eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
پنج جمله رو هیچ وقت به پسرت نگو.... 1- نگید: وقتی ما خونه نیستیم مواظب خواهرت باش مسئولیتش با توئه 2- نگید: این رفتار های دخترونه رو انجام نده 3- نگید: مرد که گریه نمی کنه! 4- نگید:پسر باید محکم و خشن باشه.... 5- نگید تو هیچی نمیشی و عرضه هیچ کاری رو نداری..... 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
💓رمان فانتزی نیمه واقعی 😍👌 💓 💓قسمت 💓از زبان مجید💓 . خیلی خوشحال بودم از اینکه این ایام میتونستم هر روز مینا رو ببینم.. شاید یه جورایی این روزا برآورده شدن دعاهام بود حس میکردم یه فرصت بزرگی جلوم قرار گرفته برای نشون دادن حسم به مینا.. شب تا صبح داشتم فکر میکردم فردا چیکار کنم و چی بگم که بیشتر به چشم مینا بیام.. تا صبح پلک رو هم نزاشتم و دل دل میکردم صبح بشه و زودتر بریم کمک خاله اینا.. بعد از اذان چشامو بستم نفهمیدم چقدر شد که پاشدم و دیدم ساعت 8 صبحه... رفتن بیرون دیدم هنوز مامانم خوابیده 😕 حوصله ی دوباره خوابیدن نداشتم.. رفتم 5 تا نون خریدم و چند کیلو حلیم که ببریم پیش خانه و همونجا صبحونه بخوریم..😊 اخه خاله به مامانم گفته بود فردا زودتر بیاین که کارتموم بشه.. . اروم در و باز کردم و رفتم تو خونه که مامانم بیدار نشه که دیدم توی آشپزخونست و داره چایی گرم میکنه. -اااا تو بیرون بودی؟! فک کردم تو اتاقت خوابیدی -نه رفتم نون خریدم 😊 -حالا چرا اینقدر زیاد 😯 -برا خاله اینام هست دیگه ☺ -دستت درد نکنه...حلیمم خریدی که😆 -اره مامان...نمیشد دست خالی بریم که 😅حالا شما هم برو اماده شو که بریم همونجا صبحونه بخوریم 😊 -تو صبحونتو بخور 😕 -چرا؟؟ میریم همونجا دیگه😯 -نه...نمیشه..امروز تنها میرم -چرا اخه مامان.چی شده مگه ؟😕 -خاله گفت مینا میخواد گردگیری کنه سختشه با چادر...بعد تو هم بین خانما بیای اخه چیکار کنی اخه؟ -خود مینا اینو گفته؟!😔 -نمیدونم ولی خالت به من اینطوری گفت،🙁 -باشه مامان...شما برو...حلیمم ببر من همین نون و پنیر میخورم.. . مامان رفت و من موندم و آرزوهایی که داشت رو سرم اوار میشد حرفهایی که مثل رسوب تو گلوم مونده بود و نمیشد قورتش داد نگاهم به نون روی سفره افتاد.. چقدر دنیا عجیبه... وقت خریدن این نون چه حسی داشتم الان چه حسی 😔😔 . یه دقیقه تمام اتفاق ها مثل برق از ذهنم گذشت... داداش گفتناش بی محلیاش... جوابای یه کلمه ایش 😕 ولی چرا منو دوست نداره؟! شاید چون شغل ندارم 😞اخه من تازه دانشجو هستم 😕 شاید چون مستقل نیستم... شایدم به خاطر اینکه قدم بلند نیست 😞 اره...شاید همینه.. اخه مینا تقریبا دختر قد بلندی بود... تا حالا به این توجه نکرده بودم که من ازش بلندترم یا نه 😕 سریع رفتم سراغ هاردم و عکسهای عید پارسال که اومده بودن خونمون رو نگاه کردم ... یه عکس کنار در پذیراییمون گرفته بودن... روی عکس زوم کردم تا ببینم قد مینا تا کجای در و خودمم رفتم کنار همون در و دیدم تقریبا هم قد بودیم و من شاید چند سانتی بلندتر بودم .. . پس چرا دوستم نداره 😞 💓💓💓💓💓💓💓💓💓 ادامه دارد... http://eitaa.com/cognizable_wan
