eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/amola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaoa_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 ریشه درخت زیتون را با قدری برگ زیتون جوشانده و آب آن را در بینی جهت معالجه آبریزش بچکانید بسیار موثر است و 🌿 http://eitaa.com/cognizable_wan
🕊 هر چیزی که برایت پیش می‌آید، محصول اندیشه‌های توست. پس اگر می‌خواهی زندگیت را عوض کنی، باید از عوض کردن اندیشه‌هایت آغاز کنی. 👤 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
موفقیت سه بار رخ می‌دهد؛ اول در دلمان، وقتی چیزی را طلب می‌کنیم. دوم در ذهن‌مان، وقتی نقشه‌ی به دست آوردنش را می‌کشیم. و بار آخر در زندگی‌مان، وقتی برای رسیدن به آن تلاش می‌کنیم... 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
🌱 برای مقابله با هر حس آزار دهنده‌ای تو وجوود خودتون؛ اول باید منابع ایجاد اون حس رو شناسایی کنید. مثلا برای حس "ترس" اول باید به دو تا سوال جواب دقیق بدید: 1. دقیقا از چی می‌ترسید؟ 2. دقیقا چرا می‌ترسید؟ و بعد اطاعاتتون توی اون زمینه رو بالا ببرید. چون ثابت شده که هر چقدر منابع اطلاعاتیمون ضعیف تر باشه، ما همونقدر درباره احساسمون سر در گم خواهیم بود. 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
4_513492829482254783.pdf
3.41M
✍🏻نویسنده: ژانر : خلاصه: حوا زنی ۲۸ ساله ، که در یازده سالگی اونو دور از چشم مادرش به همسری پسرعموش صارم درمیارن، مادر حوا وقتی مطلع میشه که دو هفته از عروسی حوا و صارم گذشته، خودشو به منزل پدری حوا می‌رسونه و دخترشو شبونه از اونجا فراری میده... حالا بعد از ۱۷ سال صارم دنبال حوا برگشته درحالی که یه دختر شونزده ساله دارن و....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر خواستی تکیه بدهی نه به چهره ها اعتماد کن نه به زبان‌ها اما به دو تا چیز میشود تکیه کرد؛ یکی مرام و مردانگی و دومی انسانیت اولی نمک میشناسد ، دومی هیچ وقت ظلم نمی‌کند . ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 حکایتی از توسل به امام جواد عليه‌السّلام 👤از زبان حجت الاسلام هاشمی نژاد ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت. استاد به او گفت که دیگر شما استاد شده ای و من چیزی ندارم ک به تو بیاموزم. شاگرد فکری به سرش رسید، یک نقاشی فوق العاده کشید و آن را در میدان شهر قرار داد ، مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجایی ایرادی می بینند یک علامت × بزنند و غروب که برگشت دید که تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد . استاد به او گفت: آیا میتوانی عین همان نقاشی را برایم بکشی ؟ شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد ولی این بار رنگ و قلم را قرار داد اما متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود که : اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید غروب برگشتند دیدند تابلو دست نخورده ماند. استاد به شاگرد گفت: انتقاد آسان است اما اصلاح .... 🍃http://eitaa.com/cognizable_wan 🌺🍃
🌱🌱🌱🌱🌱🌱 📚 بهترینِ خود باشیم تاجر ثروتمندی در حیاط قصرش انواع مختلف درختان و گیاهان و گلها را کاشته و باغ بسیار زیبایی را به وجود آورده بود. هر روز بزرگترین سرگرمی و تفریح او گردش در باغ و لذت بردن از گل و گیاهان آن بود. تا این که یک روز به سفر رفت. در بازگشت، در اولین فرصت به دیدن باغش رفت. اما با دیدن باغ سر جایش خشکش زد… تمام درختان و گیاهان در حال خشک شدن بودند! 🥀 مرد رو به درخت صنوبر که پیش از این بسیار سر سبز بود، کرد و از او پرسید که چه اتفاقی افتاده است؟ درخت به او پاسخ داد: من به درخت سیب نگاه می کردم و باخودم گفتم که من هرگز نمی توانم مثل او چنین میوه هایی زیبایی بار بیاورم و با این فکر چنان احساس نارحتی کردم که شروع به خشک شدن کردم…" مرد بازرگان کنار درخت سیب رفت، اما او نیز خشک شده بود…! علت را پرسید و درخت سیب پاسخ داد: "با نگاه به گل سرخ و احساس بوی خوش آن، به خودم گفتم که من هرگز چنین بوی خوشی از خود متصاعد نخواهم کرد و با این فکر شروع به خشک شدن کردم." آنطرف تر بوته ی یک گل سرخ نیز خشک شده بود. گل سرخ گفت: "من حسرت درخت افرا را خوردم، چرا که من در پاییز نمی توانم گل بدهم. پس از خودم ناامید شدم و آهی بلند کشیدم. همین که این فکر به ذهنم خطور کرد، شروع به خشک شدن کردم." مرد در ادامه ی گردش خود در باغ متوجه گل بسیار زیبایی شد که در گوشه ای از باغ روییده بود. علت شادابی اش را جویا شد. گل چنین پاسخ داد: "ابتدا من هم شروع به خشک شدن کردم، چرا که هرگز عظمت درخت صنوبر را که در تمام طول سال سر سبزی خود را حفظ می کرد نداشتم، و از لطافت و خوش بویی گل سرخ نیز برخوردار نبودم، اما با خودم فکر کردم اگر مرد تاجر که این قدر ثروتمند، قدرتمند و عاقل است و این باغ به این زیبایی را پرورش داده است می خواست چیزی دیگری جای من پرورش دهد، حتماً این کار را می کرد. بنابراین اگر او مرا پرورش داده است، حتماً می خواسته که من وجود داشته باشم. پس از آن لحظه به بعد تصمیم گرفتم تا آنجا که می توانم زیباترین موجود باشم…" 👏 دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد؛ به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم. 👌 🌱🌱🌱🌱🌱🌱 ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 جواب دکتر عزیزی به این جمله که مهم دل آدمه😁😁😁😁 خیلی خوب بود 🌐 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 حتما این ویدئو رو با دقت تا انتها ببینین اینم یکی دیگه از افتخارات ازادی اوناست 😁 بله هر رفتاری اسمش نیست 🌐 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔷خیالت راحت پررو نمیشه !! هر مردي یه عیبي داره، همه ي آدم ها بلاخره هم خوبی هايی دارن هم ایراداتی، هیچ کس کامل نیست مثل خود ما ✔ ولی وجود عیوب در شوهرمون باعث نمیشه خوبی هاش رو فراموش کنین؛ خوبی هاش رو جلو دیگران در صورت مناسب بودن موقعیت ذکر کنین و به شوهرتون بابت ویژگي های خوبش احساس قدرت بدین مطمین باشین اگر از ویژگی های مثبتش تعریف و تمجید کنین و در موقعیت های مناسب هم با بیان مناسب ایرادات رو برای اصلاح ( نه برای مقایسه، یا نه برای سرکوفت زدن) بیان کنین، تاثیر خودش رو میذاره و شوهرتون به سمت بهتر شدن پیش میره حتی در بدترین حالت، یعنی اگر به نظرتون شوهرتون ویژگی مثبت هم نداره ازش تعریف کنین مثلا بهش بگین : 👈🏻 من تورو دارم هیچي کم ندارم 👈🏻 من خوشبخته خوشبختم با تو" و .... ☑️ احساس قدرت در مردها معجزه ميکنه اونوقت می ببینین که توی این حالت، رسیدن به خواسته هاتون چقدر راحت تر اتفاق می افته. http://eitaa.com/cognizable_wan
💠 با همسرم آیه‌ی هفتم‌ سوره ابراهیم علیه‌السلام را می‌خواندیم: «وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِى لَشَدِيدٌ»(و به یادآورید هنگامى را که پروردگارتان اعلام کرد اگر شکرگزارى کنيد، نعمتم را بر شما می‌افزایم و اگر ناسپاسى کنيد، مجازاتم شديد است!) 💠 به گفتم پس اگر بخواهم کاری کنم که خوبیهای شما بیشتر شود باید از خدا بابت نعمتهایی که از طریق شما به من داده تشکّر کنم و اگر بخواهم با نق زدن و توقّعات زیاد، کنم طبق فرمایش قرآن وضعیت زندگیمان عذاب‌آور خواهد شد. 💠 با هم قرار گذاشتیم چند دقیقه به نوبت این فرمول را کنیم: خدایا شکر که همسرم است! خدایا ممنونتم که همسرم مودّب است! الحمدلله که همسرم است و درگیر بیماری نیست! خدایا شکرت که همسرم بچه‌ها را خوب تربیت می‌کند! الحمدلله که همسرم آبروی مرا می‌کند! خدایا سپاس که همسرم بیکار نیست! خدایا ممنونتم که توان جسمی به همسرم دادی تا برای همسر و فرزندانش کند! خدایا شکر که پاهای سالم به همسرم دادی تا برای خرید و امور خانه بتواند رفت و آمد کند! الحمدلله که به من دادی تا از دیدن همسرم لذّت ببرم! الهی شکر که راهنمایی‌ام کردی تا به نعمتهایی که از طریق همسرم به من عطا کردی توجّه کنم! خدایا... 💠 اقرار می‌کنم بعد چند دقیقه، دلم چنان و رقیق شد که اشک شوق، اشک خجالت از خدا بر گونه‌هایم سرازیر گشت و لذّت با خدا را چشیدم. 🧕 🌸👇 http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️مگر قرار نیست یک عمر زن زندگی اش باشی؟! خوب، پس بلد باش... دلبری کردن قانون بی چون چرای رابطه است. بلد باش دلربایی کردن را. اینکه تا دیروز دختر خانه بوده ای و میگفتی من از این ادا ها بلد نیستم خوب بود، اصلا عالی بود. دستت درد نکند که وارد بازی های دلبری نشدی. اما الان دیگر فقط دختر خانه پدری نیستی. الان آرام و قرار دل مردت شده ای بلد باش دلبری را. بلد نیستی؟! به نابلدی ات افتخار هم میکنی؟! افتخار نکن عزیزم، چون عیب است. اول خجالت بکش. بعد برو دنبال یاد گرفتنش. کمی لم و قلقل این مردت را یاد بگیر. بگذار قلبش برای تو تندتر از بقیه آدمها بزند. تو اگر نجنبی، چهار روز دیگر درگیر روزمرگی زندگی میشوی. بعد تا چشم باز کنی، میبینی پیر شده ای و مردت هم هر روز بی تفاوت تر از روز قبل! پس لطفا بلد باش دلبری کردن را.... http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻بر اساس ساعت طبیعی بدن، خطرناک‌ترین زمان رانندگی، بین ساعت ۶ تا ۸ صبح و ۱۴ تا ۱۶ بعدازظهر است، زیرا در این زمان بدن انسان به طور طبیعی دچار کاهش انرژی می‌شود. و http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻در روزهای گرم بجای نوشیدنی سرد، چای نعناع بخورید تا خنک شوید‌! 🍵 ▫️مایعات سردباعث تولید گرما دربدن میشه تاتعادل دما حفظ بشه. درنتیجه خنک‌کنندگی آنها پایدار نیست. اما با خوردن یک لیوان چایی نعناع بدن شما به طور شگفت انگیزی احساس خنکی می‌کند. و http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضیامون قند و شکر‌ رو چند ساله حذف کردیم اما میدونستی خیلی از تنقلات روزانه قند زیادی تو تولیدشون استفاده میشه! از ساقه طلایی انتظار نداشتم اینقدر قند داشته باشه!😐 ♨️ و 👇👇👇 🌍 http://eitaa.com/cognizable_wan
✍️میرزا اسماعیل دولابی (ره) : ▫️بعضی سال‌ها می‌شد که مزرعه‌ی اصلی ما آفت می‌خورد و تمام محـصولمان از بین می‌رفت. ▫️یک قطعه زمین کوچک هم جای دیگـری کاشـته بـودیم، بـه اصـطلاح کناره‌کاری، و اصلاًَ آن را به حساب نمی‌آوردیـم؛ اما همـه‌ی خـرج سـالمان را همـان کناره‌کاری تأمین می‌کرد و جبران همه‌ی خسارت مزرعه‌ی اصلی را هم می‌نمود. ▫️خوب است مؤمن در کنار عبادات و اعمال واجبش یک ، هـر چنـد هـم کـه کوچک باشد، به طور خصوصی برای خودش قرار بگـذارد، مثـل دسـتگیـری از یـک خانواده‌ی فقیر یا سرپرستی یتیم و چه بسا فردای قیامت همین کناره‌کاری باعث نجات انسان شود. 📚مصباح‌الهدی، ص ۲۳۲ http://eitaa.com/cognizable_wan
🟩داستان ضرب المثل شکم را پهنش کنی دشت است، جمعش کنی مشت است 🔹️روزی بود روزگاری بود. روزگار اسکندر بود. کار لشگر کشی و جنگ اسکندر پیش رفت و پیش رفت تا به چین رسید. امابر خلاف انتظار او نه لشگری در برابرش مقاومت کرد و نه سپاه و فرمانده ای به جنگش آمد. خاقان چین که فرمانده بزرگ مردم چین بود،دستور داد اسکندر ولشگریانش را با احترام به پایتخت چین ببرند. اسکندر و سربازانش خوشحال بودند که بدون جنگ وخونریزی چین را هم فتح کرده اند،اما نمی دانستند که در پشت پرده حکایت هایی است... وقتی اسکندر به پایتخت چین رسید،خاقان چین به استقبالش رفت واو را با عزت واحترام وارد قصر کرد. شب خاقان چین مهمانی بزرگی راه انداخت وهمه ی بزرگان چین را به آن مهمانی دعوت کرد. از اسکندر و فرماندهان سپاه او هم خواست که در آن مهمانی شرکت کنند.مهمانان که آمدند وجمع شدند،بساط شام چیده شد.جلوی هرکدام از مهمانان ظرف سرپوشیده ای بودکه غذای خوشمزه ای در ان گذاشته بودند.وقت خوردن شام شد.همه ی مهمانان سرپوش های غذا را برداشتند و مشغول خوردن غذا شدند.اسکندر وفرماندهان او هم سرپوش های ظرف خود را برداشتند،اما در ظرف آنها غذا نبود تعجب کردند. در ظرف غذای آنها به جای غذا،طلا وجواهرات گران قیمت گذاشته بودند.اسکندر با دیدن طلاها وجواهرات شگفت زده شد و روکرد به خاقان چین و با خنده گفت:متشکرم که به من و فرماندهانم احترام گذاشتید و این جواهرات گران بها را به ما هدیه دادید اما من انتظار داشتم که مثل بقیه برای ما هم شام بیاورند،دلیل این کارتان چیست؟ خاقان چین با آرامش جواب اسکندر را داد و گفت:من فکر می کردم که اسکندر وفرماندهانش به جای غذا طلا وجواهرات می خوردند،به همین دلیل برای شما چنین چیز هایی را به عنوان شام گذاشته ام. اسکندر کمی ناراحت شد و گفت: این چه حرفی است که می زنی.تا حالا چه کسی به جای غذا طلا وجاهرات خورده است؟ خاقان چین گفت:اگر طلا وجواهرات نمی خورید،این همه کشور گشایی وجنگ وخونریزی برای چیست؟ اگر پادشاه یک کشور کوچک هم باشید،بهترین غذاها را می توانید بخورید. شکم را پهن کنی از دشت هم بزرگتر است وجمعش کنی اندازه ی یک مشت است. 🔻از آن به بعد برای این که بگویند برای یک لقمه غذا نباید به درو دیوار زد و با قناعت هم میشود زندگی کرد،این مثل را به زبان می آورند. ✍️شکم را پهنش کنی دشت است جمعش کنی مشت است http://eitaa.com/cognizable_wan