eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
مراقب زبانت باش زبان وزنش ڪم و گناهش بیشمار است چه بسا دل ها ڪه شڪست! آبروها ڪه ریخت! و زندگے ها ڪه تباه شد 👌👌 ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
گاهی ما همدیگه رو از دست میدیم تا خودمون رو پیدا کنیم گاهی ما فقدان رو تجربه میکنیم تا قدر بودن ها رو بدونیم گاهی ما شکست عاطفی میخوریم تا معنای واقعی دوست داشتن و دوست داشته شدن رو درک کنیم ولی زندگی همینه... و ما هر روز و تا همیشه یاد میگیریم و پخته تر میشیم و ورژن با تجربه تری از ما متولد میشه که توان بالاتری برای رویارویی با ناشناخته ها داره...!🤍 ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*مولایی منی جان 💚که اسم تو کریمه عشق تو زندگیمه غمت غمی عظیمه🖤 ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
🌸🍃🌸🍃 پسر  کوچولوی خواهرم از من بیسکویت خواست. گفتم: امروز مى خرم. وقتى به خانه برگشتم فراموش کرده بودم.  دوید جلو و پرسید:دایی بیسکویت کو؟ گفتم: یادم رفت. شروع کرد و گفت: دایی بَده، دایی بَده.  بغلش کردم و گفتم: دایی جان! دوستت دارم. گفت: بیسکویت کو؟ فهمیدم دوستى بدون عمل را بچه سه ساله هم قبول ندارد. چگونه ما می گوئیم خدا و رسول و اهل بیت و شهدا  را دوست داریم، ولى... «در عمل کوتاهى می کنیم» ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
🌱🌱🌱🌱 🌱🌸🌸 🌱🌸 🌱 📘 ✍پادشاهی شکم گنده بیمار شد. حکیم را به بالین طلبید. پس از معاینه گفت: علی التحقیق سلطان پس از چهل روز از دنیا خواهد رفت. 🔸شاه برآشفت و حکیم را در بند کشید و از ترس مرگ و غم و غصه‌ی فراق لب به خوردنی‌ها نزد و روز به روز لاغرتر شد. اما پادشاه روز چهلم بهبود یافت و حکیم را به گردن زدن فرا خواند، و با عتاب گفت: سخنت دروغ آمد. 🔹طبیب پاسخ داد: بهبودی‌ات از تدبیر من است. بیماری‌ات پرخوری بود، با ترس از مرگ و کم خوری، لاغر شدی و اندام ناهنجارت میزان شد. شاه خوشحال گشت و او را خلعت داد. ✍مولوی می‌گوید: در وجود آدمی سه هزار مار هست و هر هزار مار به یک لقمه‌ی آکل (غذا) زنده می‌شوند. و اگر از سه لقمه یک لقمه کم کنی، هزار مارِ نفِس تو مرده می‌شود و اگر دو لقمه کم کنی، دو هزار مار مرده شود. اگر یک لقمه زیاده کنی، هزار مارِ نفس تو زنده شود. خدا ما را توفیق دهد به کم خوردن و کم گفتن و کم خفتن...! ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻🎥قدرت یک عقاب طلایی که روباهی را در باد شدید حمل می کند! ✅ ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻🎥 گاهی می‌تونه خیلی و خشن باشه ✅ ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
