eitaa logo
دردانـــــه🍼
407 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
633 ویدیو
16 فایل
یه مامان هستم که کلی اطلاعات داره برای اینکه بتونی دردونه زیاد داشته باشی... بیا دنیا رو پر کنیم از دردونه ها...😍🍼 مهدی جان(عج) فرزند بعدیم را نذر یاریت میکنم... اسمش را در سپاهت بنویس...☺️ من اینجام 👈 @Ammere
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 با خانمم رفته بودم بازدید از کاناپه‌های چوبی... مقابلِ مغازه ای در حال تماشا بودیم که یه جوان حدودا ۳۵ ساله ای گفت: 🔸 آقا ببخشید. ممکنه شماره ام رو به شما بدم تا اگه وانت خواستید بِهِم زنگ بزنید؟ 🔹بله، بله. حتما و شماره اش رو روی کاغذی نوشت و بهم داد. ♨️ دهنش پُر از آثار سیگار بود! لب و لوچه اش داغون! از بس کشیده بود😣 🔹بهش گفتم «اگه خرید کردم بِهت زنگ میزنم ان شاءالله، فقط یه خواهشی؟ اگه میتونی تَرکش کن» 🔻از نوع گفتار و اشاره چشمم، معلوم بود منظورم چیه؛ 🔸به نرمی گفت: چشم داداش. 😌 ❗️[معلوم نیست، خونِ چقدر از اینا، به پای ما هم نوشته بشه! از بس متذکر نشدیم و دست همو نگرفتیم!! ] @AMMERIN
#خاطره ✍نشسته بودم بغل دست حاجی، یک دفعه زد روی پایش، از صدای ناله‌اش ترس برم داشت !😳 گفتم: حاجی چیزی شده؟ مشکلی پیش اومده؟ گفت: من سه چهار روزه از حال آقا بی‌خبرم....😔 پدرش فوت کرده بود ، میان سنگینی غم از دست دادن پدر، قلب و فکرش پیش حضرت آقا بود.☝️ فقط سه چهار روز بود جویای حالش نشده بود. آنوقت اینطور آه میکشید. اینطور خودش را سرزنش میکرد...💔 📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز ظهر عاشوراست، چقدر جایت خالیست علمدار😭 @AMMERIN
با یکی از دوستانم سوار تاکسی بودیم که راننده، یه موسیقی با صدای زن گذاشته بود! با لحن شوخی- جدی گفتم : داداش مردونه اش رو نداری؟😏 راننده یه کم آهنگ ها رو عقب جلو کرد و دید که انگار خبری نیست... به کنایه گفت: می خوای اصلا قرآن بذارم؟ گفتم: تو که نمیذاری. گفت: تو سی دی قرآن بده، من می ذارم. دست بر قضا چند روز پیش از اون برای یکی از دوستانم سی دی قرائات استاد شحات انور رو گرفته بودم و مونده بود تو کیفم. دادمش به راننده 👌 بنده خدا مونده بود الان سی دی قرآن از کجا آوردیم ما؟! خلاصه جاتون خالی تا مقصد، قرآن گوش کردیم 😌 📚 کتاب از یاد رفته 1؛ خاطرات منتخب امر به معروف و نهی از منکر @AMMERIN
دخترم رو برده بودم پارک🎡🎢 خانم محجبه ای، دخترش چرخ و فلک سوار شده بود و اون یکی بچه اش هم تو کالسکه بود سلام کردم و از تشکر و بهش گفتم: چقدر اهل هستید؟! گفت: خیلی کم 😒 👈متنی که درباره باحجابها بود رو به عنوان هدیه بهش دادم و چند تا متن درباره بدحجابها داشتم بهش دادم و ازش خواستم جاهایی که مقدور نیست بده؛ از این نوشته ها استفاده کنه 📃 تشکر کردم و خداحافظی🍃 کنیم به کنیم از @AMMERIN
تو مسجد🕌 نشسته بودم و ما بین نماز مغرب و عشاء بود و مشغول خوندن تعقیبات بودم که دیدم یه بنده خدایی اومد کنارم و چون دید هنوز فرصت هست، شروع به خوندن نماز مغرب به صورت فرادی کرد. بعد از نماز با هم دست دادیم و قبول باشه گفتیم و یواش بهش گفتم که؛ 👈 مرد‌ها باید حمد و سوره نماز صبح و مغرب‌ و عشاء رو بلند بخونن وگرنه نمازشون باطله! 👉 اون تعجب کرد و بهم گفت که اینو میدونم و همیشه این جوری میخونم و به نظرم بلنده، مگه بلند نبود؟! 😳 **بهش گفتم طبق نظر مراجع، باید صدا «جوهره» داشته باشه و حکمش رو براش کامل توضیح دادم اونم ازم به گرمی تشکر کرد😊 @AMMERIN
🔰 موضوع سخنرانیم و بود. پس از بیان آیات و روایات در این زمینه، به مصادیقی از نمونه های موفق از تجارب آمرین به معروف اشاره کردم. ناگهان یاد ای افتادم که بیانش برای مخاطبین خیلی جذاب بود. 👇 *گفتم : برادر جانبازی نقل می کرد تو خیابون برخورد کردم به زوج جوانی که خانم بی حجاب بود و آرایش بدی داشت! *جلو رفتم و بعد از سلام گفتم: چند سوال دارم. گفتند : بفرمایید. *خطاب به مرد گفتم: آقای عزیز! خانومتو چقدر دوست داری؟ پاسخ داد: خیلی زیاد. *گفتم : اگه جلوی چشمت خانومتو بسوزونند چکار می کنی ؟! با حیرت و البته قاطعیت جواب داد : اجازه نمی دم!!  *گفتم: اگه طرف مقابل زورش بیشتر بود چکار میکنی؟ گفت: منم می میرم! 👈 زمینه رو آماده دیدم و گفتم: باور نداری اگه خانم شما اینطور بی حجاب و با آرایش در معرض دید نامحرمها و چشم مردان هرزه باشه، فردای قیامت میسوزه!!  به نظرت بهتر نیست سپرِ آتشِ قهر و غضب الهی رو برای خانومت تهیه کنی؟ گفت: منظورت چیه؟ *گفتم: چادر، بهترین پوشش برای خانومته و اونو از چشمهای هرزه حفظ میکنه. ضمنا موجب خرسندی خدای متعال و عامل نجات از آتش جهنمه!! 👌اون جانباز عزیز میگفت: در رخساره مرد و زن جوان تغییر را حس کردم! این بیان آنقدر داشت که همانجا از خانومش تقاضا کرد آرایشش رو پاک کنه و توی همون بازار هم برای خانمش چادر تهیه کرد. @AMMERIN
من یه طلبه ام. روز ولادت حضرت زینب سلام الله علیها بود. نماز ظهر رو در جمعی می خواندم که همه شون طلبه بودند. صف اول یه گوشه ایستاده بودم. تَه دلم میگفتم بین دو نماز بلند بشم و دو دقیقه یه مساله ای بگم اما هی منصرف میشدم. بالاخره قیام کردم و دو سه دقیقه ای صحبت کردم. بعد از نماز یه جوانی که تازه طلبه شده بود و علاقه زیادی هم به مطالعه داشت، اومد کنارم و ازم یه سوالی پرسید. سوال پرسیدنش همانا و کم کم فهمیدم او به دلیل تحلیلِ اشتباه از برخی کتابهایی که بدون دقت و کارشناسی میخونه... به جمع بندی هایی رسیده که اگه توجیه نشه، شاید در آینده به یک فرد خطرناکی در لباس روحانیت تبدیل بشه؛ یعنی منحرف از لحاظ اعتقادی و اینا ...😑 👈حدود دو ساعتی با هم صحبت کردیم. آخرش متوجه برداشتهای اشتباهش شد. تشکر کرد و رفت. صحبت کردن باهاش ساده نبود و توضیح کاملش در این نوشته نمیگنجه... اما میدونم هر کسی نمی تونست قانعش کنه و اگه ایشون همینطوری بزرگ تر میشد، به دلیل سفت شدنِ مبانیِ غلط ذهنیش، معلوم نبود دیگه به راحتی بتونه مسیرش رو کنه، چه برسه به اصلاح با صحبت دو ساعته! خلاصه اینکه: چه دو دقیقه ای با برکتی شد! خوب شد 😌 @AMMERIN
دخترم رو برده بودم پارک🎡🎢 خانم محجبه ای، دخترش چرخ و فلک سوار شده بود و اون یکی بچه اش هم تو کالسکه بود سلام کردم و از تشکر و بهش گفتم: چقدر اهل هستید؟! گفت: خیلی کم 😒 👈متنی که درباره باحجابها بود رو به عنوان هدیه بهش دادم و چند تا متن درباره بدحجابها داشتم بهش دادم و ازش خواستم جاهایی که مقدور نیست بده؛ از این نوشته ها استفاده کنه 📃 تشکر کردم و خداحافظی🍃 ✅ کنیم به کنیم از @AMMERIN
امر به معروف😍 🍃تا خواستم وارد مسجد بشم🕌 دیدم یه آقای بزرگسالی که ظاهرِ خیلی مذهبی‌ای هم نداشت نزدیک شد. فوری کردم و دست دادم. تا دستم رو گرفت، با لحنی آرام گفت «آفرین😌زودتر سلام کردن، داشت فراموش میشد» گفتم «وظیفمه» و از هم جُدا شدیم. آره با گفتن این جمله منم تقویت کرد.... تا حالا چنین حِسّی به این موضوع نداشتم که داشت فراموش میشد‼️ ازش ممنونم☺️ ❌نکته:اون فرد با گفتن این جمله داخل پرانتز ((آفرین😌زودتر سلام کردن، داشت فراموش میشد)) امر به معروف کرد... @AMMERIN
برای دسترسی تر به مطالب کانال😍👇 😍 های اعضای کانال درباره امربه معروف هایی که در مورد امر به معروف در ذهن ایجاد میشود 😊 ☺️ فعالیت 👌 @AMMERIN
هم دانشگاهیم بود و من احترام خاصی براش قائل بودم. البته خیلی با هم تفاوت عقیدتی داشتیم با این وجود به نظرم شخصیت خیلی محترمی میومد. یه روز کارت عضویت بانک نوار و سی دی دانشگاه رو ازم خواست، منم دادم. وقتی برگشت معلوم بود یه حرفی تو گلوش مونده... 😅 سی دی قبلی ای که از بانک دریافت شده بود سی دی 💿آموزش سه تار بود؛ خودم گرفته بودمش برای اینکه وقتایی که کلاس سه تار نمیرم با آموزشای سی دی بتونم کارم رو قوی کنم. 👈یه خرده مکث کرد و بعد پرسید: سه تار 🎼 می زنی؟ گفتم آره. گفت ازت بعیده. گفتم وا! مگه چیه؟😒 گفت حرومه! خنده ام گرفت. یه بحث مختصری کردیم که نه اون من رو قانع کرد نه من اونو...🤔 ولی قاطعیتش سر اینکه گفت “حرومه” خیلی رو دلم سنگینی می کرد. همون ترم یه تحقیق داشتیم که یه جورایی ربطش دادم به بحث موسیقی و موضوع تحقیقم شد همین قضیه. راستش نرسیدم به اینکه حرومه؛ خصوصا که سه تار جزو آلات موسیقیه که به سهولت میشه باهاش موسیقی هایی زد که به هیچ وجه مصداق غنا محسوب نشن ولی رسیدم به اینکه لهوه ؛ بیهوده و بی فایده! 😐 ترم پنجم دانشگاه بودم که این اتفاق افتاد یعنی حدودا بیست سالم بود. الان بیست و هفت سالمه. زنگ اینکه گفت حرومه هنوز تو گوشمه. الان هفت ساله دست به سه تارم نزدم مگه واسه گرفتن خاک و خُل روش! 😏 @AMMERIN
👇شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشه! امیدوارم اگه شنیده اید اما تا حالا گوینــده اش نباشید! 🍂همه مسئولین چنین اند ... 🍂همه آخوندا اونطورند ... 🍂همه دکترا فلان جورند ... 🍂همه مردها کینه ای اند ... 🍂همه خانما چنان اند .... ❌چرا جمع می بندی؟! آیا میدونی روز حساب، تک تک کسانی که اینطوری نبودن، میان و بِهمون میگن: «گفتی من اینطوری ام، ثابت کن» و اگه نتونی ثابت کنی، حق داره و حقش رو ازت می گیره!😰 🔻داشتم با رفیقم حرف می زدم، یهو گفت: «همه مسئولین دزدند»😯 🔺با تعجب گفتم: فلانی! چرا وقتی قاطی میکنی همه رو با یه چوب میزنی؟! 🧐 🔻گفت: «اتفاقا همه شون اینطوری اند» 🔺گفتم تو کشور، حداقل 3000 تا میز درشت و هزاران میز کوچکتر داریم! همه رو با هم یکی نکن! تهمت میشه ها !! روز قیامت پوستت کنده است؛ و لایُظلَمونَ فَتِیلاً؛ اگه به کسی ذره ای ظلم کرده باشی، میان و حقشون رو ازت میگیرن!😔 🔻ساکت شد و بعد از مکثی گفت: منظورم بعضیاشونه 🔺گفتم: عزیزم، منظورت رو درست بگو! @AMMERIN