eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
676 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/amola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaoa_110
مشاهده در ایتا
دانلود
ﺍﮔر ﺑﻪ همسرت ﻣﺤﺒﺖ ﻧﮑﻨﯽ ﺍﮔرﺑا همسرت ﺗﻔﺮﯾﺢ ﻧﮑﻨﯽ ﺍﮔﺮهمسرت ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺟﻨﺴـﯽ ﺭﺍﺿﯽ ﻧﮑﻨﯽ ﺍﮔﺮﺑﺮﺍﯼ همسرت ﻫﺪﯾﻪ ﻧﺨﺮﯼ ﺍﮔﺮهمسرت ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﻧﮑﻨﯽ ﺍﮔﺮهمسرت ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﮑﻨﯽ دیگری اینکار را خواهدکرد! 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
یکی از بهترین میوه‌‌ها در ماه‌‌های سرد سال خرمالو است ! خرمالو علاوه بر اینکه کم‌خونی را از بین می برد و چربی خون را کاهش می دهد در فصل سرما از سرماخوردگی و آنفولانزا هم پیشگیری میکند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌     🌸 برای عزیزانتان بفرستید ✔️ 👇 🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
💕شوهرخود را حلال مشکلات بدانید! مشکل را به او بگویید و از او بخواهید آن را حل کند؛ و تاکید کنید که تنها او قادر به حل این مسئله است 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
🥦 فواید و خواص کلم بروکلی برای بدنسازی و بدنسازان بروکلی میزان چربی و کربوهیدرات کمی دارد و یک منبع عالی پروتئین، فیبر، ویتامین C و ویتامین A، B-6 ومنیزیم میباشد 🌸 برای عزیزانتان بفرستید ✔️ 👇 🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
بعضی از آدم ها ترجمه شده اند؛ بعضی از آدمها فتوکپی آدمهای دیگرند؛ بعضی از آدمها با چند درصد تخفیف به فروش میرسند؛ بعضی از آدمها فقط جدول و سرگرمی دارند؛ بعضی از آدمها خط خوردگی دارند؛ بعضی از آدمها راچند بار باید بخوانیم تا معنی آنها را بفهمیم و بعضی از آدمها را باید نخوانده کنار گذاشت . از روی بعضی از آدمها باید مشق نوشت و از بعضی از آدمها جریمه! http://eitaa.com/cognizable_wan
👁 اگر زیاد با موبایل کار می کنید حتما کدو سبز بخورید بخاطر داشتن بتاکارتن آن از آسیب به چشم جلوگیری و خون را هم تصفیه می کند‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍ 🌸 برای عزیزانتان بفرستید ✔️ 👇 🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
🍵چای زنجبیل ◾️کاهش وزن ◽️ضد سرطان ◽️کمک هضم غذا ◾️کاهش درد والتهاب ◽️افزایش جریان خون ◾️بهبود دستگاه تنفسی ◾️تقویت سیستم ایمنی ◾️کاهش استرس و اضطراب 🌸 برای عزیزانتان بفرستید ✔️ 👇 🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻خرما بخورید افسرده نشوید! ▫️خرما،‌ باعث افزایش سطح سروتونین مغز می شود. ▫️سروتونین،‌ ترکیبی آرام ‌بخش است که افزایش ترشح آن در مغز،‌ کمک فراوانی به افزایش آرامش و کاهش استرس می کند. ▫️مصرف روزانه 1 عدد خرما به حفظ سلامت قوه‌‌ی بینایی‌تان در تمام طول زندگی کمک می‌کند. 🌸 برای عزیزانتان بفرستید ✔️ 👇 🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
لقمان حكيم فرزندش را گفت: دوست حسود را سه نشانه است _پشت سرت غیبت می‌کند _رو به رویت چاپلوسی می‌کند _و از گرفتاری تو بسیار شاد می‌شود 💙💙💙👇👇 http://eitaa.com/cognizable_wan
۹ تا چیزی که خدا می‌خواد بدونی: -خدا، درون توست. -خدا، حواسش بهت هست. -خدا، بهت آرامش میده. -خدا، جواب دعاهات رو میده. -خدا، برات کافیه. -خدا، بهت قدرت میده. -خدا، به زندگیت چیزای قشنگی که میخوایو میبخشه. -و خدا، تورو تنها نمیزاره. http://eitaa.com/cognizable_wan
یه مفهوم روانشناسی به اسمِ دوسوگرایی یا "ambivalence" وجود داره و حالتیه که فرد بتونه همزمان احساس و افکاری متعارض درباره یک موضوع یا یک شخص رو در خودش تحمل کنه...!! "مثل وقتی که بودن با کسی به ضررته و اذیت میشی ولی بازم باهاش میمونی و دوسش داری" http://eitaa.com/cognizable_wan
يه فلج قطع نخاعى از خواب كه بيدار میشه منتظره يک نفر بيدار بشه، سرش منت بذاره و ببرتش دستشويى و حمام و كاراى ديگه شو انجام بده. ❣ميدونى آرزوش چيه؟ فقط يكبار ديگه خودش بتونه راه بره و كاراشو انجام بده... 👌يه نابينا از خواب كه بيدار ميشه، روشنايى رو نميبينه، خورشيد و نميبينه،صبح رو نميبينه. ❣ميدونى آرزوش چيه؟ فقط يكبار فقط يكروز بتونه نزديكاش و عزيزاش و آسمون و و زندگى رو با چشماش ببينه... 👌يه بيمار سرطانى دلش ميخواد خوب بشه و بدون شيمى درمانى و مسكن هاى قوى زندگى كنه و درد نكشه... 👌يه كر و لال آرزوشه بشنوه بتونه با زبونش حرف بزنه... 👌يه بيمار تنفسى دلش ميخواد امروز رو بتونه بدون كپسول اكسيزن نفس بكشه... 👌يه معتاد در عذاب آرزوى بيست و چهار ساعت پاكى رو داره... ⬆️الآن مشكلت چيه دوست من؟ 🎀دستتو ببر بالا و از ته قلبت شكرگزارى كن که از قدیم گفتن شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند 💪با تمام وجودت از نعمتايى كه خدا بهت داده استفاده كن ✨🦋تو خيلى خيلى خيلى خوشبختى، غر نزن،ناشكرى نكن. 👣آسونا روخودت حل كن سختاشم خدا. http://eitaa.com/cognizable_wan
✨﷽✨ ✍از نبی مکرم اسلام (ص) در اصول کافی آمده است: جبرئیل درباره هیچ چیز به اندازۀ دوری کردن از دشمنی با مردم مرا سفارش نکرد؛ که این کار عیب‌ها را آشکار و خوبی‌ها را مدفون‌ می‌سازد. یعنی‌ دشمنی از شیطان است. کسی که با دیگری، دشمنی کند؛ هر دو طرف با آبروریزی از هم، دشمنی‌شان را بروز خواهند داد و آبروی هم خواهند ریخت. از حضرت علی علیه السَّلام در الخصال صدوق خطاب به فرزندانش آمده است: از دشمنی کردن با مردم پرهیز کن که یا دشمن تو عاقل است و با تو مکر کند، و یا نادان است که به سرعت بر تو ضربه زند. گویند: پادشاهی بود که سرآشپز خود را به خاطر غذایی که می‌پخت، همیشه تحقیر می‌کرد و او در سکوت، سر پایین انداخته و همواره عذر می‌خواست؛ در حالی که در دل از او نفرت داشت و ناسزایش می‌گفت و دنبال فرصتی برای انتقام می‌گشت. زن پادشاه عاشق وزیر او شده بود و هر دو دوست داشتند سر پادشاه را زیر آب کنند تا وزیر به پادشاهی برسد و زن به همسری وزیر درآید. سرآشپز سخن وزیر و زن شاه را در خفا شنید و نقشۀ خود کشید. روزی که باران آمده بود سمت پادشاه رفت و ته کفش پادشاه را صابون خشکی مالید. ⚜پادشاه را گفت: ای قبلۀ عالم! دوست دارم به آشپزخانه بیایی تا جگر آهویی جوان را تقدیم تو کنم. پادشاه پذیرفت و چون کفش‌هایش به پا کرد و به محوطۀ باز قصر رسید پای او لیز خورد و بر زمین افتاد و دست او به شدت شکست. پادشاه که نمی‌دانست چرا بر زمین خورده است، پس به کسی شک نکرد. چون پادشاه به بستر بیماری افتاد از شدت درد، ناله می‌کرد و کمک می‌خواست. پس وزیر با طبیب دربار تَبانی کرد و سمّ را در قالب دارو به پادشاه خوراند که درد او کم شود. شاه خوابید ولی برای همیشه آرام شد. وزیر پس از آن به قدرت رسید و سرآشپز برای گرفتن مقام نزد وزیر رفت و موضوع را به وزیر و زن شاه (که زن وزیر شده