⭕️جلوی خود را در ارتکاب معاصی بگیریم 🔹اگر جلوی خود را در ارتکاب‌ نگیریم، حالمان به انکار و تکذیب و استهزاء به آیات الهی و یا به جایی می‌ رسد که از رحمت خدا ناامید می‌شویم. 📕در محضر بهجت، ج ١، ص ١٩٣ ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فرد وارد بازار قیامت می‌شود. تعجب می‌کند. خدایا! پس چه شد؟ نمازها، عمره‌ها؟ می‌گویند: تو دل شکستی. زهر زبان ریختی. جوان عزیز! اگر می‌خواهی به جایی برسی از خانه خودتان شروع کن! دل خواهرت را شکستی؟ برو درستش کن! 📚آیت الله فاطمی نیا ✾📚 ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
📨 اگر اراده کنی که خودت را حفظ بکنی پروردگار هم در هنگام ارتکاب به معاصی برای تو ايجاد مانع می‎کند ✍️مرحوم آیت الله عبدالکریم حق شناس(ره) ✾📚 ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
توصیه های پیرمرد ۱۰۰ ساله که تمام دنیا را گشت: ۱-هرچه قدرکمتر حرف بزنی کلماتت ارزش بیشتری پیدا می کنند. ۲-وقتی روی مشکلات تمرکز کنی مشکلات بیشتری نصیبت میشه وقتی روی احتمالات تمرکزکنی موقعیت های بیشتری نصیبت میشه. ۳-هرچه قدر پیرتر میشی به آدم های کمتری اعتماد میکنی. ۴-مهم نیست که الان چه قدر زندگی سخته روزی به عقب نگاه میکنی و میفهمی تمام اون دست و پا زدن های زجرآور باعث بهتر شدن زندگیت شدن. ۵-سعی نکن همه کارها رو به تنهایی انجام بدی و خودت رو خسته کنی و درآخربگی تنهایی انجامش دادم مهم انجام دادن کاره چه تنهایی چه گروهی. ۶-بعضی از مسیرهای زندگی رو باید تنها بری بدون خانواده، بدون دوست، بدون شریک گاهی اوقات مجبوری، گاهی اوقت نیازه! ۷-تا انرژی و انگیزه داری برای خودت وقت صرف کن آموزش ببین، مهارت کسب کن مادیات به سمت کسی میره که براش آماده شده. ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
زندگی دشمن شما نیست اما طرز فکرتان می‌تواند دشمن شما باشد! ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫 یه دیالوگ تو یه فیلم "کتاب سبز" بود که خودش یه اصل زندگیه؛ میگفت: «وقتی کاری رو انجام میدی صد در صد انجامش بده! وقتی کار میکنی، کار کن. وقتی میخندی، بخند. وقتی میخوری جوری بخور انگار آخرین‌باره که غذا میخوری..!» به نظر من اصل زندگی همینه! اینکه ما یه سری چیزا رو میخوایم ولی صد درصد خودمونو نمیزاریم و این خوب نیست! بعضی وقتا باید‌ اگر هدفمون اون رشته هست، اون کارس، اون درسه‌اس، اون خونه هست یا ماشینه و یا حتی چند ساعت وقت گذرون با ادمهای که دوسشون داریم؛ *باید تماماً خودمونو تو اون لحظه بزاریم!* ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
♦️اگه به دنبال رابطه عاطفی پایدار هستی ازاین جملات استفاده نکن: 🔹- نباید بگی ( تو هیچ‌وقت به من اهمیت نمیدی)، بجاش بگو: احساس می‌کنم وقتی این اتفاق میوفته به من اونقد که لازم دارم توجه نمی‌کنی 🔹- نباید بگی ( تو هیچوقت به حرفام گوش نمیدی ! )، بجاش بگو: وقتی دارم صحبت می‌کنم، میشه بیشتر به حرفام توجه کنی؟ 🔹- نباید بگی ( چرا همیشه انقد عصبی‌ای؟) بجاش بگو :دوست داری درمورد چیزی که ناراحتت کرده صحبت کنیم؟ 🔹- نباید بگی ( چرا همیشه حرف خودتو می‌زنی؟ ) بجاش بگو: میتونیم درباره نظرات هردومون صحبت کنیم؟ منم دوست دارم شنیده بشم 🔹- نباید بگی ( تو هیچ‌وقت نمی‌فهمی من چی می‌خوام! ) بجاش بگو: می‌تونیم بیشتر درمورد نیازها و خواسته‌هامون صحبت کنیم؟ من نیاز دارم که در موردش صحبت کنیم 👤دکتر محمود انوشه ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
☁️دلبستگی نا ایمن: دلبستگی نا‌ ایمن یک الگوی رفتاریِ که بر اساس ناپایداری در روابطِ ایجاد میشه؛ افرادی که دلبستگی نا ایمن دارن، معمولا به طور مداوم توجه و حمایت رو تجربه نکردند! 📎این الگوی رفتاری معمولا در دوران کودکی شکل میگیره و میتونه بر روابط بالغانه تاثیر منفی بزاره... ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣زوجین نباید گذشته‌ها را پیش بکشند تا از یک زندگی پرآرامش برخوردار شوند. ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
🌷 🌷 ! 🌷می‌خواستیم توی عملیات کربلای ۱۰ شرکت کنیم. علی اکبر رو دیدم که داشت به بچه ها می‌گفت: با وضو باشید! هر لحظه مرگ در کمینه.... قبل از عملیات اومد تدارکات و گفت: یه پیراهن می‌خواهم. امانت می‌برم و بعد از عملیات پس می‌دم. 🌷چند ساعت بعد دیدم پیراهن رو برگردوند! گفت: من توی این عملیات شهید می‌شم، اگه این امانت رو پس ندم و از دنیا برم، فردای قیامت چیکار کنم؟ پیراهن رو تحویل داد و رفت. همونطور که می‌گفت توی همون عملیاتم شهید شد... 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز علی اکبر پرک ✾📚 ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش آسان و راحت . با توضیحات در این فیلم، بهانه‌ای برای نخواندن نماز شب باقی نمی‌مونه. 👈حتماً ببینید و برای همه ارسال کنید. ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
🌸🍃🌸🍃 🔸مورد استفاده: ✍در مورد اشخاصی گفته می‌شود كه از انجام هر كاری می‌ترسند در صورتی كه آن كار اصلاً ضرری ندارد. 🔹در گذشته‌های دور، زن و شوهری سالیان سال در كنار هم زندگی می‌كردند تا پیر شدند. بچه‌های آنها ازدواج كرده و از پیش آنها رفته بودند و به همین دلیل آن دو كاملاً تنها بودند و تمام روز تنها صدایی كه در خانه آنها به گوش می‌رسید صدای جیك جیك دسته‌ی گنجشك‌هایی بود كه روی درخت وسط حیاط آنها زندگی می‌كردند. پیرزن هر روز اضافه‌ی غذا را گوشه‌ی باغچه می‌ریخت تا گنجشك‌ها از آن بخورند. 🔸تا اینكه پیرزن مریض شد و در اثر بیماری نیاز به استراحت بیشتری پیدا كرد و صدای دائم جیك جیك گنجشك‌ها برایش آزاردهنده شده بود. پیرزن به پیرمرد غر می‌زد كه این گنجشك‌ها را بگو تا از اینجا بروند. ولی پیرمرد نمی‌دانست گنجشك‌هایی كه سالیان سال به درخت خانه‌ی آنها عادت كرده‌اند را چه طوری فراری دهد. هر بار كه سنگی برمی‌داشت تا به آنها بزند یا نمی‌توانست و یا اگر هم به سوی آنها پرتاب می‌كرد آنها می‌رفتند و دوباره برمی‌گشتند. 🔹یكبار كه زن داشت از صدای جیك جیك گنجشك‌ها شكایت می‌كرد مرد گفت: تو بگو من چه كار بكنم. هر بار كه به آنها سنگ می‌زنم می‌روند و دوباره بازمی گردند. ✍زن جواب داد: آنقدر بزن تا بروند. ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
