─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🍃🍃🍃
🍂🍂
🌸
❣ مردها چه زن هایی را ترک می کنند؟
۱. زنان توجه طلب (هیسترونیک)
زنانی هستند که دوست دارند مورد توجه واقع شوند، دلشان می خواهد گرم و قدرتمند به نظر برسند در صورتی که به شدت در پشت صحنه، یخ زده اند.
۲. زنان مهرورز حمایتگر
این گروه از زنان، مردان را با کودکان خود، اشتباه گرفته اند. دلشان می خواهد مانند یک مادر، شش دانگ مراقب شوهر خود باشند.
۳. زنان بچسب (سریش)
این گروه از زنان، به شدت گیر می دهند. در محبت و بی محبتی، افراط می کنند. دلشان می خواهد همه جا به همسر خود منگنه شوند. این گروه از زنان گاهی آن قدر در مهرورزی افراطی هستند که مردان را از خود دور می کنند.
۴. زنان شکاک
این گروه از زنان به طرز شگفت انگیزی به همسر خود شک دارند. به طور مداوم در جست وجوی نشانه ای از خیانت، هستند. این زنان بدون مقدمه به دنبال مردشان راه می افتند و او را تعقیب می کنند.
۵. زنان مردنما
این خانم ها، دوست دارند کارهای مردانه انجام دهند و به طرز عجیبی از ظرافت زنانه، دور مانده اند. مردانی که با این گروه زندگی می کنند؛ مردانگی خود را از یاد می برند.
به #کانال_ما_بپیوندید.👇👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
🌸
🍂🍂
🍃🍃🍃
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
. 📱
\😄
. //>
. _\\_
گوشی مدیرو ازش کش رفتم
رفتم تو پی وی فرنداش گفتم سلام
یکی گفت سلام عشقم
یکی گفت سلام عمرم
یکی گفت سلام جیگر
سلام نفسم
سلام بی وفا
سلام خوشگلم
سلام چرا دیشب زنگ نزدی؟
سلام بی معرفت
یکی هم گفت باهات قهرم برو با همون عشق جدیدت خوش باش
بلاکی
مدیر حالا جرأت داری بیا تو گروه
🎯 http://eitaa.com/cognizable_wan 😎👈
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🍃🍃🍃
🍂🍂
🌸
💖#مهم
#نكته
#همسرداري
🚺🚹 مردان و زنان باید یادشان باشد که با همسرشان همخانه نیستند ، بلکه همسرند .
نگذاریم طرف مقابلمان احساس فقر و کمبود کند .
🔰ما نباید برای خودمان زندگی کنیم ، بلکه باید برای همدیگر زندگی کنیم و همدیگر را شاد کنیم .
وقتی همسر شدیم
باید همسری کنیم
نه اینکه فقط به امورات خودمان برسیم ،
فرق نمیکند ، چه زن و چه مرد ، در همه زمینه ها ، گفتگو ،
برنامه ریزی ، همکاری ،
کار منزل ،بیرون رفتن ،خرید ،
همه چیز با همکاری هم...
🔰 نگذاریم همسرمان احساس کند که ارزشش از ماشین یا قندان کمتر است
🔰 زن و شوهر مکمل هم هستند
هر دو حق زندگی دارند و هر دو باید از زندگی مشترک بهره مند شوند.
این منافاتی با شخصیت
زن و مرد ندارد
و نه مردسالاری است
نه زن ذلیلی...!
☑️ این معنای درست زندگي است
به #جمع_ما_بپیوندید.👇👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
🌸
🍂🍂
🍃🍃🍃
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
#ایا_میدانید
http://eitaa.com/cognizable_wan
آیا میدانستید که سیگاری ها موقع بیماری ۸ روز دیرتر از افراد عادی خوب می شوند؟
آیا میدانستید که مصرف هر یک نخ سیگار ، ۵٫۵ دقیقه از عمر انسان می کاهد؟
آیا میدانستید که افراد سیگاری ۲ برابر غیر سیگاری ها احتمال ابتلا به زخم معده را دارند؟
آیا میدانستید که روزانه هشت تا ده هزار نفر از نوجوانان در جهان کشیدن سیگار را آغاز میکنند؟
آیا میدانستید که استعمال سیگار در زنان باردار سبب مرگ تقریبا ۴.۰۰۰ نوزاد در سال می شود؟
آیا میدانستید که دود سیگار موجود در محیط بیشتر از مصرف مواد قندی در پوسیدگی دندانهای کودکان نقش دارد؟
آیا میدانستید که درآمد سالانه یک کارخانه سیگار آمریکایی معادل ۱۵ سال فروش نفت ایران است؟
آیا میدانستید که روزانه ۱۵ میلیارد نخ سیگار در سراسر جهان خریداری میشود، به عبارت دیگر هر دقیقه ۱۰ میلیون نخ و یا ۵٫۶ تریلیون نخ در سال؟
آیا میدانستید که مصرف مواد دخانی در هر ۸ ثانیه یک نفر را میکشد و سالانه ۴ میلیون مرگ و یا حدود ۱۰ هزار مرگ روزانه در جهان در پی دارد؟
آیا میدانستید که سیگار کشیدن خطراتی وخیم برای سلامت مادر و جنین ایجاد میکند و میتواند باعث زایمان زودرس، وزن کم هنگام تولد و مرگ ناگهانی نوزاد شود؟
آیا میدانستید که در سال ۱۹۹۶ از کل زباله های جمع آوری شده در امریکا ۲۰ درصد مربوط به ته سیگار بوده است؟
آیا میدانستید که دود سیگار موجود در محیط بیشتر از مصرف مواد قندی در پوسیدگی دندانهای کودکان نقش دارد؟
آیا میدانستید که سالیانه نزدیک به 6۰.۰۰۰ نفر بعلت عوارض سیگار در ایران فوت می شوند؟
آیا میدانستید که مصرف سیگار در ایران سالانه حدود ۶۰ میلیارد نخ میباشد و از این میزان در حدود ۱۳ تا ۱۵ میلیارد آن متعلق به شرکت دخانیات ایران و الباقی محصولات خارجی است؟
👇👇👇👇
🌹 http://eitaa.com/cognizable_wan
هدایت شده از "دانستنیهای زیبا"
🔻رسول خدا صلیاللهعلیهوآله:
درهای آسمان در اولین شب ماه_رمضان گشوده میشود و تا آخرین شب آن بسته نخواهد شد.
📚بحار ج٩٣ ص٣۴۴
🌙حلول ماه مبارک رمضان مبارک باد
هدایت شده از "دانستنیهای زیبا"
🔻رسول خدا صلیاللهعلیهوآله:
درهای آسمان در اولین شب ماه_رمضان گشوده میشود و تا آخرین شب آن بسته نخواهد شد.
📚بحار ج٩٣ ص٣۴۴
🌙حلول ماه مبارک رمضان مبارک باد
مبلغ کفاره
برخی ها سوال می کنند که مبلغ کفاره تاخیر انجام روزه چقدر است.
در حالی که کفاره پول نیست، کفاره یعنی هفتصد و پنجاه گرم طعام از قبیل گندم، برنج، حبوبات و یا ماکارونی و...
قیمت آن باید محاسبه شود تا آن مبلغ بعنوان وجه کفاره پرداخت گردد.
🌱
🔸👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#رمان_فراری
پارت 49
آب هم از آب تکان نمی خورد.
مانده بود که چه؟
مثلا قرار بود دختره از خر شیطان پایین بیاید؟
اگر قرار بود تسلیم بشود که همین سال ها کوتاه می آمد و فرار نمی کرد.
ادعایش هم می شد.
اما حریف یک زن نشد.
نیم ساعتی ایستاده بود که ماشین سیاه رنگی کنار مسافرخانه توقف کرد.
پژمان با لباس های کاملا سیاه پیاده شد.
همیشه سیاه می پوشید.
مقابل نادر ایستاد.
-معلومه روباهی بدبخت!
نادر سرش را پایین انداخت.
حرفی نداشت بزند وقتی در تمام این مدت هیچ نتیجه ای نگرفته بود.
-راست راست گذاشتی دختره در بره بی عرضه؟
مثلا داشت آبروداری می کرد.
تن صدایش بالا نرفته بود.
فحش و بد و بیدار هم نمی داد.
پس گردنی و بقیه هم که هیچ!
ولی همه بماند به وقتش...
-سوار شو!
نادر اطاعت کرده جلو نشست.
پژمان هم عقب!
-آقا، کسی که منو کتک زد آیسودا خانم رو می شناخت، چون صداش زد. از اونجایی که خانم فک و فامیلی نداره، باید از دوستاش باشه، دوست دانشگاه و اینا، ما باید آدرس هاشونو پیدا کنیم.
پژمان ساکت شد.
اول باید می رفت استانداری!
کارهایش را انجام می داد.
دعوت شام استاندار بود.
فردا هم جلسه ی شوراها...
باید اتاقی در هتل می گرفت.
و البته از رابط هایش کمک می گرفت.
آیسودا را پیدا می کرد.
دیر یا زود می شد.
اما پیدایش می کرد.
