چگونه از شوهرم انتقاد کنم⁉️
اگر بتوانید به جای انتقاد کردن از شوهرتون به او پیشنهاد بدید اثربخش تر خواهد بود.
مثلا به جای اینکه بگیم چرا من رو تفریح نمیبری
به او بگیم وقتی منو تفریح میبری حالم خوب میشه
و یا به جای اینکه بگید چرا دیر اومدی خونه؟ و تاحالا کجا بودی؟
میتونید بگید خیلی ترسیدم و نگرانت شدم اتفاق خاصی افتاده بود که دیر اومدی؟
(دارید هم اطلاعات میگیری و هم اقتدار میدی)
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔹کودکانی که پدر یا مادر شان روزی سه ساعت آنها را بغل می کنند و یا آنها را داخل کالسکه به این طرف و آن طرف می برند، کمتر از کودکان دیگر گریه می کنند.
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
13.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نابودی یهود بدست ایرانیان
http://eitaa.com/cognizable_wan
شخصی به قصد تحقیر کردن،
مورچه ای را با انگشت فشار داد
مورچه خندید و گفت
ای انسان مغرور نباش
که تو در قبرت برای من وعده غذایی بیش نیستی
در اوج قدرت مرد باش
http://eitaa.com/cognizable_wan
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
#رمان
#منو_بہ_یادت_بیار
#قسمت_دهم
خواستم بحث را عوض کنم که مادرم صدایم زد:
-فاطمه زهرا...
-بله؟؟؟
-همه چی درست میشه غصه نخور.
سمتش رفتم دستش را بوسیدم و گفتم:
-عزیز دل من...غصه منو نخور...من حالم خوبه...
لبخندی زدم و گفتم:
-ببین میخندم...
مادرم کمی خوشحال شد لبخندی زدو گفت:
-میدونم که درونت آشوبه...ولی تو دختر قوی هستی...و اینم میدونم که همه چیزو درست میکنی...
بوسه ای به روی پیشانیش زدم و خداحافظی کردم.
از خانه بیرون رفتم سوار تاکسی شدم و مدتی بعد جلوی حوزه بودم...
نفس عمیقی کشیدم...
با خودم فکر میکردم...حالا باید جواب گوی کلی حرف باشم...
قدم هایم را محکم کردم و وارد حوزه شدم...و قدم های بعد به سمت سالن...
وارد سالن که شدم...با هجوم شدید دوستانم به سمت خودم روبه رو شدم.
-وای فاطمه سلام.
-کجا بودی تو.
-مبارک باشه.
-ازین ورا خانم؟؟
- نمیومدی خب دیگه!
-چرا نمیومدی اینهمه مدت؟
-کجا بودی آخه...
دستانم را بالا آوردم لبخندی زدم و کمی با صدای بلند گفتم:
-سلام...سلام بچه ها...یکم آروم تر...چخبره...
صدای خنده های بلند یک نفر به گوشم رسید...
به سمت صدا برگشتم...
ناگهام هر دونفر اسم هم را فریاد زدیم...
من_حنانه!!!!!
حنانه_فاطمه زهرا!!!!
لبخندی زدم و گفتم:
-خوبی؟؟؟
-توخوبی؟؟؟
-معلومه کجایی دختر ؟؟؟؟ چرا جواب تلفنامو نمیدی؟ شوهر کردی رفتی دیگه پشتتم نگاه نمیکنی...خیلی بی معرفتی...
خندیدم و گفتم:
-وایسا وایسا وایسا...تند نرو...باید باهم حرف بزنیم...
#ادامہ_دارد...
http://eitaa.com/cognizable_wan
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
من_باید باهم حرف بزنیم...
-حرفم میزنیم!! شما رخ نشون بده...
بچه ها همه رفته بودن سرکلاس منو حنانه هم دقایقی بعد روی صندلی کنار هم نشسته بودیم...
مدتی گذشت...
استاد در حال درس دادن بود...
حنانه تاب نداشت... شب عروسی من به دلایل شخصی شهرستان بود...
و هیچ خبری از ماجرا نداشت...
صمیمی ترین دوست منه ولی هیچ خبری بهش ندادم و حتی جواب تلفن هاشم نمیدادم چون نمیخواستم بفهمه...حتی خونمونم ک زنگ میزد یه جوری مادرم دست به سرش میکرد و میگفت گرفتاره...
با صدای آرومی صدایم کرد:
-فاطمه...
-بله؟؟؟
-بگو ببینم چخبر از عروسی؟
-حنانه الان سر کلاسیم بزار بریم بیرون کلا برات تعریف میکنم.
لبخندی زدو گفت:
-نه میخوام بدونم توی این مدت خانم خونه که شدی چیکارا کردی.بگو ببینم چند بار غذا سوزوندی؟؟؟
چیزی نگفتم.
-نمیخوای تعریف کنی.
اشک در چشم هایم حلقه زد...
حنانه نگران شد:
-فاطمه....حرفم ناراحتت کرد؟؟؟؟ببخشید...
-نه نه... حنانه یه چیزی هست که تو نمیدونی...
بانگرانی گفت:
-اون چیه ک من نمیدونم؟؟؟؟؟
-من...من و...من و محمدرضا
-تو و محمدرضا چی بگو دیگه!!!
-ما عروسی نکردیم...
#ادامہ_دارد...
http://eitaa.com/cognizable_wan
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
حنانه_چییییی؟؟؟؟عروسی نکردین یعنی چی!!!!!!
-نه یعنی عروسی کردیم ولی زیر یه سقف نرفتیم.
-چی میگییییی؟؟؟
-هیس آروم الان همه میفهمن.
-تو چرا انقدر خونسردی؟!بگو ببینم چی شده؟اتفاقی افتاده؟خیانت؟؟؟؟
-إإإ...انقدر تند نرو...
-وای فاطمه تو چرا اینهمه مدت بمن نگفتی؟؟؟
چیزی نگفتم اخم هایم در هم فرو رفت و اشک در چشم هایم حلقه زد...
حنانه بهت زده بمن نگاه می کرد...
لب باز کردم و گفتم:
-حنانه...بعد کلاس میریم بیرون کامل برات تعریف میکنم...
❤️❣
چند ساعتی گذشت حنانه در تمام این مدت کوتاه در شوک عجیبی بود...
وسایلمان را جمع کردیم و از حوزه بیرون رفتیم...
از آخرین جمله ی من به حنانه دیگر کلمه ای بینمان ردو بدل نشد...
کنار هم راه میرفتیم از خیابان رد شدیم...
ناگهان دستی محکم به شانه ام خورد حنانه بود باعصبانیت بمن نگاه می کرد...از نگاهش کمی ترسیدم:
من_حنانه!!!!
-ساکت شو فاطمه!! تو واقعا چه فکری کردی...میدونی چقدر سرم درد میکنه؟؟؟؟ از همون لحظه که گفتی عروسی نکردی دارم از نگرانی میمیرم...تو چرا جواب تلفنامو نمیدادی؟؟؟براچی بمن نگفتی؟؟؟آخه....
-حنانه...حنانه...آروم باش...بیا بریم تو پارک بشینیم کامل برات تعریف میکنم...
نفس عمیقی کشید و راه افتاد...
از حوزه تا پارک چند دقیقه ای طول نکشید...
مدتی بعد منو حنانه روی یکی از نیمکت های پارک نشسته بودیم...
حنانه_خب...بگو...
-شب عروسیمون بود...بعد از تموم شدن مجلس. از تالار اومدیم بیرون و سوار ماشین شدیم.ماشین ما جلوتر و ماشین بقیه پشت ما حرکت میکردن...
#ادامہ_دارد...
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نظر صریح رهبرانقلاب درباره توهین به مقدسات اهل سنت به بهانه شادکردن دل حضرت زهرا(س) در نهم ربیعالاول
🔸صریحاً گفتهایم که با اهانت به مقدسات اهل سنت مخالفیم
🔸با رفتارهایی که برخی از گروههای شیعه انجام میدهند مخالفیم
از گابریل گارسیا می پرسند:
اگر بخواهی کتابی صد صفحه ای درباره امید بنویسی، چه می نویسی؟
🔊گفت:
99 صفحه رو خالی میذارم.
صفحه آخر، سطر آخر
می نویسم:
🔔"یادت باشه دنیا گرده،
هر وقت احساس کردی به آخر رسیدی
شاید در نقطه شروع باشی"
🔻زندگی ساختنی است؛
نه ماندنی
بمان برای ساختن»
نساز برای«ماندن».
📢منتطرنباش کسی برایت گل بیاورد!
خاک را زیر و روکن…
بذر را بکار،
از آن مراقبت کن،
گل خواهد داد
👇🔻❤️❤️
http://eitaa.com/cognizable_wan
👈ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺑﻨﺪ ،
ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﺷﺎﻥ ﺭﻓﺘﻪ ،
ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﻬﺮ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ،
ﻧﻪ ﺟﻨﺴﯿﺘﺸﺎﻥ ﻣﻬﻢ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﻋﻘﺎﯾﺪﺷﺎﻥ ، ﻧﻪ ﺳﻨﺸﺎﻥ ، ﻧﻪ ﺗﺤﺼﯿﻼﺗﺸﺎﻥ .
👈ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍﺣﺘﻨﺪ ، ﺻﺎﻑ ﻭ ﺭﻭﺭﺍﺳﺖ ﻣﯽ ﺁﯾﻨﺪ ﺗﻮﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ،
ﯾﮏ ﺗﻮﻗﻒ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺑﻪ ﭘﻬﻨﺎﯼ
ﯾﮏ ﻋﻤﺮﺕ ، ﻭ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ ..
ﻭ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻧﺒﯿﻨﯽ ﺷﺎﻥ ﺑﺎﺯ ﯾﮑﺠﻮﺭﯼ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ
http://eitaa.com/cognizable_wan
🌼داستان کوتاه و پندآموز
✍مردی داشت گوسفندی را از کامیون پایین می آورد تا آن را برای روز عید قربانی کند . گوسفند ازدست مرد جدا شد و فرار کرد.مردشروع کردبه دنبال کردن گوسفند تا اینکه گوسفند وارد خانه یتیمان فقیری شد . عادت مادرشان این بود که هر روز کنار در می ایستاد و منتظر می ماند تا کسی غذا و صدقه ای را برایشان بگذارد و او هم بردارد. همسایه ها هم به آن عادت کرده بودند.
هنگامی که گوسفند وارد حیاط شد مادر یتیمان بیرون آمد و نگاه کرد .ناگهان همسای شان ابو محمد را دید که خسته و کوفته کنار در ایستاده . زن گفت ای ابو محمد خداوند صدقه ات را قبول کند .او خیال کرد که مرد گوسفند را به عنوان صدقه برای یتیمان آورده .مرد هم نتوانست چیزی بگوید جز اینکه گفت :خدا قبول می کند. ای خواهرم مرا به خاطر کمکاری و کوتاهی در حق یتیمانت ببخش. بعدا مرد رو به قبله کرد و گفت خدایا ازم قبول کن.
روز بعد مرد بیرون رفت تا گوسفند دیگری را بخرد و قربانی کند. کامیونی پر از گوسفند دید که ایستاده . گوسفندی چاق و چنبه تر از گوسفند قبلی انتخاب کرد. فروشنده گفت بگیر و قبول کن و دیگه با هم منازعه نکنیم. مرد گوسفند را برد وسوار ماشین کرد. برگشت تا قیمتش را حساب کند .فروشنده گفت این گوسفند مجانی است و دلیلش هم این است که امسال خداوند بچه گوسفندان زیادی به من ارزانی نمود و نذر کردم که اگر گوسفندان زیادی داشتم به اولین مشتری که به او گوسفند بفروشم هدیه باشد .
پس این نصیب توست ...
صدقه را بنگر که چه چیزیست!!
صدقه دهید چونکه کفن بدون جیب است ...
👇🔻💚💚
http://eitaa.com/cognizable_wan
وقتی بلند باشی بلندی ها را به راحتی می بینی
بلندی به قد نیست , وقتی روح بلندی داشته باشی حتی به مورچه زیر پایت احترام میگذاری . . .
کوه ها در همه جا کوه را می بینند
کوه ها از کیلومتر ها دورتر به یکدیگر سلام می دهند
کوه ها استوارند
کوه ها روح جهانی دارند
کوه ها روح جهانی دارند
چه کسی می گوید دلشان از سنگ است
کوه بودن هنر است
روحمان را اسیر چیزهای کوچک و بیمقدار نکنیم مجال پروازش بدهیم تابر بلندای قله انسانیت زانو زده و سجده شکر بجای اورد.
درود بر فاتحان قله اخلاق..
http://eitaa.com/cognizable_wan
سه چیز تحملش خیلی سخته؛
حق با تو باشه ولی بهت زور بگن!
بدونی دارن بهت دروغ میگن، نتونی ثابت کنی!
نتونی حرف دلتو بزنی و مجبور باشی سکوت کنی!
👇🔻💛💛
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻درمان آسم
🔹روزانه دو استکان آب شلغم خام و دو استکان آب هویج و چند دانه انجیر بخورید
🔹نوشیدن نصف لیوان جوشانده شنبلیله همراه با آب زنجبیل روشی طبیعی برای بهبود آسم است
✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
💕 مادرنباید دائم کنارکودک برود وبگوید دستشویی نداری؟ خیس نکنی❗️
✋🏻کودک به مادروابسته شده ومی گوید؛ مادربه فکراست٬ نیازی نیست من حواسم به دستشوییم باشد!
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نشانه های شیطان در عالم
http://eitaa.com/cognizable_wan
❣اگر خانمها بدانند چقدر عشوه و ناز برای مردان لذتبخش است،به جای وقت گذاشتن برای آشپزی و بساب و بشور عشوه ریختن یاد میگیرند💕
#سیاست_های_زنانه
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
💔خانمها شکایت دارند چرا عشق همسرشان چند هفته بعداز ازدواج کم میشود
✴️دلیلش زیادهروی شما در ابتدای امر و سپس فراموش کردن
👈پس تعادل رو حفظ کنید
#آقایان_بخوانند
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
این متن عالیه👌👌
بعضی وقتا آدما الماسی تو دست دارن، بعد چشمشون به یه گردو می افته
دولا میشن تا گردو رو بردارن،
الماسه می افته تو شیب زمین،
غل میخوره و تو عمق چاهی فرو میره میدونی چی می مونه؟
یه آدم...یه دهــــــن بـــاز....
یه گـــــــردوی پـــــوک ....
و یه دنیـــــاحســـــــرت....
مواظب الماسهای زندگیمون باشیم،
شاید به دلیل اینکه صاحبش هستیم وبودنش برامون عادی شده
ارزشش رو از یاد بردیم.
الماسهای زندگی: پدر ، مادر ،همسر
فرزند، سلامتی،سرفرازی، خانواده دوستان خوب،کار،عشق و ...هستند♥️
💚🌱❤🍃
http://eitaa.com/cognizable_wan
#تـــلنگــر
ﺑﺮﺍۍﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻗﻠّﻪﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﻣﯿﺒﺎﯾﺴﺖ
ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳـﻪڪلمه ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کرد:
ﻧﻤـﯿﺘﻮﻧــﻢ..
ﻧﻤـﯿﺪﻭﻧـﻢ..
ﻧﻤــﯿﺸــﻪ..
ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﻫﺮ ڪاﺭﯼ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﯼ ﺧﺪﺍ
ﺑـﻬﺖ ﻣـﯿﺪﻩ ﺩﺍﻧﺎﯾﯽ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﻭ ڪه
ﺑﺨـﻮﺍﯼ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﮐﺴﺐ ڪنۍ!! ﺍﻧﺠﺎﻡ
ﻫﺮ ڪاﺭﯼ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺑﺨـﻮﺍﯼ ﺧـــﺪﺍ ﺑﺮﺍﺕ
ممـڪﻦ میڪنه.. پـــــس ⇩⇩⇩
ﻣﯿــﺘﻮنی
ﻣﯿــﺪﻭنی
ﻣﯿــــشه
http://eitaa.com/cognizable_wan
آیا میدانستید؟؟
✅توی مسیر حرکت مورچه ها فلفل قرمز بریزیم از خونه شما دور میشن
✅میخواین زعفرون دوبرابر رنگ بده زعفرون رو با یه تیکه یخ ۳۰ ثانیه بذارین تو ماکروفر
✅ اگر نیش پشه ها باعث آزار و اذیت شما میشه یه گلدون نعناع تو اتاق خوابتون بذارین!
✅اگه مواد غذایی داغ خوردین و زبونتون سوخت برای رفع سوختگی سریع روی قسمت سوختگی شکر بپاشین
✅اگه دستتون بوی سیر گرفت کافیه دستتون رو به یه ظرف استیل بکشید بهترین بو گیره
✅ اگه ریموت ماشین از راه دور آنتن نمیده ریموت رو زیر گلوتون بذارید تا امواج قوی تر بشه
✅ اگه بعد از مسواک زدن دهانتون رو با آب نمک بشوریم بوی بد دهان رفع میشه
✅اگر فلفل بیش از اندازه به غذاتون زدین و خیلی تند شد چند دقیقه قبل از این که غذا را از روی شعله بردارید آب لیموترش تازه رو توش بریزید و خوب به هم بزنید تندی از بین میره
http://eitaa.com/cognizable_wan
درخت سيب میتواند پانصد سيب داشته باشد كه هر كدام حاوی ده دانه است، چرا اين همه دانه لازم است تا فقط چند درخت ديگر اضافه شود؟!
در اينجا طبيعت به ما چيزی ياد میدهد. به ما میگويد اكثر دانه ها هرگز رشد نمیكنند!
پس اگر واقعا میخواهيد چيزی اتفاق بيافتد، بهتر است بيش از يكبار تلاش كنيد...
🍃
🌺🍃 http://eitaa.com/cognizable_wan