💓رمان فانتزی نیمه واقعی 😍👌 💓 💓قسمت 💓از زبان مینا 💓 توی کلاسمون یه پسره هست که از همون روز اول نظرم رو جلب کرده نوع حرف زدنش...نوع لباس پوشیدنش...حرکاتش و خلاصه همه چیز😊 محسن پسری قد بلند و خوش استیله با موهایی همیشه مرتب و بالا زده و پیشونی بلند و ته ریش خیلی کوتاه از اون پسرایی که میشه بهشون اعتماد و تکیه کرد☺ از بچه ها شنیده بودم محسن اول رفته سربازی و بعدش اومده دانشگاه و یه یه چهار سالی از ما بزرگتره شاید به خاطر همینه که مرد شده 😊 توی کلاس همیشه با استادا شوخی میکرد و یه جورایی بزرگ کلاسمون بود استادا هم معمولا باهاش خوب بودن توی همین یک ماه اول دانشگاه فکر و ذکرم شده بود محسن و همش بهش فکر میکردم. تو خونه..تو کلاس...تو راه دانشگاه...تو مهمونی حتی روزهایی که کلاس نمیومد حوصله ی گوش دادن به درس نداشتم . حتی روزایی که با دوستام، شیوا و سحر بین کلاسها میرفتیم بوفه ی دانشگاه و اونا از دوست پسرهاشون حرف میزدن و میخندیدن من همیشه محسن تو ذهنم میومد که دارم همین شوخیا رو با اون میکنگ و برا خودم رویا بافی میکردم. . یه روز شیوا ازم پرسید -مینا تو دوس پسر نداری؟😉 -چیی؟😦😮نه....😦بابام منو میکشه😵ما از اون خونواده هاش نیستیم ... -فک کردی باباهای ما بفهمن به ما مدال طلا میدن؟😂😄 خب پس چرا دارین؟😕 -یعنی میخوای مثل عهد بوق ازدواج کنی؟ 😄 -نه ولی خب زیر نظر خانواده ها اشنا میشیم🙁 - زیر نظر خانواده ها اگه خوشت نیومد میتونی بزنی زیر همه چیز؟بعد مگه اونموقع چقدر وقت برا شناخت پسرا داری؟چجور میخوای بفهمی اصلا دوستت داره یا نه؟😶 -نمیدونم 😕 -پس بیخودی حرف نزن...اصن بگو ببینم تا حالا کسی عاشقت شده یا خودت عاشق کسی شدی؟ -نمیدونم...ولی پسرخالم یه کارایی میکنه انگار دوسم داره...🙁 -ااااا...بهت چیزی هم گفته؟ -نه حرفی نزده فقط حدس زدم😕 -خب حدسو ولش کن.پسرا اگه واقعا عاشق باشن همون اول میگن...حالا تو هم دوسش داری یا نه؟ -زیاد ازش خوشم نمیاد😕 -چرا؟😮 از اون پسرای مذهبی و سخت گیره...حس میکنم خیلی محدودم میکنه...شاید بیشتر از خانوادم..😑 -پس ولش کن...بهتر...فامیل چیه اخه...مگه خاله بازیه -اوهوم...😕 -حالا به جز اون چی؟ -راستش... -چی؟😮 یه نفر هست دوستش دارم😶😶 -ااااا...مبارکه ناقلا😉...حالا کی هست؟؟ -محسن -همین محسن خودمون؟😮 -اره 😕 خب خودش چی؟اونم دوستت داره؟ -نمیدونم نظرشو... -بابا تو هم که با هیشکی حرف نمیزنی😒ولی اصن نگران نباش خودم حلش میکنم 😉 -نه...نه...نمیخوام ابرو ریزی بشه. -ابرو ریزی چیه جوری عاشقش میکنم فک کنه خودش عاشق شده 😂 💓💓💓💓💓💓💓💓💓 ادامه دارد... http://eitaa.com/cognizable_wan
💓رمان فانتزی نیمه واقعی 😍👌 💓 💓قسمت . .-نمیدونم نظرشو... -تو هم که با هیشکی حرف نمیزنی 😒ولی اصن نگران نباش خودم برات حلش میکنم 😉 -نه...نه...نمیخوام ابرو ریزی بشه😨 -ابرو ریزی چیه جوری عاشقش میکنم فک کنه خودش عاشقت شده 😂 -نمیدونم چی بگم 😕 -هیچی نگو...فقط بشین و تماشا کن 😉خب بگو ببینم تو گوشیت چیا داری؟ -از چه نظر؟😨 برنامه های چت منظورمه😐 -هیچی..حوصله این برنامه ها رو ندارم...حس میکنم بیخودین...با کسی کار داشته باشم اس ام اس میدم یا زنگ میزنم😕 -خو همین کارا رو میکنی دیگه دختر 😐زاپیات رو روشن کن برات تل بفرستم و بعدش تو گروه یونی اددت کنم -نه..ممنون..نمیخوام😶 -اقا محسن جونتم هستا تو گروه 😉😂 -ااااااا😨جدا؟کو باشه پس😕 -عکس پروفایلتم یه عکس خوب از خودت بزاریا..امل بازی در نیاری گل پل بزاری 😒 -نه عکس که نمیتونم بزارم...همه فامیلام هستن میبینن😕 -خب ببینن 😑 -نه.نمیشه اصن -خب اخر شبا بزار بعد بیا تو گروه حرف بزن بعدش عوض کن صبحا 😐 -اخه ببینن چی 😞 -خب حالا نمیخواد عکس بزاری...بعدا یه کاریش میکنیم 😅من پروفایلم رو عکس دونفره کنار تو میزارم 😉تا منو داری غم نداری 😊 . . 👈از زبان مجید 👉 . این چند مدت خیلی گرفته بودم 😞 هیچ چیزی خوشحالم نمیکرد حوصله دانشگاه و کلاساش هم نداشتم وقتی یه زوج تو خیابون میدیدم با هم راه میرم آتیش میگرفتم 😞 نمیدونستم باید چیکار کنم؟ نمیدونستم عیب و ایرادم چیه که به چشم مینا نمیام 😞 . کارم شده خوندن دعاهای حاجت و سریع الاجابه برای اینکه دل مینا به سمتم بیاد و دوستم داشته باشه😢 خدایا کمکم کن 🌷((دل گفت وصالش به دعا باز توان يافت عمريست كه عمرم همه در كار دعا رفت))🌷 تو همین حس و حال ها بودم که صدای پیام تلگرامم اومد😨 باز کردم دیدم نوشته mina khanom joined to telegram داشتم از خوشحالی بال میاوردم☺ خدایا شکرت🙏 میدونستم از این به بعد راحت تر میتونم با مینا حرف بزنم. رفتم براش نوشتم... سلام دختر خاله😊خوش اومدین به تلگرام 🌺🌺 . دیدم سریع انلاین شد و نوشت. سلام...ممنونم داداش.. . 🌷((پیام دادم و گفتم بیا خوشم می دار جواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو😞 . سعدی))🌷 . نمیدونستم واقعا باید چیکار کنم 😞 اگه دوستم نداشت که کلا جوابم رو نمیداد.اونم اینقدر سریع شاید اصن این داداش گفتناش از رو محبته. مثلا الان اگه یه مرد غریبه بهش پیام بده دیگه داداش نمیگه که 😕 . این فکر و خیال ها تو سرم رژه میرفتن. . به قول یه بزرگی . ((انتظار سخت است فراموش کردن هم سخت است اما اینکه ندانی باید انتظار بکشی یا فراموش کنی از همه سخت تر است...!😞)) 💓💓💓💓💓💓💓💓💓 ادامه دارد... http://eitaa.com/cognizable_wan
https://digipostal.ir/pishqadir کارت پستال غدیر پیشاپیش مبارک http://eitaa.com/cognizable_wan
مغز مردان دركمتر از يك دهم ثانيه توسط آنچه كه ميبينند،تحت تاثير قرار ميگيرد حال آنكه زنان براي شدن اوليه به يك مرد نياز دارند فرد را مورد بررسي قرار داده باشند. 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
😍👈 ‼️ 👈 همسر برادر شما در خانوادہ شما حکم میهمان دارد. چه در حضور و چه در غیابش به او خیانت نکنید! خیانت به همسر برادر، شامل هرگونه ضربه زدن به موقعیت او نزد برادرتان می‌شود. 👈 اگر بین برادرتان و همسرش اختلافی پیش آمد و از شما کمک خواست، نه تنها بی‌طرف بودن را حفظ کنید، بلکه گمان کنید بین خواهر و شوهر خواهرتان به قضاوت نشسته‌اید. 👈 به برادرتان این فرصت را ندهید که از همسرش نزد شما بدگویی کند. حتما همین چیزها را برای خودتان هم نمی‌پسندید. پس تا می‌توانید خواهر مهربانی برای همسر برادرتان باشید. 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️🍃❤️ 👈یکی ازنشانه های عشق به همسر ⏪کلام تاییدآمیز است. ✍کلام تاییدآمیز شامل تشکر و قدردانی از کارهای بسیار کوچک و معمول در خانه است؛ 🙏 🔻برای مثال چه لباس قشنگی! 🔻چه آرایش موی قشنگی! 🔻چه دست پخت خوبی! 🔻از این که بچه را خوب نگه داشتی ممنون 🔻واقعا متشکرم آشغال ها را بردی و … . 👈اگر زن و شوهر مرتب چنین گفته هایی را از هم بشنوند ❤️فضای عاطفی بینشان بهتر می شود. 👈 واقعیت این است که وقتی ما کلام تاییدآمیزی دریافت می کنیم ✍به احتمال قوی ترغیب می‌شویم که متقابلا کاری کنیم. 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
آقایان باید بدانند که همسرشان فارغ از مخارج روزمره منزل، نیاز به دریافت مبلغی پول دارد! و مهم اینکه نباید از همسرش درباره این مبلغ، حسابرسی کنند. تا خانم بدون دغدغه و آزادانه هر طور که صلاح می‌داند، برای خانواده‌اش، هزینه کند و یا پس‌انداز نماید. میزان آن مبلغ بستگی به شرایط اقتصادی مرد دارد ولی مهم این است که این حس زن تامین شود. 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
جالبه بدونید در ژاپن برای حدس زدن ویژگی‌های شخصیتی دیگران بیشتر از گروه خونی استفاده میشه 🔹گروه خونی A : افرادی منظم و خجالتی 🔹گروه خونی O : خوش بین و بلندپرواز 🔹گروه خونی AB : آدم‌های عجیب و غریبی هستند و رفتارهای غیرمتعارفی دارند 🔹 گروه خونی B : خودخواه و مغرور هستند و بین ژاپنیها محبوبیت زیادی ندارند http://eitaa.com/cognizable_wan
هر کیلو انگور برابر 2 کیلو گوشت عمل می‌کند و برخلاف گوشت مقدار اسید اوریک را در بدن افزایش نمیدهد انگور دفع كننده سموم بدن است و هرکیلوی آن به اندازه 1 لیتر شیر مفید است فصل فصله انگوره دریغ نکنید خلاصه 😍 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌓‌‌‌‌‌‌‌‌ http://eitaa.com/cognizable_wan
*ﺳﺎﺭﮐﻮ ﭘﻨﯿﺎ* ﭼﯿﺴﺖ!؟ زنان ﺑﺎ ﺷﺮﻭﻉ ﺳﻦ ۴۰ ﺳﺎﻟﮕﯽ و مردان با شروع ۵۰ سالگی، ﻫﺮ ﺳﺎﻝﺣﺪﻭﺩ ﻧﯿﻢ ﮐﯿﻠﻮ ﺍﺯ ﺣﺠﻢ ﻋﻀﻼﺕ بدن ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ. ﺑﻪ ﺟﺎﯼ عضلهٔ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻪ، ﭼﺮﺑﯽ ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻦ ﻣﯽﺷﻮﺩ و ﺗﺎ ۸۰ ﺳﺎﻟﮕﯽ یک سوم ﻗﺴﻤﺖ ﻋﻀﻼﺕ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽﺭﻭﺩ. ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﺳﺎﺭﮐﻮ ﭘِﻨﯿﺎ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ. ﺍﯾﻦ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ، ﻗﺴﻤﺘﯽ ﺟﺪﺍ ﻧﺎﺷﺪﻧﯽ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ است ﭼﻪ ﺩﺭ ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﭼﻪ ﺩﺭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ، ﻭﻟﯽ ﺭﺍه ﺣﻞ آن مشخص است.... ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺣﺠﻢ ﻋﻀﻼﺕ به وسیلهٔ انجام ﻭﺭﺯﺵﻫﺎﯼ ﻗﺪﺭﺗﯽ ، ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﻣﺼﻮﻥ ﻣﯽﺷﻮﯾﺪ. ﻟﻄﻔﺎً ﺧﺎﻧﻢﻫﺎ و آقایان بالای سن مذکور، ﺍﺯ ﻭﺯﻧﻪ ﻧﺘﺮﺳﯿﺪ (مشورت با پزشک) ، ﻭ ﺍﺯ ﻭﺭﺯﺵﻫﺎﯼ ﺑﺪﻥﺳﺎﺯﯼ و شناكردن و بدمینتونِ و کوهنوردی پرهيز نكنيد و هر چه زودتر ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻨﯿﺪ. ﻓﻮﺍﯾﺪ ﻭﺭﺯﺵ ﺑﺪﻥﺳﺎﺯﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻧﻢﻫﺎﯼ ﺑﺎﻻﯼ ۴۰ ﺳﺎﻝ و آقایان بالای ۵۰ سال ، ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﭘﻮﮐﯽ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺗﺮﻣﯿﻢ ﺁﻥ، ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺗﻌﺎﺩﻝ ، اﻓﺰﺍﯾﺶ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻭ ﺷﺎﺩﯼ ﻭ ﻧﺸﺎﻁ ، ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﭼﺮﺑﯽ ﻭ ﻭﺯﻥ ، ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻨﯽ ﻋﻀﻠﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﭼﺮﺑﯽ ، ﺑﻬﺒﻮﺩ ﺍﻧﻌﻄﺎﻑﭘﺬﯾﺮﯼ ﺑﺪﻥ و افزایش توﺍﻥ ﻭ ﻧﯿﺮﻭ می‌باشد. همچنين ورزش شنا نيز بسيار کمک خوبي است در نگهداری و حفظ عضلات. ﺳﺎﺭﮐﻮ ﭘِﻨﯿﺎ ﯾﮏ کلمهٔ ﺭﻭﺳﯽ ﺍﺳﺖ ؛ ﺳﺎﺭﮐﻮ ﯾﻌﻨﯽ ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﭘﻨﯿﺎ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ، ﭘﺲ ﺳﺎﺭﮐﻮ ﭘﻨﯿﺎ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﻋﻀﻠﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺿﻐﻒ ﺟﺴﻤﯽ ﻭ ﮐﺎﻫﺶ نیروی بدنی و جسمی خواهد شد. پس توصیه انجمن پزشکی کوهستان ایران را به گوش جان بسپارید و ورزش کنید.... حتماً بخوانید و برای عزیزانتان به اشتراک بگذارید ۱- چای را اندکی سرد بنوشید تا سرطان مری نگیرید . ۲- قندهای قندان را ریزتر کنید . ۳- هیچ وعده غذایی را حذف نکنید . ۴- از گیاهخوار شدن صرف نظر کنید بدن به مواد گوشت نیازمند است . ۵- با سیر و پیاز به شدت دوست باشید . ۶- آب فراوان بنوشید . ۷- چیپس را دشمن خود بدانید . ۸- غذا را به خوبی بجوید . ۹- ماست کم چرب و شیر را فراموش نکنید . ۱۰- گوجه فرنگی را دوست خوب خود بدانید. ۱۱- برنج را آبکش نکنید . ۱۲-با سوسیس و کالباس سرسنگین باشید . ۱۳- با نوشابه قهر کنید. ۱۴- نان سبوس دار میل کنید . ۱۵- دیر شام نخورید. ۱۶- مصرف ماهی را جدی بگیرید. ۱۷- به یکدیگر برای خوردن شام بیش از حد تعارف نکنید . ۱۸- کافیست هر روز نیم ساعت پیاده روی کنید . ۱۹- میوه فراوان بخورید . ۲۰- به خوردن سبزیجات عادت کنید. ❤🌱❤ http://eitaa.com/cognizable_wan
چیزایی که بهت آسیب زدن رو فراموش کن ولی هیچوقت درسی رو که بهت ياد دادنُ از خاطر نبر... 🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
زندگی تو بر اساس داستانی شکل میگیره که خودت تعریف می کنی. داستانت رو عوض کن تا زندگیت تغییر کنه 🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
آنچه که "انجام می‌دهی" بسیار تاثیر گذارتر است از آنچه که "می‌گویی"... 🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
زمانی که دست به عمل می زنید وتغییر ایجاد می کنید، تنها چیزی که از دست می دهید مقداری ترس است. " آندره ژید " 🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
مردی گوسفندی ذبح کرده و آن را کباب نمود؛ به برادرش گفت برو و دوستان و نزدیکان را بگو که بیایند تا با هم این گوسفند را بخوریم. برادرش رفت و در بین دهکده صدا کرد: آی مردم کمک کنید، خانه ما آتش گرفته است. تعدادی اندکی برای نجات دادن آن ها آمدند، وقتی به خانه رسیدند با کباب گوسفند و نوشیدنی‌های رنگارنگ پذیرایی شدند. برادرش آمد و دید که کسانی دیگری آمده و گوسفند کباب شده را خورده‌اند. از برادرش پرسید:‌ چرا دوستان و نزدیکان را صدا نکردی؟ برادرش گفت: اینها دوستان ما و شما هستند. کسانی که شما آنها را دوست و خویشاوند می‌پنداشتید، حتی حاضر نشدند تایک سطل آب هم روی خانه شما که آتش گرفته بود بیاندازند. خیلی‌ها هنگام کباب و گوسفند دوستان آدم هستند، وقتی خانه آتش گرفت، یک سطل آب حتی روی خاکسترتان هم نخواهند ریخت. قدر دوستان واقعی‌ مان را بدانیم... 🍃 🌺🍃 http://eitaa.com/cognizable_wan
* که چیزی نیست*❗❗ *هر * برای آنکه خودش را تکثیر کند به بدنی محتاج است، به *میزبانی* که پذیرایش باشد. ویروس اگر بر در و دیوار بماند و کسی به او دست نزند، سرانجام از بین خواهد رفت. *هر رذیلتی* نیز به بدنی محتاج است، به تنی که آن را در خود جا بدهد. *دروغ* اگر روی زمین افتاده باشد و کسی آن را بر ندارد، خواهد مرد. اما دروغ را که در دهان می‌گذاری جان می‌گیرد؛ دروغ را که می‌گویی زنده می‌شود و خودش را می‌سازد و تکثیر می‌کند و سرایت می‌کند از این دهان به آن دهان. *نفرت* اگر روی زمین افتاده باشد، خودش خواهد مرد اما وقتی آن را بر می‌داری و در دلت می‌گذاری، از تو تغذیه می‌کند تا بزرگ شود. حیات او ممات تو خواهد شد. تنت میزبان نفرت می‌شود. او تمام تو را می‌خورد تا زنده بماند. تو هر روز متنفرتر و متنفرتر می‌شوی تا نفرت جان بگیرد. تو می‌میری تا نفرت زنده بماند. *حسادت* هم همین است، خشمگینی و کینه‌ورزی و بدخواهی و حیله‌گری و دسیسه چینی و *بی‌رحمی* و بد اندیشی هم همین‌طور است. همه‌شان بدن می‌خواهند، میزبان می‌خواهند. جسمی می‌خواهند تا آن را بخورند، روحی می‌خواهند تا سوارش شوند. آنها تنت را می‌خورند، روحت را می‌خورند، قلبت را می‌خورند، جانت را می‌خورند. بعدها جنازه‌ات را هم خواهند خورد. حالت خوش نیست؟ شاید که بیماری. ❗بدنت را نگاه کن، روحت را، جانت را، روانت را، قلبت را، ببین کدام رذیلت در تو جا خوش کرده است. *ببین میزبان کدامینی؟* خوب بودن، ماجرای ترس از دوزخ و طمع بهشت نیست. قصه ثواب و عقاب نیست. شریعت نیست، طریقت هم نیست. خوب بودن همان عقلانیت است. همان سلامت است. خوب بودن این است که نگذاری رذیلت‌ها در تنت تکثیر شوند، این است که نگذاری روحت میزبان ناراستی‌ها باشد. حالت خوب می‌شود اگر جانت مزرعه پلشتی‌ها نباشد. کرونا که چیزی نیست..... http://eitaa.com/cognizable_wan
