eitaa logo
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
19.1هزار دنبال‌کننده
779 عکس
404 ویدیو
7 فایل
عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱 https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/7 رمان به قلم‌ زهرا حبیب اله #لواسانی جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم کپی از رمان حرام تبلیغ👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2009202743Ce5b3427056
مشاهده در ایتا
دانلود
✋️سلام خدمت همه عزیزان و دوستان همیشه همراه برگرفته از کانال ارتباط با خدا،بستگی و گره افتادن در کار و امورات زندگی جزء مواردیه که برای اکثر افراد بوجود میاد. که اکثرا این نوع بستگی ها به خاطر ‏چشم اطرافیان و حرفهایی که پشت سر آنها زده میشه ,ایجاد میشه که به مرور کسب و کار طرف و یا امورات روزمره زندگی ‏طرف بسته میشه و شخص همیشه داره درجا میزنه و پسرفت میکنه.‏ 🌷برای رفع این موضوع ,بهترین و سریعترین روش غسل فلق هست که با انجام این روش سریع بستگی شخص رفع میشه این روش خیلی ساده هست👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1960640682C4ba40e21a9
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۷۵۰ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) صداها و تصاویر برام نامفهوم بود.. من که چندسالِ در انتظار انتقام خدا از مسعود و زندگیش بودم. پس چرا الان حالم اینطوره؟ همیشه فکر میکردم بلایی که بر سر آبرو و زندگیم آورده با هیچ تنبیهی از جانب خدا مسعود رو با من بی حساب نمیکنه. فکر می‌کردم هیچ عذابی برای او نمی‌تونه دلم رو خنک کنه. فکر می‌کردم سخت ترین عقوبت ها هم برای اون آدم کمه. و حالا شنیدن بیماری‌ش بنظرم بهای سنگینیه برای بی‌حساب شدن با من. دلم برای خودش و زنش سوخت. درسته که درخواست طلاق و جدایی او خیلی برای من و زندگیم گرون تموم شد درسته همیشه نفرینش می‌کردم درسته به خدا واگذارش کرده بودم ولی حالا پشیمون بودم. خوشحال که نبودم هیچ تازه ناراحت هم شده بودم... چرا؟ مامان هم از شنیدن بیماری مسعود حالش گرفته بود. رو به محبوبه پرسید _حالا دکترا چی گفتن ؟کی باید عمل کنه؟ _ظاهرا گفتن در اسرع وقت ولی چون عمل سنگینیه و ریسکش بالاست سعید و عمو ولی گفتن مدارک پزشکیش رو ببرن تهران و به چند تا دکتر دیگه هم نشون بدن. حالا فردا قراره باهم برن تهران. با خوشحالی ادامه داد _منم تا وقتی سعید برگرده همینجا می‌مونم. هیجانزده ادامه داد _نمی‌دونید وقتی متوجه شدند منم جریان مریضی مسعود رو فهمیدم چه حالی شدند، سعی کردم الکی خودم رو ناراحت و متاسف نشون بدم. زن احمقش هم برگشته بهم میگه حالا نری همه جا رو پر کنی که چی شده هااا. منم با تاسف گفتم مگه خبر خوشیه که برم همه جا جار بزنم و مژدگونی بگیرم؟ کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۷۵۱ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) مامان با دلسوزی رو به محبوبه کرد _مامان جان باهاش دهن به دهن نذار اون تو شرایط عادی هم همش میخواد بپره به دیگرون حالا که دیگه غصه ی شوهرشم می‌خوره. محبوبه کنایه‌آمیز گفت آره چقدرم غصه می‌خوره. همه نشستند فکر چاره هستند که چکار کنن بهتره خانم مشغول رسیدگی به ظاهر و قیافه‌ی خودشه مثلا دیشب خاله و دختراش نشستند و آروم دارن برای درد بی‌درمون مسعود اشک می‌ریزن. اونوقت این مادمازل خانوم سوهان ناخن گرفته دستش هی ناخوناشو چک می‌کنه. آینه می‌گیره دستش صورتشو چک میکنه بعدم رو به خاله میگه نگاه کن زن عمو از وقتی مسعود مریض شده پوست صورتم دچار افتادگی شده دلم می‌خواست پاشم موهاش رو دونه دونه بکنم بخاطر دل این بچاره‌ها هم نمیتونه یه دقیقه خودش رو دلسوز و نگران شوهرش بده منم با دیدن رفتارش آی خنده م گرفته بوداااا. دلم خنک شد. عروسم عروسم گفتن از دهن خاله نمی‌افتاد حالام بشینه با دیدن رفتارای عروس گلش کیفش رو ببره. از مدل تعریف کردن محبوبه خنده‌م گرفته بود با حفظ چهره‌ی آروم و جدی گفتم _پس همونه کمال همنشین در تو اثر کرده که اینقدر دل گنده و بی احساس شدی وگرنه تو که قبل‌ترها اینطوری نبودی... مامان هم با دلخوری رو به محبوبه گفت _ببین مادر، مسعود آدم بی معرفت و نامردیه قبول. زنش ادم مزخرفیه اونم قبول اما تو نباید عین اونا بشی. تو باید شخصیت خودت رو حفظ کنی. دیدن یا شنیدن حال بد دیگران ولو دشمنت نباید تورو خوشحال کنه این نشونه ی سیاه شدن دله. مواظب این دل باش. وگرنه یروز به خودت میای میبینی تو هم شدی یکی مثل همون آدما که امروز رفتاراشون برات خیلی مسخره ست. 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @Mahdis1234 کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
هدایت شده از زیر چتر شهدا 🌹 🌱