(من نوکر بادنجان نیستم): نوکر بادنجان به کسانی اطلاق می‌شود که به اقتضای زمان و مکان به سر می‌برند و در زندگی روزمره‌ی خود تابع هیچ اصل و اساس معقولی نیستند. عضو حزب باد هستند، از هر طرف که باد مساعد بوزد به همان سوی می‌روند و از هر سمت که بوی کباب استشمام شود به همان جهت گرایش پیدا می‌کنند. خلاصه طرفدار حاکم منصوب هستند و با حاکم معزول به هیچ وجه کاری ندارند. آنان که عقیده‌ی ثابت و راسخ ندارند و معتقدات خویش را به هیچ مقام و منزلتی نمی‌فروشند اگر به آن‌ها تکلیف کمترین انعطاف و انحراف عقیده شود بی درنگ جواب می‌دهند من نوکر بادنجان نیستم.  اما ریشه‌ی این ضرب المثل: نادرشاه افشار پیشخدمت شوخ طبع خوشمزه‌ای داشت که هنگام فراغت نادر از کارهای روزمره با لطایف و ظرایف خود زنگار غم و غبار خستگی و فرسودگی را از ناصیه‌اش می‌زدود. نظر به علاقه و اعتمادی که نادرشاه به این پیشخدمت داشت دستور داد غذای شام و ناهارش با نظارت پیشخدمت نامبرده تهیه و طبخ شود و حتی به وسیله‌ی همین پیشخدمت به حضورش آوردند تا ضمن صرف غذا از خوشمزگی‌ها و شیرین زبانی‌هایش روحاً استفاده کند. روز برنامه‌ی غذای نادرشاه خورشت بادنجان بود و چون بادنجان به خوبی پخته و مأکول شده بود. نادر ضمن صرف غذا از فواید و مزایای بادنجان تفصیلاً بحث کرد. پیشخدمت زیرک و کهنه کار نه تنها اظهارات نادرشاه را با اشارت سر و گردن و زیر و بالا کردن چشم و ابرو تصدیق و تأیید کرد بلکه خود نیز در پیرامون مقوی و مغذی و مشهی و مأکول بودن بادنجان داد سخن داد و حتی پا را فراتر نهاده ارزش بهداشتی آن را به آب حیات رسانید! چند روزی از این مقدمه گذشت و مجدداً خورشت بادنجان برای نادر آوردند. اتفاقاً در این برنامه‌ی غذایی بادنجان به خوبی پخته نشده بود و به طعم و ذائقه‌ی نادرشاه مطبوع و مأکول نیامد لذا به خلاف گذشته و شاید برای آن‌که پیشخدمت را در معرض امتحان قرار دهد از بادنجان به سختی انتقاد کرد و با قیافه‌ی برافروخته گفت:"اینکه می‌گویند بادنجان باد داردف نفاخ است، ثقیل الهضم و ناگوار است دروغ نگفته‌اند." خلاصه بادنجان بیچاره را از هر جهت به باد طعن و لعن گرفت و از هیچ دشنامی در مذمت آن فروگذار نکرد. پیشخدمت موقع شناس که درسش را روان بود بدون آن‌که ماجرای چند روز قبل را به روی خود بیاورد با نادرشاه هم‌صدا شد و هر چه از ضرر و زیان بعضی از گیاهان و نباتات در حافظه داشت همه را بی دریغ نثار بادنجان کرد و گفت:"اصولاً بادنجان با سایر گیاهان خوراکی قابل مقایسه نیست زیرا به همان اندازه که مثلاً کدو از جهت تغذیه و تقویت مفید و سودمند است خوراک بادنجان به حال معده و امعا و احشا بدن مضر و زیان بخش می‌باشد! بادنجان نفاخ است بله قربان! بادنجان باد دارد بله قربان!" نادرشاه که با گوشه‌ی چشمش ناظر ادا و اطوار مضحک پیشخدمت و بیانات پر طمطراق او در مذمت بادنجان بود سر بلند کرد و گفت: "مرتکه‌ی احمق، بگو ببینم اگر بادنجان تا این اندازه زیان آور است پس چرا روز قبل آن همه تعریف و تمجید کردی و از نظر مغذی و مقوی بودن، آن را آب حیات خواندی؟ این‌که گفته‌اند دروغگو را حافظه نیست بیهوده نگفته‌اند." پیشخدمت بدون تأمل جواب داد:"قربان، من نوکر بادنجان نیستم من نوکر قبله‌ی عالم هستم. هرچه را که قبله‌ی عالم بپسندد مورد پسند من است. پریروز اگر طرفدار بادنجان بودم از آن جهت بود که قبله‌ی عالم را از آن خوشش آمده بود. امروز به پیروی از عقیده و سلیقه‌ی سلطان وظیفه دارم که دشمن آن باشم!" ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
《از آتشی که افروختم خودم سوختم》: از آتشی که افروختم خودم سوختم را در مورد افرادی به کار می‌برند که عواقب رفتار غلطشان گریبان گیر خودش می‌شود. در جنگلی سرسبز ، روباهی در کنار شغالی زندگی می‌کرد. روباه لاغر و ضعیف بود و زور بازویی نداشت ولی به جای آن خیلی باهوش و زیرک بود. برعکس او شغالی که در نزدیکی او زندگی می‌کرد. قوی و زورمند بود در مقابل خیلی از عقل و شعورش استفاده نمی‌کرد. این دو حیوان با هم زندگی می‌کردند ، هر روز صبح روباه مکار به شکار می‌رفت و با هر حیله و نیرنگی بود حیوانی را شکار می‌کرد و به لانه می‌آورد و با شغال می‌خورد. شغال عملا" کاری نمی‌کرد همیشه گوشه‌ی لانه در حال استراحت بود. مگر وقتی که روباه نیاز به زور بازو و قدرت شغال داشت مثلا" وقتی حیوان بزرگی را می‌خواست شکار کند که بزرگتر از خودش بود. ولی با این حال بیشتر غذاها را شغال می‌خورد و مقدار کمی از آن نصیب روباه می‌شد روباه چند باری به شغال اعتراض کرد. ولی شغال که اوضاع را به نفع خود می‌دید به اعتراض‌های او گوش نمی‌داد. یک روز که شغال بیشتر غذایی که آن روز شکار شده بود را خورد و روباره را گرسنه گذاشت ، روباه عصبانی شد و چون می‌دانست با حرف زدن نمی‌تواند شغال را قانع کند تصمیم گرفت نقشه‌ای بکشد تا از دست شغال نجات پیدا کند. یک روز که روباه توانسته بود حیوان چاقی را شکار کند شغال حسابی گوشت خورد. و بعد از این‌که شغال سیر شد. روباه گفت : جناب شغال با این‌که شما موقع شکار کمکی به من نمی‌کنید ولی اشکالی ندارد. من این کار را می‌کنم ولی اگر شما یک روز مرا به حال خودم بگذارید و بروید من چه کار کنم؟ شغال که از این محبت نابهنگام روباه تعجب کرده بود گفت : من تو را تنها بگذارم؟ محال است! اصلا" این حرف‌ها چیه که می‌زنی؟ من از کجا دوستی به خوبی تو پیدا کنم؟ (ولی در دلش می‌گفت : من از کجا دوستی به احمقی تو پیدا کنم ، که هر روز غذای من را هم تأمین کند.) روباه مکار از فرصت استفاده کرد و گفت : من به درستی صحبت‌های تو ایمان دارم. ولی ما روباه‌ها یک رسمی میان خود داریم ، برای این‌که وفاداری و دوستی را ثابت کنیم ، وارد یک باتلاق سیاه می‌شویم و بعد از این‌که توانستیم از آن خارج شویم از روی آتشی که قبلا" کنار باتلاق برافروخته‌ایم می‌پریم. اگر توانستیم از روی آتش بپریم ، این بهترین دلیل برای اثبات وفاداری ما به دوستان‌مان است. من دلم می‌خواهد تو هم وفاداری‌ات را به من ثابت کنی تا