⁉️ عــطیــه رو می‌شـناسـین؟ ⬅️ جالبه بدونید اسم عطیه رو حضرت علی(ع) انتخاب کرد. عطیه‌ عوفی یکی از دوستداران حضرت علی، دانشمند، مفسر و اسلام‌شناس عصر خودش بود جوری که حتی اهل سنت هم او رو مورد اعتماد میدونستن و تاییدش میکردن. اون تفسیر قران رو در پنج جلد نوشته و از شاگردان ابن عباس بود. ✔️ خطبه فدک رو برای پسر امام حسن نقل کرده و در زیارت اربعین با جابر‌ عبدالله انصاری بود و اولین زائر اربعین محسوب میشه. ♨️ زمانی که حَجاج ابن یوسف به فرمانروایی رسید، دستور داد عطیه رو دستگیر کنن و به نزدش بیارن. 💢 حجاج رو به عطیه کرد و ➕ گفت: میدونی در زمان حکومت من، بردن اسم علی(ع) جرمه؟ ➖ گفت: میدونم. ➕ میدونی در زمان من کسی پسربچه دنیا بیاره و اسم بچه‌‌شو علی یا از مشتقات علی بذاره جرمه؟ ➖ گفت: میدونم. ➕ میدونستی کسی اگه حتی تو چاردیواری خونه‌ش فضائل علی رو برای خانواده‌ش بگه، من اون خونه رو بر سرش خراب میکنم؟ ➖ گفت: میدونم. 🔴 حجاج با چکمه لگد زد تو صورت عطیه و گفت پس تو غلط میکنی تو این فضا، فضایل علی رو میگی... صورت عطیه پرخون شد و دماغش شکست. ⚔ حجاج گفت الان میدم صورت و سرتو بتراشن و گردنتو بزنن. عطیه هیچی نگفت... یه کم که حجاج آروم‌تر شد، گفت: اما اگه یه کاری بکنی از خونت می‌گذرم. ♦️ عطیه گفت چه کاری؟ حجاج گفت: روز جمعه، تو شلوغی مسجد، قبل از خطبه‌های نمازجمعه، بری بالای منبر جلوی همه مردم علی رو لعن کنی. ❗️عطیه گفت باشه این کارو انجام میدم. حجاج گفت واقعا؟ عطیه گفت: بله بالاخره حفظ جون واجبه. 📣 حَجاج دستور داد جارچی‌ها جار بزنن همه جمعه بیان نمازجمعه، که عطیه میخواد علی رو لعن کنه.... ‼️ ادامه ماجرای عطیه: ⬅️ تاریخ نوشته: اون روز خونه‌ها خالی از سکنه شده بود و همه اومده بودن نمازجمعه. وقتی عطیه از پله‌های منبر میرفت بالا، مردم جیغ میزدن. گریه میکردن که عطیه نکن این کارو. ما حاضریم به جای تو جون بدیم، تیکه تیکه بشیم ولی تــو این کارو نکنی. 📍عطیه گفت واستین تماشا کنین. رفت بالای منبر... 📌 بعد از حمد و ثنای خدا، فریاد زد و گفت: پیغمبر فرمود خودم در عرش از خدا شنیدم گفت: عــلیٌ خــیر بــشر... 🔻 علی بهترین بشره، هرکس ابا کنه کافره... 📍و هیچ کس در این جمع مصداق این روایت نیس جز این ملعون، حجاج‌ابن‌یوسف... این کافره... 🔖 با این سخن عطیه، همه تکبیر گفتند و ذکر علی گرفتند.... ✂️ اما... حجاج دستور داد عطیه رو از منبر کشیدن پایین. موهای سر و محاسنش رو تراشیدن، زبون عطیه رو از پشت سر بیرون کشیدن... سرش رو بریدن و کنار منبر آویزون کردن... 🩸تا یه ماه جارچی‌ها جار میزدن، این پاداش کسیه که در زمان حجاج، بگه: عــلی خیر بشر... 💌 اینجوری پای علی وایستادن... 📈 الان ما راحت به عنوان شیعه زندگی میکنیم. الان راحت فضائل علی(ع) رو میگیم... ولے ڪتڪاشو اونا خوردن... اینجاس که عمیقا از ته دلمون میگیم: الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمومنین علی ابن ابی طالب(ع)♥️ http://eitaa.com/cognizable_wan