eitaa logo
دردانـــــه🍼
428 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
633 ویدیو
16 فایل
یه مامان هستم که کلی اطلاعات داره برای اینکه بتونی دردونه زیاد داشته باشی... بیا دنیا رو پر کنیم از دردونه ها...😍🍼 مهدی جان(عج) فرزند بعدیم را نذر یاریت میکنم... اسمش را در سپاهت بنویس...☺️ من اینجام 👈 @Ammere
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️ بانوی عفیف سرزمینم: ، نااُمید کرد چشمی را که دنبال راهی برای چریدن می گشت...😒 ✅ تو هم با نااُمید کن غربیان و بیگانه پرستانی را که چشمِ طمع به "ناموس" این ملت مسلمان بسته اند...☝️ ❎ گناه می بینی، بی تفاوت رد نشو❤️ @AMMERIN
تو مسجد🕌 نشسته بودم و ما بین نماز مغرب و عشاء بود و مشغول خوندن تعقیبات بودم که دیدم یه بنده خدایی اومد کنارم و چون دید هنوز فرصت هست، شروع به خوندن نماز مغرب به صورت فرادی کرد. بعد از نماز با هم دست دادیم و قبول باشه گفتیم و یواش بهش گفتم که؛ 👈 مرد‌ها باید حمد و سوره نماز صبح و مغرب‌ و عشاء رو بلند بخونن وگرنه نمازشون باطله! 👉 اون تعجب کرد و بهم گفت که اینو میدونم و همیشه این جوری میخونم و به نظرم بلنده، مگه بلند نبود؟! 😳 **بهش گفتم طبق نظر مراجع، باید صدا «جوهره» داشته باشه و حکمش رو براش کامل توضیح دادم اونم ازم به گرمی تشکر کرد😊 @AMMERIN
👌 ✳️ کاسیوس کِلِی در زمان خودش، قوی ترین مشت زنِ جهان بود💪 که شد و نام خودش رو به محمدعلی تغییر داد.👌 🌸 حناء یکی از دختراش میگه: بعد از مدتی دوری و فراق، رفتیم تا در محلِ اسکان پدرم او رو ببینیم. 💞 من کوچیک بودم. وقتی در نهایت به اونجا رسیدیم، راننده تاکسی من و خواهرم لیلا رو تا آپارتمانِ پدرم همراهی کرد. او مثل همیشه پشت در مخفی شده و منتظر بود تا ما رو بترســونه. 😏 🍀 ما تا جایی که در یک روز ممکنه همدیگه رو در آغوش کشیــدیم و بوسیــدیم. پدرم به ما نگاهی مهربانانه انداخت و من رو روی پاهاش نشوند و چیزی گفت که هرگز فراموش نمیکنم 😌 💟 او مستقیم به چشمانم نگاه کرد و گفت: ✨حناء! هر چیـزِ ارزشمندی که خدا در این جهان آفریده، مخفی است و دستیابی به آن دشوار!✨ 💫الماس کجا یافت میشه؟ الماس در اعماقِ زمین و جائیه که پوشیده و محفوظه. 💫مروارید کجا یافت میشه؟ مروارید در اعماق اقیانوس و در دلِ صدفی زیبا، پوشیده و محفوظه. 💫طلا کجا یافت میشه؟ طلا در اعماقِ معدن و در جاییه که پوشیده از چندین لایه سنگه. 🍃 برای دستیابی به این چیزها باید سخت کوشید. 👌سپس با جدیتی که در چشمانش بود به من نگاهی کرد و گفت: 🦋«حناء! بدنِ تو مقدسه، تو بسیار از الماس و مرواریدی و تو هم باید باشی ...»🧕 👏 در غرب، دخترش رو بغل میکنه و به ، زیبا و با مثال حرف میزنه و میشه... ❗ بعضیا در ایرانِ امام رضا علیه السلام سکوت کردند... 😞 @AMMERIN
✅ شهید محمدحسین حسینی 🔰برای ماموریت اعزام شدند اهواز. با هم رفتند کنار پل کارون... ❗️وضعیت نامناسب خانواده ای، او را ناراحت کرد. 😔 📌گفت بریم عملیات، با 👌 کشان کشان دوستش را برد طرف آن خانواده. 🙂با رفت سراغ پیرمردی که سرپرست خانواده بود و گفت: 🔻آقای محترم، هیچ می دانید اینجا بوی باروت جنگ به مشام می رسد؟ 🔻می دانید اهواز از شهرهای خط مقدم جنگه؟ 🔻می دانید شما میزبان خوب رزمندگان هستید؟ ♨️ پیرمرد گفت: خوب حالا باید چی کار کنم؟ ⏪ به او گفت: ما که از شما چیزی نمی خواهیم؛ فقط پایبندی شما مردم محترم را به و می خواهیم. 🔺پیرمرد فهمید، صورت محمد را بوسید و گفت: به شرطی که ما را هم کنی! @AMMERIN
من یه طلبه ام. روز ولادت حضرت زینب سلام الله علیها بود. نماز ظهر رو در جمعی می خواندم که همه شون طلبه بودند. صف اول یه گوشه ایستاده بودم. تَه دلم میگفتم بین دو نماز بلند بشم و دو دقیقه یه مساله ای بگم اما هی منصرف میشدم. بالاخره قیام کردم و دو سه دقیقه ای صحبت کردم. بعد از نماز یه جوانی که تازه طلبه شده بود و علاقه زیادی هم به مطالعه داشت، اومد کنارم و ازم یه سوالی پرسید. سوال پرسیدنش همانا و کم کم فهمیدم او به دلیل تحلیلِ اشتباه از برخی کتابهایی که بدون دقت و کارشناسی میخونه... به جمع بندی هایی رسیده که اگه توجیه نشه، شاید در آینده به یک فرد خطرناکی در لباس روحانیت تبدیل بشه؛ یعنی منحرف از لحاظ اعتقادی و اینا ...😑 👈حدود دو ساعتی با هم صحبت کردیم. آخرش متوجه برداشتهای اشتباهش شد. تشکر کرد و رفت. صحبت کردن باهاش ساده نبود و توضیح کاملش در این نوشته نمیگنجه... اما میدونم هر کسی نمی تونست قانعش کنه و اگه ایشون همینطوری بزرگ تر میشد، به دلیل سفت شدنِ مبانیِ غلط ذهنیش، معلوم نبود دیگه به راحتی بتونه مسیرش رو کنه، چه برسه به اصلاح با صحبت دو ساعته! خلاصه اینکه: چه دو دقیقه ای با برکتی شد! خوب شد 😌 @AMMERIN
✅ شهید محمدحسین حسینی 🔰برای ماموریت اعزام شدند اهواز. با هم رفتند کنار پل کارون... ❗️وضعیت نامناسب خانواده ای، او را ناراحت کرد. 😔 📌گفت بریم عملیات، با 👌 کشان کشان دوستش را برد طرف آن خانواده. 🙂با رفت سراغ پیرمردی که سرپرست خانواده بود و گفت: 🔻آقای محترم، هیچ می دانید اینجا بوی باروت جنگ به مشام می رسد؟ 🔻می دانید اهواز از شهرهای خط مقدم جنگه؟ 🔻می دانید شما میزبان خوب رزمندگان هستید؟ ♨️ پیرمرد گفت: خوب حالا باید چی کار کنم؟ ⏪ به او گفت: ما که از شما چیزی نمی خواهیم؛ فقط پایبندی شما مردم محترم را به و می خواهیم. 🔺پیرمرد فهمید، صورت محمد را بوسید و گفت: به شرطی که ما را هم کنی! @AMMERIN
❇️ بانوی عفیف سرزمینم: ، نااُمید کرد چشمی را که دنبال راهی برای چریدن می گشت...😒 ✅ تو هم با نااُمید کن غربیان و بیگانه پرستانی را که چشمِ طمع به "ناموس" این ملت مسلمان بسته اند...☝️ ❎ گناه می بینی، بی تفاوت رد نشو❤️ @AMMERIN
✅ شهید محسن حججی 🔹از بازار رد میشدیم. خانم بی حجابی را دید! سرش را پایین انداخت و گفت: خواهرم جلوی امام رضا حجابت رو رعایت کن❗️ 🔸با آرنج زدم به پهلویش: «ما رو میگیرن تا حد مرگ میزنن!» 🔹کوتاه بیا نبود: «آدم باید امر به معروف و نهی از منکرش سر جاش باشه؛ خون ما که رنگی تر از خون امام حسین نیست!» ❗️ [...]خودمانی تر که شدیم، گفت: «از خدا و امام رضا یک خواسته دارم، میخوام تو راه امام حسین شهید بشم.» مکثی کرد و سرش را انداخت پایین. 🔻گفتم: «حاضر نیستم زجری که امام حسین کشید، تو بکشی.» 🔺گفت: «به خدا حاضرم، نمیدونی چه کیفی داره!» 📚سربلند | روایت هایی از زندگی شهید حججی @AMMERIN
✅ شهید مهدی کبیرزاده 🔹 مهدی یک روز ازم پرسید: بابا جان! خمس اموالت رو دادی؟! 🔸 تعجب کردم و با خودم گفتم: پسر دوازده سیزده ساله رو چه به این حرفا؟!!! 😳 🔻 با این که پایبندی خاصی به رعایت مسائل شرعی داشتم، حرفش رو شوخی گرفتم و گفتم: نه پسرم! ندادم! امسال رو ندادم. 😏 👈 از فردای اون روز دیگه مهدی لب به غذا نزد! دو روز هم به بهانه‌های مختلف اعتصاب غذا کرد. 🔺 وقتی پیگیر شدم فهمیدم به خاطر همون که گفته بودم خمس ندادم، چیزی نمی‌خورد...👌 📚 کتاب دسته یک، صفحه ۱۴۱ @AMMERIN
✅ شهید محمود سعیدی نسب نقل می‌کرد: «در فرصتی سوار تاکسی بودم، راننده بدون ملاحظه سرنشینان نوار موسیقی مبتذل گذاشت!»😱 به او تذکر دادم، گفت: « آقا جوان هستم، عیبی نداره!😏» برایش مثال زدم گفتم: 🔻 «بله! جوان هستید، آتش شهوت در درون شما شعله‌ور است، ولی آیا می‌توان بنزین یا مواد محترقه را به آتش نزدیک کرد؟!» 🔺 پاسخ داد: « نزدیک کردن این دو به هم موجب انفجار میگردد.» 📌اضافه کردم: «گوش دادن به موسیقی تند برای شما که جوان هستید آتش شهوت را خاموش نمی‌کند بلکه مانند بنزین آن‌ را شعله‌ور تر خواهد نمود.» ⏪ باید آینده‌ نگر و عاقبت اندیش باشی! این نمونه کارها، و را می‌سوزاند...» 📚 فصل طواف، ص ۶۸ 📚 @AMMERIN
👇شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشه! امیدوارم اگه شنیده اید اما تا حالا گوینــده اش نباشید! 🍂همه مسئولین چنین اند ... 🍂همه آخوندا اونطورند ... 🍂همه دکترا فلان جورند ... 🍂همه مردها کینه ای اند ... 🍂همه خانما چنان اند .... ❌چرا جمع می بندی؟! آیا میدونی روز حساب، تک تک کسانی که اینطوری نبودن، میان و بِهمون میگن: «گفتی من اینطوری ام، ثابت کن» و اگه نتونی ثابت کنی، حق داره و حقش رو ازت می گیره!😰 🔻داشتم با رفیقم حرف می زدم، یهو گفت: «همه مسئولین دزدند»😯 🔺با تعجب گفتم: فلانی! چرا وقتی قاطی میکنی همه رو با یه چوب میزنی؟! 🧐 🔻گفت: «اتفاقا همه شون اینطوری اند» 🔺گفتم تو کشور، حداقل 3000 تا میز درشت و هزاران میز کوچکتر داریم! همه رو با هم یکی نکن! تهمت میشه ها !! روز قیامت پوستت کنده است؛ و لایُظلَمونَ فَتِیلاً؛ اگه به کسی ذره ای ظلم کرده باشی، میان و حقشون رو ازت میگیرن!😔 🔻ساکت شد و بعد از مکثی گفت: منظورم بعضیاشونه 🔺گفتم: عزیزم، منظورت رو درست بگو! @AMMERIN
💢در سورۀ حمد شما می‌بینید یک صورت می‌گیرد. ✨قرآن می‌فرماید: «صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ» ✴️ این در واقع یک نوع گروه‌ بندی اجتماعی است؛ یعنی شما یک هستید که دارید حمد می‌خوانید و آن را به می‌کشانید. ⭕️ این‌ طوری نیست که بگوییم: خدایا من به دیگران کاری ندارم! من را به راه راست هدایت کن و تمام! ✅ خودت را نسبت به کسانی که خدا به آنها نعمت داده است باید مشخص کنی، نسبت به دیگران هم باید مشخص کنی. ✍ استاد علیرضا پناهیان @AMMERIN