بتوانم این دوستی را به دیگر روباه‌های جنگل نشان دهم. شغال با خود گفت : من هیچ وقت نمی‌خواهم از دوست نادانم که تمام کارهای من را انجام می‌دهد دور شوم. و به روباه گفت : باشد شرط تو قبول! من برای اثبات وفاداریم این کار را خواهم کرد. روباه گفت : خیلی خوب ، همین حالا من کنار باتلاق پایین کوه می‌روم و آتش را درست می‌کنم تا تو بیایی! شغال قبول کرد و از او خواست برای این‌که اطمینان او هم جلب شود روباه هم این کار را به همین شکل انجام دهد. روباه پذیرفت و گفت : باشه ، تو بپر ، بعد از تو نوبت من است. هر دو راه افتادند و به کنار باتلاق سیاه رفتند. شغال گوشه‌ای نشست و روباه به دنبال هیزم رفت تا آتشی درست کند. شغال همین‌طور که نشسته بود در دلش به روباه و بازی جدیدی که به راه انداخته بود می‌خندید. شغال با خود می‌گفت : خوب من اگر از آب خارج بشم کاری ندارد از روی آتش پریدن. چون بدنم خیس است و حتی گرما رو هم حس نمی‌کنم. روباه در این مدت هیزم‌ها را جمع کرد و آتشی به راه انداخت. بعد رو کرد به شغال و گفت : حالا وقتش رسید که وفاداری‌ات را به من ثابت کنی. بیا وارد این باتلاق شو و بعد که از آن خارج شدی از روی آتش بپر. شغال که فکرش هم نمی‌کرد چه امتحان سختی پیش رو دارد ، سریع آمد و پرید در باتلاق ، باتلاق آنقدر آرام بود که هیچ حیوانی فکر نمی‌کرد ، آبش این‌قدر گل و لای همراه داشته باشد و سنگین باشد. شغال همین که وارد شد ، فهمید روباه زیرک شرط آسانی برای او نگذاشته. ولی به هر سختی و زحمتی که بود خود را از باتلاق پر از گل و لای درآورد و دورخیز کرد تا از روی آتشی که روباه افروخته بود بپرد. خواست از روی آتش بپرد ولی گل آنقدر او را سنگین کرده بود که دقیقا" افتاد وسط آتش چون روباه آتش بزرگی درست کرده بود هرچه شغال دست و پا زد و خواست فرار کند ولی دیگر دیر شده بود و حسابی آتش گرفته بود. روباه خنده‌اش گرفت و گفت : چرا آتش گرفتی؟ شغال می‌گفت : نمی‌دانم من که دروغ نمی‌گفتم ، چرا سوختم؟ روباه گفت : بله تو دروغ نمی‌گفتی ، ولی این آتش تنها راهی بود که به ذهن من می‌رسید تا از دست تو خلاص شوم. شغال تازه فهمید روباه مکار چه نقشه‌ای برای فرار کردن از زورگویی‌های او کشیده. و او را در دام انداخته. ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*باحالِ مناسب ببینید* * ِ جالبِ فردی که همه‌ی پولش رو داد یه خرید برای مهمان‌های ..* ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 توصیه بسیار مهم ، بردن تا فقط با یک عمل 😇 🎙 حجت‌الاسلام ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ را بفرستید برای دوستان ، فامیل ، همسایه ، دوستان انقلاب ، بد خواهان انقلاب ، آنهایی که رای دادند وآنهایی که رای ندادند وپشت کردند به خون شهدا یا الله 🚨عجب سخنرانی!؟ چه نفس گرمی داره! ماشاءالله.این حرفها را باید روزی یکبار شنید. حتما تا آخر باید شنید سردار اهوازیان. . 🍎🌿🍎🌿🍎 ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan