eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از "دانستنیهای زیبا"
پنجشنبه است😔🌹 امـروز🌺 هـمان روزی است اهالی سفر کرده از دنیا، چشم انتظار عزیزانشان هستند دستشان ازدنیا ڪوتاه است ومحتاج یادڪردن ماهستند. بالاخص پدران و مادران برادران و خواهران اساتید و شهدا همه و همه را با ذکر فاتحه ای میهمان سفره هایمان کنیم. 🌍 http://eitaa.com/cognizable_wan
اگر میخواهی کار و بارت خوب شود پدر و مادرت را راضی نگه دار اگر هم دنیا میخواهید، هم آخرت نماز اول وقت بخوانید.
داستان خیلی عالی حتما بخوانید 💮 پيرى در روستايى هرروز براى نماز صبح از منزل خارج وبه مسجدمى رفت دريك روز بارانى پير ، صبح براى نماز از خانه بيرون امد چند قدمى كه رفت در چاله اي افتاد ، خيس وگلى شد به خانه بازگشت لباس راعوض كرد ودوباره برگشت پس از مسافتى براى بار دوم خيس و گلى شد برگشت لباس راعوض كرد ازخانه براى نماز خارج شد .ديد در جلوى در جوانى چراغ به دست ايستاده است سلام كرد و راهي مسجد شدند هنگام ورود به مسجد ديد جوان وارد مسجد نشد پرسيد اًى جوان براى نماز وارد مسجد نمى شوى ؟ 💮جوان گفت نه ، اى پير ، من شيطان هستم 💮 براى بار اول كه بازگشتى الله ﷻ به فرشتگان گفت تمام گناهان او را بخشيدم ❕ براى باردوم كه بازگشتى الله ﷻ به فرشتگان گفت تمام گناهان اهل خانه او را بخشيدم ❕ ترسيدم اگر براى بار سوم در چاله بيفتى الله ﷻ به فرشتگان بگويد تمام گناهان اهل روستا رابخشيدم كه من اين همه تلاش براى گمراهى انان داشتم براى همين امدم چراغ گرفتم تا به سلامت به مسجد برسى 🎀http://eitaa.com/cognizable_wan 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ‌‌
♡﷽♡ ❤️ 🍃 سه روز از آن شب گذشت . هم خوشحال بودم از آن اتفاق و هم ناراحت . عذاب وجدان داشتم . من قول داده بودم بہ خدا . . . جهاد با نفس گاهے آنقدر برایم سخت میشد ڪہ فقط بہ خدا پناه میبردم. دلم ڪہ میگرفت ،سجاده ام را پہن میڪردم و اشڪہایم را لاے چفیہ ام میریختم و پیشڪش خدا میڪردم . غصہ هایم را فقط بہ او میگفتم . حالم خراب بود .از این بلاتڪلیفے طوفان هم ڪہ مستقیما تصمیمش را نمیگرفت ڪلافہ بودم . باید با دکتر صارمے صحبت میڪردم . صبح تماس گرفتم و برای بعدازظهر وقت گرفتم.مستقیما بعد از کلاسم بہ مطبش رفتم. مثل همیشہ با روے گشاد و ظاهرے شیڪ جلویم نشست. همہ اتفاقات آن روز در کلینیڪ تا پیام هاے طوفان ، همہ را گفتم . بغض داشتم . بین حرفہایم گریہ میڪردم ، از اینڪہ نتوانستم سر عهدم بمانم ناراحت بودم . دڪترصارمے_ حُسنا جان یہ سوال؟ توقبلا میگفتے سیدطوفان با این ازدواج بہ تو لطف ڪرد .در واقع از تو محافظت ڪرد. بعد هم مگہ شرط ازدواج این نبود ڪہ بعد از بازگشتتون اون بہ تو هیچ تعہدے نداره . پس چرا در نقش یہ طلبڪار برخورد ڪردی؟ در واقع تو باید ممنون اون باشے .نہ اینڪہ طلبڪارش باشے. _شما درست میگید خانم دڪتر ،نمےدونم شاید الان ڪہ برگشتیم و همه چیز در امن وامان هست ، از موقعیتے ڪہ الان توش قرار گرفتم ناراضیم. مے دونید خیلے سختہ یہ دختر باڪره بدون اینڪہ قانونا اسمش بره تو شناستانہ مردے ، بدون هیچ تشریفات خاصے ، تبدیل بشہ بہ یڪ زن مطلقہ . شما بگید من الان تو جامعہ مذهبے اطرافم چقدر شانس یہ ازدواج خوب رو دارم؟ الان خانواده من در جریان وضعیت من نیستند ، گاهے منو تحت فشار قرار میدهند براے ازدواج .نہ کہ مجبورم ڪنند اما خب چقدر بگم نمیخوام. من ڪہ اهل پنہان ڪارے نیستم اگر موقعیتے برام پیش بیاد باید واقعیت رو بگم. بنظرتون یہ پسر مجرد حاضره با شرایط من باهام ازدواج ڪنہ؟ قطعا نہ حاضر بودم باهاش ازدواج ڪنم بعدش طلاق بگیرم تا اینڪہ تو این شرایط باشم. شاید. . . شاید من از سیدطوفان توقع داشتم حواسش بہ این موضوع باشہ .و علے رغم حتے تعہدے ڪہ داره شرایط منو درک کنہ. آخہ اونہا هنوز عروسے نڪردند ، رابطہ اے باهم نداشتند و شرایط اون دختر مثل من نیست. خانم دڪتر بہ نظرتون من خودخواهم؟ دڪترصارمے_ نمےدونم بگم این خودخواهیہ یا نہ . . .فقط اینو باید بدونےبا تمام این مسایل ‌، اون شرطش براے ازدواج با شما عدم تعہد بوده ، شرطے بوده ڪہ تو خودت پذیرفتے. حالا اون مردونگی ڪرده جاے خودش . حُسنا جان از اعماق وجودت بہ خداے خودت بسپارش تا بهترین راه رو جلو پات قرار بده. ↩️ .... ☕️🍃☕️🍃☕️🍃 ╭─┅═♥️═┅╮ http://eitaa.com/cognizable_wan ╰─┅═♥️═┅╯
♡﷽♡ ❤️ 🍃 دڪتر صارمے_ ببین حُسنا جان در اینڪہ این ازدواج باعث علاقہ شما بہم شده شڪے نیست. ولے تو باید شرایط اون آدم هم درڪ ڪنے. توقع ات هرچند طبیعے هست اما در واقع نباید باشہ. بیا اصلا اینجورے براے خودت فرض ڪن . بدترین اتفاق ممڪنے ڪہ اونجا براے تو پیش مے اومد چے بود؟ اینڪہ ڪشتہ شے یا تو شرایط بہتر زنده بمونے ولے مورد اذیت و آزار و تجاوز قرار بگیرے درستہ؟ ولے هیچڪدوم از اینہا اتفاق نیفتاد . این لطف الهے بوده ڪہ سیدطوفان مانع همہ اینہا شد. اینڪار قطعا یہ جہاد بود. البتہ توسلات و عہدے ڪہ با خدا بستے هم قطعا موثر بوده و حالا تو باید مدیون اون مرد باشے نہ ڪہ متوقع باشے . تازه اون اگر احساسِ دِین هم ڪنہ.از روے جوانمردے هست. درضمن حواست با قرارت با خدا هم باشہ ، حالا درستہ خدا تصمیمات هیجانے ما رو معیار قرار نمیده ولے ما باید لااقل مراقب زبان و تعهدهاے قلبیمون هم باشیم. ڪلافہ بودم. _مےدونم خانم دڪتر ، همہ اینہا رو مےدونم ولے نمیتونم با خودم ڪنار بیام. میخوام هربار فراموشش ڪنم یہ اتفاقے میفتہ .وقتے پیام داد نتونستم جلو خودم رو بگیرم دڪتر صارمے_درستہ ، البتہ شما ڪار حرامے مرتڪب نشدے هنوز با هم محرم هستید،ولے خب اینڪہ با نفسِت مقابلہ ڪنے خب اینڪار یہ جهاد هست .نیاز بہ تمرین داره . اینڪہ از علاقہ ات بخاطر خدا بگذرے. اینو بدون وعده خداست اگر تو بخاطر خودش از علاقہ و میلت گذشتے اون براے تو بہترین هدایت ها رو قرار میده .بهترین مقدراتش رو "وَالَّذينَ جاهَدوا فينا لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنا و آنها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً به راه‌های خود، هدایتشان خواهیم کرد..."(آیہ ۶۹سوره عنڪبوت) میدونے ڪہ خدا حرف الڪے نمیزنہ مثل ما و فردا بزنہ زیر قولش . یہ وعده حتمے هست. توهم صبور باش. عجلہ نڪن ، فراموشے بہ مرور اتفاق میفتہ . خیلے مقابلہ نڪن .همون راهڪارهایے ڪہ بهت گفتم رو انجام بده .بعد نتیجہ اش رو بهم بگو باشہ؟ _باشہ ،سعے میڪنم دڪتر_ حُسنا جان تو قرار بود با عاشقے بہ خدا برسے نہ کہ ازش دور شے . با امام زمانت با سیدالشهدا مأنوس شو .دردو دل ڪن .،شبہا باهاشون حرف بزن ...