eitaa logo
چشمه جاری
522 دنبال‌کننده
722 عکس
143 ویدیو
3 فایل
جرعه‌ای از چشمه جاری آثار استاد علی صفایی ارتباط با ادمین ✍️ @davood_mahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎤👈 حاج آقا حیدری 💟 طلبه ای از شاگردان خوب و قدیمی استاد صفایی رحمة الله علیه تعریف کرد: یکی از شب های تابستان که از نیمه گذشته بود، یکی از طلبه ها به من زنگ زد و گفت: فلانی با این هوای گرم قم یک پنکه نداریم و دیگر طاقت زنم تمام شده و خلاصه کلافه ایم. 💟 با آنکه پاسی از شب گذشته بود و همه خواب بودند، هر چه فکر کردم کسی جز آقای صفایی به ذهنم نیامد که بی منت و ملالت کارگشا باشد. 💟 با کمی وسواس و تأمل، شماره شیخ را گرفتم. خودش گوشی را برداشت و راحت احوال پرسید. 💟 موضوع را گفتم. بی تأمل گفت: آره، آره. پنکه هست کجا بیاورم؟! 💟 گفتم: نه، نیایید. خودم می آیم و بیرون زدم. هنگامی که نزدیکی های خانه استاد رسیدم، دیدم ایشان پنکه به دست، سر خیابان ایستاده اند. 📚 مشهور آسمان، ص ۱۵۷ 🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈 تبیین گوشه ای از شخصیت استاد صفایی رحمة الله علیه 🎤👈 حاج آقا رنجبر 🔷👈 برنامه سمت خدا ❌👈 خیلی جالبه، از دست ندهید. 🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈 ما همه فرعون هستیم؛ مصرهای ما کوچک و بزرگ می شود. 🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا حیدری ❇️ یک بار یکی از بستگان را که پزشک بود، نزد استاد صفایی رحمة الله علیه بردم و ایشان بعد از گفتگوهای جالب و دلنشینی در تحقیر دنیا، که دوای درد آن پزشک بود. ❇️ با حالتی مخصوص به خودش به دکتر گفت: دکتر به بیماری ما هم برس. دکتر با خجالت تأملی کرد و گفت: آخر رشته ی ما درد شما نیست. ❇️ استاد پرسید: مگر تخصص شما چیست؟ دکتر گفت: ناباروری زنان و عقیمی! ❇️ حاج شیخ بلافاصله فرمود: دکتر! ما هم عقیم هستیم. باید بارور شویم و تولیدی و تولدی داشته باشیم. ❇️ دکتر دوباره گفت: ولی ما انگشت کوچک شما هم نیستیم. شیخ فرمود: نه، کوچک نباشید. ما دوستان بزرگ می خواهیم. 📚 مشهور آسمان ص ۵۰ 🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈 دنیا بد نیست؛ کم است. ✅👈 دنیا پای مؤمن است؛ نه بار او 🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا پور سید آقایی ✅ یکی از رفقای استاد صفایی رحمة الله علیه امکاناتی به دست آورده بود و اصرار داشت برای موسی (پسر دوم استاد) که به تازگی طلبه شده بود، خانه ای بخرد. ✅ حاج شیخ گفت: به جای موسی برای فلانی خانه بخر؛ نیاز او بیشتر است، موسی تازه ازدواج کرده و در خانه عمه اش اتاقی دارد. ✅ فلانی چند سال است که طلبه است و بچه هم دارد. ✅ از او اصرار و از حاج شیخ انکار. بالاخره راضی اش کرد که برای دیگری خانه بخرد. 📚 حکایت ها و هدایت ها، ص ۱۴ 🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤👈 استاد علی صفایی حائری رحمة الله علیه ✅👈 منتظر، بی تفاوت، بی خیال، بی توجه و بی مسئولیت نیست. 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷👈 وزیر آگاه ❇️ پادشاهی بر فراز قصرش و هنگام دیده بانی از قلمرو وسیع و غنی حکومتش به وزیرش گفت:چقدر خوب بود اگر دنیا می ماند و جدا نمی شد. ❇️ وزیر آگاهش جواب داد:اگر دنیا از دیگران جدا نشده بود، به تو نمی رسید و در دست همانها می ماند. ❇️ خوبی دنیا در این نیست که با ما بماند؛ خوبی ما در این است که از دنیا برداریم و از آن کام بستانیم 📚 مسولیت و سازندگی، ص ۲۹۱ 🆔 @cheshmeyejarie