✋️سلام خدمت همه عزیزان و دوستان همیشه همراه برگرفته از کانال ارتباط با خدا،بستگی و گره افتادن در کار و امورات زندگی جزء مواردیه که برای اکثر افراد بوجود میاد. که اکثرا این نوع بستگی ها به خاطر ‏چشم اطرافیان و حرفهایی که پشت سر آنها زده میشه ,ایجاد میشه که به مرور کسب و کار طرف و یا امورات روزمره زندگی ‏طرف بسته میشه و شخص همیشه داره درجا میزنه و پسرفت میکنه.‏ 🌷برای رفع این موضوع ,بهترین و سریعترین روش غسل فلق هست که با انجام این روش سریع بستگی شخص رفع میشه این روش خیلی ساده هست👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1960640682C4ba40e21a9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسمه تعالی با سلام و احترام این حکم مأموریت شماست شخصا مشاهده بفرمایید👇 https://DigiPostal.ir/cupzznm
9.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیلی قشنگ خونده حسین طاهری ، بفرستید برای کسانیکه قصد رای ندادن دارن
7.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 اخبار تحلیلی امروز (شماره ۴۷۸) 🔹 از تاکید چین به پایبندی به تمامیت ارضی ایران ، تا تقویت زرادخانه های هسته ای آمریکا در بسته خبری تحلیلی سه شنبه ۲۲ خرداد ماه ۱۴۰۳ 🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۷۵۲ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) شب موقع خواب احساسات دوگانه‌ای داشتم یه لحظه از مشکلی که برای مسعود پیش اومده ناراحت بودم و یک لحظه خوشحال... یه لحظه از اینکه بالاخره خدا من و ظلمی که در حقم شد و تبعات بد اون ظلم رو در زندگیم داره می‌بینه و حالام داره باعث و بانیش رو مجازات می‌کنه خوشحالم ولی بخاطر طرز فکرم حسابی حالم گرفته‌ست و ناراحتم مامان راست می‌گفت انگار دلم داره زنگار می‌گیره. توی فکر رفتم مسعود و ظلمی که بهم کرد، حرف مردم، پسر منیر خانم و باور حرفای مردم، خواستگارهای نامتعارف بعد از اینکه مسعود طلاقم داد، از دست دادن همه موقعیتهای خوب ازدواج. تنهایی و حس سربار بودنم، دلسوزی دیگران نسبت به خودم کدومشون بیشتر آزارم می‌داد؟ کدومشون بیشتر از همه باعث شدند از اتفاقی که برای پسرخاله‌م افتاده خوشحال بشم؟ معلومه که همه‌شون. شروع کردم به فرستادن ذکر صلوات. باید شیطون رو از خودم دور کنم. پس چند تا هم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم گفتم. اونقدر گفتم که دیگه نفهمیدم کی خوابم برد. صبح با صدای مامان بیدار شدم. وقت نماز بود بعد از نماز هنوز خوابم میومد اما دیگه وقت خواب نبود باید به کارهای عقب افتاده میرسیدم. خیلی وقته تو فکر عملی کردن برنامه‌م بودم. خیلی از مادر‌ها و دخترای روستا از وقتی فهمیدند که آموزشهای کامل قلاب بافی رو دیدم متقاضی برگزاری کلاس آموزشی هستند هر وقت خودم یا مامان و محبوبه رو می‌بینند در مورد این موضوع صحبت می‌کنند. کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۷۵۳ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) موقع جمع کردن سفره ی صبحونه به مامان در مورد تصمیمم توضیح دادم و ازش خواهش کردم که اگه میشه امروز بریم پیش خادم مسجد تا باهاش صحبت کنیم اگه بهمون اجازه بده سه روز در هفته توی مسجد کلاس برگزار کنم. برای همین منظور به پیشنهاد مامان ظهر یکم زودتر برای خوندن نماز جماعت به رفتیم مسجد . پس از پایان نماز پس از اینکه نمازگزاران اونجا رو ترک کردند به قسمت مردونه رفتیم مامان به مش تقی همه چی رو توضیح داد اتفاقا بر خلاف تصورم خیلی هم استقبال کرد و گفت برای خیلی از دخترای روستا که از امکانات مدرسه رفتن و آموزشهای دیگه برخوردار نیستند بهترین سرگرمی هست و قبول کرد که روزهای زوج ساعت چهار تا شش کلاس‌هام برگزار بشه. برای اطلاع‌رسانی به خانم ها و دخترخانم های روستا هم قول داد تا هفته‌ی بعد و شروع اولین جلسه هرروز موقع نماز مغرب با بلندگوی مسجد ساعات و ایام برگزاری کلاس آموزشی من رو اعلام کنه. خیلی خوشحال بودم که به همین راحتی مکان مورد نظر فراهم شده و به زودی در جمع دخترهای جوون و نوجوون روستا حاضر می‌شم. دیگه خونه‌نشینی کافی بود بقول عمه خودم باید به خودم کمک کنم تا قابلیت‌هام رو به همه نشون بدم. و روز موعود رسید امروز اولین جلسه‌ی آموزشی منه و کمی استرس دارم . دم در مسجد ایستادم برخلاف قراری که با مش تقی داشتیم هنوز در رو باز نکرده . استرس و نگرانیم بیشتر شده، نکنه منصرف شده و نمی‌خواد اجازه بده فعالیتم رو شروع کنم؟ روی اینکه برم جلوی در خونه شون و ازش دلیل باز نکردن در مسجد رو بپرسم رو ندارم‌ مستاصل مونده بودم چه کنم که ماشین عمو ولی رو از دور دیدم تا خواستم خودم رو از اونجا دور کنم دیگه دیر شده بود. ماشین بهم رسیده بود 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @Mahdis1234 کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