آروم میشے. _ممنون خانم دڪتر بابت حرفاے خوبتون ،برام دعا ڪنید. **** شب شده بود بعد از مشاوره سریع بہ خونہ برگشتم . مامان اما تو خودش بود ، یہ جورایے حواسش پرت بود. تو آشپزخونہ مشغول ڪار بود . _مامان جون چیزے شده ...حواست انگار نیست. مامان_نہ خوبم ... بعد چند دقیقہ روبہ من ڪرد و گفت : _حُسنا جان من یہ خواب دیدم برام خیلے عجیبہ نمےدونم معنیش چیہ؟ _خیر باشہ چہ خوابے؟ مامان_میدونے من آقاے حسینے ، برادر طاهره سادات رو یہ بار فقط تو بیمارستان از دور دیدم یعنے تا حالا اصلا ارتباط خاصے باهاشون نداشتم دیشب خواب اونو دیدم. مضطرب شدم . _خواب آقاے حسینے ؟چہ خوابے؟ مامان _ خواب دیدم همہ مون فرودگاهیم سیدطوفان حسینے هم لباس اِحرام پوشیده و میخواد بره مڪہ از پلہ هاے فرودگاه ڪہ میخواست بالا بره تو رو ڪہ میدید برمیگشت و انگار نمیتونست بره. یہ جورایے معذب بود . انگار تو مانع مکہ رفتنش میشدے !چندبار این اتفاق افتاد ، نمے دونم یعنے چے؟ فقط بہ یہ نقطہ خیره شده بودم و بہ فلسفہ این خوابہا فڪر میڪردم . این همہ پستے و بلندے ،امیدوارے و بعد نا امیدے یعنے چے؟ مامان بیچاره از هیچ جا خبر نداشت. پس من مانع مڪہ رفتنش میشدم. خوب معنے این خواب رو میفهمم. خدا این همہ نشونہ بهم میده و من حواسم نیست.مڪہ رفتنش ازدواج با فاطمہ است و من این وسط مانع ام. میدونم باید چیڪارڪنم . _ خیره مامان جون شاید چون ما باهم کربلا بودیم یہ وقت رو خواب تو هم اثر گذاشتہ نمیدونم مامان باور ڪرد یا نہ ، بلند شدم و بہ اتاق رفتم .گوشیمو برداشتم و برایش نوشتم. باید از جانب من همہ چیز رو تموم شده بدونہ . خدایا خودت ڪمکم ڪن تو این راه سست نشم. ↩️ .... ☕️🍃☕️🍃☕️🍃 ╭─┅═♥️═┅╮ http://eitaa.com/cognizable_wan ╰─┅═♥️═┅╯
🏴لااقل با من بگواز حالت ای نیکوسرشت  🏴ای نگاهت بهرحیدر برتراز باغ وبهشت  🏴رنگ رخسارت خبرمی دهد ازسرضمیر  🏴چه کسی روی کتاب عمرتوپایان نوشت 
سید رضا نریمانی_19 مرداد 96 - هیئت فدائیان - شور - ظلم و ستم دنیا رو پرکرده ،چهارگوشه دنیا همش جنگه-1502523649.mp3
5.78M
🌺 👈 👈 سید رضا نریمانی اصفهانی ❤️ # یادت باشه 🌷 شادی روح مطهر شهداء صلوات 🌹
⬛️ پــایــی کـه سـوخت ... فرزند آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی رحمة الله می گوید: حرکت مرحوم میرزا با با جمعی از فضلا، طلاب و مؤمنین در روز سوم جمادی الثانی ((یعنی روز شهادت حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام)) در فصل گرما واقع می شد؛ گرما بسیار سوزاننده بود، حتی یک گام برداشتن بر روی زمین با پای برهنه مشکل بود، به طوری که من طاقت نداشتم قدمی بردارم. از این رو به مرحوم والد رو کرده و گفتم: آقا! گرما شدید است. شما اگر اذیت می شوید، کفش بپوشید. ایشان همان طور که به سینه می زد و گریه می کرد، فرمودند: ‼️«فرزندم! برای مصیبت حضرت فاطمه زهرا (علیها سلام) هر کاری بکنم است!» مگر این دخت رسول خدا صلی الله علیه و اله چه گناهی داشت که این همه ظلم در حق او مرتکب شدند. پسرم! مگر مصیبت حضرت کم بود؟ ما در مصیبت بی بی دو عالم علیهاسلام هر کاری کنیم، کم کرده ایم! می خواهم هر آن چه در توان دارم در راه حضرت فاطمه زهرا علیها السلام تلاش نمایم تا آن را نخورم! فرزند مرحوم میرزا می گوید: وقتی به خانه برگشتیم، کف پای ایشان بر اثر شدت گرمای سوزان آسیب دیده بود...
۴۲ سال قبل؛ شهید حاج قاسم سلیمانی در کسوت پهلوانی در زورخانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👤 استاد رائفی پور : خودتان را جای کسی بگذارید که در چند ثانیه باید تصمیم بگیرد که شلیک کند یا نه 🔺داستان شهادت یکی از عناصر زبده امنیت پرواز در مانور نظامی دو سال پیش
⭕️در سرمای‌ سوزناکِ زمستان، امنیت را برای گرمایِ زندگی‌مان، تامین می‌کنند! 🔹دمتون گرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اعتراف فرمانده آمریکایی پایگاه عین الاسد: 🔻نیروهای ما توانایی رهگیری و انهدام موشکهای ایران را نداشتند 🔻تیموتی گارلند: صادقانه بگویم؛ واقعا ترسناک بود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ ‌ بارزانی، رئیس اقلیم کردستان در دیدار با ترامپ قاتل: ما با همکاری هم داعش را شکست دادیم! ‌ 🔸سید حسن: وقتی سردار به کردستان عراق رسید مسعود بارزانی از ترس داعش به خود می‌لرزید
✨﷽✨ ❤️عاقبت شوخی با نامحرم 👈یکی از علمای مشهد می فرمود : ♦️روزی در محضر مرحوم حجت الاسلام سید یونس اردبیلی بودیم، جوانی آمد و مسئله ای پرسید. گفت مادرم را دو روز پیش دفن کردم هنگامی که وارد قبر شدم و جنازه مادرم را گرفته خواستم صورت او را روی خاک بگذارم کیف کوچکی که اسناد و مدارک و مقداری پول و چک هایی در آن بوده از جیبم میان قبر افتاده آیا اجازه می دهید نبش قبر کنیم تا مدارک را برداریم؟ و تقاضا کرد که نامه ای به مسئولین قبرستان بنویسند که آنها اجازه نبش قبر بدهند، ایشان فرمود همان قسمت قبر را که می دانید مدارک درآنجاست بشکافید و مدارک را بردارید و نامه ای برای او نوشت. ❇️بعد از چند روز آن جوان را دوباره در منزل آقای اردبیلی دیدم ، آقا از او پرسیدند آیا شما کارتان را انجام دادید و به نتیجه رسیدید، او غمگین و مضطرب بود و جواب نداد. 🔶بعد از آنکه دوباره اصرار کردند گفت: وقتی قبر را نبش کردم دیدم مار سیاه باریکی دور گردن مادرم حلقه زده و دهانش را در دهان مادرم فرو برده و مرتب او را نیش می زند، چنان منظره وحشتناکی بود که من ترسیدم دوباره قبر را پوشاندم. ☀️از او پرسیدم آیا کار زشتی از مادرت سر می زد؟ 🔷گفت من چیزی بخاطر ندارم ولی همیشه پدرم او را نفرین می کرد زیرا او در ارتباط با نامحرم بی پروا بود و با سر و روی باز با مرد نامحرم روبرو می شد و بی پروا با او سخن می گفت و در پوشش و حجاب رعایت قوانین اسلامی را نمی کرد. با نامحرمان شوخی می کرد و می خندید و از این جهت مورد عتاب و سرزنش پدرم بود. . ◼️حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: یکی از گروه هایی که وارد جهنم می شوند زنان بدحجابی هستند که برای فتنه و فریب مردان خود را آرایش و زینت می کنند. 📚( کنزالعمال ، ج 16 ، ص 383 ) ─━━━━━━⊱🌹⊰━━━━━━─ 🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
قابل توجه بعضیا 👇👇 http://eitaa.com/cognizable_wan
..💔✵° شـب‌های جمعه پای‌ شما گریه‌ کرده‌ام نوکربساط‌پهن‌کرده ‌تو چیزی‌از او بخر.. ..♥️✵°
✍خرمایی که شب در آب خیس شده و صبح مصرف شود برای قلب های ضعیف مفید است، اگر این کار را دو بار در هفته انجام دهید به تقویت قلب خود کمک کرده اید http://eitaa.com/cognizable_wan سالم وبانشاط زندگي کنيم...
❗️در هنگام سرماخوردگی به زور غذا نخورید. 🔸کم اشتهایی در حین سرماخوردگی فرآیندی سودمند در جهت پاکسازی دستگاه تنفس و بهبودی بیماری بشمار می‌رود، لذا خوردن غذاهای سنگین به ویژه در کودکان توصیه نمی‌ شود. http://eitaa.com/cognizable_wan سالم زندگي کنيم ...
🍁 . وقتى که حاتم.طایى از دنیا رفت، برادرش خواست جاى او رابگیرد. حاتم مکانى ساخته بود که هفتاد در داشت. هر کس از هر درى که مى خواست وارد مى شد و از او چیزى طلب مى کرد و حاتم به اوعطا مى کرد.اصطلاح "حاتم بخشی" نیزازهمین جا متداول شده است برادرش خواست در آن مکان بنشیند و حاتم بخشى کند! مادرش گفت: تو نمى توانى جاى برادرت را بگیرى، بیهوده خود رابه زحمت مینداز...!! برادر حاتم توجه نکرد. مادرش براى اثبات حرفش، لباس کهنه اى پوشید و به طور ناشناس نزد پسرش آمد و چیزى خواست. وقتى گرفت از در دیگری رجوع کرد و باز چیزى خواست. برادر حاتم با اکراه به او چیزى داد. چون مادرش این بار از در سوم بازآمد و چیزى طلب کرد، برادر حاتم با عصبانیت و فریاد گفت: تو دو بار گرفتى و باز هم مى خواهى؟ عجب گداى پررویى هستى! مادرش چهره خود را آشکار کرد و گفت: نگفتم تو لایق این کارنیستى؟ من یک روز هفتاد بار از برادرت به همین شکل چیزى خواستم و او هر بار مرا رد نکرد. تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی(حافظ) http://eitaa.com/cognizable_wan
آورده اند که: و چون فردوسی وفات کرد، شیخ ابوالقاسم کرگانی بر او نماز نکرده و عذر آورد که او مداح کفار بوده است. بعد از مدتی خواب دید که حکیم فردوسی در بهشت با فرشتگان است. شیخ به او میگوید: به چه چیز خدای تعالی تو را آمرزید و در جنت ساکن گردانید؟ فردوسی گفت: به دو چیز، یکی به آنکه تو بر من نماز نکردی و دیگر آنکه این بیت در توحید گفته ام: جهان را بلندی و پستی تویی ندانم چه ای، هر چه هستی تویی http://eitaa.com/cognizable_wan
💞💍⭐️ 💍⭐️ ⭐️ 🎀سیاست های زنانه🎀👠 زندگی که در آن همسر در اولویت نیست وسط راه به مشکل میخوره!!! 👈 بعد از ازدواج رفت و آمد و گفتگوهاتو حتی با خواهر و برادرت جوری تنظیم کن که همسرت خوشحال باشه... 🌸🍃 ⭐️http://eitaa.com/cognizable_wan 💍⭐️ 💞💍⭐️
یک جهانگرد تعریف می کرد در یکی از روستاهای اسپانیا وارد قهوه خانه ای شده و برای خودم و همراهم قهوه سفارش دادم. در‌ حالی که منتظر سفارش مان بودیم در کمال تعجب دیدم که بعضی از مشتری های این قهوه خانه می آیند و سفارش دو قهوه یا دو تا چایی می دهند در حالی که یک نفر هستند و می گویند یکی برای خودم یکی‌ برای دیوار. بعد از اینگونه سفارش ها پیش خدمت یک‌ برگه کوچک چای یا قهوه می نوشت و به دیوار می چسپاند و دیوار پر بود از اینگونه برگه ها. در حالی که در‌ حیرت بودم از اینگونه سفارش ها و در ذهنم هزاران فکر به وجود آمده بود که دلیل این کارها چیست و اصلا چه معنی می دهد؟ در همین افکارها بودم که ناگهان یک آدم فقیر و ژنده پوش وارد قهوه خانه شد و سفارش یک قهوه را اینگونه داد. ببخشید یک قهوه از حساب دیوار! و پیش خدمت یکی از اون کاغذها را که قهوه نوشته شده بود را بر داشت و پاره کرد و قهوه را به مرد فقیر داد بدون آن که از مرد پولی بگیرد. من در خیال خود در این اندیشه بودم که آیا فقط ما به بهشت می رویم! 🗞http://eitaa.com/cognizable_wan
❌ افرادی که شبها نوشابه می خورند بیش از افرادی که هنگام ظهر نوشابه می خورند دچار بیماری پوکی استخوان می شوند. علت آن به اختلال در جذب کلسیم در شب مربوط می شود. http://eitaa.com/cognizable_wan