🔷 قدرت ها مهم نیستند، مهم این است که با این قدرت چه چیزی را دنبال کنیم و چه چیزی را بخواهیم و چه کسی را نشان بدهیم؛ خویش را و یا او را، خود را و یا خدا را. 🔷 قدرت، مسأله ای نیست که تسلط بر قدرت و امیر بودن و عزیز بودن مطلوب است. 🔷 آنها که قدرت ها را در دست دارند، بزرگتر از آنهایی هستند که قدرت ها آنها را در دست دارد. 📚 روش نقد، ج ۳ ص ۷۸ 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷👈 دروازه بان دل ❇️ به حضرت على علیه السلام گفتند:« بِمَ نِلْتَ بِما نِلْتَ؟» از چه به اين همه رسيدى؟ ❇️ «قالَ: كُنتُ بَوّاباً عَلى بابِ قَلْبَى» گفت: من دروازه بان دلم بودم. ❇️ به كسى راه می دادم و به چيزى راه مى دادم كه مرا بارور كند، نه اين كه از من بكاهد و مرا مصرف كند. 📕 مسئولیت و سازندگی، ص 143 🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا حیدری ✅ استاد صفایی برخاست و به قصد جایی حرکت کرد. راحت گفت: می آیید؟ گفتیم: بله! و رفتیم. ✅ در خیابان، برای میدان امام حسین ماشین گرفتیم. راننده جوان از ابتدا ی ورود ما پیوسته موج های گوناگون رادیو را می گرفت و انواع ترانه ها را گوش می کرد. ✅ من از اینکه ایشان چیزی نمی گفت قدری تعجب کرده بودم، اما به احترام ایشان چیزی نمی گفتم. به میدان که رسیدیم پیاده شدیم. ✅استاد کمی تأمل کرد و در حالی که یک پایش بیرون و یک پایش داخل ماشین بود، دستش را به آرامی روی شانه جوان گذاشت. جوان برگشت. ✅ آن روح قدسی با مهربانی گفت: خودت را در این عالم خرج چیزی کن که از تو بالاتر باشد ✅ به نظرم جوان خواستار تکرار حرف شد. فرمود: بالاخره هر کس خودش را در عالم خرج چیزی می کند، تو خودت را خرج کسی کن که از تو بزرگ تر و بالاتر باشد. ✅ با همین چند کلمه در جوان تأثیر گذاشت. او با شرمندگی عذر خواهی کرد و کرایه ماشین را نمی گرفت. ایشان تشکر کرد و من شروع تحول جوان را با همان جمله احساس کردم. 📚 مشهور آسمان، ص ۱۳ 🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 استاد صفایی رحمة الله علیه 🔷 پسرم، خدا را شاكر باش كه رهبر امروز كشور تو، از اين انس برخوردار است و از اين امن سرشار. 🔷 و اين است كه براى مبارزه با همه‏ ى اين‏هايى كه آتش مى‏ كارند، ايستاده است و نه بر شرق و نه بر غرب و نه بر جهان سوم و حتّى نه بر ملّيت ايرانى، كه بر ايمان مردم و آن‏ هم نه ايمان غرور، كه بر ايمان به خداى واحد قهّار متّكى است. 📚 نامه های بلوغ، ص 17 🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ امروز، روشنفکرانی معتقدند كه مذهب با آزادى نمى سازد. و مذهب انسان را در چارچوب می گذارد و در قالب استبداد مذهبى شكل می دهد. ✅ آنجا كه حكومت خدا مطرح است، انسان دهانش بايد مهر و موم شود. اينها خيال می كنند كه با مذهب نمی توان كنار آمد و با آن نمی توان به حل مسائل جامعه ى معاصر رفت. ✅ بايد توضيح داد كه استبداد مذهب چيزى بالاتر از استبداد علم نيست. مذهبى كه بر اساس نظام حاكم بر هستى و جامعه و انسان طرح مى اندازد، استبداد و جبرش، به اندازه ى همان نظامها و قانونهاست. مى توانى كنارش بگذارى، ولى ضربه اش را مى بينى و صدمه اش را می خورى. ✅ مذهب هنگامى كه بر اساس روابط ثابت در جهان، براى انسان طرح می ريزد، ناچار همانند علم، سختگير است، ولى اين سختگيرى براى آنها كه با علم به بهره ها رسيده اند سخت نيست. ✅ هيچ كارگر عاقلى در كارخانه اى پيچيده كه هر دكمه اش هزارها رابطه را مى چرخاند، از مقررات و چراغها و علامتها رنج نمى برد. كه اينها راهنماى راه او و چراغ كار او هستند. ✅ كسانى كه در جنگلها راه گم كرده اند، می دانند كه اطاعت از بلد و راهنما هيچ گونه استبدادى را همراه ندارد؛ كه تو خودت اين را انتخاب میكنى و او را حاكم می گيرى، كه او از تو به راه آگاهتر است. 📚 بررسی، ص 57 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷👈 عشق بزرگتر 🔶 جوانى را سراغ داشتم سخت وابسته‌‏ى لباس و قيافه‌‏اش بود، حتى وسواسى داشت كه پارچه‌‏اش از كجا باشد و دوختش از فلان و مدلش از بهمان... 🔶 براى دوستى با او همين بس بود كه از لباسش و اتويش و قيافه‌‏اش تحسين كنى و يا از طرز تهيه‌‏ى آن چيزى بپرسى. او عاشق ظاهرسازى و سر و وضع مرتب بود.و به اين خاطر از خيلى‏‌ها بريده بود. 🔶 تا اين كه عشقى بزرگ‏تر در دلش ريخت و با دخترى آشنا شد با هم سفرى کردند و در راه تصادفى شد. 🔶 جوانک در آن لحظه‌‏ى بحرانى از رنج‌‏هاى خودش فارغ بود خودش را فراموش كرده بود به محبوبه‌‏اش مى‌‏انديشيد و سخت به او مشغول بود. 🔶 او به خاطر پانسمان محبوبش به راحتی لباس‌‏هايش را پاره مى‏‌كرد و زخم‌‏ها را مى‏‌بست و راستى سرخوش بود كه خطرى پيش نيامده. 🔶 هنگامى كه عشقى بزرگ‏تر دل را بگيرد، عشق‏‌هاى كوچك‏تر نردبان آن خواهند بود. 📚 مسئولیت و سازندگی، ص ۴۱‌‌ 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 ما توجه نداريم و به خاطر آلودگى وسيع، از گرفتارى‏ ها مطلع نمى‏ شويم، درست مثل كسى كه لباس سياه و روغنى پوشيده، بر فرض زير ماشين هم برود و به خاك و گل هم آلوده شود، تازه از سياهى ‏هايش كم مى‏شود. 🔶 نكته را كسى مى‏ فهمد كه لباس تميز و سفيد پوشيده، حتى اگراز پنجره سرى بيرون آورد و در هواى طبيعى راه رود، بر لباس سفيد او تأثير سياهى هوا و كثافت اطراف بزودى مشخص مى ‏شود. 🔶 اين‏ گونه و در اين لحظه‏ هاى تميز و سالم آدمى احساس مى‏ كند كه اسم بعضى‏ ها و حضور آن‏ها و حرف آن‏ها چقدر سنگينى و سياهى مى ‏آورد و چگونه آدمى را محزون و خسته مى ‏سازد. 🔶 براى اندازه‏ گيرى، ميزان‏هاى دقيقى هست. ولى ما ترازودار نيستيم و با ميزان كشيمن نمى‏ كنيم، كه عادت‏ها و خوشايندها حاكم هستند. 📚 وارثان عاشورا، ص 190 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 نگوييد ما همه گناهان را نداريم كه هر كس گناهى دارد و همان براى توقف و ماندن او كافى است. لازم نيست كه ذنوب همه عوالم را داشته باشد. 🔷 يك ماشين لازم نيست همه جايش خراب شود تا بايستد. ممكن است يك سيم از آن قطع شود و بايستد، يا باد چرخش كم شود و بايستد؛ همان طور كه شيطان با يك كبر زمين خورد. 🔷 آدم با يك حرص زمين خورد. پسر آدم با يك بخل ذليل شد. يونس با يك شتاب ذليل شد. 🔷 ما كه الحمدللَّه همه اينها را با هم داريم و احساس ندامتى هم نداريم! 📚 اخبات، ص 32 🆔👉 @cheshmeyejarie