eitaa logo
گاهی؛ چند خط...
194 دنبال‌کننده
377 عکس
83 ویدیو
5 فایل
گاه نوشت‌های سعید حاجی‌علی ارتباط با بنده: @s_hajiali313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 | خاطره خلخالی از هویدا 🎙خلخالی به هویدا: میخواستی ی‌کم گشاد درست کنی که فکر خودتون هم کرده باشی. |گاهی؛ چند خط...| را می‌توانید از اینجا دنبال کنید.
13.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
|🎥 | ما فرزندان زهرا سلام الله علیها هستیم این ادعا نیست... اگر بخواهم دلیل بیاورم: از مادری ایشان هزاران روایت دارم از زبان حاج قاسم؛ در خاطرات شهید برونسی؛ از غم شهید تازه تفحص شده و... . مهم این است که ما خودمان را فرزند ایشان بدانیم و دست به چادر خاکی مادر شویم. آن موقع بوی عطر چادر نماز ایشان، لبخند مادرانه ایشان، گرمای وجودی ایشان و کمک‌های بسیار ایشان را می‌فهمیم. ❤️مادر ۱۸ ساله‌ام دوستت دارم. ✍سعید حاجی‌علی |گاهی؛ چند خط...| را می‌توانید از اینجا دنبال کنید.
14.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
|🎥 | روایتگری حاج سید ابوالفضل کاظمی در بزرگترین گلزار شهدای جهان ◾️مرحوم حاج ابوالفضل هم به رفقای شهیدش رسید. 🔰بچه محله و رفیق شهیدان ابراهیم هادی و محمد بروجردی میدان خراسان تهران 🔆برای خودش قبل جنگ در تهران لوطی بود و شد فرمانده گردان 🔆اسم گردانش معروف شد به: 🎙بعدِ رفقاش شد راوی خاطرات شهدا و ادامه دهنده راه اونا 📚خاطراتش با عنوان "کوچه نقاش‌ها" چاپ شده |گاهی؛ چند خط...| را می‌توانید از اینجا دنبال کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
|| 🔰سید مهدی قوام باشیم... 🔅نگاهی میدانی به عرصه تبلیغ از آسید مهدی قوام 🔸واعظ شهیر و خوشنام تهران 🔹ایشان بسیاری از بدکاران تهران را توبه داده‌اند 💽 سه قسمت جدا شده از مستند "آسید مهدی" |گاهی؛ چند خط...| را می‌توانید از اینجا دنبال کنید.
داستان "داماد" و "حجله" نوشته شده روی مزار شهید مادر شهید بر سر مزار فرزند شهیدش نشسته بود رفتم عرض ارادت کردم _گفتم: مادرِ این شهید هستید؟ _پاسخ داد: بله، ۳۷ سال هر پنج شنبه در سرما و گرما، در عزا و عروسی از صبح تا غروب میام اینجا پیش پسرم. _ درباره شهید پرسیدم و خاطره خواستم _پاسخ داد: ۱۲ سالگی رفت جبهه، تاریخ شناسنامه خواهرش را کند و در شناسنامه خودش چسباند [با بی تفاوتی اینجا گفت: که جریمه مالی این کارش هم به دولت دادیم] و از ۱۲ تا ۱۸ سالگی کلاً جبهه بود و عروسی خواهرشم نموند، باباش شاکی شد ولی به باباش گفتم: "ولش کن، دوست داره بره بزار بره"؛ ما از این چه خاطره‌ایی بگم، کی بوده که ازش خاطره بگم؟ اینجا بود چند کلمه از شعر سنگ قبر، چشمم را جذب خود کرد: داماد، حجله. به خودم گفتم: پدر و مادر آرزوی دامادی شهید حمید رضا مهابادی را داشتن و این شعر را با سوز دل روی سنگ قبر نوشتن. -که مادر شهید در ادامه صحبت خود گفت: این شعر روی قبر را در نامه‌هاش می‌نوشت که ما را دلداری بده و بگه: "جام خوبه و خوشحالم." _گفتم شعر را کامل بخوانم: شمع سوزان توام اینگونه خاموشم مکن گر چه دورم از برت هرگز فراموشم مکن ببوسم دستت ای مادر که پروردی مرا آزاد بیا با ما تماشا کن که فرزندت شده داماد به حجله میروم شادان ولی زخمی به تن دارم بجای رخت دامادی لباس خون به تن دارم 📌بهشت زهرا، قطعه ۵۲ ردیف ۹۵، شماره ۸ ✍سعید حاجی‌علی | ۸ دی ۱۴۰۱ | بهشت زهرا(س) تهران |گاهی؛ چند خط...| را می‌توانید از اینجا دنبال کنید.
قاسم هنوز زنده‌ است... مکتب آن جاری هست... من را ندیدن بلکه اسلام را فقط دیدن؛ از مشخصه‌های اصلی مکتب حاج قاسم است و دنیا را پست‌ترین دیدن، مشخصه دیگر مکتب حاج قاسم است. ختم به شهادت بشیم...
|توئیت| روایت ۳ نفری که خط را نگه داشتند که حلب سقوط نکند 🗯این توئیت برای خیلی‌ها تعریف و تمجید از سه قهرمان است 😢ولی برای من سکوت، سکوت، سکوت ➖حمید داود آبادی میگفت که خاطره شهدا گفتنم برای شما احساس و اشک است و برای خودم چند روز در خلوت رفتن و داغ فراق تازه شدن و سوختن با این فراق ➖برای همین چاره‌ایی جز سکوت ندارم ➕روح الله قربانی رفیق سال اول طلبگی، همراه همیشگی مسیر حوزه به خانه، یه مدت هم حجره و بعدها سهمم از روح الله شد دیدارهای پر عاطفه در جلسات اخلاق آیت الله آقا مجتبی تهرانی. 🔰روح الله شفاعت این جامانده و وامانده یادت باشد... ✍سعید حاجیعلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📞 پیامی از به ما طلبه‌ها 🚊کجا بنشینم؟ 💬 ... من دوست دارم با او(❓) حرف بزنم ... ما عادت کردیم جمع‌های خودمون را داشته باشیم سربازان
اینکه می‌گویند مرد که گریه نمی‌کند یک کلمه‌اش جا افتاده، مگر حاج قاسم کم گریه می‌کرد!؟ ببینید درستش این است: مرد که [فقط] گریه نمی‌کند بلند می‌شود پاچه‌ شجاعت و آستین غیرتش را می‌دهد بالا، می‌رود وسط میدان بلا، حلب، اثریا، لبنان، موصل، سامرا، کربلا. بله جانم اینطوری است: مرد که [فقط] گریه نمی‌کند. ✍رفیقی از لشکر ثارالله کرمان: سَــ نـَـــ نـَـــ