#پندانه
حكيمی به دهی سفر کرد …
زنی که مجذوب سخنان او شده بود از حكيم خواست تا مهمان وی باشد.
حكيم پذیرفت و مهیای رفتن به خانهی زن شد.
کدخدای دهکده هراسان خود را به حكيم رسانید و گفت :
این زن، هرزه است به خانهی او نروید !حكيم به کدخدا گفت :
یکی از دستانت را به من بده !!!
کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان حكيم گذاشت.
آنگاه حكيم گفت :
حالا کف بزن !!!
کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت:
هیچ کس نمیتواند با یک دست کف بزند ؟!
شیخ لبخندی زد و پاسخ داد :
هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
🌿🌺﷽🌿🌺
🦋در روزگاران قدیم دو همسایه بودند که همیشه با هم نزاع و دعوا داشتند. یک روز با هم قرار گذاشتند که هر کدام دارویی بسازد و به دیگری بدهد تا یکی بمیرد و دیگری که میماند لااقل در آسایش زندگی کند! برای همین سکه ای به هوا انداختند و شیر و خط کردند که کدام یکی اول سم را بخورد. قرعه به نام همسایه دوم افتاد. پس همسایه اول به بازار رفت و از عطاری قوی ترین سمی که داشت را خرید و به همسایه اش داد تا بخورد.
همسایه دوم سم را سرکشید و به خانه اش رفت. قبلا به خدمتکارانش گفته بود حوض را برایش از آب گرم پر کنند و یک ظرف دوغ پر نمک هم آماده بگذارند کنار حوض. او همینکه به خانه رسید، ظرف بزرگ دوغ را سر کشید و وارد حوض شد. کمی دست و پا زد و شنا کرد و هر چه خورده بود را برگرداند و پس از آنکه معده اش تخلیه و تمیز شد، به اتاق رفت و تخت خوابید.
صبح روز بعد سالم بیدار شد و به سراغ همسایه اش رفت و گفت: من جان سالم به در بردم، حالا نوبت من است که سمی بسازم و طبق قرار تو آن را بخوری. او به بازار رفت و نمد بزرگی خرید و به خانه برد. خدمتکارانش را هم صدا کرد و به آنها گفت که از حالا فقط کارتان این است که از صبح تا غروب این نمد را با چوب بکوبید!
همسایه اول هر روز میشنید که مرد همسایه که در تدارک تهیه سم است! از صبح تا شب مواد سم را میکوبد. با هر ضربه و هر صدا که میشنید نگرانی و ترسش بیشتر میشد و پیش خودش به سم مهلکی که داشتند برایش تهیه میکردند فکر میکرد. کم کم نگرانی و ترس همه ی وجودش را گرفت و آسایشی برایش نماند. شبها ترس، خواب از چشمانش ربوده بود و روزها با هر صدایی که از خانه ی همسایه میشنید دلهره اش بیشتر میشد و تشویش سراسر وجودش را میگرفت. هر چوبی که بر نمد کوبیده میشد برای او ضربه ای بود که در نظرش سم را مهلک تر میکرد.
روز سوم خبر رسید که مرده است. او قبل از اینکه سمی بخورد، از ترس مرده بود!!
این داستان حکایت این روزهای بعضی از ماست. هر خبری مادامی که روحیه ی ما شاداب و سرزنده باشد قوی نیست. خیلی ها مغلوب استرس و نگرانی میشوند تا خود اتفاق !
لطفا خبرهای بد را نشر ندهیم و تلاشمان فقط آگاهی دادن در مورد پیشگیری باشد.
یک عزم همگانی برای عبور از این بحران لازم است. بیایید خودمان به فکر باشیم و فقط اخبار و اطلاعات درست را نشر دهیم...
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
#برج_شیطان!
باقی ماندههای فسیل درختان غول پیکر باستانی در وایومینگ امریکا، که به نام فسیلهای گل هم مشهور است، برخی معتقدند که برج شیاطین تنهای یک درخت غولپیکر فسیل شدهی باستانی است
♨️ #دانستنی_ها 👇👇👇
🌍 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سیدی_که_با_پول_روضه_خوانی_زن
#فاحشه_ای_را_نجات_داد
⚫️ماجرای تکان دهنده برخوردسیدمهدی قوام با زن بدکاره درتهران
#دانشمند
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔅 #پندانه
✍ برای مبارزه با مشکلات، از قبل خودت را آماده کن
🔹مردی بود که زمینهای زراعی بزرگی داشت و بهتنهایی نمیتوانست کارهای مزرعه را انجام دهد.
🔸تصمیم گرفت برای استخدام یک دستیار اعلامیهای بدهد. چون محل مزرعه در منطقهای بود که طوفانهای زیادی در سال باعث خرابی مزارع و انبارها میشد افراد زیادی مایل به کار در آنجا نبودند.
🔹سرانجام روزی یک مرد میانسال لاغر نزد مزرعهدار آمد.
🔸مزرعهدار از او پرسید:
آیا تاکنون دستیار یک مزرعهدار بودهای؟
🔹مرد جواب داد:
من میتوانم موقع وزیدن باد بخوابم.
🔸بهرغم پاسخ عجیب مرد، چون مزرعهدار به یک دستیار احتیاج داشت او را استخدام کرد.
🔹مرد بهخوبی در مزرعه کار میکرد و از صبح تا غروب تمام کارهای مزرعه را انجام میداد و مزرعهدار از او راضی بود.
🔸سرانجام یک شب طوفان شروع شد و صدای آن از دور به گوش میرسید.
🔹مزرعهدار از خواب پرید و فریاد کشید:
طوفان در راه است.
🔸فورا بهسراغ کارگرش رفت و او را بیدار کرد و گفت:
بلندشو، طوفان میآید باید محصولات و وسایلمان را خوب ببندیم و مهار کنیم تا باد آنها را با خود نبرد.
🔹مرد همان طور که در خواب بود گفت:
نه ارباب، من که به شما گفته بودم وقتی باد میوزد من میخوابم.
🔸مزرعهدار از این پاسخ عصبانی شد و تصمیم گرفت فردا او را اخراج کند. سپس با عجله بیرون رفت تا خودش کارها را انجام دهد.
🔹با کمال تعجب دید که تمامی محصولات با تور و گونی پوشیده شده است. گاوها در اصطبل و مرغها در مرغدانی هستند. پشت همه درها محکم شده است و وسایل کشاورزی در جای مطمئن و دور از گزند طوفان هستند.
🔸مزرعهدار متوجه شد که دستیارش فکر همه چیز را کرده و همه موارد ایمنی را در نظر داشته، بنابراین حق داشته که موقع طوفان در آرامش باشد.
🔹وقتی انسان آمادگی لازم را داشته باشد تا با مشکلات مواجه شود از چیزی ترس نخواهد داشت.
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻آیا می دانستید لاغر شدن حافظه تان را هم تقویت می کند؟!
▫️همین که افراد وزنشان کم می شود، فعالیت مغزیشان زیاد می شود و برای به خاطر آوردن، کمتر زحمت می کشند!
✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻پوست لیمو ۵ تا ۱۰ برابر لیمو ویتامین دارد!😲
🔹پوست لیمو ضد سرطان است و یک دارو ضد انگل ضد تومور ضد کیست و ضد عفونت است.
🔹پوست لیمو دهان را ضد عفونی می کند و منبع غنی از ویتامین C است.
#طب و #سلامت
✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
◈
✍ #سخــــن_بــــزرگان
🌿 آیـتاللـہ بهجـــت (ره) :
اگر تا آخر عمـر شبانه روزی بدون
مزد ڪار ڪنیم قدر و قیمت یڪ
نفس کشیدن در این نظاماسلامی
را نمیتـوانیم جبــران ڪنیـم.
#عرفان
💚http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اینم ورژن ایرانی بازی😅
شما هم امتحان کنید😉
❣#خنده ❣
┏━━━🍃🌸🍃━━━┓
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
┗━━━🍃🌸🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سینما_تفکر
توضیح خمس به زبان ساده و جذاب در یک دقیقه
خبر خوش!
من هم زن گرفتم!!
گفتم اگه شما هم زن میخاین بگین واسه شما هم زن بگیرم ... . . . . .
هم زن های برقی پارس خزر !!! 😝
الآن برگشتی دوباره از اول داری می خونی؟
واقعا که!!!!😂😂
+ #خنده 💓
😃 http://eitaa.com/cognizable_wan
بابام واسه مامانم گل خریده، مامانم میگه : گله؟
بابام میگه: تا نظر کمک داور چی باشه . . .!!!
من 😂و بابام 😂
مامانمم برگشت گفت: نظر کمک داور رو نمیدونم ولی نظر کمیته انظباطی اینه که:
امشب گشنه بخوابین تا منو دیگه مسخره نکنین... :
من 😕و بابام😐
+ #خنده 💓
😃 http://eitaa.com/cognizable_wan
◾️در نبردِ بین شیر و آهو؛
خیلی وقتها آهو برنده میشود…
چون شیر برای غذا میدود
و آهو برای زندگی…
"هدف مهم تر از نیاز است"
#روانشناسی
💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
🌷🌷🌷🌷🌷
⭕️ دست و پا نزن👇👇
اولین گام برای یاد گرفتن شنا, نترسیدن از آب و رها شدنه مربی همیشه میگه : بپر خودتو رها کن ... زیر آب چشمهاتو باز کن دست و پا نزن بعد خودت آروم آروم برمیگردی به سطح آب شرط اول، همان دست و پا نزدنه! گاهی باید واقعا بیخیال شد و رفت گوشه ای نشست باید بیخیال دست و پا زدن شد گاهی باید بگذاریم زندگی کارش بکنه شاید بعدش آروم آروم برگشتیم به سطح آب، بدون اینکه خفه بشیم گاهی توی مشکلات انقدر دست و پا میزنیم که کلا راه حل هارو فراموش میکنیم گاهی هم یه سری مشکلات هست که اصلا راه حلی نداره فقط باید آروم بگیری تا فراموشش کنی مثل هزاران اتفاق بد که تا بحال برای همه ما افتاده و الان فراموشش کردیم پس گاهی رها کن و دست و پا نزن ...!
‼️گاهی باید گذاشت و گذشت‼️
#روانشناسی
💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
🕊
خودشیفتگی: مانع معاشرت
غرور: مانع يادگيری
خودبزرگ بینی: مانع محبوبیت
کم رويي: مانع پيشرفت
عادت کردن : مانع تغيير است!
#دکتر_فرهنگ_هلاکویی
#روانشناسی
💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
پریشاد @romanzarzari.pdf
1.94M
این فایل PDF(پی دی اف) است
#رمان
💌رمان پریشاد
هدایت شده از "دانستنیهای زیبا"
✍علامه تهرانی (ره) :
هر کس در عصر پنج شنبه برود بر سر قبر مادرش و پدرش و طلب مغفرت کند ، خداوند عزوجل طبقه هایی از نور به قلب آنان افاضه می کند و آنها را خشنود می گرداند و حاجات این کس را بر می آورد. أرحام انسان در عصر پنجشنبه منتظر هدیه ای هستند و لذا من در بین هفته منتظرم که عصر پنج شنبه برسد و بیایم بر سر قبر پدر و مادرم و فاتحه بخوانم.
📕 معاد شناسی
علامه طهرانی ، ج ۱ ، ص ۱۹۰
امروز پنجشنبه
یادی كنيم ازمسافرانی
که روزي درکنارمان بودند
و اكنون فقط یاد و خاطرشان
در دلمان باقی ست
با ذكر فاتحه و صلوات
"روحشان راشادکنیم
🌸اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم🌸
👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
#زندگی_زیر_یک_سقف
اگر می خواهید با خانواده همسرتان که دیگر جزیی از زندگی شما هستند، ارتباط خوبی داشته باشید باید رفتارتان را مدیریت کنید.
#همسرداری
🧕http://eitaa.com/cognizable_wan
برای خوشبختی؛ راه درازی رو نريم !
دنبال داشتن آدم خاصی ؛شغل خاصی ؛موقعیت و مدرک و قیافه ی خاصی نباشیم ...!
خوشبختی یعنی که از همین چیزای مثلا معمولی و دم دستی ، لذت ببریم...!
از همین چیزهای ساده ای که یادمون رفته
روزی ...
شبی ...
وقتی ...
داشتنش ؛ آرزومون بود ...!
خوشبختی رو با همین چیزای معمولی به خونه هامون بیاریم!
#خوشبختی
♥️http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴یک #ذهن_آرام ...!
✍️کشاورزى ساعت گران بهایش را در انبار علوفه گم کرد. هرچه جستجو کرد، آن را نيافت.
از چند کودک کمک خواست و گفت هرکس آنرا پيدا کند جايزه میگيرد. کودکان گشتند اما ساعت پيدا نشد. تا اینکه پسرکى به تنهايى درون انبار رفت و بعد از مدتى بهمراه ساعت از انبار خارج شد.
کشاورز متحير از او پرسيد چگونه موفق شدى؟ کودک گفت: من کار زيادى نکردم، فقط آرام روى زمين نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صداى تيک تاک ساعت را شنيدم. به سمتش حرکت کردم و آنرا يافتم.
📌حل مشکلات، نیازمند یک ذهن آرام است...
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔹آقا سیدجلال هیچ وقت با صدای بلند با من صحبت نمیکرد.
بسیار مهمان نواز بود،همیشه وقتی مهمان داشتیم صدایم می کرد تا زودتر بیایم سر سفره و تا نمی آمدم غذایش را شروع نمی کرد.
🔹وقتی مهمانها میرفتند حتما از من بابت پذیرایی تشکر و قدردانی میکرد، مخصوصا اگر همکارانش مهمانمان بودند تشکر ویژه میکرد و حتی دستم را میبوسید.
🗣 راوی: همسرِ شهید سید جلال حبیب الله پور
#سبک_زندگی_شهید
🧕 #همسرانه 🌸👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔹 آیت الله #حائری_شیرازی 🔹
🔸چگونه در طول #هفته از جهت #معنوی #شارژ باشیم؟🔸
یک جوری برنامه ریزی کنید که از جمعهها بهرهبرداری شود. جمعه اگر از لحاظ عبادت، خوب اداره شود، بقیۀ هفته هم خوب اداره میشود! مثل این است که مثلاً شما در ابتدای روز، صبحانه خوردهاید؛ این باعث میشود که دیگر تا ظهر ضعف نکنید!
اگر در جمعه از لحاظ عبادت، کار خوب و حسابی و دهان گیری کردید، تا آخر هفته ضعف نمیکنید، تا آخر هفته شارژ هستید. اگر در جمعه، باطری خودتان را خوب تقویت کنید، تا عصر پنجشنبه کم نمیآورید.
به عبادت و زیارت امامزادهها بپردازید. به زیارت قبور بروید. بعد از نماز جمعه در عصر، دعای سمات بخوانید.
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
درويشی به دهی رسيد. جمعی كدخدايان را ديد آنجا نشسته، گفت: مرا چيزی بدهيد و گرنه با اين ده همان كنم كه با آن ده ديگر كردم. ايشان بترسيدند؛ گفتند مبادا كه ساحری باشد كه از او خرابی به ده ما رسد.آنچه خواست بدادند.
بعد از آن از وی پرسيدند كه با آن ده چه كردی؟
گفت: آنجا سوال كردم،هیچ به من ندادند، به اينجا آمدم، اگر شما نيز چيزی نمی داديد این ده را رها می کردم و به ده ديگر می رفتم...!
🍃http://eitaa.com/cognizable_wan
🌺🍃
💚 ملاقات امام زمان عجل الله فرجه
✍ یكى از علماء بزرگ (مرحوم آیة الله سید باقر مجتهد سیستانى پدر آیة الله سید على سیستانى ومرحوم سید محمود مجتهد سیستانى ) در مشهد مقدس براى آنكه به محضر امام زمان عجل اللّه شرفیاب شود ختم زیارت عاشورا در چهل جمعه هر هفته در مسجدى از مساجد شهر آغاز می كند ایشان فرمودند:
در یكى از جمعه هاى آخرین ، ناگهان شعاع نورى را مشاهده كردم كه از خانه ى نزدیك آن مسجدى كه من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم مى تابید، حال عجیبى به من دست داد، از جاى برخاستم و بدنبال آن نور به در آن خانه رفتم ، خانه كوچك و فقیرانه اى بود، از درون خانه نور عجیبى مى تابید.
در زدم وقتى در را باز كردند، مشاهده كردم حضرت ولى عصر امام زمان عجل اللّه فرجه در یكى از اتاق هاى آن خانه تشریف داشتند و در آن اتاق جنازه اى را مشاهده كردم كه پارچه اى سفید بروى آن كشیده بودند، وقتى من وارد شدم و اشك ریزان سلام كردم ، حضرت بمن فرمودند: چرا اینگونه دنبال من مى گردى و رنج ها را متحمّل مى شوى؟ مثل این باشید (اشاره به آن جنازه كردند) تا من دنبال شما بیایم! بعد فرمودند: این بانوئى است كه در دوره بى حجابى (رضا خان پهلوى ) هفت سال از خانه بیرون نیامده مبادا نامحرم او را ببیند!
📚شيفتگان #حضرت_مهدى(عج)، ج ٣، ص ۱۵۸،
گوهر صدف، ص ۴٨
http://eitaa.com/cognizable_wan