*
صدای در پولادی را که تازه از خواب بیدار شده بود را متوجه ی در کرد.
اول صبحی آن هم جمعه چه کسی می توانست باشد؟
با همان لباس های خانگی و موهای آشفته به سمت در رفت.
در را باز کرد.
دختر جوان همسایه بود.
لباس ورزشی تنش بود.
احتمالا می خواست به ورزش برود.
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#رمان_فراری
پارت 50
-جانم؟
دختر با لب های پروتز کرده که به صورتش می آمد لبخند زد و گفت: خوبین آقای مهندس؟
-ممنونم، چیزی شده؟
-دختر درون خانه سرکی کشید و گفت: هوا خیلی خوب بود، عالی برای ورزش کردن...
پولاد بی حوصله نگاهش کرد.
یعنی در زده بود که در مورد ورزش کردنش توضیح بدهد؟
همان موقع آیسودا هم از اتاق بیرون آمد.
موهایش را دم اسبی بسته بود و خمیازه می کشید.
از دیدن همان دختری که یکی دو روز پیش دید اخم هایش را درهم کشید.
-شما نمیاین ورزش آقای مهندس؟
پولاد بر و بر نگاهش کرد.
انگار از نگاه پولاد هول کرده باشد گفت: ماشینتون رو بد زدین، من نمی تونم ماشینو از پارکینگ بیارم بیرون!
یعنی می خواست دست و پاچلفتی بودنش را اینگونه نشان بدهد؟
-الان سوییچ میارم!
برگشت که آیسودا را دید!
همیشه این مدل مو بستن به صورتش می آمد.
آیسودا توجهی نکرد و به سمت سرویس رفت.
پولاد پوفی کشید و رفت تا سوییچ بیاورد.
آیسودا را خوب می شناخت.
اعتقادات خاص خودش را داشت.
مثلا پوشش موهایش را اصلا قبول نداشت.
مانده بود دو سه روز اول چرا رو می گرفت.
موهایش را می پوشاند.
وارد اتاقش شد.
سوییچ را برداشت و با دختر فضولی که مدام به خانه اش سرک می کشید پایین رفت.
توجهی به پرحرفیش نکرد.
ماشین را جا به جا کرد و بالا آمد.
امشب شام را با استاندار می خورد.
انگار از خیلی ها دعوت کرده بود.
قرار بود یک کار خیریه ای مشارکتی را پایه ریزی کنند.
مانده بود چه کاری!
نواب هم دعوت بود.
احتمالا با هم می رفتند.
صدای آیسودا از آشپزخانه می آمد.
انگار داشت میز صبحانه می چید.
به اپن تکیه داد و صبح بخیر گفت.
آیسودا زیر لبی جوابش را داد.
-بهت میاد!
آیسودا نگاهش کرد.
از رو گرفتن خسته شده بود.
این مرد همان پولادی بود که هنوز دیوانه وار عاشقش بود.
-چی؟
─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
📌کانال #دانستنی_های_زیبا👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔗یه کانال بجا #صدکانال👆
طرف واسه آمارگیری اومده به بابام میگه چن تا بچه داری؟
بابام میگه : یکی
آمارگیر میگه : تو شناسنامه که اسم دوتا نوشته؟
بابام میگه : ها اینو میگی؟
این دکوریه هروقت اینترنت قطع بشه
میاد تو هال یه دور میزنه و میره تو اتاق...!
در همین حد!!
🎯 http://eitaa.com/cognizable_wan 😎👈
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#رمان_فراری
پارت 51
-موهات!
-ممنونم.
برایش لیوانی از چای پر کرد و گذاشت.
پولاد پشت میز نشست.
آیسودا بی میل بالای سرش ایستاد.
-بیا بشین.
منتظر اجازه اش نبود.
ولی باز هم حرف می زد.
شاید راضی می شد.
روبرویش نشست.
-من باید برم بیرون!
-نمی تونی!
خونسردی پولاد به شدت آزاردهنده بود.
-چیزی لازم دارم باید بخرم.
حس می کرد به ماهیانه اش دارد نزدیک می شد.
دل دردهای ریزی داشت که نوید می داد.
زندانی پژمان که بود، زنی بود که برایش غذا می آورد.
هر وقت به ماهیانه اش نزدیک می شد فورا همه چیز را تهیه می کرد.
اصلا نمی گذاشت لنگ بماند.
مسکن می خورد تا درد نکشد.
همیشه هم کلی دمنوش در بساطش داشت.
-خودم می خرم.
حرصی گفت: لازم نکرده!
-باشه می برمت!
لبخندی روی صورتش سنجاق شد.
