فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بد زبانی در خانواده هم جزء گناهان بزرگ است.
#استادعباسی_ولدی
🧕 #همسرانه 🌸👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_آموزشی 🎥
#زمان_و_نحوه_خواب_کودکان 😴
این قسمت :
" کودکان قبل از #خواب چکار نکنند "
#کارتون_کودکانه
🎬 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ ماجرای شنیدنی امام موسی کاظم (ع) و بشر حافی
🎥حاج اقا ماندگاری
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
💫همه چیز را فراموش میکنی
✨✨از دنیا نگو
✨✨از خلق نگو
✨✨از خودت نگو
✨✨ از خدا بگو.
👈 چند وقت که تنها از خدا بگویی
💫 اگر غیر از او چیزی هم وجود داشته باشد از یادت میرود و غیر او را فراموش میکنی.
محمداسماعیل دولابی
http://eitaa.com/cognizable_wan
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#احمد_ها
🌷در عمليات بیت المقدس، دو «احمد» داشتیم که فرمانده بودند و صدای آنها از شبکههای بیسیم مرتب شنیده میشد. «احمد متوسلیان» فرمانده لشکر محمد رسول الله (ص) و «احمد کاظمی» فرمانده لشکر نجف اشرف. در تماسهای بسیار مهم، مخصوصاً در لحظات شکستن خطوط دشمن، فرماندهان و رزمندگان از لهجه های آنها متوجه میشدند که این «احمد» کدام «احمد» است. اما جالبتر زمانی بود که دو «احمد» با هم کار داشتند!!
🌷در مرحلهی دوم عملیات که بچه های لشکر محمد رسول الله (ص) در دژ شمالی خرمشهر با لشکر ۱۰ زرهی عراق درگیری سختی داشتند و کارشان به اسیر دادن و اسیر گرفتن هم کشیده شده بود و احمد متوسلیان با بدنی مجروح عملیات را هدایت میکرد، احمد کاظمی با احمد متوسلیان اینگونه تماس میگرفت: احمَد احمَد احمَد؛ احمِد. او سه احمدِ اول را که یعنی متوسلیان، با لهجه تهرانی میگفت اما اسم خودش را با لهجه نجف آبادی، مخصوصاً مقداری هم غلیظتر بیان میکرد، به این ترتیب فرماندهان که صدای او را از بیسیم میشنیدند، میزدند زیر خنده....
🌹خاطره ای به یاد فرماندهان، سردار #شهید احمد کاظمی و سردار جاویدالاثر احمد متوسلیان
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
💔#حاشیه_نرید
🍃🍂همســران عزیز!
کدورتها را بیان کنید🍃🍂
✍به عنوان مثال : دیروز که خونه داییم اینطوری باهام صحبت کردی حس کردم برات ارزش زیادی ندارم، لطفا دفعه بعد اگر خواستی بهم تذکری بدی جلوی بقیه نباشد.
🖋 موقع اعلام کدورتها حاشیه نرید و مسائل قدیمیتر حتی مرتبط را پیش نکشید و فقط به موضوع اصلی اشاره كنيد.
#همسرداری
🧕http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️به همسرت بگو دوستت دارم
درست است که می دانید همسرتان شما را دوست دارد و او هم از علاقه شما نسبت به خودش مطمئن است، اما این دلیل نمی شود که شما و یا همسرتان از ابراز علاقه نسبت به یکدیگر امتناع کنید.
👈 همه افراد نیازمند شنیدن این جمله هستند، ولو آن که جمله تکراری باشد. تاکید به این حس هیچ گاه از ارزش شما نمی کاهد و یا همسرتان را پرتوقع نمی کند، به همسرتان بگوئید: دوستش دارید و از این که او کنارتان هست، احساس آرامش و خوشبختی می کنید.
«دوستت دارم»، جمله معجزه گری است که شنیدن به موقع آن، گوش همسرتان را می نوازد و به زندگی شما امید تزریق می کند. برای صمیمی شدن با همسرتان او را در آغوش بگیرید.
#ابراز_علاقه
#عاشقانه
🧕#همسران🌸👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 #آسمان_عزّت_و_محبوبیت
💠 پذیرش اشتباه یکی از راهکارهای پایداری بنیان خانواده است.
💠 شما میتوانید با گوش دادن به صحبتهای همسرتان او را آرام کنید و با پذیرفتن اشتباه خود و گفتن جمله ""ببخشید"" بار دیگر عشق را به زندگیتان هدیه دهید.
💠 معنای پذیرش اشتباه این است که شما خواهان ادامه رابطه گرم با همسرتان هستید و برای حل مشکل، فرد منطقی و بدون تعصب میباشید.
💠 علاوه بر اینکه پا گذاشتن روی هوای نفس و کوتاه آمدن، سکوی پرشی به سمت آسمانِ محبوبیت و عزّت است.
#همسرداری
🧕http://eitaa.com/cognizable_wan
بخشی از یک نقشهی خلیج فارس
تهیه شده در سال 1832 میلادی
از آرشیو British Library
اعداد نوشته شده در آبها، عمق آب اندازهگیری شده به روش Depth sounding هستند.
#اطلاعات_عمومی
🔸🚪 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔮✨✨🔮
#ضرب_المثل 💐
کوه به کوه نمی رسد، اما آدم به آدم می رسد.
در دامنه دو کوه بلند،
دو آبادی بود که یکی «بالاکوه»
و دیگری «پایین کوه» نام داشت؛
چشمه ای پر آب و خنک از دل کوه
می جوشید و از آبادی بالاکوه می گذشت
و به آبادی پایین کوه می رسید. این چشمه
زمین های هر دو آبادی را سیراب می کرد.
روزی ارباب بالا کوه به فکر افتاد که زمین
های پایین کوه را صاحب شود.
پس به اهالی بالاکوه رو کرد و گفت:
«چشمه آب در آبادی ماست، چرا باید آب را
مجانی به پایین کوهی ها بدهیم؟ از امروز
آب چشمه را بر ده پایین کوه می بندیم.»
یکی دو روز گذشت و مردم پایین کوه ازفکر
شوم ارباب مطّلع شدند و همراه کدخدایشان
به طرف بالا کوه به راه افتادند و التماس کردند
که آب را برایشان باز کند.
اما ارباب پیشنهاد کرد که یا رعیت او
شوند یا تا ابد بی آب خواهند ماند و گفت:
«بالاکوه مثل ارباب است و پایین کوه مثل
رعیت. این دو کوه هرگز به هم نمی رسند.
من ارباب هستم و شما رعیت!»
این پیشنهاد برای مردم پایین کوه سخت
بود و قبول نکردند. چند روز گذشت تا اینکه
کدخدای پایین ده فکری به ذهنش رسید و
به مردم گفت: بیل و کلنگ تان را بردارید تا
چندین چاه حفر کنیم و قنات درست کنیم.
بعد از چند مدت قنات ها آماده شد و مردم
پایین کوه دوباره آب را به مزارع و کشتزارهایشان روانه ساختند. زدن قنات ها باعث شد که چشمه بالاکوه خشک شود.
این خبر به گوش ارباب بالاکوه رسید و
ناراحت شد اما چاره ای جز تسلیم شدن
نداشت؛ به همین خاطر به سوی پایین کوه
رفت و با التماس به آنها گفت:
«شما با این کارتان چشمه ما را خشکاندید،
اگر ممکن است سر یکی از قنات ها را به
طرف ده ما برگردانید.»
کدخدا با لبخند گفت:
«اولاً ؛ آب از پایین به بالا نمی رود،
بعد هم یادت هست که گفتی:
کوه به کوه نمی رسد.
تو درست گفتی:
کوه به کوه نمی رسد،
اما آدم به آدم می رسد.» 🦋
🎍〰〰〰〰〰〰🎍
http://eitaa.com/cognizable_wan