eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.5هزار دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
14.9هزار ویدیو
637 فایل
#دانستنی_های_زیبا کانالی برای قشر جوان با بهترین نکات #علمی، #تربیتی، #اخلاقی، #پزشکی و #روانشناسی بهمراه #کلیپ_های زیبای اخلاقی از #سخنرانان_کشوری جهت ارتباط با آدمین از طریق👇👇👇 @alimaola_110 پیام ارسال نمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
از پیرمرد حکیمی پرسیدند: از عمری که سپری نمودی چه چیز یاد گرفتی؟ پاسخ داد: *یاد گرفتم* 🔹که دنیا قرض است باید دیر یا زود پس بدهیم. 🔹که مظلوم دیر یا زود حقش را خواهد گرفت. 🔹که دنیای ما هر لحظه ممکن است تمام شود اما ما غافل هستیم. 🔹که سخن شیرین، گشاده رویی و بخشش سرمایه اصلی ما در زندگیست. 🔹که ثروتمند ترین مردم در دنیا کسی است که از سلامتی، امنیت و آرامش بهره مند باشد. 🔹کسی که جو را میکارد گندم را برداشت نخواهد کرد. 🔹که عمر تمام میشود اما کار تمام نمیشود. 🔹کسی که میخواهد مردم به حرفش گوش بدهند باید خودش نیز به حرف آنان گوش دهد. 🔹که مسافرت کردن و هم سفره شدن با مردم بهترین معیار و دقیق ترین راه برای محک زدن شخصیت و درون آنان است. 🔹کسی که مرتب میگوید: من این میکنم و آن میکنم تو خالی است و نمیتواند کاری انجام دهد. 🔹کسی که معدنش طلا است همواره طلا باقی میماند بدون تغییر، اما کسی که معدنش آهن است تغییر میکند و زنگ میزند. ♦️که بساط عمر و زندگیمان را در دنیا طوری پهن کنیم که در موقع جمع کردن دست و پایمان را گم نکنیم🌸 http://eitaa.com/cognizable_wan
بررسی دقیق آمار انتشار شده ازسوی مراکز بهداشتی نشان می دهد که طی ۳۰سال گذشته ، میزان ناباروری در جهان اسلام به ویژه کشورها و مناطق شیعه نشین چندین برابر شده است . با توجه به اینکه جمعیت یکی از مولفه های قدرت به شمار می‌رود، دشمنان اسلام از ترس افزایش جمعیت مسلمانان و بویژه شیعیان ، با استفاده از شیوه های مختلف ، بخصوص ترویج مدلهای لباس نامناسب موجب نابودی نسل مسلمانان می شوند .
°❀°🌼°❀°‌🌼°❀°🌼°❀° 💕 ✨قسمت اول: 🌷توی دانشگاه مشهور بود به اینکه نه به دختری نگاه می کنه و نه اینکه، تا مجبور بشه با دختری حرف می زنه ... هر چند، گاهی حرف های دیگه ای هم پشت سرش می زدن ... . 🌸توی راهرو با دوست هام ایستاده بودیم و حرف می زدیم که اومد جلو و به اسم صدام کرد ... خانم همیلتون می تونم چند لحظه باهاتون صحبت کنم؟ ... . 🌷کنجکاو شدم ... پسری که با هیچ دختری حرف نمی زد با من چه کار داشت؟ ... دنبالش راه افتادم و رفتیم توی حیاط دانشگاه ... بعد از چند لحظه این پا و اون پا کردن و رنگ به رنگ شدن؛ گفت: می خواستم ازتون درخواست ازدواج کنم؟ ... . 💥چنان شوک بهم وارد شد که حتی نمی تونستم پلک بزنم ... ما تا قبل از این، یک بار با هم برخورد مستقیم نداشتیم ... حتی حرف نزده بودیم ... حالا یه باره پیشنهاد ازدواج ... ؟ ☘پیشنهاد احمقانه ای بود ... اما به خاطر حفظ شخصیت و ظاهرم سعی کردم خودم رو کنترل کنم و محترمانه بهش جواب رد بدم ... . 🌷بادی به غبغب انداختم و گفتم: می دونم من زیباترین دختر دانشگاه هستم اما ... . ⚡️پرید وسط حرفم ... به خاطر این نیست ... . 🌻در حالی که دل دل می زد و نفسش از ته چاه در میومد ... دستی به پیشانی خیس از عرق و سرخ شده اش کشیده و ادامه داد: 🔹دانشگاه به شدت من رو تحت فشار گذاشته که یا باید یکی از موارد پیشنهادی شون رو قبول کنم یا اینجا رو ترک کنم ... 🌹برای همین تصمیم به ازدواج گرفتم ... شما بین تمام دخترهای دانشگاه رفتار و شخصیت متفاوتی دارید ... رفتار و نوع لباس پوشیدن تون هم ... . ☘همین طور صحبتش رو ادامه می داد و من مثل آتشفشان در حال فوران و آتش زیر خاکستر بودم ... 🍂تا اینکه این جمله رو گفت: طبیعتا در مدت ازدواج هم خرج شما با منه ... . دیگه نتونستم طاقت بیارم و با تمام قدرت خوابوندم زیر گوشش ... . °❀°🌼°❀°‌🌼°❀°🌼°❀° : ☘تو با خودت چی فکر کردی که اومدی به زیباترین دختر دانشگاه که خیلی ها آرزو دارن فقط جواب سلام شون رو بدم؛ پیشنهاد میدی؟ ... 🌷من با پسرهایی که قدشون زیر 190 باشه و هیکل و تیپ و قیافه شون کمتر از تاپ ترین مدل های روز باشه اصلا حرف هم نمیزنم چه برسه ... . 💥از شدت عصبانیت نمی تونستم یه جا بایستم ... دو قدم می رفتم جلو، دو قدم برمی گشتم طرفش ... . 🌻اون وقت تو ... تو پسره سیاه لاغر مردنی که به زور به 185 میرسی ... اومدی به من پیشنهاد میدی؟ ... به من میگه خرجت رو میدم ... تو غلط می کنی ... فکر کردی کی هستی؟ ... مگه من گدام؟ ... یه نگاه به لباس های مارکدار من بنداز ... یه لنگ کفش من از کل هیکل تو بیشتر می ارزه ... . 🍁و در حالی که زیر لب غرغر می کردم و از عصبانیت سرخ شده بودم ازش دور شدم ... دوست هام دورم رو گرفتن و با هیجان ازم در مورد ماجرا می پرسیدن ... با عصبانیت و آب و تاب هر چه تمام تر داستان رو تعریف کردم ... . 🔸هنوز آروم نشده بودم که مندلی با حالت خاصی گفت: اوه فکر کردم چی شده؟ بیچاره چیز بدی نگفته. کاملا مودبانه ازت خواستگاری کرده و شرایطی هم که گذاشته عالی بوده ... تو به خاطر زیبایی و ثروتت زیادی مغروری ... . 🔹خدای من ... باورم نمی شد دوست چند ساله ام داشت این حرف ها رو می زد ... با عصبانیت کیفم رو برداشتم و گفتم: اگر اینقدر فوق العاده است خودت باهاش ازدواج کن ... بعد هم باهاش برو ایران، شتر سواری ... . ♣️اومدم برم که گفت: مطمئنی پشیمون نمیشی؟ ... . ♦️باورم نمی شد ... واقعا داشت به ازدواج با اون فکر می کرد ... داد زدم: تا لحظه مرگ ... و از اونجا زدم بیرون ... . ادامــــه دارد...... °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀° 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─ 📌کانال 👇👇 http://eitaa.com/cognizable_wan 🔗یه کانال بجا 👆
هدایت شده از "دانستنیهای زیبا"
پنجشنبه است😔🌹 امـروز🌺 هـمان روزی است اهالی سفر کرده از دنیا، چشم انتظار عزیزانشان هستند دستشان ازدنیا ڪوتاه است ومحتاج یادڪردن ماهستند. بالاخص پدران و مادران برادران و خواهران اساتید و شهدا همه و همه را با ذکر فاتحه ای میهمان سفره هایمان کنیم. 🌍 http://eitaa.com/cognizable_wan
°❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀° قسمت سوم 🌹چند روز پام رو از خونه بیرون نگذاشتم ... غرورم به شدت خدشه دار شده بود ... تا اینکه اون روز مندلی زنگ زد و گفت که به اون پیشنهاد ازدواج داده و در کمال ادب پیشنهادش رد شده ... 🍃و بهم گفت یه احمقم که چنین پسر با شخصیت و مودبی رو رد کردم و ... . 🌹دیگه خون جلوی چشمم رو گرفته بود ... می خواستم به بدترین شکل ممکن حالش رو بگیرم ... . 🍃پس به خاطر لباس پوشیدن و رفتارم من رو انتخاب کردی ... من اینطوری لباس می پوشیدم چون در شان یک دختر ثروتمند اصیل نیست که مثل بقیه دخترها لباس بپوشه و رفتار کنه ... . 🌹همون طور که توی آینه نگاه می کردم، پوزخندی زدم و رفتم توی اتاق لباس هام ... گرون ترین، شیک ترین و زیباترین تاپ و شلوارک مارکدارم رو پوشیدم ... موهام رو مرتب کردم ... یکم آرایش کردم ... و رفتم دانشگاه ... . 🍃از ماشین که پیاده شدم واکنش پسرها دیدنی بود ... به خودم می گفتم اونم یه مرده و ته دلم به نقشه ای که براش کشیده بودم می خندیدم ... °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀° چهارم 💕 🌹بالاخره توی کتابخونه پیداش کردم … رفتم سمتش و گفتم: آقای صادقی، می تونم چند لحظه باهاتون خصوصی صحبت کنم … . 🍃سرش رو آورد بالا، تا چشمش بهم افتاد … چهره اش رفت توی هم … سرش رو پایین انداخت … اصلا انتظار چنین واکنشی رو نداشتم … . 🌹دوباره جمله ام رو تکرار کردم … همون طور که سرش پایین بود گفت: لطفا هر حرفی دارید همین جا بگید … 🍃رنگ صورتش عوض شده بود … حس می کردم داره دندون هاش رو محکم روی هم فشار میده … به خودم گفتم: آفرین داری موفق میشی … مارش پیروزی رو توی گوش هام می شنیدم … . 🌹با عشوه رفتم طرفش، صدام رو نازک کردم و گفتم: اما اینجا کتابخونه است … . 🍃حالتش بدجور جدی شد … الانم وقت نمازه … اینو گفت و سریع از جاش بلند شد … تند تند وسایلش رو جمع می کرد و می گذاشت توی کیفش … . 🌹مغزم هنگ کرده بود … از کار افتاده بود … قبلا نماز خوندنش رو دیده بودم و می دونستم نماز چیه … . 🍃دویدم دنبالش و دستش رو گرفتم … با عصبانیت دستش رو از توی دستم کشید … . 🌹با تعجب گفتم: داری میری نماز بخونی؟ یعنی، من از خدا جذاب تر نیستم؟ … . 🍃سرش رو آورد بالا … با ناراحتی و عصبانیت، برای اولین بار توی چشم هام زل زد و خیلی محکم گفت: نه … . ✍ادامــه دارد...... 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─ 📌کانال 👇👇 http://eitaa.com/cognizable_wan 🔗یه کانال بجا 👆
#زیبایی ماسک همه کاره صورت یک برگ آلوئه ورا رو از وسط بشکنید و ژلی ک توش هس رو با ماست مخلوط کنید و بزارین روی صورت ۲۰ دقیقه بمونه تا کاملا جذب پوستتون بشه این ماسک هم سفیدکننده خیلی قوی هست، هم جوش ها رو رفع میکنه، هم پوست رو شفاف میکنه و هم پوستتون رو لطیف و نرم میکنه 💕 http://eitaa.com/cognizable_wan
اگر نمي‌خواهيد بيمار شويد احساساتتان را بيان کنيد! 👈طبق تحقیقات انجام شده عدم بیان احساسات علاوه بر ایجاد مشکلات روانی و جسمی باعث افزایش احتمال ابتلا به سرطان میشود. 💕 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اقااا پرنده هارو از دسترس مسلمين خارج کنید😂 خيلی خووبه 👌 🔞http://eitaa.com/cognizable_wan
درمان اثر سوختگی: ✅چیزی که با سرکه ترش مخلوط شود اثر سوختگی را حتی بعد از ده ها سال از بین می برد! یکی دیگر از معجزات طب اسلامی مدت استفاده : 20 روز 💠دال عدس و سرکه و گلاب مخلوط کنید و روی محل سوختگی بگذارید فوری خوب میشه. اگر سوختگی زیاد بود و اثرش ماند سرکه ی خیلی ترش با روغن گل سرخ مخلوط و روی محل سوختگی قرار دهید. نکته:از سرکه ی طبیعی استفاده شود و نه سرکه های کارخانه ای http://eitaa.com/cognizable_wan
یه بازاریاب خانم زنگ زد به بابام واسه دستگاه قند خون بابام چند بار از لفظ عزیزم استفاده کرد … سر ناهار مامانم میگفت ناهار نداریم برو پیش عزیزم قند خونتم چک میکنه 😒😂 http://eitaa.com/cognizable_wan
°❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀° 😔غرورم له شده بود … همه از این ماجرا خبردار شده بودن … سوژه مسخره کردن بقیه شده بودم … . 🌹بدتر از همه زمانی بود که دوست پسر سابقم اومد سراغم و بهم گفت: 🍃اگر اینقدر بدبخت شدی که دنبال این مدل پسرها راه افتادی، حاضرم قبولت کنم برگردی پیشم؟ … . 🌹تا مرز جنون عصبانی بودم … حالا دیگه حتی آدمی که خودم ولش کرده بودم برام ژست می گرفت … . 🍃رفتم دانشگاه سراغش … هیچ جا نبود … بالاخره یکی ازش خبر داشت … گفت: به خاطر تب بالا بیمارستانه و احتمالا چند روز دیگه هم نگهش دارن … . 🌹رفتم خونه … تمام شب رو توی حیاط راه می رفتم … مرگ یا غرور؟ … زندگی با همچین آدمی زیر یک سقف و تحملش به عنوان شوهر، از مرگ بدتر بود … اما غرورم خورد شده بود … . 🍃پسرهایی که جرات نگاه کردن بهم رو هم نداشتن حالا مسخره ام می کردن و تیکه می انداختن … . 🌹عین همیشه لباس پوشیدم … بلوز و شلوار … بدون گل و دست خالی رفتم بیمارستان …در رو باز کردم … و بدون هیچ مقدمه ای گفتم: باهات ازدواج می کنم … °❀°🌺°❀°‌🌺° 🌹خیلی تعجب کرده بود ... ولی ساکت گوش می کرد ... منم ادامه دادم ... 😞بدجور غرورم شکسته و مسخره همه شدم ... تو می خوای تا تموم شدن درست اینجا بمونی ... من می خوام غرورم برگرده ... . 🍃اینو که گفتم سرش رو انداخت پایین ... ناراحتی رو به وضوح می شد توی چهره اش دید ... برام مهم نبود ... . 🌹تمام شرط هات هم قبول ... لباس پوشیده می پوشم ... شراب و هیچ چیز الکل داری نمی خورم ... 🍃با هیچ مردی هم حتی دست نمیدم ... 🌹فقط یه شرط دارم ... بعد از تموم شدن درست، این منم که باهات بهم میزنم ... تو هم که قصد موندن نداری ... بهم که زدم برو ... . 🍃سرش پایین بود ... نمی دونم چه مدت سکوت کرد ... همون طور که سرش پایین بود ازم عذرخواهی کرد ... 🌹تقصیر من بود که نسنجیده به شما پیشنهاد ازدواج دادم. اگر این کار رو نکرده بودم کار به اینجا نمی کشید ... 🍃من توی کافه دانشگاه از شما خواستگاری می کنم. شما هم جلوی همه بزن توی گوشم ... . 🌹برای اولین بار بود که دلم برای چند لحظه برای یه پسر سوخت ... اما فایده ای نداشت ... 🍃 ماجرای کتابخونه دهن به دهن چرخیده بود ... چند روز پیش، اون طوری ردم کرده بود حالا اینطوری فایده نداشت ... . 🌹خیلی جدی بهش گفتم: اصلا ایده خوبی نیست ... آبروی من رو بردی ... فقط این طوری درست میشه ... بعد رفتنت میگم عاشق یه احمق شده بودم که لیاقتم رو نداشت. 🍃 منم ولش کردم ... یه معامله است ... هر دو توش سود می کنیم ... . 🌹اما من خیال نداشتم تا آخر باهاش بمونم ... فقط یه احمق می تونست عاشق این شده باشه ... ✍ادامـه دارد.... ─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─ 📌کانال 👇👇 http://eitaa.com/cognizable_wan 🔗یه کانال بجا 👆
😋طرز تهیه ی سوسیس خانگی😋 هریک کیلو گوشت ۳ زرده تخم مرغ_ سیر ۵ حبه_پودر گشنیز ۱ قاشق مربا خوری_جوز هندی و میخک سر قاشق مربا خوری_ نمک دو قاشق مربا خوری_ فلفل و آرد سوخاری به مقدار لازم تخم مغ ها رو بعد از ۳ بار چرخ کردن مواد اضافه کرده ورز می دهیم داخل سلفون پیچیده و نیم ساعت بخار پز کنید بعد از خنک شدن ,یک ساعت دریخچال بگذارید تا سفت شده سپس برش بزنید ونوش جان کنید. نکته: 🌹بهتر است از خروس محلی استفاده کنید. 🌹سوسیس وکالباسهای آماده هرچند کیفیت خوبی داشته باشند باز هم مواد نگهدارنده,شیمیایی,رنگ,لاشه آلوده وگاهی بیمار حیوانات,گاهی گوشت خوک وسگ وگربه و... داخل آن به ناچار وجود دارد که هرکدام از اینها عوارض جسمی وروانی ومعنوی وتربیتی خاصی دارد که قابل چشم پوشی نیست ومصرف این نوع محصولات در نسل یک جامعه, تاثیر بسیار مخرب وجبران ناپذیری خواهد داشت http://eitaa.com/cognizable_wan