زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهالآرزوها #قسمت_۷۲۶ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۷۲۷
به قلم #کهربا(ز_ک)
با حرصی که معلومه خیلی تلاش میکنه در لحن صداش مشهود نباشه گفت
_چرا اینقدر شما دوتا لجبازی میکنید
من نمیفهمم خانوادهی خود منصوره هستند ما هستیم چرا باید بیاد پیش تو که مجبور باشی از غریبههام کمک بگیری
بعد هم بدون خداحافظی گوشی رو قطع کرد
از اینکه ناراحتش کردم حالم گرفته شد ولی بخاطر برگشتن منصوره خانم خوشحالیم رو نمیتونم پنهان کنم
سریع ایستادم تا خونه رو مرتب کنم
نیمساعت بعد با ورود داداش به خونه تازه یاد این بنده خدا افتادم
با حضور منصوره داداش خیلی معذب میشه
چرا اصلا حواسم به این موضوع نبود؟
متوجه نگاهم شد
_چرا اینجوری نگام میکنی؟
لبخندی زوری زدم
_هی هیچی...
وارد اتاق خواب شدم
حالا باید چه خاکی به سرم بریزم؟
لابد منصوره خانم نمیدونه داداشم اینجا مونده وگرنه محال بود پیش من بیاد
حالا باید چکار کنم؟
خیلی کلافه و سردرگم بودم تا اینکه بالاخره داداش به حرف اومد
_چی شده نهال هنوز بابت حرفایی که باهم زدیم ناراحتی؟
_نه... یه گندی زدم که توش موندم
ترسیده ابروهاش در هم گره خورد
_چی کار کردی؟
_نترس کار خاصی نکردم..
من حواسم نبود که شما اینجایی به منصوره خانم اصرار کردم بیارنش اینجا تا چندروزی خودم ازش مراقبت کنم
با لحنی دلسوزانه پرسید
_ مگه این بنده خدا خودش خونواده نداره؟
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهالآرزوها #قسمت_۷۲۷ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۷۲۸
به قلم #کهربا(ز_ک)
_ خونواده که داره ولی به خاطر یه اتفاقاتی دوست نداره بهشون زحمت بده... البته حدس میزنم علت خاصی داره که منصوره مدام از این خونواده دوری میکنه کنجکاوی بهم فشار میاره و دلم میخواد زودتر از همه چی سر در بیارم
رو به داداش ادامه دادم
_طیبه خانم و دختراش اصرار داشتند که به خونهی خودشون ببرنش اما چون من بهش اصرار کرده بودم چند روز بیاد همینجا تا ازش مراقبت کنم اونم قبول کرد
نمیدونم چرا اصلا حواسم به حضور شما نبود
_اشکالی نداره
اگه ایشون از حضور من ناراحت میشن من میتونم به خونه برگردم قبل از رفتنش بهم خبر بدی زودی برمیگردم پیشت
متعجب از شنیدن این حرف نگاه شوکزدهم رو ازش گرفتم
با خودم گفتم
_پس موندن داداش در اینجا دلیل دیگهای داره
تا همین ساعت پیش معتقد بود بخاطر آدمای مزاحم باید اینجا بمونم و خودش ازم مراقبت کنه... من که میدونستم و از بین حرفای اقا محمد شنیده بودم که اونا دستگیر شدند
و حالا که نریمان داره میگه میخواد تنهام بذاره و بره
مطمین میشم که پس جریان چیز دیگه ایه و موندن من در اینجا دلیل دیگهای داره
اول خواستم به روش بیارم که متوجه دروغش شدم اما جلوی خودم رو گرفتم
بهتره فعلا چیزی نگم
چون ممکنه به سمنان برنگرده و همینجا بمونه
برای برگشتن منصوره بیتابم از اینکه بخاطر من بستری و مجبور به جراحی شده شدیدا احساس دِین میکنم
ساعتی بعد منصوره به همراه مادرشوهر و خواهر شوهرو دختراش وارد شدند
کمک کردیم منصوره در تختخوابی که از توی انباری به کمک داداش یه گوشهی هال گذاشتیم دراز بکشه
از وقتی منصوره خانم وارد خونه شد داداش داخل نیومده و توی حیاط با شوهر خواهر طاهره خانم همونجا مونده...
وقتی صدام کرد با عجله بیرون رفتم
دستش رو به طرفم دراز کرد
_آبجی کوچیکه من دوروز میرم خونه و برمیگردم تلفنی باهات در تماسم
حاج علی و آقا محمد و همسرانشون قول دادند حواسشون بهتون باشه کاری پیش اومد به خانمهاشون یه زنگ بزنی همه چی حله...
خداحافظی کرد و قبل از رفتن بهم سفارش کرد حتما باهاش در تماس باشم و ازم قول گرفت فعلا به هیچ کس از اعضای خونوادهم در سمنان ارتباط نگیرم...
البته عمه رو مستثنی قرار داد
دلم میخواست بهش بگم چی شدند اون آدمای خطرناکی که به خاطرشون نباید از این خونه و این شهر بیرون میرفتم؟ مگه نگفته بودی باید مراقبم باشی پس چی شد داری برمیگردی سمنان؟
اما ترجیح دادم باز هم سکوت کنم
دوباره تاکیدی گفت
_یادت نره فقط به خودم یا عمه زنگ بزن
_چشم داداش حواسم هست
تا دم در حیاط همراهیش کردم دوباره ایستاد و دستم رو به گرمی فشرد و به آغوشش کشید
_بخدا اگه لازم نبود به سمنان برنمیگشتم
اما مامان خیلی بیتابی میکنه اگه نرم میترسم حالش بد بشه
با هم روبوسی کردیم
برای بار آخر خداحافظی گفت و از در خارج شد
در رو پشت سرس بستم و بی توجه به حضور داماد طیبه خانم توی حیاط به داخل خونه برگشتم
#مژده_مژده📣📣
#رمان_نهال_ارزوها کامل شد😍
برای دریافت کل #رمان_نهال_آرزوها مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید
6037701089108903
بانک کشاورزی
لواسانی
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇
@Mahdis1234
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
سلام برسربازان امام زمان(عج) وحامیان ولایت
🖤چله زیارت عاشورا 🖤
دیشب شنیدم که بعد از شهادت شهید رجایی مردم ۴۰روز زیارت عاشورا خواندن که رئیس جمهور خوب نصیبشون بشه و (سیدعلی خامنهای شد رئیس جمهورشان🥰)
حالا تا انتخابات حدودا"۴۰روز مانده....
از امروز شنبه 1403/3/5روزی یک مرتبه زیارت عاشورا بخوانیم هدیه به شهید نوید صفری به مدت چهل روز
تا انشاءالله ،فردی اصلح و خدمتگذار و مومن
به انقلاب و آرمان های انقلاب انتخاب بشه
کسی که شایستگی داشته باشه بر صنـــدلی
شهید رجایی و شهید ابراهیم رئیسی بشینه 🤲🤲🤲
برای برپایی چله زیارت عاشورا به ما بپیوندید 👇
https://eitaa.com/joinchat/3834576973Cc97fb4eb35
سلام بر اعضا محترم ایتا
عزیزان بنا داریم در روز سه شنبه مراسم ختمی به مناسبت شهادت رئیس جمهور عزیز حضرت آیت الله رئیسی و هیئت همراهشون در پارک برگزار کنیم. و چون در پارک مردم زیادی شرکت میکنند در وسع مالی ما نیست لذا از شما در خواست کمک داریم. دست ما رو بگیرید حتی شده با مبلغ پنج هزار تومان تا بتونیم با برگزاری مراسم شب هفت روح عزیزان از دست رفته رو شاد کنیم🌷🖤
گروه جهادی شهدای دانش آموزی واریز کنید🙏🌷
بزنید رو کارت ذخیره میشه👇👇
6273817010183220
فیش واریزی رو برای این آیدی بفرستید🌹👇👇
@Mahdis1234
لینکقرار گاه گروه جهادی
https://eitaa.com/joinchat/3165061169C62614d580a
در ضمن این اجازه رو به گروه جهادی بدید تا احیانا اگر مبلغی اضافهتر جمع شد صرف کارهای خیر بکنه🌹 -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📕ویزای اربعین رایگان شده و گذرنامه زیارتی رو هم در کمترین زمان ممکن اماده میکنن
✖️هیچوقت یادمون نمیره زیارت اربعین رو واسمون آسون کردی!
✖️هیچوقت یادمون نمیره رکورد زیارت اربعین در دورهی تو شکسته شد!
🌹ممنون از زحماتت نوکر امام حسین (علیه السلام)
#رئیسی
#شهید_جمهور
#رئیسی_عزیز
🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ
صـــراط
@roshangari_samen
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهالآرزوها #قسمت_۷۲۸ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۷۲۹
به قلم #کهربا(ز_ک)
طیبه خانم و بچههاش یه ساعت دیگه موندند خیلی اصرار کردند که من و منصوره به خونهشون بریم اما اجازه خواستیم که خونهی بیبی بمونیم
در بین حرفهای گلایهآمیز طاهره خانم و مادرش فهمیدم برادران و خواهر منصوره خانم و همسرانشون در بیمارستان به ملاقاتش رفته بودند و خیلی بهش اصرار کردند همراهشون به منزل اونها بره
ولی منصوره گفته که میخواد خونهی بیبی بمونه برای همین دلخور از همونجا خداحافظی کرده و ترکشون کردند
یه ساعت بعد طیبه خانم و همراهانشون با دلخوری منزل بیبی رو ترک کردند
توی کوچه وقتی سوار ماشین میشدند طاهره خانم به خونه اشاره کرد
_دخترم تو برو خونه... شاید منصوره کاری داشته باشه
خداحافظی گفتم و بعد از بستن در حیاط به سمت خونه راه افتادم
وارد خونه که شدم روسری رو از سرم باز کرده و گوشهای انداختم
_آخیش راحت شدیم
که همون لحظه دوباره صدای در حیاط بلند شد مردد نگاهم بین در هال و منصوره در رفت و آمد بود
_کی میتونه باشه؟
_احتمالا خاله صغریست
بیمارستان که بودیم به خواهر شوهرم زنگ زده بود احوالم رو بپرسه
اونم گفت که امروز مرخص میشم
حتما برای عیادتم اومدند
_همون لحظه صدای زنگ گوشی هم بلند شد
بیخیال صدای در حیاط شده و گوشی رو برداشتم شمارهی همسر حاجعلی بود
تماس رو متصل کردم
_سلام
_سلام عزیزم ما پشت در حیاطیم
بیزحمت باز میکنی
_چشم چشم... الان میام
روسری رو روی سرم انداختم و همینطور که به طرف در حیاط میرفتم مانتو رو توی تنم مرتب
کردم
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهالآرزوها #قسمت_۷۲۹ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۷۳۰
به قلم #کهربا(ز_ک)
خاله و عروسش و همسر آقا محمد برای دیدن منصوره خانم اومده بودند
میوه و شیرینی رو گوشهی آشپزخونه کنار وسایلی که طیبه خانم اینا آورده بودند قرار دادم
خیلی نموندند
بعد از کمی احوالپرسی عذرخواهی کردند و برای اینکه منصوره خانم استراحت کنه و به منم زحمت ندن خداحافظی کردند ولی مکقع رفتن
خاله به منصوره گفت طاهره گفت که قراره عاطفه هم بیاد کمک... بهش خبر دادی؟
_بله خاله خیالتون راحت باهاش هماهنگم...
بعد از رفتن مهمونها فراموش کردم جریان عاطفه رو از منصوره بپرسم که کی هست و جهت چه کاری باهاش هماهنگ شده...
صدای اذان از تلویزیون در فضای خونه پخش شد
صدای آرامشبخشی که از وقتی به این خونه اومدم به لطف نماز دست و پا شکستهای که میخونم حسابی روحم رو جلا میده
به منصوره خانم که دمر روی تخت خوابیده کمک کردم تا نمازش رو بخونه...
بعد از خوردن شام سبکی که به سفارش منصوره خانم آماده کرده بودم رختخوابم رو کمی با فاصله از تختخواب منصوره خانم انداختم
با اشتیاق نگاهش میکردم که با لبخند جوابم رو داد
_چیه چرا اینطوری نگام میکنی؟
نکنه فکر کردی امشب میخوام برات خاطره تعریف کنم؟
همهی حس و حالم با شنیدن این حرف خراب شد
متوجه حالم شد که با حفظ همون لبخند گفت
اتفاقا خودم مشتاقتر از توام که برات تعریف کنم
منتها این مدل خوابیدن تنفسم رو سنگین میکنه و نفس کم میارم...
_ منصوره خانم شما زندگی خیلی جالبی داری خیلی دوست دارم ادامه خاطراتتون رو بشنوم
لبخندی زد
_ما اینیم دیگه ...
فکری به ذهنم خطور کرد
_چرا داستان زندگیتون رو رمان نمیکنید؟
_رمان؟ نمیدونم... فکر خوبیه
تو کسی رو میشناسی؟
_الان که نه ولی میشه پیدا کرد
اتفاقا خیلی دوست دارم داستان زندگی من رو همهی دختران نوجوان بشنون
تجربیاتی که من بدست آوردم به درد خیلیا میخوره
_برای همینه که دوست دارم ادامهش رو بشنوم
_ پس قبلش دوتا چایی خوشرنگ بریز بیار که هم گلویی تازه کنم و هم خوابمون بپره
احساس میکردم رنگ و روی منصوره خانم یکم سرخ شده با خودم فکر کردم بخاطر اینه که دمر خوابیده ...
وقتی سینی چای پایین تخت گذاشتم به طرف آشپزخونه برگشتم
_راستی طاهره خانم گفت پرستار گفته یبار کمپوت اناناس و یه بار گلابی بخوری...
کمپوت گلابی رو هم بیارم که بخوری...
کمکش کردم چای بخوره که به کمک نی فقط تونست چند جرعه بخوره
دو تیکه از ومپوت گلابی هم به زور به خوردش دادم
و در رختخوابم دراز کشیدم
سرم رو تکیه به دستی که از آرنج روی زمبن خم شده بود دادم
پرسید
_خوب تا کجا تعریف کرده بودم؟
#مژده_مژده📣📣
#رمان_نهال_ارزوها کامل شد😍
برای دریافت کل #رمان_نهال_آرزوها مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید
6037701089108903
بانک کشاورزی
لواسانی
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇
@Mahdis1234
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
سلام بر اعضا محترم ایتا
عزیزان بنا داریم در روز سه شنبه مراسم ختمی به مناسبت شهادت رئیس جمهور عزیز حضرت آیت الله رئیسی و هیئت همراهشون در پارک برگزار کنیم. و چون در پارک مردم زیادی شرکت میکنند در وسع مالی ما نیست لذا از شما در خواست کمک داریم. دست ما رو بگیرید حتی شده با مبلغ پنج هزار تومان تا بتونیم با برگزاری مراسم شب هفت روح عزیزان از دست رفته رو شاد کنیم🌷🖤
گروه جهادی شهدای دانش آموزی واریز کنید🙏🌷
بزنید رو کارت ذخیره میشه👇👇
6273817010183220
فیش واریزی رو برای این آیدی بفرستید🌹👇👇
@Mahdis1234
لینکقرار گاه گروه جهادی
https://eitaa.com/joinchat/3165061169C62614d580a
در ضمن این اجازه رو به گروه جهادی بدید تا احیانا اگر مبلغی اضافهتر جمع شد صرف کارهای خیر بکنه🌹 -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥پخش مستند «روایت سانحه» امروز در خبر ۱۴ شبکه یک سیما و شبکه خبر
◾️این مستند حاوی تصاویری جدید از روز سانحه و عملیات جستجو برای یافتن بقایای بالگرد رئیسجمهور شهید و همراهان است
#شهید_جمهور #رئیسی_عزیز #رئیسی
🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ
صـــراط
@roshangari_samen
سلام بر اعضا محترم ایتا
عزیزان بنا داریم در روز سه شنبه مراسم ختمی به مناسبت شهادت رئیس جمهور عزیز حضرت آیت الله رئیسی و هیئت همراهشون در پارک برگزار کنیم. و چون در پارک مردم زیادی شرکت میکنند در وسع مالی ما نیست لذا از شما در خواست کمک داریم. دست ما رو بگیرید حتی شده با مبلغ پنج هزار تومان تا بتونیم با برگزاری مراسم شب هفت روح عزیزان از دست رفته رو شاد کنیم🌷🖤
گروه جهادی شهدای دانش آموزی واریز کنید🙏🌷
بزنید رو کارت ذخیره میشه👇👇
6273817010183220
فیش واریزی رو برای این آیدی بفرستید🌹👇👇
@Mahdis1234
لینکقرار گاه گروه جهادی
https://eitaa.com/joinchat/3165061169C62614d580a
در ضمن این اجازه رو به گروه جهادی بدید تا احیانا اگر مبلغی اضافهتر جمع شد صرف کارهای خیر بکنه🌹 -
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
سلام بر اعضا محترم ایتا عزیزان بنا داریم در روز سه شنبه مراسم ختمی به مناسبت شهادت رئیس جمهور عزیز ح
عزیزان بنده کاری رو که خودمون میخواهیم انجام بدیم رو عرض میکنم این مراسم شب هفت در پارک کمترین کاری هست که ما به پاس قدر دانی و زحمات شبانه روزی ریئس جمهور عزیز شهیدمون و هیئت همراهشون میخواهیم برگزار کنیم.
شما هم هر چند مبلغلی کم کمک کنید تا بتونیم مراسمی برای این عزیزان زحمت کشمون برگزار کنیم. اجرتون با شهدا و جده آقای رییسی عزیز و حاج آقا آل هاشم 🌷🖤
🌿 ⃟⃟ ⃟🌺
⭕️ #سید_ابراهیم چه حکمتی تو عدد ٣ و ٨ هست که اینجور همه چی تو به این اعداد ختم شد...
#شهید_جمهور #رئیسی_عزیز #رئیسی
🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ
صـــراط
@roshangari_samen