بود) تعریف کرد. وزیر خواست سرآشپز را به علت بی‌اعتمادیش به او بکشد ولی زن وزیر گفت: او را نکش، بدان‌ ما و سرآشپز هر دو دشمن پادشاه بودیم، او از ترس خود با مکر خویش، از شاه انتقام گرفت و ما نیز از ترس خود چون او، مکر بر پادشاه کردیم. پس اگر تو او را بکشی بدان کسی هم باید ما دو نفر را بکشد. سرآشپز از ما بهتر است چون او به خاطر گناهی که شاه در حق او کرده بود از او انتقام گرفت ولی ما در سایۀ نعمت شاه بودیم و به خاطر گناه قدرت‌طلبی خود، پادشاه را کشتیم. 🚫پس بدان اگر سرآشپز را بکشی باز در دربار مانند من و تو هستند که به خاطر قدرت‌طلبی‌شان ما را خواهند کشت، هر چند با همۀ دربار و با همۀ مردم خوب باشیم؛ و برای هر پادشاهی که لذت قدرتِ تاج و تخت را چشید، چنین مرگی حتمی است. همانطور که پادشاه با همدستی من، پدر مرا که پادشاه پیشین بود کشت و مرا بعد از مرگ او به عقد خود درآورد، چون پدرم مرا به او نمی‌داد، تو نیز از‌ من بترس نه از کس دیگری، شوهرم اگر می‌دانست پادشاه اصلی من هستم کشته نمی‌شد، امیدوارم تو نیز که پادشاه و شوهر من شده‌ای این حقیقت را بدانی و از زنان دوری کنی!!! http://eitaa.com/cognizable_wan
سالیان پیش حاکم بلخ که سنی مذهب بود دچار دردی در ناحیه پا گردید مداواهای فراوان نمود لیکن پایش بهبود نیافت شبی حضرت علی(ع) را در خواب میبیندحضرت به او امر میکند که روغن ۲ لا برای خوب شدن پایش استفاده کند حاکم تمام علما وزرا اطبای شهر را جمع کرده و میگوید برای من روغن۲ لا بیاورید اطبا و علما جواب میدهند ما در تمام عمر خود نام این روغن را نشنیده ایم و بعید است چنین روغنی وجود داشته باشد حاکم جواب داد چون حضرت علی(ع) امر کرده پس این روغن باید در جایی از جهان وجود داشته باشد دستور داد که هرکس روغن ۲ لا را بیاورد پاداش بزرگی دریافت میکند.خبر شهر بشهر روستا به روستا چرخید لیکن هیچ کس نتوانست روغن ۲ لا را یافته و نزد حاکم بیاورد در ولایت بلخ عالمی شیعه که غریب و گمنام بود بنزد حاکم آمد و گفت حاکم باید روغن زیتون استفاده کند.حاکم چنین کرد و به سرعت درد کهنه پایش بهبود یافت پرسید از کجا فهمیدی منظور حصرت علی(ع)از روغن ۲ لا روغن زیتون است؟ آن عالم شیعه گفت از انجایی که خدا در آیه ۳۵ سوره نور فرموده است(شجره مبارکه زیتونه لا شرقیه و لا غربیه)درخت مبارک زیتون که نه شرقی است و نه غربی،چون ۲ تا لا دارد (لا شرقیه و لاغربیه) پس منظور روغن زیتون بوده است حاکم از این جواب شگفت زده شد و گفت لیاقت تو بالاتر از پاداش نقدی است تو از امروز ندیم خاص ما هستی عالم غریب شیعه حالا شده ندیم خاص و همه کاره دربار حاکم شهر، مدتی گذشت علما و وزیران که اهل سنت بودند به این مقام و جایگاه یک مرد شیعه حسادت کردند،به حاکم گفتند ما فهمیدیم که این مرد شیعه زیارت عاشورا میخواند و به عمر و ابوبکر لعن میفرستد حاکم در حضور علما و وزرا از عالم شیعه پرسید آیا این موضوع صحت دارد؟ عالم شیعه نیامد تقیه کند سیاه نمایی کند برای حفظ مقام و ثروت خود دروغ بگویدلذا با شهامت پاسخ داد من نه تنها عمر و ابوبکر را لعن میکنم بلکه به آنها توهین هم میکنم.جماعت از این پاسخ شگفت زده شدند.علما گفتند حکم این مرد اعدام است.حاکم گفت این مرد فاضل و حکیم است حتما دلیلی دارد به راحتی پشت پا به این مقام و ثروت زده و خریدار مرگ خود شده است از عالم شیعه پرسید چرا به عمر و ابوبکر که مورد احترام ما اهل سنت است لعن میکنی؟ عالم شیعه جوابی داد که آن مجلس تبدیل به مجلس روضه حضرت زهرا(س) شد و همه حاضرین گریه نمودند. آن عالم شیعه جواب دادحاتم طایی مردی کافر بود ولی در نهایت سخاوت و بخشندگی،قبل از مرگ مردم را جمع کرد و گفت آی کسانی که گرسنه بودید و حاتم طایی لقمه نانی در دهان شما گذاشت آی کسانی که برهنه بودید و حاتم طایی لباسی به شما پوشانید آی کسانی که لقمه نانی سر سفره حاتم طایی خوردید الان وقت مرگ من شده و من از شما توقع هیچ پاداشی را ندارم فقط دختری از من به یادگار مانده جان شما و جان این دختر اگر میخواهید محبتهای مرا جبران کنید به این دختر محبت کنید ادامه در 👇👇👇 👇👇👇 http://eitaa.com/cognizable_wan
ادامه متن👆👆👆 خلاصه حاتم طایی مردم را به خوش رفتاری با دخترش سفارش ها نمود آنگاه عالم شیعه گفت روزی این دختر به نزد پیامبر(ص) آمد پیامبر به احترام پدرش که سفارش کرده بود و مرد باسخاوت و بخشنده ای بود آن دختر را اطعام و اکرام کرد و هدایایی نیز به او بخشید حالا مردم، حرفم این است پیامبر برای دین اسلام زحمات زیادی کشید و خون دلها خورد روز آخر فرمود من از شما توقع هیچ پاداش و قدر دانی ندارم اگر میخواهید به من محبت کنید به دخترم فاطمه محبت کنید جان شما و جان فاطمه،مبادا از گل نازک تر به او بگویید،هر کس فاطمه را بیازارد مرا آزرده خاطر کرده است و خلاصه پیامبر(ص) در مورد خوش رفتاری با حضرت زهرا(س) سفارش ها نمود،لیکن چند روز از رحلت پیامبر نگذشته بود که این دو نفر(عمر و ابوبکر) برخلاف سفارشات پیامبر(ص) نه تنها هیچگونه خوش رفتاری و محبتی نسبت به دختر رسول خدا نداشتند بلکه ناجوانمردانه خانه اش را آتش زدند بصورتش سیلی زدند پهلویش را شکستند هدیه که ندادند هیچ باغ فدک را نیز از تنها یادگار پیامبر(ص) به ناحق گرفتند حالا شما قضاوت کنید ما الان باید به این دو رفیق ناجوانمرد درود و رحمت بفرستیم یا لعن و توهین کنیم؟ صدای گریه و ناله حاضرین بالا رفته بود و جلسه محاکمه این عالم شیعه تبدیل به مجلس روضه حضرت زهرا(س) شده بود مقام و منزلت این عالم شیعه بیشتر شد چندسالی گذشت عالم شیعه دعوت الهی را لبیک گفت و دار فانی را وداع کرد حاکم عزای عمومی اعلام کرد تشییع جنازه باشکوهی بعمل آورده و او را با احترام به خاک سپردند خواستند سر قبرش نام او را بنویسند دیدند او را فقط عالم شیعه خطاب میکردند به سراغ صندوقچه شخصی اش رفتند مدارکی را دیدند که نشان میداد نام واقعی او علی است و نام پدرش ابیطالب. لذا بر سر قبرش نوشتند هذا مزار شریف علی ابن ابیطالب. این بود داستان عارف و عالم گمنام شیعه حضرت آیه الله آقا علی بن ابیطالب(ره) که تربت پاکش در شهر مزار شریف قرار دارد. 👇👇👇 http://eitaa.com/cognizable_wan
اگه از من بپرسن جهنم کجاست میگم: "شبی که توش حتی یک نفر هم نداشته باشی که بتونی حرفایی که در تنهایی به خودت میزنی رو بهش بگی...!!" http://eitaa.com/cognizable_wan
💠 خانمى داستان زندگى اش را اينگونه تعريف مى كند : با مرد مومنى ازدواج كردم و با او زندگى خوبى داشتم .. از او داراى سه فرزند شدم .. ما در شهرى زندگى مى كرديم و خانواده ى همسرم در شهرى ديگر؛ روزى از روزها اتفاق ناگوارى براى خانواده‌ى همسرم رخ داد؛ پدر و برادرانش فوت كردند و فقط مادرش زنده ماند و يكى از خواهرانش ، كہ دچار ناتوانى جسمى شد .. همه اندوهگين بودند، روزها يكى پس از ديگرى سپرى شد و اين غم رفته رفته كمرنگ شد، اما همسرم همچنان غمگين بود، و نسبت بہ مادر و خواهر عليلش احساس مسوليت مى كرد .. از من خواست تا مادر و خواهرش را بہ خانه مان بياورد تا از آنها مواظبت كنيم؛ مخصوصا خواهرش، زيرا مادرش پير بود و توان نگهدارى از او را نداشت .. احساس كردم دنيا بر من تنگ آمد ، به پيشنهادش اعتراض كردم، گفت: خواهرم بہ زودى دوره ى درمانش را تمام مى كند و بعد از آن با ما زندگى خواهد كرد، چرا كہ او بعد از خدا، جز من كسى را ندارد .. از آن پس روزهاى خيلى بدى را سپرى مى كرديم ؛ هربار يادم مى افتاد كہ قرار است آن دو با ما زندگى كنند، حالم بد مى شد و بہ اين فكر مى كردم كہ با وجود آنها؛ چگونه مى توانم در خانه ام راحت باشم؟! خانواده ام چگونه به ديدنم بيايند؟! اصلا چگونه احساس راحتى كنم؟! هرچه روز بہ روز موعود نزديك تر مى شديم اندوه من بيشتر مى شد و بيش از پيش از دست همسرم دلگير مي شدم يك سال گذشت و پس از گذشت اين يك سال تقدير خداوند اينگونه بود كہ دوره ى درمانش يك سال ديگر تمديد شود؛ اما من اصلا از اين موضوع خوشحال نشدم ، چون باز به اين مى انديشيدم كه قرار است بیایند، و این موضوع همه خوشحالی هایی که به سمتم می آمد را بی معنی میکرد. اما اتفاقی افتاد که انتظارش را نداشتم .. اتفاقی که حتى به ذهنم نيز خطور نکرده بود. همسرم در یک تصادف جانش را از دست داد. این اتفاق مرا واداشت تا من و فرزندانم به خانه مادر همسرم و دخترش منتقل شده و با آنها زندگى كنيم . چه روزهای زیادی كه بخاطر ترس از اینکه نکند آن دو با ما زندگی کنند خوشبختی را از خودم و همسرم منع كردم، چه روزهای زیادی كه قلب همسرم را به خاطر حرفها و سرزنشهایم به درد آوردم، اما او رفت و ما را در کنار خواهری که نگران آینده او بعد از مرگ مادرش بود، تنها گذاشت. 🌟ما هرگز نمى دانیم چه موقع خواهیم رفت و چه کسی خواهد رفت. ⭐️بیاییم روزهایمان را به شادی بگذرانیم و ذهن خود را درگیر آینده اى كہ از آن بى خبريم نکنیم ؛ ⭐️بیاییم عزیزانمان را با آنچه که آرزویش را دارند شاد کنیم، پيش از اینکه ما را تنها بگذارند و حسرت يك بار ديدنشان بر دلمان بماند . . . http://eitaa.com/cognizable_wan
در عالم کودکی به مادرم قول دادم ، که تا همیشه هیچ کس را بیشتر از او دوست نداشته باشم. مادرم مرا بوسید. و گفت : نمی توانی عزیزم ! گفتم : می توانم ، من تو را از پدرم و خواهر و برادرم بیشتر دوست دارم . مادر گفت : یکی می آید که نمی توانی مرا بیشتر از او دوست داشته باشی . نوجوان که شدم دوستی عزیز داشتم . ولی خوب که فکر می کردم مادرم را دوست داشتم . معلمی داشتم که شیفته اش بودم ولی نه به اندازه مادرم ! بزرگتر که شدم عاشق شدم ، خیال کردم نمی توانم به قول کودکی ام عمل کنم . ولی وقتی پیش خودم گفتم ؛ کدامیک را بیشتر دوست داری باز در ته دلم این مادر بود ، که انتخاب شد. سالها گذشت و یکی آمد ، یکی که تمام جان من بود . همانروز مادرم با شادمانی خندید و گفت دیدی نتوانستی ! من هرچه فکر کردم او را از مادرم و از تمام دنیا بیشتر می خواستم ، او با آمدنش سلطان قلب من شده بود . من نمی خواستم و نمی توانستم به قول دوران کودکیم عمل کنم . آخر من خودم مادر شده بودم . http://eitaa.com/cognizable_wan
زﻥ ﻭﺷﻮﻫﺮﯼ ﺑﻪ ﺑﺎﻍ ﻭﺣﺶ ﺭﻓﺘﻨﺪ. ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻧﺮﯼ ﺭﺍ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﮐﻪ ﺑﺎ ﺟﻔﺘﺶ ﻋﺸﻘﺒﺎﺯﯼ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ... ﺯﻥ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﮔﻔﺖ: ﭼﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ی ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺍﻱ! ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻗﻔﺲ ﺷﯿﺮﻫﺎ ﺭﻓﺘﻨﺪ؛ ﺷﯿﺮ ﻧﺮ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺑﺎ ﻓﺎﺻﻠﻪ ی ﺍﻧﺪﮎ ﺍﺯ ﺟﻔﺘﺶ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ... زﻥ ﮔﻔﺖ: ﭼﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ی ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ ﯼ ﺍﻧﺪﻭﻫﺒﺎﺭﯼ! ﺷﻮﻫﺮﺵ با لبخندی ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﺑﻄﺮﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺷﯿﺮ ماده ﺑﯿﻨﺪﺍﺯ ﻭ ﺑﺒﯿﻦ ﺷﯿﺮ ﻧﺮ ﭼﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻠﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ؟! ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺯﻥ ﺷﯿﺸﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺷﯿﺮ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ، ﺷﯿﺮﻧﺮ ﻓﻮﺭﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺟﻔﺘﺶ، ﺑﺎ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﺯﯾﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺳﭙﺮ ﺍﻭ ﮐﺮﺩ. ﺍﻣﺎ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺷﯿﺸﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ، ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻧﺮ ﺍﺯ ﺟﻔﺘﺶ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﺩﻭﯾﺪ، ﺗﺎ ﺷﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺨﻮﺭﺩ...! ﺷﻮﻫﺮ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ: ﻋﺰﯾﺰﻡ، ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺩﺭﻭﻏﯿﻦ ﻭ ﻇﺎﻫﺮﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﯾﺒﺪ! ﺑﺮﺧﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺩﺭﻭﻏﯿﻦ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﺮﯾﺒﻨﺪ؛ هرگز ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻓﺮﯾﺐ ﻇﺎﻫﺮﻧﻤﺎﯾﯽ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ. ﺑﺮﺧﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺑﺎﻃﻦ ﻭ ﻋﻤﻖ ﻭﺟﻮﺩﺷﺎﻥ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ؛ ﭼﻪ ﺑﺴﺎ ﻫﻨﺮ ﻇﺎﻫﺮﺳﺎﺯﯼ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ. ❗️ﺍﻣﺎ دﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﻪ میمون صفتان "ﭼﻪ ﺯﯾﺎﺩﻧﺪ" ﻭ ﺷﯿﺮ ﺻﻔﺘﺎﻥ "ﭼﻪ ﺍﻧﺪﮎ"❗️ http://eitaa.com/cognizable_wan
شیوه ی شِکوِه در دوحالت به همسرتان اعتراض نکنید؛ ✅۱_در حضور دیگران ✅۲_در زمانی که اسباب حواس پرتی، مثل صدای بلند تلویزیون، یا سروصدای بچه ها، کلافه تان میکند! 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
خوشحالم و قدردان، برای تمام اتفاقات و آدم های خوبِ زندگی ام، برای همین نفسِ آرامی که می کشم، برای نور، برای برگ، برای آفتاب، برای باران . خوشحالم که فرصت زیستن، تکاپو و آموختن دارم؛ زیستن برای آرامش، تکاپو برای بهتر شدن و آموختنِ مسیرها و چیزهای تازه. 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
دلم گرم میشود وقتی میگویی‌: "مواظب خودت باش" امّا جانم تازه می شود وقتی مردانه درگوشم میگویی "خودم مُواظبت هستم" 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan