفتم: کلاه نیست ... بهش میگیم عمامه! گفت: خب حالا همین ... عمامه ... که یه وقت کثیف نشه. از دلسوزیش و توجهش تودلم خوشحال شدم و براش دعای خیر کردم. چون دستکش دستم بود، یکی از آقایون اومد وعمامم را از سرم برداشت و با همون پرستار اولیه یه پلاستیک مخصوص دورش کشیدن و میخواستن دوباره بذارن سرم. من حدودا ده سال پیش توسط یه بزرگ و صاحب نفس معمم شدم. چون هم وقتش بود که معمم بشم و هم اگه نمیشدم نمیذاشتن رساله سطح سه (فوق لیسانس) بنویسم و امتحانات درس خارج نمیگرفتن و ... اما از شما چه پنهون، اون لحظه که اون دکتره و خانم پرستاره داشتن عماعمو درست میکردن و پلاستیک مخصوص دورش میکشیدن و بعدش دکتره بسم الله گفت و دستشو آورد به طرفم، و پرستاره هم از پشت سر دکتره روی نوک انگشتاش ایستاده بود که ببینه چطوری میذاره روی سرم و چه شکلی میشم، احساس کردم حقیقتا دارم به صورت واقعی معمم شدم و امام زمان خیلی راضی تره! حس خوبی بود. خدا قسمتتون کنه. رفتم وسط سالن ... وسط همه بیمارانی که روی تخت خوابیده بودند... آدرنالین شیطنتم داشت غلیان میکرد و با حالتی از طنز و لبخند، با صدای بلند و با سبک اون خواننده خاک بر سر گفتم: «سلام گلای روی تخت کوروناییای سر سخت آخوند براتون اومده از تو فضا اومده ...»🤣😂 اولش همه تعجب کردن😳👀 اما خدا آبرومو حفظ کرد😉 چون یهو دیدم صدای خنده پرستار و دکتر و بیمار و خدمه بود که بلند شد...😆😅😂🤣😆😅🤣 گفتم: بسم الله الرحمن الرحیم محمدم! 😌 و تا از خنده نترکین دست از سرتون بر نمیدارم! ☺️ (و حالا اگه نمیدین دهنمون سرویس کنند، شعر را ادامه دادم اما تا نیم ساعت ملت از خنده غش کرد...) @mohamadrezahadadpour