💠 لیلة المبیت و مباهات خدا در برابر ملائکه به برادری و ایثار امیرالمؤمنین برای حفظ جان پیامبر(صلّی الله عليهما وآلهما)
منابع متعدد شیعه و سنی با سندهای مختلف از نبى اكرم(صلّى الله عليه وآله) نقل مىكنند كه فرمود:
«خداوند به جبرئيل و ميكائيل وحى نمود که من بين شما برادرى ايجاد كردم و عُمر يكى از شما را طولانىتر از عُمر ديگرى قرار دادم. حال كدام يك از شما حاضر است كه خود را فداى برادرش كند؟
هر دوى آنها از مرگ كراهت داشتند.
پس خداوند به آنها وحى كرد: آيا مثل ولیَّم على بن ابىطالب نيستند كه بين او و پيامبرم محمد برادرى برقرار كردم، و على جان خويش را فداى پيامبر نمود؟ او در جاى پيامبر خوابيده است تا آن حضرت جان سالم به در ببرد.
به زمين رويد و او را از دشمنانش محافظت کنيد.
پس به زمين هبوط كردند و جبرئيل بالاى سر آن حضرت و ميكائيل پايين پای آن حضرت نشستند و جبرئيل مىگفت: به! به! چه كسى مثل توست اى پسر ابیطالب؛ که خدا به تو در برابر ملائكه مباهات و افتخار مىكند!
و خداوند در شأن على(عليه السلام) اين آيه را نازل كرد:
﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ﴾(بقره: ٢٠٧)
و از ميان مردم كسانى هستند كه جان خويش را براى كسب رضا و خشنودی خدا مىفروشند، و خدا نسبت به بندگان مهربان است.»
📚 موسوعة التاريخ الإسلامي ١: ٧٤١- ٧٤٢.
تاريخ تحقيقى اسلام (ترجمۀ موسوعة) ٢: ١٧٠.
تاريخ اسلام، عصر پيامبر اعظم(صلّى الله عليه وآله) (تلخیص تاريخ تحقيقى اسلام عصر نبوى): ٢٣٨- ٢٣٩.
از:
مناقب آل أبي طالب ٢: ٦٤- ٦٥؛
الكافي ٨: ١١٩؛
أمالي الطوسي: ٤٦٩؛
تاريخ اليعقوبي ٢: ٣٩ (بيروت).
@Yusufi_Gharawi
❔تاریخ سقط حضرت محسن(علیه السلام) در کدام ماه بوده است؟ ربیع الأول یا جمادي الأولی؟
● بیان مشروح ترتیب سلسله حوادثی که منجر به هجوم به خانۀ امیرالمؤمنین و حضرت زهراء(علیهما السلام) و سقط حضرت محسن و شهادت حضرت زهراء(علیهما السلام) شد را میتوانید در لینک این دو فایل صوتی زیر و فایل متنی بحث دنبال نمایید؛
- فایل صوتی بیان ترتیب سلسلۀ حوادث:
https://t.me/Yusufi_Gharawi/121
👆🏼
- فایل پرسش و پاسخ دربارۀ ترتیب حوادث:
https://t.me/Yusufi_Gharawi/125
👆🏼
- متن پیاده شدۀ بحث:
https://t.me/Yusufi_Gharawi/126
👆🏼
.
@Yusufi_Gharawi
🔹 باسمه تعالى
به اطلاع عموم شرکت کنندگان و علاقمندان میرساند، درس خارج تاریخ اسلام و سيره اهلبيت (عليهم السلام) آیة الله یوسفی غروی به حول و قوه الهی از روز شنبه ١٨ آبان مصادف با ١١ ربیع الأول ادامه میابد،
● مکان: درس در مدرس ساحلی مدرسه فیضیه خواهد بود.
● ساعت: 10
مرکز پژوهشهای تاریخی حوزه علمیه
@Yusufi_Gharawi
❖ آیت الله یوسفی غروی در مصاحبه دربارۀ مرحوم علامه سید جعفر مرتضی عاملی:
اخلاص، مهمترین سمت اخلاقی مرحوم آسید جعفر مرتضی عاملی بود و البته متواضع و خاکی هم بود و با اینکه شهرت پیدا کرده بود و نام ایشان در همه جا بعنوان شخصیت اول تاریخ اسلام از دیدگاه تشیع برده میشد، اما هیچ گونه تکبری نداشت.
https://b2n.ir/76861
👆🏻
(شنبه، ١١ آبان ١٣٩٨)
@Yusufi_Gharawi
❓ با توجه به ابهامهایی که گاه دربارۀ شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام) مطرح میشود، نظر حضرتعالی چیست؟
● بر اساس روایات، وفات امام حسن عسکری(علیه السلام) در هشتم ربیع الأول سال ٢٦٠ هجری، در ٢٨ سالگی، در زمان خلافت احمد بن جفعر ملقب به معتمِد عباسی (المعتمِد علی الله)، و در حصر خانگی و پس از یک بیماریِ هشت روزه بوده است.
گروهی از محدثین و علمای شیعه بیماری حضرت را ناشی از مسمومیت غذایی، و مسبب آن را خلیفۀ وقت، معتمِد عباسی میدانند. و در این زمینه به روایتی از امام رضا(علیه السلام) استناد میکنند که میفرماید: «کسی از ما نیست جز اینکه مقتول یا مسموم باشد.».
بیتردید حکام عباسی همچون دیگر حاکمان در طول تاریخ، نگران از دست دادن تاج و تختشان بودند و چون پاکدستی، پاکدامنی و دانایی امامان اهل بیت(علیهم السلام) را موجب تقویت هرچه بیشتر جایگاه مردمی آنان، و در نتیجه این امامان را مهمترین رقیبان خود، و آزادی و حضور ایشان در بین مردم را مهترین خطر و تهدید برای زمامداری و تاج و تخت خود میدیدند لذا از هیچ تلاشی در جهت انزوا و حذف آنان و حفظ حکومت خود فروگذار نبودند.
همچنین سخنچینیها، بدگوییها و افترائات مقرّبان حکومت و دیگر حاسدان که موقعیت و آینده خود را در گروی حفظ آن حکومتها میدیدند مزید بر علت بود و موجب هراس و و حشت بیشتر در حاکمان میشد.
در مجموع، تردیدی در این نیست که حاکمان هر نوع محدودیت و اذیت و آزاری را بر امامان روا میداشتند.
اما چون بعد از واقعۀ کربلا و نیز بعد از زندان رسمی امام موسی بن جعفر(علیه السلام)، اغلب این محدودیتها علنی نبود و سرّی و محرمانه بود لذا نحوۀ شهادت ایشان و عامل آن با ابهام آمیخته است.
در خصوص شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام) از بین روایات و اخباری که به ما رسیده، معتبرتر از همه خبر احمد بن عُبیدالله بن خاقان است که دشمنی و بغض شدیدی نسبت به علی بن ابی طالب و اولادش(علیهم السلام) اظهار میکرد و گماشتۀ عباسیان بر املاک و خراج شهر قم بود و پدرش عبیدالله وزیر دو حاکم عباسی، متوکل و معتمِد بود.
این خبر را مرحوم کلینی و مرحوم صدوق نقل کردهاند. او میگوید:
«.. به هنگام وفات ابن الرضا -امام حسن عسکری(علیه السلام)- چیزی از سلطان و اطرافیانش دیدم که باعث شگفتی من شد و هیچ انتظارش را نداشتم؛ وقتی او بیمار شد به دنبال پدرم فرستادند که ابن الرضا مریض شد. پدرم به سرعت خود را به دارالخلافه رساند و شتابان و همراه پنج تن از خدمتکاران خلیفه برگشت که همگی از افراد مورد اطمینان و خواصّ خلیفه بودند. نحرير (خادم مخصوص خليفه) نیز در ميانشان بود.
پدرم به آنها دستور داد كه در خانۀ [امام] حسن باشند و از حالش خبر گيرند. و دنبال چند تن از طبیبان نیز فرستاد و به آنها دستور داد که هر روز صبح و شب بر او وارد شوند و جویای حالش باشند.
دو سه روز که گذشت به پدرم خبر دادند که حالش رو به ضعف گذاشته است. پس به طبیبان دستور داد در خانهاش بمانند. و دنبال قاضی القضات فرستاد و به او دستور داد ده تن از کسانی که از نظر دینی و درستکاری و پاکدامنی مورد اعتماد هستند را برگزیند. پس آنها را احضار کرد و به خانۀ [امام] حسن فرستاد و دستور داد شبانه روز آنجا باشند.
پس این افراد همگی آنجا بودند تا زمانی که وفات کرد..»
احمد بن عُبیدالله ادامه میدهد:
وقتی خبر وفات آن حضرت پخش شد، سامرا یکپارچه عزا شد.. و شهر سامرا در آن روز همچون قیامت شده بود.. همه بر پیکر مطهر ایشان حاضر شدند و هنگامی که آمادۀ نماز شدند برادر خلیفه که به دستور خلیفه برای اقامۀ نماز بر پیکر امام آمد، صورت امام را نمایان کرد و اعلام کرد که این حسن بن علی بن محمد بن الرضاست و به مرگ طبیعی و در بستر خود فوت کرده است (بدون قتل یا زدن و شکنجه). و آن افرادی که به دستور حاکم در مدت بیماری در خانۀ امام بودند را به عنوان شهود و گواه به مردم معرفی کرد.
چنین اقداماتی که حتی برای نزدیکان و خواصّ دربار هم دور از انتظار و موجب تعجب و حیرت است نشان میدهد که سرّی در کار بوده و همۀ این تمهیدات به منظور انحراف اذهان عمومی انجام گرفته است، و بیشتر گویای اینست که خلیفۀ عباسی از خون امام بریء نیست؛ زیرا اگر در این جنایت دست نداشت نیازی به این کارها نبود.
📓 مجموعۀ مصاحبهها: ٨٢٧- ٨٢٨.
@Yusufi_Gharawi
🔴روایت تعظیم و جشن در نهم ربیع ساختگی است!
🔻آیت الله یوسفی غروی:
در جلد 31 و 95 بحارالانوار به نشر دار الإحیاء التراث العربی، در کتاب های «فتن و محن» و «اعمال ایام و ماه ها» روایتی مبنی بر عید بودن نهم ربیع الاول به سبب هلاکت عمر بن خطاب آمده است که به دلایل فراوانی، این روایت ساختگی است.
🔻علامه مجلسی(ره) این روایت را از کتاب زوائد الفوائد نقل می کند که نویسنده این کتاب علی بن علی بن طاووس «پسر ابن طاووس» بوده و جز نامی از این کتاب و روایت فوق که مستند به این کتاب است، روایت دیگری از آن باقی نمانده و همین امر دلیل بر ضعف و ساختگی بودن این روایت است.
🔻همچنین وجود الفاظی عامیانه همچون الفاظ «یَرْتاس»، «رؤیا» و «جنیت» به جای «یَتَرَأصُ»، «ریاء» و «جنٌبت» و وجود عباراتی همچون اسفل الفیلوق، یوم الهدی، یوم انکسار شیعه، یوم التصفیح، یوم ظفرت به بنو إِسرائیل در روایت فوق، دلیل بر ضعف و ساختگی بودن این روایت است.
🔻علاوه بر این، ثابت نبودن افعال ماضی و مضارع در روایت و نیز عدم ثبات منقول عنه میان پیامبر اکرم(ص) و امیر مؤمنان علی(ع) دلیل بر اضطراب گوینده چنین روایتی می کند و این اضطراب از شأن امام هادی(ع) به دور است.
🔻 احدی از مورخان مخالفت نکرده اند که عمر بن خطاب در روز 26 ذی الحجه ضربه و 28 این ماه از دنیا رفت، بنابراین شهرت قتل عمر در روز نهم ربیع الاول به علت تبلیغات کاذب پادشاهان صفویه برای تحریک احساسات مردم به جنگ با اهل سنت با کارهایی همچون جشن گرفتن در ایام قتل عمر بن خطاب است. صفویان نمی توانستند جشن قتل عمر بن خطاب را در ایام 26 ذی الحجه به بعد بگیرند چرا که جشن آنان با محرم الحرام و ایام شهادت حضرت سیدالشهدا(ع) تداخل پیدا می کرد و مساجد سیاه پوش عزا می شد. همچنین گرفتن جشن قتل عمر بن خطاب در ایام کشته شدن عمر بن سعد می توانست صفویان را از خطرات احتمالی فرقه مقابل درامان دارد چرا که می توانستند با رعایت تقیه، جشن خود را به عنوان جشن قتل عمر بن سعد تلقی کنند.
🔻روایت فوق تنها از پسر ابن طاووس نقل شده و حتی شخص ابن طاووس هم که فردی متسامح است، این روایت را در کتب خود نیاورده و این امر هم دلیلی دیگر بر جعلی و ساختگی بودن چنین روایتی است.
🔻 فضائل فراوانی که در این روایت برای جشن گیرنده روز نهم ربیع الاول آمده، توهم عظیم بودن این روز را می آورد در صورتی که هیچ گونه روایت دیگری از هیچ یک از علما و اهل بیت(ع) درباره فضائل این روز وارد نشده است، بنابراین اگر این روایت صحیح باشد، می توان گفت که ائمه اطهار(ع) هم تا زمان امام هادی(ع) از فضایل این روز نا آگاه بودند.
@Yusufi_Gharawi
🔴پیشقراول طلاب شیعه لبنان در حوزه علمیه قم
🔸یادداشت شفاهی آیت الله محمدهادی یوسفی غروی به مناسبت درگذشت علامه سید جعفرمرتضی عاملی
🔹بخش اول:
🔻مرحوم آسید جعفر مرتضی عاملی لبنانی از خانوادهای اهل علم بود، گرچه پدر ایشان ملبس نبود، اما از طلاب فاضل معمم چیزی کم نداشت، دارای کتابخانه بسیار مفصلی بوده و اهل مطالعه بود. لذا، توانسته بود که رضایت دو فرزندش را برخلاف محیط زمانی و مکانی آن زمان لبنان به دست آورد. به ویژه در دوره قبل از پیروزی انقلاب و پیش از آنکه مشوقاتی فراهم شود، طبعا عده زیادی تحت تاثیر جو پیروزی انقلاب اسلامی مایل به آمدن به حوزههای علمی، دینی، اسلامی و شیعی شدند. مرحوم آسید مرتضی عاملی لبنانی، اسم فرزند بزرگ را آسید جعفر و فرزند دوم را آسید مرتضی گذاشت، که فرزند بزرگ به اسم جعفر مرتضی بوده و «مرتضی» لقب فامیلی ایشان است، اسم برادر دیگر، آسید مرتضی بود که غالبا با لقب «مرتضی» و به شکل «مرتضی مرتضی» امضاء میکرد، یعنی «مرتضی» اول نام و «مرتضی» دوم لقب یا نام فامیل ایشان بود. این دو فرزند هر دو به حوزه علمیه، آن هم در قم مقدس عازم شدند.
🔻طلاب لبنان یا به خصوص طلاب جبل عامل لبنان از میان دو حوزه قم و نجف، مایل به حوزه نجف بودند، چون زبانشان، زبان عربی است و غالبا در حوزه نجف، اساتید و مدرسین بیشتر به زبان عربی هستند، دیگر برایشان ضرورت ندارد که حتما مثلا بر زبان فارسی مسلط باشند، حتما در درسهای غیر عربی حاضر شوند. طلاب میتوانند در میان همشهریها یا لااقل هم زبانهایشان، اعم از اینکه همشهری آنها باشند یا نباشند، وارد شوند. اما باید توجه داشت اوایلی که این دو برادر، البته یکی پس از دیگری، مایل به اشتراک در حوزه علمیه شیعه شدند، بعثیها در عراق سر کار آمدند و بر سیاست و حکومت مسلط شدند.
🔻موسس حزب بعث، مسلمان نبود، یک شخص سوری از شهری به نام «حوران» -همان شهری که بنابر آنچه که در تاریخ آمده است، یزید بن معاویه هم در همانجا به هلاکت رسیده است- بود. این شخص از مسیحیان شهر «حوران» به نام «میشل عفلق» -«عفلق» اسم پدرش است- پدرش«عفلق» در زمان جنگ جهانی به عنوان سرباز به فرانسه برده شد، اما گویا در جنگ از سربازی معاف شد و در آنجا با یک زن فرانسوی ازدواج کرده و او را با خود به شهر «حوران» شام برد و پسر آنها به نام «میشل» موسس و بنیانگذار «حزب بعث» شد.
🔻«بعث» به معنای برانگیختگی است، یعنی نزدیک به همان اسم «رستاخیز» که محمدرضا شاه در همین اواخر حزبی به این نام در ایران تاسیس کرد و تعبیرات متعددی راجع به الزام به اجبار یا شبه اجبار به دخول در این حزب داشت. بعد از ملاقات محمدرضا با صدام حسین در کنفرانس الجزایر، گرچه صدام حسین در آن وقت رئیس جمهور عراق نبود، بلکه شخص دوم مملکت بعثی عراق بود- یعنی معاون و قائم مقام یا نائب رئیس جمهور وقت عراق به نام احمد حسن بکر بود- اما در تفاهمی که با محمدرضا شاه و با وساطت بومدین، رئیس جمهور سابق الجزایر انجام گرفت -چون کردهای شمال عراق سالها با حکومت مرکزی درگیر بودند و مظنون سیاسی که واقعیت هم داشت، این بود که اینها از طرف ایران مسلح میشوند و ایران آنها را مجهز میکند، و به جان عراق میاندازد- اینها درصدد بودند که به گونهای با شاه ایران مماشات و تفاهم کنند که شاه ایران کمکها به کردهای شمال عراق را قطع کند و همینطور هم شد.
🔻زمانی که بعثیها سرکار بودند، ماده پنجم اساسنامه آنها مبارزه با ارتجاع دینی بود و آنها به طور مطلق اصل ادیان و مخصوصا اسلام را هدف قرار داده بودند، چراکه موسس حزب بعث یک مسیحی بود و میشل عفلق هم در بغداد فوت کرد و ایام جبروت صدام بود و ادعا کرد که او دو سال قبل به دست خود من مسلمان شده است و به رسم مسلمانها او را مجهز و تشییع رسمی نظامی کردند و در نزدیک مسجد بزرگی در بغداد به نام مسجد «ام الطبول بغداد» دفن شد که البته این یکی از جنایات صدام در این زمینه بود.
🔻حزب بعث ابتدا در سوریه پایهگذاری شد و بعد به عراق سرایت کرد، اما بعد حزب بعث سوری انشعاب پیدا کرد، در حدی که دادگاه غیابی برای میشل عفلق موسس حزب تشکیل دادند و او را محکوم به اعدام کرده و بر همین اساس تقسیمبندی چپ و راست حزب اتفاق افتاد، یعنی حزب بعث سوری مدعی چپی شده و حزب بعث عراق را متهم به دست راستی کردند، چون انگلیس در تاسیس حزب بعث عراق دخالت داشت.
لینک خبر در سایت مباحثات:
http://mobahesat.ir/22007
@Yusufi_Gharawi
پژوهشهای تاریخ اسلام
🔴پیشقراول طلاب شیعه لبنان در حوزه علمیه قم 🔸یادداشت شفاهی آیت الله محمدهادی یوسفی غروی به مناسبت در
🔴پیشقراول طلاب شیعه لبنان در حوزه علمیه قم
🔸یادداشت شفاهی آیت الله محمدهادی یوسفی غروی به مناسبت درگذشت علامه سید جعفرمرتضی عاملی
🔹بخش دوم:
🔻در هر صورت درصدد برآمده بودند که حوزههای علمیه، به ویژه حوزه علمیه شیعه را که امتیازش از ابتدای تاسیس آن استقلال از سیاست و حکومت به ویژه در کشوری مانند عراق بود، تحت تاثیر قرار دهند. ادعایشان این بود که چون دولت رسمی عراق مذاهب چهارگانه اهل سنت، به ویژه مذهب حنفی را به رسمیت میشناسد، حوزههای علمیه غیرشیعه، یعنی سایر مذاهب اسلامی تابع دولت هستند و استقلالی در برابر دولت ندارند.
🔻آن زمان شیخ حسن البکر به نجف آمده بود و در منازل علما و مراجع و از جمله مرحوم آیت الله شاهرودی صریحا این مطلب را مطرح کرده بود که ما نمیتوانیم یک حوزه مستقلی را در اینجا بالاتر از اختیارات حوزه خودمان – حوزه اهل سنت- تحمل کنیم. همانطور که حوزه اهل سنت تابع حکومت است و هر قراری را که حکومت مرکزی بگذارد، حوزه علمیه اهل سنت تابعاند، حوزه علمیه شیعه هم باید تابع باشند. این گوشهای از نحوه برخورد بعثیها با حوزه علمیه شیعه بود.
🔻نسبت به طلاب عرب و مخصوصا طلاب لبنانی، من این مطلب را از خود آسید مرتضی، اخوی مرحوم آسید جعفر شنیدم که حرف اینها این بود که شما به عنوان عرب باید با ما همکاری داشته باشید، یعنی از آنها توقع این را داشتند که برایشان گزارشگر باشند، به تعبیر دیگر جاسوس آنها در حوزه علمیه شیعه باشند. لذا کسانی که حال چنین همکاریهایی را با بعثیها نداشتند، نمیتوانستند در آن وضعیت عراق باقی بمانند، لذا با اینکه طلاب شیعه لبنانی در نجف اشرف یک مدرسه خاصی داشته و حضور قابل توجهی در نجف اشرف داشتند، در این جریانات اقبالشان به حوزه علمیه شیعه در نجف منقطع شد. از جمله دو برادر عاملی لبنانی یکی پس از دیگری به حوزه قم منتقل شدند.
🔻آن ایام حتی هنوز بیرون کردن طلاب ایرانی عراق و نجف اشرف – سال پنجاه هجری- رخ نداده بود که مرحوم آقای آسید جعفر مرتضی به ایران آمدند. در آن زمان مدرسین به زبان عربی در ایران خیلی کمیاب بودند. به یاد دارم که مرحوم آسید جعفر مرتضی در آن ایام به فارسی مسلط نبودند، ایشان مرحوم علامه آیت الله سید محمدمهدی روحانی را پیدا کرده بودند که برای آسید جعفر درسهای حوزوی را تدریس کند و حتی تا کفایتین مرحوم محقق آخوند خراسانی را برای ایشان تدریس میکردند. من که سال پنجاه/ پنجاه و یک به ایران رسیدم، -یعنی در امتداد بیرون کردن ایرانیهای نجف- این وضعیت را درک کردم، چون از نظر منزل، همسایه منزل مرحوم آیت الله آسید محمدمهدی روحانی بودم و ایشان شبهای پنجشنبه، روضه هفتگی داشتند که البته روضه علمی بود، علما جمع میشدند و بحثهای علمی مطرح میشد، من اولین بار آسید جعفر مرتضی را در آنجا ملاقات کردم و متوجه شدم که ایشان درسشان را نزد چنین علمایی که نسبت به بقیه آقایان مدرسین و اساتید حوزه قم آشنای به عربی بودند، شروع کردند.
🔻بسیاری از فرزندان آقایان ایرانی مقیم عراق و عتبات مقدس و مخصوصا نجف و کربلا که تشویق شده بودند به حوزه وارد شوند، زبان عربی برای آنها زبان مادری بود و زبان عربی نسبت به زبان فارسی برای آنها آسانتر بود. لذا، دو- سه مدرسه برای این طبقه از جوانان یا نوجوانان که تازه به حوزه علمیه شیعه در قم وارد شده بودند، ایجاد شد. یکی مدرسه عربی مرحوم آیت الله گلپایگانی بود که مرحوم آقازاده ایشان آقای آسید محمدمهدی گلپایگانی در خیابان چهار مردان -که بعدها عنوان رسمی خیابان انقلاب را پیدا کرد- که در آنجا زمین نسبتا بزرگی به صورت کاروانسرایی بود را یک ساختمان دو طبقه جدید ساختند که طبقه همکف آن را به طلاب عرب واگذار کرده بودند و با مدیریت مرحوم آسید عبدالغنی اشکوری اداره میشد و در طبقه بالا، طلاب فارسی زبان بودند. همچنین مدرسه دیگری در خیابان صفائیه نیز به این مدرسه ملحق شد و به تدریج توسعه پیدا کرد.
🔻همچنین مدرسه دیگری در دارالتبلیغ سابق به نام «معهد الدراسات الاسلامیه» یعنی مرکز درسهای اسلامی بود که البته بعدها به اواخر خیابان چهارمردان و نزدیک گلزار شهدا منتقل شد که مقابل مسجد باب الجنه است.
لینک خبر در سایت مباحثات:
http://mobahesat.ir/22007
@Yusufi_Gharawi
پژوهشهای تاریخ اسلام
🔴پیشقراول طلاب شیعه لبنان در حوزه علمیه قم 🔸یادداشت شفاهی آیت الله محمدهادی یوسفی غروی به مناسبت در
🔴پیشقراول طلاب شیعه لبنان در حوزه علمیه قم
🔸یادداشت شفاهی آیت الله محمدهادی یوسفی غروی به مناسبت درگذشت علامه سید جعفرمرتضی عاملی
🔹بخش سوم:
🔻قرار بود برای طلاب معهد الدراسات درس تاریخ اسلام را تدریس کنند، به مرحوم آسید جعفر مرتضی پیشنهاد کردند که ایشان این درس را به عهده بگیرد، اما ایشان ابا داشت و مایل بود که به کارهای علمی و درسهای دیگرش برسد، چون تدریس این درس نیازمند صرف وقت زیادی بود. آقای آشیخ علی اصغر اوحدی کشمیری در آن زمان متصدی اداره این مدرسه بود، برای اینکه این کار را به ایشان آسان نشان دهد، پیشنهاد کردند که کتاب «فروغ ابدیت» را که آیت الله سبحانی نوشتهاند، برای تدریس در تاریخ صدر اسلام و تاریخ سیره نبوی خوب است و عمده روایات آن هم روایات عربی و از منابع عربی است، بنابراین، با توجه به منبع روایت، شما میتوانید این روایات را به صورت عربی تنظیم کنید و به صورت جزوه درسی تدریس کنید. اما آسید جعفر یک مقداری که به این روش کار کرد، ذوقش متفاوت شد و تهیه جزوه درسی کمکم به اینجا منتهی شد که -آن وقت یک چاپخانهای به نام «چاپخانه خیام» در اوایل منطقه نیروگاه راه افتاده بود که مربوط به آقای آسید احمد حسینی اشکوری بود- ایشان این جزوههای درسی تاریخ اسلام و صدر اسلام یعنی سیره نبوی را به آنجا محول کردند و این جزوه را در دو جلد کتاب منتشر کرد که هر جلد دو جزء از جزوههای تدریسی ایشان را به نام «الصحیح من سیره النبی الاعظم» چاپ کردند که این امور مربوط به دوره قبل از انقلاب است. بعد از پیروزی انقلاب چون با نظر مرحوم امام خمینی مرکز انتشارات حوزه علمیه تاسیس شد، لذا این کتاب هم به این مرکز محول و در آنجا در شش جلد چاپ و منتشر شد.
🔻خود مرحوم آقای آسید جعفر برای من نقل کرد که پدرم که جهت مسافرت به قم آمده بودند، از اینکه چرا من مشغول به تاریخ شدم، گلهمند بود، توقع داشت که من بیشتر در همان رشته فقه و اصول مشغول باشم و مقصد اجتهاد باشد و نه کارهای دیگر یا درسهایی که در نظر حوزه غالبا به عنوان درسهای جانبی به شمار میآیند. بنابراین، ایشان مدتی بنا به رعایت نظر مرحوم پدرشان، آماده کردن درسهای تاریخ را کنار گذاشتند و مشغول درسهای اصلی حوزه شدند. اما چیزی نگذشت که مرحوم پدرشان به رحمت خدا رفت، دیگر پرداختن به درس تاریخ، برای پدرشان ایجاد ناراحتی نمیکرد. لذا ایشان به بحث تحقیق در تاریخ بازگشتند و دو یا سه کتاب از ایشان پیرامون سه معصوم به طور تحقیقی و مفصل تدوین شد.
🔻کتاب «الصحیح من سیره النبی الاعظم» که به صورت ترجمه و تلخیص و به زبان فارسی و در ۲۰ جلد توسط آقای دکتر محمد سپهری منتشر شد. البته نسخه عربی آن نیز به ۳۶ جلد رسید. همچنین ایشان شبیه این اثر نیز در ۳۵ جلد راجع به امیر المومنین با عنوان «الصحیح من سیره المرتضی»، یا «مرتضی من سیره المرتضی» نوشتند. ایشان کتاب دیگری نیز درباره امام حسین(ع) دارند که ظاهرا بیش از ۲۰۰ جلد آن منتشر شده است.
🔻کتابهای دیگر ایشان غالبا به صورت تدریجی در ضمن همین کتابهایی که توسعه پیدا کرد، مندرج شد. مثلا ایشان کتابی راجع به سلمان فارسی داشتند که کتاب نسبتا مفصلی بود، این اثر در ضمن کتاب الصحیح ایشان آمده است. البته به عکس هم میتوان گفت که همان اخباری را که راجعبه سلمان در ضمن الصحیح آورده بودند، اینها جمعآوری و به صورت کتاب مستقلی منتشر شد.
🔻ایشان کتاب دیگری نیز با عنوان «حقائق هامه حول القرآن الکریم» دارند که این اثر نیز به فارسی ترجمه شده است که حقیقتهای مهم راجع به علوم قرآن کریم بوده و کتاب نسبتا مفصلی است و حدود سیصد صفحه دارد که بسیاری از محتوای آن در ضمن کتاب الصحیح آمده و مستقلا هم چاپ شده است.
🔻بعد از پیروزی انقلاب اسلامی وقتی که جهاد سازندگی و از جمله جهاد دانشگاهی تاسیس شد، آشیخ رسول جعفریان اصفهانی از سوی جهاد دانشگاهی اصفهان برای تدریس تاریخ اسلام دعوت شده بودند، برای این امر به قم آمده و خدمت مرحوم آسید جعفر مرتضی رسیده بودند، لذا اینکه ایشان الان یک شخصیت تاریخنویس و مورخ معروفی شناخته شده هستند را نتیجه پیگیری و استفاده از محضر آسید جعفر مرتضی میدانند. همچنین چند سال قبل آقای جعفریان جلسه بزرگداشت و تجلیلی را برای آسید جعفر مرتضی برپا کردند.
لینک خبر در سایت مباحثات:
http://mobahesat.ir/22007
@Yusufi_Gharawi
پژوهشهای تاریخ اسلام
🔴پیشقراول طلاب شیعه لبنان در حوزه علمیه قم 🔸یادداشت شفاهی آیت الله محمدهادی یوسفی غروی به مناسبت در
🔴پیشقراول طلاب شیعه لبنان در حوزه علمیه قم
🔸یادداشت شفاهی آیت الله محمدهادی یوسفی غروی به مناسبت درگذشت علامه سید جعفرمرتضی عاملی
🔹بخش آخر:
🔻آسید جعفر مرتضی از پیش قراولان طلاب شیعه لبنانی در حوزه قم بودند. به طور ویژه بعد از پیروزی انقلاب، عده زیادی از طلاب لبنانی به حوزه قم سرازیر شدند. آنهایی که پیشقراول و پیشقدم بودند، زمینهساز دیگران شدند و آنهایی که بعدا وارد حوزه قم شدند، نسبت به پیشقدمان و پیشقراولان خودشان در حوزه قم چشم امید و توقع داشتند. آقای آسید جعفر مرتضی در این زمینه، یعنی تاسیس مدارس یا مراکز درسی برای این طلاب اقداماتی کردند و اسم آن را «منتدی جبل عامل» جبل عاملیان قرار دادند. منزل بزرگی در کوچه ارک-یعنی در امتداد دفتر مجله مکتب اسلام و قبل از حسینیه ارک- با سعی و تلاش آسید جعفر مرتضی خریداری شد و این به عنوان اولین مرکز درسی طلاب لبنانی بود.
🔻بعدها در خیابان بهار-خیابان شهید محمد منتظری- هم مدرسه دیگری، با عنوان مدرسه جبل عاملیها ایجاد شد و مدیریت آنجا مرحوم آشیخ عباس کورانی بود. مدارس بزرگ دیگری هم در انتهای کوچه ارک و پشت حسینیه ارک ساخته شد. تا به الان مراکز تجمع طلاب، مدرسین و اداره درسها به صورت حلقهای، در این مدارس بوده و در بسیاری از این مدارس، آسید جعفر مرتضی سهیم بوده و برای برپایی این موسسهها تشریک مساعی داشتهاند. این مراکز همچنین پاتوق بسیاری از علمای لبنان که وارد ایران و قم میشدند نیز بودند و مورد استقبال آسید جعفر مرتضی قرار میگرفتند. منزل ایشان در این اواخر، بین دو مدرسه لبنانیها در کوچه ارک بود، که بعد به دفتر آیت الله آسید کاظم حسینی حائری منتقل شد.
🔻از نظر خصوصیات اخلاقی ایشان هم شهادت میدهیم که ایشان مرد مسلمان، مومن، متدین، مخلص و متقی بودند. اخلاص مهمترین سمت اخلاقی ایشان بود. البته متواضع و خاکی هم بودند و با اینکه شهرتی پیدا کرده بودند و نامشان در همه جا به عنوان شخصیت اول جهان تشیع و حتی حوزههای علمیه شیعه در تاریخ اسلام، تاریخ تشیع یا تاریخ اسلام از دیدگاه تشیع برده میشد، اما هیچ گونه تکبری نداشتند.
لینک خبر در سایت مباحثات:
http://mobahesat.ir/22007
@Yusufi_Gharawi
May 11
بسم الله الرحمن الرحیم
‼️ اطلاعیه‼️
ادامه درس خارج تاریخ اسلام و سيره اهلبيت (عليهم السلام)
استاد: آیة الله یوسفی غروی
از: شنبه(فردا) ١٨ آبان مصادف با ١١ ربیع الأول.
🛑 ساعت: 10.
🛑 مکان: مدرس ساحلی مدرسه فیضیه.
مرکز پژوهشهای تاریخی حوزه علمیه
@Yusufi_Gharawi