eitaa logo
دردونه (قصه،کارتون،لالایی)
12.7هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
142 فایل
👦👧ارتباط با ادمین کانال دُردونه 👇👇👇 @adchildrin1 ⛔ڪپی ڪردن مطالب ڪانال بدون ذڪر منبع #حرام است⛔ (فقط دُردونه)👌 کد تائیدیه وزارت ارشاد 1-1-297666-61-2-1 دردونه در پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/childrin1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃   🍃   🍃    🍃 🍃   🍃   🍃    🟢 🍃   🍃   🐞 🍃   🍃 🍃   🟢 🍃 🍃 🐞 دوشنبه 16 مرداد ماهتون عـالـی 🟢🐞 یـه روز خـوب یـه حس خـوب  🟢🐞 یـه تـن سالم یـه روح آرام و بـزرگ آرزوی قلبی من براى شما🟢🐞 دوشنبه تـون شـاد و سرشـار از زیبـایی🟢🐞 🐞 ∩_∩ („• ֊ •„)🐞 ┏━━━∪∪━━━┓ 🟢 @childrin1 🟢 ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«ناسور» قسمت: پنجم «ناسور نام یک انیمیشن ایرانی از نبرد کربلا می‌باشد که به کارگردانی عبدالله دالوند که در ایران تولید شده‌است و انیمیشن برگزیده جشنواره نجف است.این انیمیشن در سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر نامزد بهترین انیمیشن بوده است.»  🎞 ∩_∩ („• ֊ •„)📺 ┏━━━∪∪━━━┓ 📺 @childrin1 🎞 ┗━━━━━━━━━┛
32.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«خرس های مهربانی» قسمت:«دوم» داستان این انیمیشن در مورد خرس های مهربـانی است که در سرزمینی دور در بالای ابرها زندگی میکنند. آن ها برای نجات دنیا به نقاط مختلف سفر میکنند اما پروفسور شیطانی نقشه های آن ها را خنثی کرده و… 🎞 ∩_∩ („• ֊ •„)📺 ┏━━━∪∪━━━┓ 📺 @childrin1 🎞 ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍦کاردستی بستنی قیفی با استفاده از بادکنک و‌مقوا🍦 💕 🍦💕 ╲\╭┓ ╭ 🍦💕 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 وزن بچه ام کمه، چی بخوره؟ «لطفا کانال ما رو به دوستان خود معرفی کنید». ♧ ∩_∩ („• ֊ •„)♡ ┏━━━∪∪━━━┓ ♡ @childrin1 ♧ ┗━━━━━━━━━┛
گُلی بر شانهٔ اَحمد یه روز پیامبرِ عزیزِ اسلام وقتِ نماز و لحظهٔ عبادت به مسجد آمد و نمازِ خود را اِقامه کرد به عشق و با جماعت ولی یه اِتفاقِ جالب اُفتاد که میکُنم بَرایِتان روایت که با شنیدنش تعجُب کُنید زِ بَس قشنگ و نازِ این حکایت اون روز امامْ حسین کنارِ آقا مشغولِ بازی بود و استراحت تا حضرتِ نَبی میرَفت به سجده میرَفت رو دوشِ آقا بی خجالت میگُفت بُرو بُرو بُرو سَریع تَر حالا که اَسبِ من شُدی تو راحت نماز که شُد تَموم یه عِده گُفتن حالا چه کار کُنیم با این اهانت ؟ خوبه بِریم بِپُرسیم اَز پیامبر چه پاسُخیست برایِ این جسارت اومَد به سمتِ حضرتِ محمّد یه آدمِ یهودی با عداوت بِگُفت به حضرتِ نَبی که منْ هَم بِدیدَم آنچه شُد دَر این یه ساعت برای من سوالِ یا محمّد بِگو دلیلِ این همه لطافت ؟ چرا شُما نَکردی کودَکت را نَه سَرزَنِش نَه تَنبیه و ملامت ! به رویِ خوش بِگُفت به آن یهودی که دینِ ما بُوَد پُر از طراوت مَسیرِ دینِ ما به سَمتِ عشقِ خوبی به کودکان شُده رسالت بابا باید با بچه هاش تو خونه بَرخورد کُنه با مِهر و با رفاقت یهودی تا شنید از او این کلام بِشُد درونِ قلبِ او قیامت بِگُفت به حضرتِ نَبی که گَشتم با این کلام و مِهرتان هدایت علاقه مَند شُدم به دینِ اسلام دَهَم به این که حَق توئی شهادت شاعر : علیرضا قاسمی 🍃 ∩_∩ („• ֊ •„)🌸 ┏━━━∪∪━━━┓ 🍃 @childrin1 🌼 ┗━━━━━━━━━┛۰
‍ 🌈✨ تو بزرگ شده ای ✨🌈  دختری را می شناسم که اسمش سودابه است. سودابه پنج سال دارد. به کودکستان می رود. دختر قشنگی است. موهای بلندش را می بافد. سودابه بد دختری نیست. فقط یک عیب دارد . هنوز بزرگ نشده است. سودابه دو تا عروسک دارد . یک توپ دارد.یک اتومبیل اسباب بازی دارد. با این اسباب بازی ها چند تا بچه می توانند بازی کنند و خوش حال شوند ولی سودابه که نمی گذارد. وقتی که بچه ای به خانه آن ها می آید ، تا می خواهد به یکی از اسباب بازی های او دست بزند سودابه می گوید :« نه، نه، تو نباید به اسباب بازی های من دست بزنی. من خودم آن ها را نشانت می دهم. ولی آن ها را به دست تو نمی دهم، نمی گذارم تو به آن ها دست بزنی. این اسباب بازی ها مال من است، مال تو نیست.» خوب، تو خودت می دانی که هیچ بچه ای خوشش نمی آید که این حرف ها را به او بزنند. می دانی که هیچ بچه ای حاضر نیست با دختری مثل سودابه اصلا دوستی کند. بچه های کودکستان با او دوست نیستند. مادر و پدر سودابه به او می گویند که تو بزرگ شده ای کار خوبی نمی کنی. سودابه به آن ها قول می دهد که بعد از این بگذارد که بچه های دیگر هم با اسباب بازی های او بازی کنند.ولی قولش یادش میرد و باز به بچه هایی که به خانه آنها می آید می گوید :« تو نباید به اسباب بازی های من دست بزنی.» می دانی سودابه چرا این کار را میکند؟ برای اینکه او هنوز بزرگ نشده است. اگر دختر بزرگ و عاقلی شده بود ، دیگر این کار را نمی کرد. پسری را می شناسم که اسمش همایون است. او شش سال دارد. به مهد کودک می رود. در کلاس اول درس می خواند. پسر قشنگی است. بد پسری هم نیست . فقط یک عیب دارد هنوز بزرگ نشده است. هر روز عصر، بچه های همسایه به یکی از خانه های کوچه می روند تا بازی کنند. خوب، همایون هم می رود. او هم دوست دارد که با بچه های همسن خودش بازی کند . ولی بچه ها اصلا دوست ندارند که همایون بیاید و با آنها بازی کند. می دانی چرا؟برای اینکه همایون نمی تواند صبر کند و بگذارد که نوبت او برسد و بعد بازی کند. مثلا اگر بچه ها می خواهند سوار تاب بشوند،همایون جلو می رود و می گوید :« اول من باید سوار تاب بشوم! اول من باید سوار تاب بشوم!» تازه وقتی هم که سوار تاب شد، حاضر نیست که پایین بیاید و بگذارد که بچه دیگری سوار تاب بشود. توی مهد کودک هم همین کار را می کند. در هر بازی می خواهد اول او بازی کند. تازی وقتی هم که بازی کرد. حوصله ندارد که صبر کند دیگران هم بازی کنند. خوب، تو خودت می دانی که هیچ بچه ای خوشش نمی آید که با پسری مثل همایون باز یکند. برای همین هم است که همایون اصلا دوستی ندارد. بچه های همسایه با او دوست نیستند.حتی دختر عمو و پسر عمو هایش هم با او دوست نیستند. مادرو پدر همایون به او می گویند که کار خوبی نمی کند. ولی قولش یادش می رود.باز تا می رود که با بچه ها بازی کند می گوید:«اول من باید بازی کنم.» می دانی که همایون چرا این کار را می کند؟ چونم بزرگ نشده است. راستی تو بزرگ شده ای ؟ ╲\╭┓ ╭✨🌈 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
@childrin1🕊️کانال دردونه.mp3
3.38M
"بی نام" با صدای (پگاه رضوی) 🐭 ∩_∩ („• ֊ •„)🐭 ┏━━━∪∪━━━┓ 🟢 @childrin1 🟢 ┗━━━━━━━━━┛
@childrin1کانال دردونه.mp3
2.28M
‍ ⭐️💜لالایی خراسانی (گل فیروزه)💜⭐️ لالایی چرخ نخ تابی به آوازش تو می خوابی لالا لایی گل غوزه سفید و سبز و عنابی لالا سیب و انار من لالایی زعفران من بخند ای دونه مروارید که لبخندت جهان من برو لولوی صحرایی بازم شب شد تو اینجایی نیایی پیش فرزندم که سهم توست توتنهایی            لالا لالا، لالاش میاد چشام بر در، باباش میاد            بازم با یک بغل پنبه صدای کفش پاش میاد       لالالالا به مشهد شی به پای تخت حضرت شی    اگر بازم عنایت شه به ماه این زیارت شی لالالالا گلم لالا  که وقت خوابته حالا ببین تو آسمون شب گل مهتاب اومد بالا ╲\╭┓ ╭ ♥️🍃 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃   🍃   🍃    🍃 🍃   🍃   🍃    🟡 🍃   🍃   ♥️ 🍃   🍃 🍃   🟡 🍃 🍃 ♥️ سه شنبه تابستونیتون بخیرو شادی♥️🟡 امــروزتـون مـملـو از آرامـش♥️🟡 و نگاه خــدا هر لحـظه همراهتـون باشـه ♥️🟡 آرزو میکنم امروز طلوع♥️🟡 شادی خوشبختی و روزی فـراوان بـاشـه بـراتــون ♥️🟡 بـا آرزوی سـه شـنبـه ای زیـبـا♥️🟡 🟡 ∩_∩ („• ֊ •„)🟡 ┏━━━∪∪━━━┓ ♥️ @childrin1 ♥️ ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
32.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«خرس های مهربانی» قسمت:«سوم» داستان این انیمیشن در مورد خرس های مهربـانی است که در سرزمینی دور در بالای ابرها زندگی میکنند. آن ها برای نجات دنیا به نقاط مختلف سفر میکنند اما پروفسور شیطانی نقشه های آن ها را خنثی کرده و… 🎞 ∩_∩ („• ֊ •„)📺 ┏━━━∪∪━━━┓ 📺 @childrin1 🎞 ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاردستی پروانه با رنگ های مختلف 🦋😍 کانال دردونه رو دنبال کنید و هر روز ایده های جالب ببینید. ✂️ ∩_∩ („• ֊ •„)✂️ ┏━━━∪∪━━━┓ 💚 @childrin1 🟢 ┗━━━━━━━━━┛
‍ 🍃🍄دماغ دکمه ای🍄🍃 "قسمت اول" در روزگاران قدیم پسر بچه ای بود که روز به روز بزرگ می شد ولی بینی اش رشد نمی کرد و هم چنان شبیه دکمه کوچک بود و همه او را مسخره می کردند تا این که اتفاقی عجیب افتاد... پیرزن روی صندلی راحتی خود در کنار آتش گرم نشسته بود و چرت می زد که ناگهان در اتاق به شدت باز شد و نوه ی کوچولویش به سرعت داخل اتاق دوید. دختر فریاد زد: «سلام مادربزرگ» و با خوش حالی به طرف پیرزن رفت و او را بغل کرد. پیرزن پرسید: «تعطیلات چطور بود عزیزم؟» دختر جواب داد: «عالی بود. یه جایی رفتیم که اسمش "تانیبا" بود. روزی که ما داشتیم از اون جا بر می گشتیم همه با انگشتانشون...»   پیرزندر حالی که جمله ی نوه اش را تمام می کرد گفت: «دماغشون رو فشار می دادن تا صاف بشه، مثل دکمه.» دخترک گفت: «بله، اما شما از کجا می دونستید؟» پیرزن نفس عمیقی کشید. نور آتش به اندازه کافی اتاق را روشن کرده بود که وقتی این قصه را برای نوه اش تعریف می کرد برق چشمانش را ببیند.... در زمان های قدیم در سرزمین «تانیبا» کشاورز فقیری به همراه همسرش زندگی می کرد. در روز زیبایی از روزهای سال، پسری به دنیا آوردند. پسر بزرگ و بزرگ تر می شد اما پدر و مادش متوجه شدند که یکی از اعضای بدنش رشد نمی کند: دماغش، که گرد و صورتی و کوچک مانده بود، مثل یه دکمه! سایر بچه ها دنبال اون می دویدند و صدایش می زدند: «دماغ دکمه ای! دماغ دکمه ای!» و این موضوع پسر کوچولو را خیلی ناراحت می کرد. دوست داشت با بچه ها دوست شود و در بازی های آن ها شرکت کند. یک روز، وقتی دماغ دکمه ای بزرگ شده بود (البته به جز دماغش)، اتفاق وحشتناکی افتاد. یک جادوگر بدجنس به نام «هازل جادوگر» پادشاه و ملکه را طلسم کرد و آن ها را به بالای یک برج شیشه ای تبعید کرد. هیچ کس نمی توانست آن ها را نجات دهد چون برج شیشه ای غیر قابل نفوذ بود. "هازل جادوگر" فرمانروای «تانیبا» شد. همه از او می ترسیدند. از آن به بعد دیگر پرنده ها آواز نمی خواندند. همه ی گل ها پژمرده شدند و همه از ترس در گوشی صحبت می کردند و هیچ کس نمی خندید. دماغ دکمه ای بی چاره که در قصر کار می کرد بدترین و سخت ترین کارها را انجام می داد. در آشپزخانه به دنبال موش ها می دوید، از انبار هیزم می آورد و توالت ها را تمیز می کرد. یک روز عصر، دماغ دکمه ای سروصدای زیادی از سالن پذیرایی شنید. او به سمت سالن رفت تا علت سروصدا را پیدا کند که فهمید "هازل جادوگر" در حال آواز خواندن است. همه ی این سروصداها را به این دلیل ایجاد کرده بود که روز تولدش بود و جشن گرفته بود. دماغ دکمه ای در حالی که ترسیده بود و آب دهانش را به سختی قورت می داد تولد جادوگر را تبریک گفت. جادوگر فریاد زد: «ممنون. من باید هم خوش حال باشم. ملکه ی تمام این منطقه هستم و کسی نمی تونه این رو ازم بگیره.» دماغ دکمه ای ناگهان احساس شجاعت کرد و گفت: «شما باید خیلی باهوش باشید، چون هیچ کس نمی تونه راهی برای شکست شما و نجات پادشاه و ملکه پیدا کنه.» جادوگر گفت: «البته که نمی تونن. چطور بفهمن تنها راه شکست طلسم اینه که چیزی به من نشون بدن که قبلا هیچ کس ندیده باشه. حتی اگه می دونستن هم نمی تونستن چنین چیزی پیدا کنن. چون به محض این که اون رو پیدا می کردن، می دیدنش. پس وقتی من اون رو می دیدم، قبلا دیده شده بود ... فهمیدی؟»  این داستان ادامه دارد... ╲\╭┓ ╭ ❤️🍃 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
@childrin1کانال دُردونه_5920539544825890667.mp3
12.67M
"راز کلید" با صدای ماندگار( مریم نشیبا) 👆👆👆 🔮 💈🔮 ╲\╭┓ ╭ 🔮💈 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
@childrin1کانال دُردونه(1).mp3
4.42M
‍ ⭐️💜 لالایی 💜⭐️ لالا لالا گل کاشی یه خونه توی نقاشی لالا لالا گل پسته  پدر بار سفر بسته لالا لالا گل سوسن نخای رنگی و سوزن لالا لالا گل مهتاب بدوزم نقش تو در خواب لالا لالا گل نازم سپند آویز می سازم لالا لالا گل نرگس که بد بر تو نیاد هرگز لالا لالا گل زیره نشه روزت شب تیره لالا لالا گل ریزم به گوشت طوق میاویزم لالا لالا گل ارزن الهی پیر بشی فرزند لالا لالا گل زردم پناه پیری و دردم لالا لالا گل لادن نگهدارت خدای من لالا لالا گل چینی بخوابی خواب خوش بینی ⭐️ 💜⭐️ ⭐️💜⭐️ join🔜 @childrin1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
 چهارشنبه تـون زیبـا 🟣🐝 امروزتـون پراز مـوفـقیـت🟣🐝 لحظاتتون سرشاراز آرامـش🟣🐝 دلتـون از مـحـبـت لبــریـز  تنتـون از سـلامتی سـرشـار 🟣🐝 زنـدگیتون از بـرکت جـاری وخدا پشت پناهتون باشه🟣🐝 🟣 ∩_∩ („• ֊ •„)🟣 ┏━━━∪∪━━━┓ 🐝 @childrin1 🐝 ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
31.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«خرس های مهربانی» قسمت:«چهارم» داستان این انیمیشن در مورد خرس های مهربـانی است که در سرزمینی دور در بالای ابرها زندگی میکنند. آن ها برای نجات دنیا به نقاط مختلف سفر میکنند اما پروفسور شیطانی نقشه های آن ها را خنثی کرده و… 🎞 ∩_∩ („• ֊ •„)📺 ┏━━━∪∪━━━┓ 📺 @childrin1 🎞 ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این داستان :♤تلوزیون♤ (بهره گیری درست و به اندازه) 🌼 🌈🌼 ╲\╭┓ ╭ 🌈🌼🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازی مناسب گروه سنی ۵ سال به بالا اهداف 🟣 تقویت ادراک دیداری 🟢 تقویت سرعت پردازش 🟣 تقویت دقت و تمرکز 🟢تفکر و هوش منطقی 💕 🟢💕 ╲\╭┓ ╭ 🟣💕 🆑 @childrin1 ┗╯\╲