فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نصیحت پیرمرد به استاد قرائتی
http://eitaa.com/cognizable_wan
سه چیز را به آسانی از دست نده
"جوانی" "وقت" "دوست"
سه فرد را همیشه احترام داشته باش
"مادر" "پدر" "استاد"
👇👇💜💜
http://eitaa.com/cognizable_wan
مهم نیست چی پیش میاد و یا چی میشه،
مهم نیست همدیگه رو ببینند یا دیگه نبینند،
مهم نیست از هم دلگیر هستند یا نیستند،
مهم اینکه دوستای واقعی هیچوقت همدیگه رو فراموش نمی کنند مثل یک خانواده
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
زندگی را خوب شروع کن!
خوشبختی جایش همینجاست
کنار تو...
نگذار زندگی از مقابل چشمانت بگذرد
و تو فقط نظاره گرش باشی
"زندگی" را "زندگی" کن...!
http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️🍃❤️
#آقایان_بخوانند
✍سه #نیازاساسی زنان:
1- زنان نیازمندند
#احساس_امنیت کنند.
2- آنها نیاز دارند
#ارزشمند تلقی شوند.
3- لازم است احساس کنند که
#ارتباط_خوبی برقرار کرده اند.
💕💕💕
http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️🍃❤️
#همسرداری
برای همسرتان #جذابیتهای
❣ رفتاری
❣ و کلامی
❣و ظاهری
داشته باشید.
‼️لازم نیست زیباترین باشید
✅اما همیشه #بهترین خودتان باشید...
💕💕💕
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 #جملهسازی_های_همسرانه
💠 یکی از عوامل بسیار مهم در بهبود روابط زن و مرد و نیز #استحکام آن بهکارگیری جملات زیبا و امیدبخش در زندگی مشترک است. گاهی در خلوت خود فکر کنید و #جملات متناسب با روحیهی همسرتان بسازید و آنها را در مواقع حسّاس بر زبان جاری کنید.
💠 جملات #ساده امّا امیدبخش و لذّتبخش میتواند روابط شما را گرم و صمیمی نگه دارد. جملاتی مانند:
🔸 همه جوره #قبولت دارم
🔸 #علایقت برام مهمه
🔸 حرفهات همیشه #آرومم میکنه
🔸 خیلی زود #دلتنگت میشم
🔸 #تحمّل دیدن ناراحتیت را ندارم
🔸 دوست دارم با تو #غذا بخورم
🔸 و جملات دیگر...
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻آب هویج تازه، استرس و خستگی مفرط را برطرف میکند و مانع بروز ناراحتی های چشمی مانند آب مروارید و پیری چشم میشود.
✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
وقتی سکوت میکنی
مثل یک موسیقی بیکلام
شنیدنی میشوی
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
ﺗﻤﺮﻳﻦ هایی ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩﺑﻪ ﻧﻔﺲ:
1ـ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﺭ ﺭﺩﻳﻒﻫﺎﻱ ﺟﻠﻮ ﺑﻨﺸﻴﻨﻴﺪ.
2ـ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﻤﺮﻳﻦ ﻛﻨﻴﺪ.
3ـ ﺳﺮﻋﺖ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻨﺘﺎﻥ ﺭﺍ%25 ﺗﻨﺪﺗﺮ ﻛﻨﻴﺪ. ﺣﺮﻛﺎﺕ ﺑﺪﻥ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻭﺍﻛﻨﺶ ﺫﻫﻦ ﺍﺳﺖ و ﺁﺩﻣﻬﺎﻱ ﺑﺎ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻨﺸﺎﻥﻛﻤﻲ ﺷﺒﻴﻪ ﺑﻪ ﺩﻭﻳﺪﻥ ﺍﺳﺖ، ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﻣﻬﻤﻲ ﻣﻲ ﺭﻭﻧﺪ ﻭ ﻳﺎ ﻛﺎﺭ ﻣﻬﻤﻲ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﺍﻳﻦ ﺗﻜﻨﻴﻚ ﺭﺍ ﺑﻜﺎﺭ ﺑﺒﺮﻳﺪ ﺗﺎ ﻧﮕﺮﺵ ﻣﺤﻴﻂ ﺧﺎﺭﺟﻲ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻛﻨﺪ.
4ـ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﺟﺪﻱ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻴﺪ.
5ـ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺟﺪﻱ ﺑﺎﺷﻴﺪ.
6ـ ﺩﺭ ﺟﻤﻊ ﻧﻈﺮ ﺑﺪﻫﻴﺪ.
7ـ ﺧﻨﺪﺍﻥ ﺑﺎﺷﻴﺪ. ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺷﻤﺎ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺩﺍﺭﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﻤﺒﻮﺩ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﺍﺳﺖ.
ﺗﻮﺻﻴﻪ ﻫﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮ:
1 ـ ﺳﻌﻲ ﻛﻨﻴﺪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﭙﻮﺷﻴﺪ.
2 ـ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻣﻜﺎﻟﻤﻪ ﺗﻠﻔﻨﻲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻛﻨﻴﺪ.
3 ـ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻫﺮ ﻛﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻳﺘﺎﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻲ ﺩﻫﻨﺪ ﻟﻔﻆ ﻣﺘﺸﻜﺮﻡ ﺭﺍ ﺑه ﻜﺎﺭ ﺑﺒﺮﻳﺪ.
4 ـ ﻣﻘﺘﺪﺭﺍﻧﻪ، ﺍﻓﺮﺍﺷته ﻭ ﺑﺎ ﮔﺎﻣﻬﺎﻱ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﺗﻨﺪ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﻭﻳﺪ.
5 ـ ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﻧﻜﻨﻴﺪ.
6 ـ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﺜﺒﺖ ﺳﺨﻦ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ.
7- هر روز صبح چند جمله تاکیدی مثبت به خود بگویید
8- در مترو ،تاکسی وهر جای دیگر با افراد غریبه ارتباط بگیرید و سر صحبت را باز کنید
9- توانمندیها و کاستی های خود را بشناسید و در صورت انتقاد کردن از شما و در برابر اشتباهات خود قدرتمندانه عذرخواهی کنید و اشتباه خود را بپذیرید
10- همیشه صادق باشید و به مردم یا مشتری دروغ نگویید.
حتی اگر ضرری متوجه شما یا سازمانتان هست
11- خودتان را دوست بدارید و گذشته خود و دیگران را ببخشید
و.../
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قالی قرآنی نفیس تبریز👌 نه تن از بهترین هنرمندان تبریزی شش سال با بافت بسیار ظریف خود زیر نظر دانشکده فرش دانشگاه هنرهای اسلامی تبریز با تلاش خود هنری ماندگاری خلق کردهاند👌 این قالی قرآنی نفیس که به صورت کتاب بافته شده است در جهان بی نظیر است👏 بافت این قالی به صورت دورو را از دیگر ویژگیهای منحصر به فرد این اثر نفیس و ارزشمند میباشد👌 در این اثر هنری بسیار ارزنده، تمام ۳۰ جزء قرآن به صورت دورو و با ۶۲ میلیون گره بافته شده است👏 این قالی قرآنی نفیس با خط عثمان طاها بافته شده است و مجموع قرآن ۳۱ سانتی متر ارتفاع و ۴۵ سانتی متر عرض هر صفحه آن است.👌 هرچند آیاتی از قرآن کریم و حتی سورههای کوچک قرآن به این شکل بافته شده بود، بافته شدن تمام سی جزء قرآن کریم با این ویژگیها تاکنون سابقه نداشته و ترکیب بافتها به این اثر ظرافت بسیاری خاصی بخشیده است👌👏 🔰🔰🌹 *اين كتاب قرآني نفیس ترین قرآن کریم که با ابریشم طبیعی به صورت قالیچه بافته شده وقیمت نداره! وبسیاری از کشورها برای خرید و نگهداري در موزه پیشنهادات بسیار کلانی داده اند.*🌹
🔻فواید توت خشک:
🔹بهترین قند طبیعی
🔹کاهنده کلسترول بد خون
🔹ضد سرطان و بیماری قلبی
🔹سرشار از فیبر وملین است
🔹دشمن اضطراب و عصبانیت
🔹حاوی آهن و داروی کم خونى
✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟡 رای ندهید تا بتوانیم ایران را به آتش بکشیم
⚫️ رویای شوم منافقین و عربستان سعودی برای انتخابات ایران ؛
🔵 رئیس جمهور منتخب : مریم رجوی
🔹ارائه گزارش سازمان منافقین در آنتن زنده شبکه 24سعودی و درخواست این گروهک تروریستی از آل سعود و کشورهای عربی !
✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
✅ طنز: همتی مردم رو گاو فرض کرده است
✍️ زاکانی با لودر روی همتی و مهرعلیزاده رفت
✍️ مهرعلیزاده سایر اقوام روهویج فرض کرده است
✍️ رضایی با کت شلوار و هزارتومان 4 سال پیش اومده بود
✍️ قاضی زاده هاشمی خوب جواب داد فقط استرس داشت
✍️ همتی از کارنامه روحانی دفاع کرد(همتی اخلاق و مناظره رو باخت)
✍️ جلیلی برای هر مشکلی یه برنامه رو کرد
✍️ رئیسی عشق من است
⭕️ طنز مناظرات(رادیو کاکتوس): با صدای علی زکریایی
#انتخابات #رئيسي #سعید_محمد #احمدی_نژاد #لاریجانی #مهر_علیزاده #همتی
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مدارک عالی دکترای همتی😂😂
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاید ندیده یا نشنیده باشید
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوشادوش کیا ایستادیم اگر...
http://eitaa.com/cognizable_wan
سربازی از کنار یک ستوان جوان گذشت و به او سلام نظامی نداد.
ستوان او را صدا کرد و با حالتی عبوس به او گفت:
«تو به من سلام ندادی. برای همین حالا باید فوراً دویست بار سلام بدی.»
در این لحظه ژنرال از راه رسید و دید سرباز بیچاره پشت سر هم در حال دادن سلام نظامی است.
ژنرال با تعجب پرسید: «اینجا چه خبره؟»
ستوان توضیح داد:
«این نادان به من سلام نداد و من هم به عنوان تنبیه به او دستور دادم دویست بار سلام دهد.»
ژنرال با لبخند جواب داد:
«حق با توست. اما فراموش نکن آقا، با هر بار سلام سرباز، تو هم باید سلام بدی...!»
گاهی مجازات دیگران، در واقع مجازات خودمان است..!
🍃
🌺🍃 http://eitaa.com/cognizable_wan
.
✅ به نیابت از آن دست و انگشتر رای خواهم داد
✍️ امنیت گاهی با دادن رای و گاهی با دادن دست رقم می خورد
⭕️ انتخابات فقط حق نیست وظیفه است
#انتخابات #رئيسي #سعید_محمد #احمدی_نژاد #لاریجانی #مهر_علیزاده #همتی
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ چگونه سقوط آموزش و پرورش باعث سقوط یک ملت می شود
✍️ راز دو قرن پیشرفت و توسعه کشورهای پیشرفته را بیان می کند.
#خیانت_دولت_روحانی
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
✅ اگه با همین فرمون بریم، چند سال دیگه پراید میشه ۸۰۰ میلیون تومن!
✍️ شاید بعد از دیدن این کلیپ بفهمیم که یک انتخاب غلط چطوری میتونه زندگی آدم رو نابود کنه!
#انتخابات #رئيسي #سعید_محمد #احمدی_نژاد #لاریجانی #مهر_علیزاده #همتی
.
هوالمحبوب
🕊رمان #هادےدلـــــہا
قسمت #پنجاه_وششم
🍀راوی محسن چگینی🍀
با شرم متوسطی رو به پدر زینب میگم :
_حاج آقا اگه اجازه میدید من زینب خانم رو ببرم جایی چند ساعته برمیگردیم☺️
حاج آقا : پسرم زینب الان زن توئه
رو به زینب ادامه میدن :
_زینب جان حاضر شو با آقا محسن برو
رو به زینب میگم :
_اگه ایرادی نداره با همین چادر سفید بیاید بریم😊
-باشه چشم
سوار ماشین میشیم مقصدم چیذر مزار #شهیددهقان🌷 هست
یاد چهارده ماه پیش میفتم..
زمانی که جرات کردم و موضوع خواستگاری از زینب رو به #حسین گفتم وسط معقر نظامی☺️برای رسیدن به زینب چهارده ماه صبر کردم تا بهش رسیدم😎☝️
چند وقت پیش تو معراج با مهدی بودیم.. دوست همکار من و دوست صمیمی حسین خدا بیامرز
مهدی : دیشب با خواهر و خانمم رفته بودیم خونه حسین اینا.. خواهر حسین خواب محمد رضا رو دیده بود.. خواهرم میگفت خواهر حسین چند بار خواب محمد رضا رو دیده
امروز صبح به مهدی زنگ زدم
-سلام داداش خوبی؟
مهدی : سلام ممنون تو خوبی؟
-مهدی جان غرض از مزاحمت زنگ زدم بپرسم خواهرت با #خواهرحسین رفتن چیذر مزار محمد رضا؟
مهدی: نه داداش نشد.. خواهرم کربلا بود بعدشم که #خواهرحسین با درساش درگیر بود.. قرار بود بیاد با من و خانمم بریم بازم نشد
-آهان ممنون.. راستی امروز شما هم میاید خونه حسین اینا
مهدی: نه داداش مبارکتون باشه
من بیام مادر و خواهر حسین اذیت میشن
-باشه.. به خانواده سلام برسون
مهدی بی نهایت ار لحاظ قد ، قیافه #شبیه حسین بود.. برای همین برای خانواده حسین خیلی عزیز بود😔
بعد از یک ساعت میرسم چیذر
پیاده میشم و در ماشین رو برای زینب باز میکنم
با دیدن تابلوی امامزاده خشکش میزنه😧
دستاش که حالا لرزشش آشکارا مشخصه تو دستم میگیرم و به سمت مزار شهید دهقان میریم.
بخاطر چادر سفیدش مطمئنم خیلی ها متوجه شدن تازه عروسه😍
نزدیک مزار محمد رضا خانمی میبینم که مطمئنم حاج خانم دهقانه
آروم دست زینب رو رها میکنم و زیر گوشش میگم :
_مادر محمد رضا سر مزارشه.. برای همین دستت رو رها کردم
صورت مهتابیش سرخ میشه
به مزار که میرسیم با مادر محمد رضا سلام علیک میکنیم
ادامه دارد...
http://eitaa.com/cognizable_wan
هوالمحبوب
🕊رمان #هادےدلـــــہا
قسمت #پنجاه_وهفت
🍀راوےزینب🍀
با محسن سوار ماشین شدیم.
سخت و خجالت آور بود تنها با مردی تا ۵ دقیقه پیش نامحرمم بود الان از همه دنیا #محرم_تره😍🙈.
بعد یه ساعت شایدم بیشتر جلوی
مکانی نگه داشت که همه آرزوم بود برای دیدار.
وقتی سرمزار محمدرضا رسیدیم..
خم شدم فارغ ازدنیا نشستم کنار مزارش وشروع کردم به گریه کردن😭
"اینجا مزار پسری ۲۲ساله است که بعد ازشهادت برادرم همیشه تو بدترین شرایط روحی اومده به دادم رسیده ساعت ها میگذشت ومن فقط تمام #فشارروحی این چهارده ماه انتظار رو باگریه میگفتم😣
از دست دادن جوان خیلی سخته..
تو کربلا #سیدالشهدا خیلی داغ دید ولی #دوجا نفس کم آورد "شهادت علےاکبرش" و شهادت برادرش "حضرت عباس"
شاید خیلی ها بگن برادرت رو باخدا معامله کردی ولی همین #معامله یکم دلت رو آروم میکنه
اینکه تو اوج ناراحتی میگی عزیزمن #فدا شد تا یه آجر از حرم بی بی زینب کم نشه.."
با بلند شدن الله اکبر اذان، دست محسن زیربغلمو میگیره:
_بهتره اول یه آبمیوه بخوری فشارت تنظیم بشه بعد بریم نماز.. چون توکم خونی داری بااین همه گریه کردن الان دوباره تا مرز غش کردنی😅
با تعجب پرسیدم:
_توازکجا میدونی کم خونی دارم؟😳
سرشومیندازه پایین و میگه:
_ #حسین بهم گفت..☺️
_حسین؟؟؟؟😳
_به وقتش همه چیز رو میفهمی
نمازمون رو دوتایی تو حیاط چیذر خوندیم
بعدشم محسن منو شام برد بیرون
آخرشب وقتی رسیدیم خونه..
ماشین رو خاموش کرد چرخید سمت من و گفت:
_زینب جان ازت خواهش میکنم رفتی بالا دوباره گریه نکن.. اگه حسین برادرت بود ، همرزم ودوست منم بود داغ من بیشتراز تو نباشه کمترم نیست😔
_چشم گریه نمیکنم☺️
محسن: آفرین خانم گلم برو شبت بخیر😊
وارد خونه شدم یکم کنار مامان وبابا نشستم بعد رفتم بخوابم..
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
خوابم هنوز سنگین نشده بود که...
"دیدم توحسینیه معراجم توبغل بهار دارم التماس میکنم
بهار تووروووخدا فقط بزار یکبار دیگه صورتشو ببینم فقط یه دقیقه😭
✨شهید مدافع حرم محسن چگینی✨
با جیغ بلند از خواب بیدار شدم😫😭
مامان بابا کنارم بودن
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
بابا با اضطراب وصف ناشدنی بلند شد گفت بهتره زنگ بزنم محسن بیاد
تا اومدن محسن فقط گریه کردم😭
با صدای زنگ مامان پاشد رفت درو باز کرد .
درآستانه درمامان گفت:
_فکر کنم خواب شهادت تورودیده پسرم بهتره خودت آرومش کنی..😒
محسن:
_خانمم چیشده.. 😢عزیزم دلم چرا گریه میکنی؟
_محسن تومنو تنها نمیذاری مگه نه؟😭تو نمیخوای شهید بشی مگهه نهه؟😭تورووخدا بگو تودیگه نمیخوای بری؟😭
من بودمو محسنی که میخواست منو آروم کنه..
بالاخره آروم شدم و روی پای محسن خوابم برد..
از فردای اونروز واقعا میترسیدم اگه واقعا یه روزی محسنم به آرزوش برسه واکنشم چیه😰
ادامه دارد...
http://eitaa.com/cognizable_wan
هوالمحبوب
🕊رمان #هادےدلـــــہا
قسمت #پنجاه_وهشتم
🍀راوےمحسن🍀
امروز دوازدهم فروروین ماهه وهرسال همین موقع یه اکیپ از بچه ها میشدیم و به نیت سال ولات امام زمان.عج. ۲۵۵شاخه گل رز برای شهدای #گمنام پخش میکردیم .
پارسال که رفتیم سرمزار شهیدترک، حسین یه عکس انداخت که ما بعدا راز این عکسو فهمیدیم..
حسین از جمع ماخدایی شد، برنگشتن حسین کمر همه رو شکست..😞
مهدی تواین ۱۴ماه ۱۴سال پیرتر شد...😔
محمد یکبار #سکته کرد اما خانواده وخانمش خبر ندارن...😔
خودمم که اندازه تموم دنیا دلم برای رفیقم تنگه...😞
زینب دختری ۱۷ساله که تواین ۱۴ماه داغون شد...😞
شب اول صیغمون وقتی پدرش زنگ زد برم خونشون.. وقتی جسم ضعیفش تو آغوشم میلرزید یادحرفای حسین تو معقر افتادم..
زینب یه دختر حساس بود..
به رسم هرسال گل هارو خریدم..
میخواستم اینکارو امسال با زینب انجام بدم😍👌
_خانم کوچولوی نازم..
سر راهم چشمم افتاد به اسباب بازی فروشی از ماشین پیاده شدم و یه خرس و یه ماشین کنترلی خریدم .😜
تا خونه زیب اینا یه ربعی راه بود وقتی رسیدم به گوشیش زنگ زدم
_الو سلام خانمم خوبی؟پایین منتظرتم
لطفا مرتضی هم رو باخودت بیار
زینب با مرتضی باهم اومدن
مرتضی:عهه این همه گل؟!😯
_مهریه آبجی خانمته دیگه میخوام بدم از دستش خلاص بشم😁😉
زینب:واقعا؟!😡
_اوه اوه چه فلفل نازی شدی.. شوخی کردم جوجه من
.
.
.
_بفرمایید این ماشین برای آقامرتضی و این خرسم برای کوچولوی من😊
زینب حرصش دراومد وخرسو پرت کرد سمتم گفت:
_نمیخوام خرسم خودتی پسر بد قهرم😒😠
_خب ببخشید من خرسم حالا آشتی زینب اوهوم؟😅
داشتم گل هارو سر مزار شهدای #گمنام میذاشتیم که گوشیم زنگ خورد.
محمدبود.
زنگ زده بود همه رو دعوت کنه توباغ پدرش وقتی پرسیدم کیا هستن گفت نگران نباش اکیپ خودمون هستن خانوادگیه..
ادامه دارد...
http://eitaa.com/cognizable_wan
هوالمحبوب
🕊رمان #هادےدلـــــہا
قسمت #پنجاه_ونہم
🍀راوےزینب🍀
امروز سیزده بدره دیروز محمدآقا زنگ زده بودودعوتمون کرد باغ پدرش.
نمیدونستم کیا به جز ما دعوت هستن.
قرار شد ۹صبح محسن بیاد دنبالم که بریم بابا ایناهم خودشون میان
وقتی رسیدیم دیدیم مهدیه اینا ،عطیه اینا،خواهرشوهرم اینا، برادر شوهرم اینا،خواهرشوهرعطیه هم بودن.
_وای من حوصلم سر رفت نشستیم داریم همو نگاه میکنیم😕
عطیه: بیا بیا غرغر نکن منچ بازی کنیم😝
یه ساعتی بازی کردیم.
یهو خواهرزاده کوچولوی محمد دوید اومد سمت عطیه وچادر عطیه رو کشید و گفت:
_زندایی بریم وسطی بازی کنیم😍👧🏻
_فاطمه جونم اینجا که نمیشه
فاطمه: چلاخاله😥
_چون نامحرم اینجاهس عزیزدلم😊
عطیه:بریم اونور باغ پشت اتاق تکی کسیم نیست
وآااییییی پشت اون اتاق یه آبشار خیلی بزرگ وخوشگل بود😍
بعدازچند ساعتی نشستیم بابهار صحبت میکردیم که صدای یکی از آقایون "خانوما تشریف بیارین ناهار" رو شنیدیم
_پاشیم بریم ناهار
بهار:توبشین محسن داره میاد😉
بهار رفت یهوخودمو وسط استخر دیدم😱😯
_محححححسسسسنننننن میکشمت😠😠خییییییلیییییییی ناآمررررردییییی
الان چیکارکنم خیسم کردی😤😒
محسن:خخخخخ لباس آوردم😂 واست بیا برو عوض کن بجاش آب تنی کردی
تعطیلات نوروز تموم شد وما برگشتیم مدرسه.