-با خودم میای اما بزنه به سرت فرار کنی به زور برت می گردونم.
تند تند سرش را تکان داد.
زندگیش فرقی نکرده بود.
فقط زندانبان هایش فرق کرده بود.
مردی که دوستش نداشت جایش را به مردی که دوست داشت داده بود.
-یه چیزی بخور میریم.
لقمه ای نان و پنیر برداشت و خورد.
عملا همخانه بودند.
همخانه هایی بدون محرمیت!
بدون حس...
شاید هم با نفرت!
حداقل اینکه عشقی از پولاد نمی دید.
حرف های دیشبش را هم می گذاشت پای عقده هایی که باز شده بود.
بلند شد.
برای خودش چای ریخت و دوباره نشست.
پولاد زیر چشمی نگاهش کرد.
نکند نقشه ای دارد؟
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#رمان_فراری
پارت 52
می خواست مثبت اندیش باشد.
شاید واقعا به تجدید هوا احتیاج دارد.
میز صبحانه که جمع شد.
پولاد با آرامش بلند شد تا لباسش را عوض کند.
اخطارگونه گفت: 5 دقیقه وقت داری آماده بشی.
آیسودا با ذوق گفت: زود آماده میشم.
واقعا هم زود آماده شد.
حتی زودتر از پولاد.
چیزی نداشت که آرایش کند.
4 سال بود صورتش رنگ یک رژ را هم ندیده بود.
بورس مو هم نداشت.
تازه با این دست زخمی نمی توانست شانه کند.
عادت داشت با یک دست موهایش را می گرفت و با دیگری شانه می کشید.
اما متاسفانه چیزی نداشت.
پس فقط با همان لباس هایی که آمده بود خودش را آماده کرد.
لباس هایی که پولاد متوجه شده بود کهنه هستند.
کهنه و از مد رفته!
انگار که این دختر از قرن وسطا آمده باشد.
بیرون از اتاق منتظر پولاد ایستاد.
پولاد شیک با لباس های مارک بیرون آمد.
آیسودا با دیدنش تمام ذوقش فروکش کرد.
چقدر تفاوت بین آن دو وجود داشت.
انگار از دو سیاره ی متفاوت باشند.
با این لباس ها خجالت می کشید حتی کنارش راه برود.
پولاد شیک و آراسته با لباس های مارک و ادکلنی که بویش ملایم و سرد اطرافش را احاطه کرده بود...
او با لباس های 4 سال پیشش!
نه اینکه پژمان خرج نکرده باشد ها...
برعکس مرد ولخرجی بود.
همه چیز می خرید.
ولی هرگز برای بیرون رفتن لباسی نخرید.
چون آیسودا 4 سال زندانیش بود.
زنی که زندانی است چه حاجت به کفش و کیف و مانتو...
پولاد با اکراه نگاهش کرد.
ولی مهم نبود.
به سمت در رفت.
در را باز کرد.
ولی به محض اینکه می خواست آیسودا رد شود، دستش را گرفت.
-وصل میشی به من، جم بخوری خفتت کردم.
-باشه.
در را پشت سرش بست.
و با هم راه افتادند.
پولاد یک لحظه هم دستش را رها نکرد.
─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
📌کانال #دانستنی_های_زیبا👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔗یه کانال بجا #صدکانال👆
حسن روحانی گفت: «از اجراء سند ۲۰۳۰ نمیگذرم!»
چرا حسن روحانی بر اجراء سند ۲۰۳ اصرار میورزد؟
روحانی رئیس جمهور است، یا مأمور تربیت سرباز برای آمریکا و انگلیس؟!
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با معلمان کشور فرمودند: «میخواهند با اجرای سند ۲۰۳۰ برای آمریکا و انگلیس، سرباز و رعیت درست کنند.»
مأموریت اصلی لیبرالها، اکثر فرنگ رفتهها و تحصیل کردگان در نزد روباه پیر و غرب، تربیت سرباز برای اربابان خود هست.
🔰✍✍✍✍✍✍🔰
http://eitaa.com/cognizable_wan
نیت روزه رمضان
برخی ها تصور می کنند برای گرفتن روزه واجب رمضان حتما باید هر روز نیت کنند.
در حالی که می توان در شب اول تا قبل از اذان صبح، نیت همه ماه را یکجا انجام داد.
متن دقیق رساله:
انسان میتواند در هر شب از ماه رمضان برای روزه فردای آن نیت کند و همچنین جایز است که شب اول ماه، نیت روزه همه ماه را بنماید.
توضیح المسائل بهجت م1264
🌱
🔸👇
http://eitaa.com/cognizable_wan