فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم کاملتر: نظر آیتالله طالقانی در مورد حجاب؛ ضد انقلاب سال ها این سخنان مرحوم طالقانی را سانسور کردند.!!!
مدتها ضدانقلاب تلاش کرد با تقطیع سخنان ، ایشان را مدافع بیبند و باری نشون بده ...
http://eitaa.com/cognizable_wan
مواد غذایی سرشار از آهن و اسید فولیک که خون خوبی در بدن تولید میکنند.
▫️میوههای خشک (به خصوص موز مویز، سیب، انجیر و موز و آلو)
▪️زرده تخم مرغ عسلی
▫️آش حبوبات همراه با اسفناج و گشنیز و زیرع و چاشنی ملس
▪️مربای هویج با عسل
شیره انگور / شیره توت
فندق
▫️بادام و ترکیبات حاوی بادام مانند شیر بادام (میکس، آب و بادام پوست گرفته و کمی عسل یا ▪️اگر فرد گرم مزاج است، چند قطره آبلیمو) یا فرنی و حریره
▫️ترکیب بادام و مویز
▪️عصاره گوشت یا ماء اللحم
👇👇👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
شجاع ترین فرد کسی ست که
اول عذرخواهی می کند..
قوی ترین فرد کسی ست که
اول گذشت می کند..
خوشحال ترین فرد کسی ست که
اول فراموش می کند.
🌐http://eitaa.com/cognizable_wan
شخصی ﺑﺎ یک ﺟﻤﻠﻪ همسرش را ﺭﻧﺠﺎند و سپس ﭘﺸﻴﻤﺎﻥ ﺷﺪ. اﺯ ﺭاﻩ ﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺮای ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺩﻝ همسرش ﺗﻼﺵ ﻛﺮﺩ. اﺯﺟﻤﻠﻪ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺮ ﺩاﻧﺎی ﺷﻬﺮ ﺭﻓﺖ. ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: برای ﺟﺒﺮاﻥ ﺳﺨﻨﺖ ﺩﻭ ﻛﺎﺭ ﺑﺎﻳﺪ اﻧﺠﺎﻡ دهی؛ﺟﻮاﻥ ﺑﺎﺷﻮﻕ ﺩﺭﺧﻮاﺳﺖ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺭاﻩ ﺣﻞ ﺭا ﺑﺮاﻳﺶ ﺷﺮﺡ ﺩﻫﺪ.
ﭘﻴﺮ ﺧﺮﺩﻣﻨﺪ ﮔﻔﺖ: اﻣﺸﺐ ﺑﺎلشتی اﺯ ﭘﺮ ﺑﺮﺩاﺷﺘﻪ ﻭ ﮔﻮﺷﻪ ﺁﻥ ﺭا ﺳﻮﺭاﺥ ﻛﻦ، ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻛﻮﭼﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻣﺤﻼﺕ ﺑﺮﻭ ﻭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺧﺎﻧﻪ ای ﻳک ﭘﺮ ﺑﮕﺬاﺭ ﺗﺎ ﭘﺮﻫﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ. ﻫﺮﻭﻗﺖ اﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭا ﻛﺮﺩی ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺑﻴﺎ ﺗﺎ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺩﻭﻡ ﺭا ﺑﮕﻮﻳﻢ.
ﺟﻮاﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻥ ﺷﺐ ﺭا ﺑﻪ آن کار ﻃﺎﻗﺖ ﻓﺮﺳﺎ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﺪ. اﻧﮕﺸﺘﺎﻧﺶ اﺯ ﺳﺮﻣﺎی ﺷﺒﺎﻧﻪ ﻳﺦ ﺯﺩﻩ ﺑﻮد تا بالاخره کار تمام شد. ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﻨﻮﺩی ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺣﻠﻪ اﻭﻝ ﺑﺎ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﺣﺎﻻ ﭼﻪ ﻛﻨﻢ؟
ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ ﺣﺎﻻ ﺑﺮﮔﺮﺩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﭘﺮﻫﺎ ﺭا ﺟﻤﻊ ﻛﻦ ﺗﺎ ﺑﺎﻟﺶ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ اﻭﻟﺶ ﺑﺮﮔﺮﺩﺩ. اﻭ ﺑﺎ ﺳﺮاسیمگی ﮔﻔﺖ: اﻳﻦ ﻏﻴﺮ ممکن اﺳﺖ ﺑﺴﻴﺎﺭی اﺯ ﭘﺮﻫﺎ ﺭا ﺑﺎﺩ ﭘﺮاﻛﻨﺪﻩ ﻛﺮﺩﻩ. ﻭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻼﺵ ﻛﻨﻢ ﺑﺎﻟﺶ ﻣﺜﻞ اﻭﻟﺶ نمیشود!
ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭﺳﺖ اﺳﺖ! ﻛﻠﻤﺎتی ﻛﻪ اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ میکنی ﻣﺜﻞ ﭘﺮﻫﺎیی ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﺑﺎﺩ اﺳﺖ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺑﺎﺯ ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﮔﺸﺖ... ﺩﺭ اﻧﺘﺨﺎﺏ ﻛﻠﻤﺎﺕ، ﺑﺨﺼﻮﺹ ﺩﺭﺑﺮاﺑﺮ ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩاﺭی دقت کن!
🌐 http://eitaa.com/cognizable_wan
🦜 گنجشک از باران پرسيد: کارِ تو چيست؟
💧باران با لطافت جواب داد:
تلنگر زدن به انسانهايي که
آسمان ☀️خدا☀️ را از ياد برده اند.
🍁 گاهي بايد کرکرۀ زندگي را
پايين بکشيم و با خود خلوت کنيم .
و به پيرامونمان با دقت بيشتري نگاه کنيم،
شايد چيزهايي را از ياد برده باشيم.
یه وقتهائی هست که جز خودمان
چیزی را نمی بینیم.
حتی ✨خدا✨ را .......!
اندکی تامل باید ...
http://eitaa.com/cognizable_wan
❣️استادي مي گفت :
" صبح ها که دکمه هاي لباسم را مي بندم ، به این فکر مي کنم که چه کسي آنها را باز خواهد کرد ؟
خودم یا مُرده شور ؟ "
دنیا همین قدر غیر قابل پیش بیني است ...
به آنهايي که دوستشان دارید ،
بي بهانه بگوييد : " دوستت دارم ... "
بگوييد : " در این دنیاي شلوغ ، سنجاقَت کرده ام به دلم ... "
بگوييد : " گاهي فرصت با هم بودنمان ، کوتاه تر از عمرِ شکوفه هاست ... "
👈🏼 " بودن ها " را قدر بدانيم !
نبودن ها " همين نزديكي ست ...
http://eitaa.com/cognizable_wan
💎مردی از خانه اش راضی نبود، ازدوستش که بنگاه املاک داشت خواست تا خانه اش را بفروشد.
دوستش یک آگهی نوشت و آنرا برایش خواند:
خانه ای زیبا که در باغی بزرگ و آرام قرار گرفته، تراس بزرگ مشرف به کوهستان، اتاق های دلباز و پذیرایی و ناهار خوری وسیع.
صاحبخانه تا متن آگهی را شنید، گفت: این خانه فروشی نیست، در تمام مدت عمرم میخواستم جایی داشته باشم مثل این خانه ای که تو تعریفش را کردی.
خیلی وقت ها نعمت هایی که در اختیار داریم را نمی بینیم چون به بودنشان عادت کرده ایم،
مثل سلامتی، پدر ، مادر، دوستان خوب و خیلی چیزهای دیگه که بهشون عادت کردیم.
قدر داشته هامون رو بدونیم🙏
http://eitaa.com/cognizable_wan
#داستان_پندآموز
روزی مرد آبروداری دیدم گریه میکرد. از وی علت را جویا شدم. او گفت: «از مرد خسیسی مبلغی قرض گرفتهام و از پرداخت آن عاجزم. هر روز به درِ خانهام میآید و مزاحم همسرم میشود.»
به او گفتم: چرا از او شکایت نمیکنی؟ گفت: به خدا اگر مسئلهی قرض نبود، خودم از خانه بیرون میآمدم و زیر گوشش میزدم ولی چون بدهکارم، اگر با او جر و بحث کنم و بگویم مزاحم خانهی من نشو، در گوشهای رفته و بلند داد میزند که بدهی خود را بده تا مرا دمِ درِ خانهات نبینی. هر کسی هم صدای داد و فریاد او را بشنود به او حق میدهد که بدنبال بدهیاش آمده است.
آری، به فرمایش حضرت علی(ع): «قرضِ زیاد، انسانِ خوشقول را بدقول میکند.» سعی کنیم، تا جایی که امکان دارد قرض نکنیم زیرا بدهی، تنها بدبختیِ انسان است که او را نزد همه خوار، زبانش را کوتاه و سرش را به زیر میافکند.
╭─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─╮
http://eitaa.com/cognizable_wan
╰─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─╯
دوستی میگفت
سمیناری دعوت شدم
که هنگام ورود
به هر یک از دعوت شدگان بادکنکی دادند
سخنران بعد از خوشامدگویی از حاضرین که ۵۰ نفر بودند
خواست که با ماژیک
اسم خود را روی بادکنک نوشته
و آنرا در اتاقی که سمت راست سالن بود بگذارند
و خود در سمت چپ جمع شوند
سپس از آنها خواست
در ۵ دقیقه به اتاق بادکنکها رفته و بادکنک نام خود را بیاورد
من به همراه سایرین
دیوانه وار به جستجو پرداختیم
همدیگر را هل میدادیم و زمین میخوردیم و هرج و مرجی به راه افتاده بود
مهلت ۵ دقیقهای
با ۵ دقیقه اضافه هم به پایان رسید
اما هیچکس نتوانست بادکنک خود را بیابد!!!!
این بار سخنران
همه را به آرامش دعوت و پیشنهاد کرد
هرکس بادکنکی را بردارد و آنرا به صاحبش بدهد
بدین ترتیب کمتر از ۵ دقیقه
همه به بادکنک خود رسیدند
سخنران ادامه داد
این اتفاقی است که هر روز در زندگی ما میافتد
دیوانه وار در جستجوی سعادت خویش
به این سو و آن سو چنگ میزنیم و نمیدانیم که👇
*سعادت ما در گرو سعادت و خوشبختی دیگران است*
با یک دست سعادت آنها را بدهید و با دست دیگر سعادت خود را از دیگری بگیرید.
*قانون زندگی، قانون داد و ستد است*
به امید روزی که اول دیگران را ببینیم سپس خودمان را.
http://eitaa.com/cognizable_wan
#دکترهلاکویی چقدر درست میگه که:
بهترینها رو بخر
و به هیچکس نگو!
رابطهی عاطفی و عاشقانه داشته باش
و به هیچکس نگو!
مسافرت برو
و به هیچکس نگو!
تا موفقیتت توی کاری قطعی نشده
هیچ کجا اونو جار نزن
و به هیچکس نگو!
آدمها عادت دارند که
چیزهای قشنگ را خراب کنند.
❤http://eitaa.com/cognizable_wan
💠 در زمان قدیم ، مردی ازدواج کرد.
در روز اول ازدواج ،جمع شدند جهت خوردن ناهار با خانواده شوهر...
و مرد سهم بیشتری از غذا با احترام خاص به همسرش داد ، و به مادر خودش سهم ناچیزی از غذا را داد ؛بدون هیچ احترامی...
در این لحظه عروس که شخصیت اصیل و با حکمتی داشت، وقتی این صحنه را دید درخواست طلاق کرد.
و گفت شخصیت اصیل در ذات هست و نمی خواهم از تو فرزندی داشته باشم که بعدها فرزندانم رفتاری چون تو با مادرت، با من داشته باشند و مورد اهانت قرار بگیرم
متاسفانه بعضی از زنان وقتی شوهرانشان آنها را ترجیح می دهند،فکر می کنند، بر مادر شوهر پیروز شدند.
عروس با تدبیر همان روز طلاق گرفت.
و با همسری که به مادر خودش احترام می گذاشت ازدواج کرد و بعد از سالها صاحب فرزندانی شد
و در یک روز با فرزندانش عزم مسافرت کرد، با فرزندانی که بزرگ شده بودند، و مادر را بسیار احترام می گذاشتند،
در مسیر به کاروانی برخوردند، پیرمردی پابرهنه پشت سر کاروان راه می رفت، و هیچ کس به او اعتنایی نمی کرد. مادر به فرزندانش گفت آن پیرمرد را بیاورید وقتی او را آوردند.
مادر، همسر سابقش را شناخت به او گفت: چرا هیچ کس اعتنایی و کمکت نمی کند؟
آنها کی هستند؟
گفت: فرزندانم هستند
گفت : من رامی شناسی؟ پیرمرد گفت: نه
زن با حکمت گفت: من همان همسر سابقت هستم و قبلا گفتم که اصالت در ذات هست.
همانگونه که می کاری درو خواهی کرد
به فرزندان من نگاه کن چقدر به من احترام می گذارند و حالا به خودت و فرزندانت نگاه کن،
چون تو به مادرت اهانت کردی،
و این جزای کارهای خودت هست،
و زن با تدبیر به فرزندانش گفت:
کمکش کنید برای خدا
✨ هر مرد و زنی خوب بیاد داشته باشد، فرزندان شما همانگونه با شما رفتار خواهند کرد ، که شما با پدر و مادر خود رفتارمی کنید.
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وابستگی کودکان به تلفن همراه؛ نشانههایی که باید جدی بگیرید!
🔹وابستگی کودک به موبایل یکی از مشکلات خانوادههای امروزی است.
🔹 متخصصین کودک معتقد هستند انزوای تدریجی، افسردگی و پرخاشگری از پیامدهای استفاده افراطی از موبایل توسط کودک است.
🔹اگر نگرانی وابستگی کودک خود به موبایل هستید این گزارش را از دست ندهید.
http://eitaa.com/cognizable_wan
روباهه داشت با موبایل شماره میگرفت،
زاغ گفت اینجا آنتن نمیده بده تا از بالای درخت برات بگیرم روباه موبایلو انداخت بالا ، زاغ گفت: این به جای اون پنیری که دوم دبستان ازم دزدیدی 😂😂😂
#طنز
👇👇👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
داستان طلسم شیخ بهایی در حرم امام رضا (علیه السلام)
عالم بزرگ، شیخ بهایی (قدس سره) كه مزارش در صحن آزادی آستان مقدس و ملكوتی حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) قرار دارد، یكی از شخصیتهای برجسته تاریخ اسلام است. ایشان به جز آنكه در علوم دینی به درجه اجتهاد رسیده و مرجع تقلید زمان خود بودهاند، در بسیاری از علوم دیگر از جمله طراحی و معماری ساختمان نیز مهارت داشتهاند؛ چنان كه حرم مطهر امام رضا (علیه السلام) را ایشان طراحی كردهاند و خود در ساخت آن نظارت كامل داشتهاند.
در زیر داستانی از كتاب دلشدگان، نوشته محمد لك علی آبادی پیرامون چگونگی ساخت حرم مطهر رضوی را از نظر میگذرانید.
در این كتاب آوردهاند كه، در مورد نقشه و ساخت حرم مطهر و ملكوتی امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) توسط شیخ بهایی (قدس سره) یكی از مسؤلین آستان قدس رضوی تعریف میكرد: شیخ بهایی پس از طراحی حرم، در هنگام ساخت آن، خود بر كلیه امور نظارت داشتهاند و تمام مراحل ساخت حرم نیز تحت نظارت و كنترل ایشان انجام میشده است. قبل از آنكه ساخت حرم به اتمام برسد، برای جناب شیخ، سفر مهمی پیش میآید.
طلسم شیخ بهایی در حرم امام رضا علیه السلام
شیخ سفارشهای لازم را به معماران و مسؤلان ساخت حرم كرده، بسیار سفارش میكنند كه كار را متوقف نكنند و ساخت حرم را پیش برده به اتمام برسانند؛ به جز سر در دروازه اصلی حرم (دروازه ورودی به حرم و ضریح مقدس، نه دروازه صحن). چرا كه شیخ در نظر داشته روی آن كتیبهای را كه از اشعار خودش بوده نصب نماید. رسم است بر سر در اصلی یا دروازه ورودی به حرم ائمه اطهار (ع) و حتی امامزادگان مطهر، كتیبهای نصب میشود و در شأن آن بزرگوار روایت، جمله یا شعری نوشته میشود. گاهی نیز روایت یا حدیثی از خود آن بزرگوار روی كتیبه نوشته میشود. به هر حال، سفر شیخ به درازا میكشد و بیش از زمان پیش بینی شده در سفر میماند. هنگامی كه از سفر باز میگردد و جهت سركشی كارهای ساخت و ساز به حرم مطهر میرسد، با تعجب بسیار میبیند كه ساخت حرم به پایان رسیده، سر در اصلی تمام شده و مردم در حال رفت و آمد به حرم مقدس هستند. شیخ با دیدن این صحنه، بسیار ناراحت میشود و به معماران اعتراض میكند كه «چرا منتظر آمدن من نماندید؟ چرا صبر نكردید؟»
مسؤل ساخت عرض میكند: «ما میخواستیم صبر كنیم تا شما بیایید، اما تولیت حرم نزد ما آمدند و بسیار تأكید كردند كه باید ساخت حرم هر چه سریعتر به پایان برسد. هرچه به او گفتیم كه باید شیخ بیاید و خود بر ساخت سر در دروازه نظارت مستقیم داشته باشد، قبول نكردند. وقتی زیاد اصرار كردیم، گفتند: كسی دستور اتمام كار را داده كه از شیخ خیلی بالاتر و بزرگتر است. ما باز هم اصرار كردیم و خواستیم صبر كرده، منتظر شما بمانیم.
در این زمان تولیت حرم گفتند: خود آقا علی بن موسی الرضا (علیه السلام) دستور اتمام كار را دادهاند. شیخ بهایی قدس سره همراه مسؤل ساخت پروژه و معماران نزد تولیت حرم میروند و از تولیت در این مورد توضیح میخواهند.
تولیت حرم نقل میكند: چند شب پی در پی آقا امام رضا (علیه السلام) به خواب من آمده و فرمودند: «كتیبه شیخ بهایی، به در خانه ما زده نشود، خانه ما هیچگاه به روی كسی بسته نمیشود و هر كس بخواهد میتواند بیاید».
شیخ با شنیدن این حرف، اشك از چشمانش جاری میشود و به سمت ضریح میرود و ذكر «یا ستار العیوب» بر لبانش جاری میشود. سپس در كنار ضریح آن قدر گریه میكند تا از هوش میرود. پس از به هوش آمدن خود چنین تعریف میكند: من میخواستم یكی از طلسمها را به صورت كتیبهای بر سر در ورودی حرم بزنم، با این اثر كه افرادی كه آمادگی لازم را ندارند، نمیتوانند وارد حرم مطهر و حریم مقدس حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) شوند، اما خود آقا نپذیرفتند و در خواب به تولیت آستان از این اقدام ابراز نارضایتی فرمودند. آری در خانه این بزرگواران، نه تنها برای ما شیعیان كه به روی همه، حتی غیر مسلمانان باز است و هر ساله شاهدیم كه كرامات امام هشتم (علیه السلام) به غیر شیعیان و حتی غیر مسلمانان نیز شامل میشود و از این خوان گسترده كرم به همه خواهندگان و جویندگان میرسد.
http://eitaa.com/cognizable_wan
رفتم پیش روانشناس، ازم پرسید چی آرومت میکنه؟
گفتم خوابیدن، گفت خب بیشتر بخواب...
۲۵۰ تومنم پول گرفت ازم😕😏😂
🤣🤣🤣
😍
#طنز
👇👇👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
پسره رفته خواستگاری
رفتن تو اتاق با هم حرف بزنند، دختره با عشوه میگه:
من قصد ازدواج ندارم
پسره هم کم نیاورد و گفت :
منم همینطور
فقط اومدم خونه تون موز بخورم 😂😂😂😂
#طنز
👇👇👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
دیشب به نامزدم اس دادم گفتم :چی شام خوردی عشقم؟
گفت عدس پلو با ماست
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دیدم شامش چقدر شبیه شام ما بوده o_O
نگاکردم دیدم اشتباه به بابام اس دادم :|
رو کردم به بابام گفتم چقدر خوبه اعضای خانواده باهم رومانتیک حرف میزنن
بنظرتون متوجه شد؟؟😂😂😂😂
#طنز
👇👇👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ارتباط نا مشروع و نتیجه آن
👈این کلیپ رو بە دست خواهران و دخترها برسانید.
http://eitaa.com/cognizable_wan
📣اهای پدر مادرها حتمااین کلیپو ببینید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام زندگیم🌸
سلام عشق من♥️
سلامُ علیک حجة بن الحسن✋🏻💚
سالها پیش مدتی را در جایی بیابان گونه به سر بردم. عزیزی چهار دیواری خود را در آن بیابان در اختیار من قرار داد؛ یک محوطه بزرگ با یک سرپناه و یک سگ. سگ پیر و قوی هیکلی که برای بودن در آن محیط خلوت و ناامن دوست مناسبی به نظر می رسید. ما مدتی با هم بودیم و من بخشی از غذای خود را با او سهیم می شدم و او مرا از دزدان شب محافظت می کرد. تا روزی که آن سگ بیمار شد.
به دلیل نامعلومی بدن او زخم بزرگی برداشت و هر روز عود کرد تا کرم برداشت. دامپزشک، درمان او را بی اثر دانست و گفت که نگه داری او بسیار خطرناک است و باید کشته شود. صاحب سگ نتوانست این کار را بکند. از من خواست که او را از ملک بیرون کنم تا خود در بیابان بمیرد. من او را بیرون کردم. ابتدا مقاومت می کرد ولی وقتی دید مصر هستم رفت و هیچ نشانی از خود باقی نگذاشت.
هرگز او را ندیدم. تا اینکه روزی برگشت. از سوراخی مخفی وارد شده بود که راه اختصاصی او بود. بدون آن زخم وحشتناک. او زنده مانده بود و برخلاف همه قواعد علمی هیچ اثری از آن زخم باقی نمانده بود. نمی دانم چه کار کرده بود و یا غذا از کجا تهیه کرده بود. اما فهمیده بود که چرا باید آنجا را ترک می کرده و اکنون که دیگر بیمار و خطرناک نبود بازگشته بود.
در آن نزدیکی چهاردیواری دیگری بود که نگهبانی داشت و چند روز بعد از بازگشت سگ، آن نگهبان را ملاقات کردم و او چیزی به من گفت که تا عمق وجودم را لرزاند. او گفت که سگ در آن اوقاتی که بیرون شده بود هر شب می آمده پشت در و تا صبح نگهبانی می داده و صبح پیش از اینکه کسی متوجه حضورش بشود از آنجا می رفته. هرشب...! من نتوانستم از سکوت آن بیابان چیزی بیاموزم اما عشق و قدرشناسی آن سگ و بیکرانگی قلبش، مرا در خود خرد کرد و فروریخت. او همیشه از اساتید من خواهد بود. ”
حتی گاهی باید شرم کرد از اینکه به کسی بگوییم" سگ "چون سگها قدردان محبتند و وفادار.
🍃
🌺🍃 http://eitaa.com/cognizable_wan
رو هر بندش 1 دقیقه فکر کن
1. می دونی چرا شیشه ی جلوی ماشین انقدر بزرگه ولی آینه عقب انقدر کوچیکه؟ چون گذشته به اندازه آینده اهمیت نداره. بنابراین همیشه به جلو نگاه کن و ادامه بده.
2. دوستی مثل یک کتابه. چند ثانیه طول می کشه که آتیش بگیره ولی سالها طول می کشه تا نوشته بشه
3. تمام چیزها در زندگی موقتی هستند. اگر خوب پیش می ره ازش لذت ببر، برای همیشه دوام نخواهند داشت. اگر بد پیش می ره نگران نباش، برای همیشه دوام نخواهند داشت
4. دوستهای قدیمی طلا هستند! دوستان جدید الماس. اگر یک الماس به دست آوردی طلا را فراموش نکن چون برای نگه داشتن الماس همیشه به پایه طلا نیاز داری.
5. اغلب وقتی امیدت رو از دست می دی و فکر می کنی که این اخر خطه ، خدا از بالا بهت لبخند می زنه و میگه: آرام باش عزیزم ، این فقط یک پیچه نه پایان
6. وقتی خدا مشکلات تو رو حل می کنه تو به توانایی های او ایمان داری. وقتی خدا مشکلاتت رو حل نمی کنه او به توانایی های تو ایمان داره...!!!
🌐 http://eitaa.com/cognizable_wan
◀️ خدایا چرا من؟! ▶️
قهرمان افسانه ای تنیس ویمبلدون "آرتور اشی" به خاطر خون آلوده ای كه درجریان یك عمل جراحی درسال 1983دریافت كرد به بیماری ایدز مبتلا شد و دربسترمرگ افتاد.
او ازسراسر دنیا نامه هایی از طرفدارانش دریافت كرد.
یكی از طرفدارانش نوشته بود :
چراخدا تو را برای چنین بیماری دردناكی انتخاب كرد؟
آرتور در پاسخش نوشت :
دردنیا 50 میلیون كودك بازی تنیس را آغاز می كنند.
5 میلیون نفر یاد می گیرند كه چگونه تنیس بازی كنند.
500 هزارنفر تنیس رادرسطح حرفه ای یادمی گیرند.
50 هزارنفر پابه مسابقات می گذارند 5000 نفر سرشناس می شوند.
50 نفربه مسابقات ویمبلدون راه می یابند.
چهار نفربه نیمه نهائی می رسند و دونفر به فینال
وآن هنگام كه جام قهرمانی را روی دستانم گرفته بودم
هرگز نگفتم خدایا چرا من؟
و امروز هم كه ازاین بیماری رنج می كشم هرگز نمی توانم بگویم خدایا! چرا من؟
http://eitaa.com/cognizable_wan