چند روز بعد محمداعزام شد سوریه اونروز حالش بد بود شنیده بود..
به محسن ومامان زنگ زدم گفتم میرم پیش عطیه میمونم
عطیه حق داشت بیتابی کنه ونگران باشه با هرزنگ قلبش بریزه😰
امتحان های خرداد رسید ومعدل عطیه بخاطرمحمدکه سوریه بود افت شدید داشت ولی من طبق قولم ۱۹شدم
مردادبود ومادنبال کارای عروسیمون بودیم.
ولی مرداد۹۶ خبری همه جهان رودگرگون کرد
《 شهادت پاسدارشهیدمحسن حججی🌷
ادامه دارد....
http://eitaa.com/cognizable_wan
هوالمحبوب
🕊رمان #هادےدلـــــہا
قسمت #شصتم
یک هفته بیشترتا عروسیمون نمونده بود.
همه کارامون رو کرده بودیم.
از خواب بیدار شدم، موهام آشفته دور برم گرفته.. روی تختم داشتم دستام رو میکشیدم وگوشیم رو برداشتم داشتم کانالام وگروهام رو چک میکردم که یه خبری دیدم که دل و قلبم باهم لرزید😰
"" اسارت یک نیروی سپاه پاسداران در سوریه""
اشکام باهم مسابقه داشتن 😭
با دستای لرزان شماره محسن رو اول از همه گرفتم
_ سلام تو کجایی؟
محسن:
_سلام چرا گریه میکنی؟؟ دارم میام دنبالت بریم تزئین ماشین عروس و دست گل چی شده؟
_ زود بیا نگرانتم زود بیا 😭
محسن: زینب چی شده ؟؟؟خواب دیدی باز؟😥
_ نه نه یه پاسدار تو سوریه.. بچه ها کدوم سوریه هستن؟ مهدی، محمد و علی ایرانن؟😨
محسن : یا ابوالفضل😱 آره همه ایرانن
بذار یه زنگ بزنم ببینم میتونم آماری از این بنده خدا بگیرم
_ محسن تو رو خدا بیا پیشم من نگرانتم..😭
محسن: باشه عزیز دلم.. باشه تو گریه نکن 😥من تا نیم ساعت دیگه پیشتم
اون روز اونقدر حال هممون بد شد که رفتیم معراج الشهدا دعای توسل خوندیم برای آزادسازی این اسیر
اما خدا یه جوری دیگه این پاسدار رو انتخاب کرد.
با لب تشنه دوروز بعد سر از تنش جدا کردن..😔😭
#سلفی_عزت✨
#شهید_بی_سر_دهه_هفتادی✨
#حجت_خدا✨
#محسن_حججی🌷 در سی و نهمین سال انقلاب یک بار دیگر درخت انقلاب را با جان فشانی اش آبیاری کرد...
ادامه دارد...
http://eitaa.com/cognizable_wan
کسانی که پس از تغییر ،
تغییر میکنند زنده خواهند ماند.
کسانی که با تغییر،
تغییر میکنند موفق خواهند شد.
کسانی که تغییر را به وجود میآورند، دیگران را رهبری خواهند کرد
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
کسانی که در تلاشند تا تحقیرتان کنند،
همیشه خود را،
پایین تر از شما می پندارند.
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
قدم هاى كوچك روزانه، در انتهاى راه منجر به نتايج بزرگى ميشن
فقط نکته اش اینه که آدم های ترسو، ترسهاشون رو بزارن کنار و اولین قدمها رو بردارند تا بعد از مدتی معجزه رو ببینند
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan